گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۲۷: خط ۱۲۷:
قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ الْفَلَقِ:
قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ الْفَلَقِ:


مصدر «'''عوذ'''» كه كلمه «'''أعوذ'''» متكلّم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ كردن خويش و پرهيز دادن از شرّ از راه پناه بردن به كسى است كه مى تواند آن شرّ را دفع كند، و كلمه «'''فلق'''» - به فتحه اول و سكون دوم - به معناى شكافتن و جدا كردن است. و اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد، صفت مشبّهه اى به معناى مفعول خواهد بود. نظير «'''قصص'''» به دو فتحه (چون قصص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، كه به معناى مقصوص يعنى حكايت شده، و يا نقل شده است، و غالبا اين كلمه بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و «فلق» يعنى آن لحظه اى كه نور گريبان ظلمت را مى شكافد و سر بر مى آورد.
مصدر «'''عوذ'''» كه كلمه «'''أعوذ'''» متكلّم وحده از مضارع آن است، به معناى حفظ كردن خويش و پرهيز دادن از شرّ از راه پناه بردن به كسى است كه مى تواند آن شرّ را دفع كند، و كلمه «'''فلق'''» - به فتحه اول و سكون دوم - به معناى شكافتن و جدا كردن است. و اين كلمه در صورتى كه با دو فتحه باشد، صفت مشبّهه اى به معناى مفعول خواهد بود. نظير «'''قَصَص'''» به دو فتحه (چون قِصَص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، كه به معناى مقصوص يعنى حكايت شده، و يا نقل شده است، و غالبا اين كلمه بر هنگام صبح اطلاق مى شود، و «فلق» يعنى آن لحظه اى كه نور گريبان ظلمت را مى شكافد و سر بر مى آورد.


بنا براين، معناى آيه چنين مى شود: بگو من پناه مى برم به پروردگار صبح، پروردگارى كه آن را فلق مى كند و مى شكافد، و مناسب اين تعبير با مسأله پناه بردن از شرّ - كه خود ساتر خير و مانع آن است - بر كسى پوشيده نيست.
بنا براين، معناى آيه چنين مى شود: بگو من پناه مى برم به پروردگار صبح، پروردگارى كه آن را فلق مى كند و مى شكافد، و مناسب اين تعبير با مسأله پناه بردن از شرّ - كه خود ساتر خير و مانع آن است - بر كسى پوشيده نيست.
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
و كلمۀ «'''وقوب '''» كه مصدر فعل ماضى «'''وقب '''» است، به معناى داخل شدن است.
و كلمۀ «'''وقوب '''» كه مصدر فعل ماضى «'''وقب '''» است، به معناى داخل شدن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۱ </center>
در نتيجه معناى آيه اين مى شود: و از شر شب وقتى كه با ظلمتش داخل مى شود. و اگر در آيه شريفه شر را به شب نسبت داده ، به خاطر اين بوده كه شب با تاريكيش شرير را در رساندن شر كمك مى كند، و به همين جهت مى بينيم شرورى كه در شب واقع مى شود بيشتر از شرور واقع در روز است . علاوه بر اين ، انسان كه مورد حمله شرور است ، در شب ناتوان تر از روز است .
در نتيجه معناى آيه اين مى شود: و از شرّ شب وقتى كه با ظلمتش داخل مى شود. و اگر در آيه شريفه شرّ را به شب نسبت داده ، به خاطر اين بوده كه شب با تاريكيش، شرير را در رساندن شرّ كمك مى كند. و به همين جهت مى بينيم شرورى كه در شب واقع مى شود، بيشتر از شرور واقع در روز است. علاوه بر اين، انسان كه مورد حمله شرور است، در شب ناتوان تر از روز است.
ولى بعضى گفته اند: مراد از كلمه «'''غاسق '''» خصوص شب نيست ، بلكه هر شرى است كه به آدمى هجوم بياورد، هر چه مى خواهد باشد.
 
ذكر خصوص شر شبانگاه ، شر ساحران و شر حاسد بعد از ذكر «'''من شر ما خلق '''» ازباب اهتمام به اين سه شرط است
ولى بعضى گفته اند: مراد از كلمه «'''غاسق '''» خصوص شب نيست، بلكه هر شرّى است كه به آدمى هجوم بياورد، هرچه مى خواهد باشد.
در آيه اول مطلق شر را ذكر كرد، و در آيه دوم خصوص «'''شر غاسق '''» را ياد آور شد، و اين خود از باب ذكر خاص بعد از عام است ، تا اهتمام بيشتر نسبت به خاص را برساند، و در اين سوره بعد از ذكر شر عام ، به خصوص سه شر اهتمام شده است : يكى شر شب وقتى داخل مى شود.
 
ذكر خصوص شرّ شبانگاه، شرّ ساحران و شرّ حاسد بعد از ذكر «'''من شرّ ما خلق '''»، ازباب اهتمام به اين سه شرط است.
 
در آيه اول، مطلق شرّ را ذكر كرد و در آيه دوّم، خصوص «'''شرّ غاسق '''» را ياد آور شد. و اين، خود از باب ذكر خاص بعد از عام است، تا اهتمام بيشتر نسبت به خاص را برساند. در اين سوره، بعد از ذكر شرّ عام، به خصوص سه شرّ اهتمام شده است: يكى شرّ شب، وقتى داخل مى شود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۸۲ </center>
و دوم شر ساحران . و سوم شر حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است ، يعنى اين سه نوع شر در حال غفلت آدمى حمله مى آورند.
و دوّم شرّ ساحران، و سوّم شرّ حاسد، كه مشغول توطئه مى گردد. و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شرّ به خاطر اين است كه انسان از اين سه شرّ غافل است. يعنى اين سه نوع شرّ، در حال غفلت آدمى حمله مى آورند.
وَ مِن شرِّ النَّفَّثَتِ فى الْعُقَدِ
 
يعنى و از شر زنان جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها عليه مسحور مى دمند، و به اين وسيله مسحور را جادو مى كنند. و اگر از ميان جادوگران ، خصوص زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان بيشتر است تا مردان ، و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تاثير سحر را فى الجمله تصديق دارد، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد: «'''فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله '''»، و نيز نظير آن ، آيه اى است كه سخن از ساحران فرعون دارد.
وَ مِن شرِّ النَّفَّاثَاتِ فى الْعُقَدِ:
ولى بعضى از مفسرين گفته اند: آيه مورد بحث نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن زنانى است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و راى شوهران را متمايل به آن جانبى مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست دارند، پس ‍ مراد از كلمه عقد - كه جمع «'''عقده '''» است - راى ، و مراد از «'''نفث در عقد'''» به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است . ولى اين معنايى به دور از ذهن است .
 
وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ
يعنى: و از شرّ زنان جادوگر ساحر، كه در عقده ها و گره ها عليه مسحور مى دمند و به اين وسيله، مسحور را جادو مى كنند. و اگر از ميان جادوگران، خصوص زنان را نام برد، براى اين بود كه سحر و جادوگرى در بين زنان بيشتر است تا مردان. و از اين آيه استفاده مى شود كه قرآن كريم تأثير سحر را فى الجمله تصديق دارد.
يعنى از شر حسود وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست بكار گردد.
 
بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز مى شود، چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد، شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده ، با همان نگاه ، زهر خود را مى ريزد.
و نظير اين آيه در تصديق سحر، آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت مى فرمايد: «'''فيتعلّمون منهما ما يفرّقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارّين به من أحد إلّا بإذن الله '''». و نيز نظير آن، آيه اى است كه سخن از ساحران فرعون دارد.
بحث روائى
 
ولى بعضى از مفسّرين گفته اند: آيه مورد بحث، نظرى به سحر ندارد، بلكه مرادش از دمندگان در گره ها، آن زنانى است كه با تسويلات خود تصميم هاى شوهران را از ايشان مى گيرند و رأى شوهران را به آن جانبى متمایل مى كنند كه خودشان صلاح مى دانند و دوست دارند. پس ‍ مراد از كلمۀ «عُقَد» - كه جمع «'''عقده '''» است - رأى، و مراد از «'''نفث در عقد'''» - به طور كنايه - سست كردن تصميم شوهر است؛ ولى اين معنايى دور از ذهن است.
 
وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ:
 
يعنى: از شرّ حسود، وقتى كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد درونى خود شود و عليه محسود دست به كار گردد.
 
بعضى از مفسرين گفته اند: اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شورچشم نيز مى شود. چون چشم زدن هم ناشى از نوعى حسد درونى مى گردد. شخص حسود وقتى چيزى را ببيند كه در نظرش بسيار شگفت آور و بسيار زيبا باشد، حسدش تحريك شده، با همان نگاه، زهر خود را مى ريزد.
 
بحث روایى:




۱۶٬۲۶۹

ویرایش