گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
<span id='link132'><span>
<span id='link132'><span>


==در محدوديت قوه مدركه انسان ==
==در محدوديت قوّۀ مُدركه انسان ==
و اين هم خيلى واضح است ، كه قوه مدركه آدمى محدود و مقدر است ، و نمى تواند بتمامى تفاصيل و جزئيات حوادث خارجى ، و امور واقعى ، با تمامى روابط، و علل ، و اسبابش ، احاطه پيدا كند، و بهمين جهت ما در هيچ لحظه اى بهيچ وجه ايمن از خطا نيستيم ، علاوه بر اينكه استكمال ما تدريجى است ، و هستى ما بتدريج رو بكمال مى رود، و اين خود باعث شده كه معلومات ما نيز اختلاف تدريجى داشته باشد، و از نقطه نقص بسوى كمال برود.
و اين هم خيلى واضح است كه: قوّۀ مُدركه آدمى محدود و مقدر است، و نمى تواند به تمامى تفاصيل و جزیيات حوادث خارجى و امور واقعى، با تمامى روابط و علل و اسبابش، احاطه پيدا كند. و به همين جهت، ما در هيچ لحظه اى به هيچ وجه از خطا ایمن نيستيم. افزون بر اين كه استكمال ما تدريجى است و هستى ما، به تدريج رو به كمال مى رود، و اين خود باعث شده كه معلومات ما نيز اختلاف تدريجى داشته باشد، و از نقطۀ نقص به سوى كمال برود.
هيچ خطيب ساحر بيان ، و هيچ شاعر سخندان ، سراغ نداريم ، كه سخن و شعرش در اوائل امرش ، و اواخر كارش ‍ يكسان باشد.
 
و بر اين اساس ، هر كلام انسانى كه فرض شود، و گوينده اش هر كس باشد، بارى ايمن از خطاء نيست ، چون گفتيم اولا انسان بتمامى اجزاء و شرائط واقع ، اطلاع و احاطه ندارد، و ثانيا كلام اوائل امرش ، با اواخر كارش ، و حتى اوائل سخنانش ، در يك مجلس ، با اواخر آن يكسان نيست ، هر چند كه ما نتوانيم تفاوت آنرا لمس نموده ، و روى موارد اختلاف انگشت بگذاريم ، اما اينقدر ميدانيم كه قانون تحول و تكامل عمومى است .
هيچ خطيب ساحر بيان و هيچ شاعر سخندان، سراغ نداريم كه سخن و شعرش در اوائل امرش و اواخر كارش، ‍ يكسان باشد.
و بر اين اساس، هر كلام انسانى كه فرض شود و گوينده اش هر كس باشد، بارى ايمن از خطا نيست. چون گفتيم: اولا، انسان به تمامى اجزا و شرائط واقع، اطلاع و احاطه ندارد. و ثانيا كلام، اوائل امرش با اواخر كارش، و حتّى اوائل سخنانش، در يك مجلس با اواخر آن يكسان نيست. هرچند كه ما نتوانيم تفاوت آن را لمس نموده، و روى موارد اختلاف انگشت بگذاريم. امّا اين قدر می دانيم كه قانون تحوّل و تكامل عمومى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۱۱۳ </center>
و بنابراين اگر در عالم ، بكلامى بربخوريم ، كه كلامى جدى و جدا سازنده حق از باطل باشد، نه هذيان و شوخى ، و يا هنرنمائى ، در عين حال اختلافى در آن نباشد، بايد يقين كنيم ، كه اين كلام آدمى نيست ، اين همان معنائى است كه قرآن كريم آنرا افاده مى كند، و مى فرمايد: «'''افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غيراللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا'''»، آيا در قرآن تدبر نمى كنند؟ كه اگر از ناحيه غير خدا بود، اختلاف بسيار در آن مى يافتند)، و نيز مى فرمايد: «'''و السماء ذات الرجع ، و الارض ذات الصدع ، انه لقول فصل ، و ما هو بالهزل '''»، سوگند بآسمان ، كه دائما در برگشت بنقطه ايست كه از آن نقطه حركت كرد، و قسم بزمين كه در هر بهاران براى برون كردن گياهان شكافته ميشود، كه اين قرآن جدا سازنده ميانه حق و باطل است ، و نه سخنى باطل و مسخره ).
بنابراين اگر در عالَم، به كلامى بر بخوريم كه كلامى جدّى و جدا سازنده حق از باطل باشد، نه هذيان و شوخى و يا هنرنمایى، در عين حال اختلافى در آن نباشد، بايد يقين كنيم كه اين كلام آدمى نيست. اين همان معنایى است كه قرآن كريم آن را افاده مى كند و مى فرمايد:  
 
«'''أفلا يتدبّرون القرآن و لو كان من عند غيراللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا'''»: آيا در قرآن تدبّر نمى كنند كه اگر از ناحيۀ غير خدا بود، اختلاف بسيار در آن مى يافتند؟
 
و نيز مى فرمايد: «'''و السّماء ذات الرجع، و الأرض ذات الصّدع، إنّه لقول فصل و ما هو بالهزل'''»: سوگند به آسمان كه دائما در برگشت به نقطه ای است كه از آن نقطه حركت كرد، و قسم به زمين كه در هر بهاران، براى برون كردن گياهان شكافته می شود، كه اين قرآن جدا سازندۀ ميانه حقّ و باطل است، و نه سخنى باطل و مسخره.
<span id='link133'><span>
<span id='link133'><span>
==معارف قرآنى متكى بر حقايقى ثابت و لايتغير است و اختلاف و دگرگونى در آن راه ندارد ==
 
و در مورد قسم اين آيه ، نظر و دقت كن ، كه به چه چيز سوگند خورده ، بآسمان و زمينى كه همواره در تحول و دگرگونى هستند، و براى چه سوگند خورده ؟ براى قرآنيكه دگرگونگى ندارد، و متكى بر حقيقت ثابته ايستكه همان تاءويل آنست (تاءويلى كه بزودى خواهيم گفت مراد قرآن از اين كلمه هر جا كه آورده چيست ).
==معارف قرآنى بر حقايقى ثابت و لايتغير متّکی است و اختلاف و دگرگونى در آن راه ندارد ==
و نيز درباره اختلاف نداشتن قرآن و متكى بودنش بر حقيقتى ثابت فرموده : «'''بل هو قرآن مجيد، فى لوح محفوظ'''»، بلكه اين قرآنى است مجيد، در لوحى محفوظ) و نيز فرموده : «'''و الكتاب المبين ،انا جعلناه قرآنا عربيا، لعلكم تعقلون ، و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم '''»، سوگند بكتاب مبين ، بدرستيكه ما آنرا خواندنى و بزبان عرب در آورديم ، باشد كه شما آنرا بفهميد، و بدرستى كه آن در ام الكتاب بود، كه نزد ما بلند مرتبه و فرزانه است )، و نيز فرموده : «'''فلا اقسم بمواقع النجوم ، و انه لقسم لو تعلمون عظيم ، انه لقرآن كريم ، فى كتاب مكنون ، لا يمسه الا المطهرون '''»، بمدارهاى ستارگان سوگند، (و چه سوگندى كه ) اگر علم ميداشتيد مى فهميديد كه سوگندى است عظيم ، كه اين كتاب خواندنى هائى است بزرگوار، و محترم ، و اين خواندنى و ديدنى در كتابى ناديدنى قرار دارد، كه جز پاكان ، احدى با آن ارتباط ندارد).
و در مورد سوگند اين آيه، نظر و دقّت كن كه به چه چيز سوگند خورده. به آسمان و زمينى كه همواره در تحوّل و دگرگونى هستند، و براى چه سوگند خورده؟ براى قرآنی كه دگرگونگى ندارد، و بر حقيقت ثابته ای متّکی است كه همان تأويل آن است. (تأويلى كه به زودى خواهيم گفت مراد قرآن از اين كلمه - هرجا كه آورد - چيست).
آياتيكه ملاحظه فرموديد، و آياتى ديگر نظائر آنها، همه حكايت از اين دارند: كه قرآن كريم در معانى و معارفش ، همه متكى بر حقائقى ثابت ، و لايتغير است ، نه خودش در معرض دگرگونگى است ، و نه آن حقائق .
 
حال كه اين مقدمه را شنيدى ، پاسخ از اشكال برايت معلوم شد، و فهميدى كه صرف اينكه واژه ها و زبانها ساخته و قريحه آدمى است ، باعث نميشود كه كلام معجزآسا محال باشد، و سخنى يافت شود كه خود انسان سازنده لغت نتواند مثل آنرا بياورد، و معلوم شد كه اشكال نامبرده مثل اين ميماند، كه كسى بگويد: محال است آهنگريكه خودش ‍ شمشير ميسازد، در برابر
و نيز درباره اختلاف نداشتن قرآن و متّكى بودنش بر حقيقتى ثابت فرموده: «'''بل هو قرآن مجيد، فى لوح محفوظ'''»: (بلكه اين قرآنى است مجيد، در لوحى محفوظ). و نيز فرموده: «'''و الكتاب المبين،إنّا جعلناه قرآنا عربيّا، لعلّكم تعقلون، و إنّه فى أمّ الكتاب لدينا لعلىّ حكيم'''»: (سوگند به كتاب مبين. به درستی كه ما آن را خواندنى و به زبان عرب در آورديم، باشد كه شما آن را بفهميد، و به درستى كه آن در أمّ الكتاب بود، كه نزد ما بلندمرتبه و فرزانه است).
 
و نيز فرموده : «'''فلا أقسم بمواقع النّجوم، و إنّه لقسم لو تعلمون عظيم، إنّه لقرآن كريم، فى كتاب مكنون، لا يمسّه إلّا المطهّرون'''»: (به مدارهاى ستارگان سوگند، (و چه سوگندى كه) اگر علم می داشتيد، مى فهميديد كه سوگندى است عظيم، كه اين كتاب خواندنى هایى است بزرگوار و محترم، و اين خواندنى و ديدنى در كتابى ناديدنى قرار دارد، كه جز پاكان، احدى با آن ارتباط ندارد).
 
آياتی كه ملاحظه فرموديد، و آياتى ديگر نظائر آن ها، همه حكايت از اين دارند كه: قرآن كريم در معانى و معارفش، همه متّكى بر حقایقى ثابت و لايتغيّر است. نه خودش در معرض دگرگونگى است، و نه آن حقائق.
 
حال كه اين مقدمه را شنيدى، پاسخ از اشكال برايت معلوم شد، و فهميدى كه صرف اين كه واژه ها و زبان ها ساخته و قريحه آدمى است، باعث نمی شود كه كلام معجزآسا محال باشد، و سخنى يافت شود كه خود انسان سازنده لغت نتواند مثل آن را بياورد. و معلوم شد كه اشكال نامبرده مثل اين می ماند كه كسى بگويد: محال است آهنگری كه خودش ‍ شمشير می سازد، در برابر


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۰}}
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۱۰}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۱۴٬۴۲۳

ویرایش