گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۲: خط ۴۲:
<span id='link101'><span>
<span id='link101'><span>


==وجوهى كه دلالت دارند بر اينكه علم ، بدان جهت كه علم است مادى نيست ==
==وجوهى كه دلالت دارند بر اين كه علم، بدان جهت كه علم است، مادّى نيست ==
۱ - يكى از آثار ماديت كه در همه ماديات هست ، اين است كه امر مادى قابل انقسام است ، چون مادى آنرا گويند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چيزيكه داراى بعد است ، قابل انقسام نيز هست ، ولى علم ، بدان جهت كه علم است بهيچ وجه قابل انقسام نيست ، (مثلا وقتى ما زيد پسر عمرو را تصور مى كنيم اين صورت علميه ما قابل انقسام نيست بشهادت اينكه نيم زيد نداريم ).
۱ - يكى از آثار مادّيت كه در همه مادّيات هست، اين است كه: امر مادّى قابل انقسام است. چون مادّى آن را گويند كه داراى ابعاد ثلاثه باشد، و چيزی كه داراى بُعد است، قابل انقسام نيز هست. ولى علم، بدان جهت كه علم است، به هيچ وجه قابل انقسام نيست. (مثلا وقتى ما زيد پسر عمرو را تصور مى كنيم، اين صورت علميّه ما قابل انقسام نيست، به شهادت اين كه نيم زيد نداريم).
۲ - اثر مشترك ماديات اين است كه در حيطه زمان و مكان قرار دارند، و هيچ موجود مادى سراغ نداريم كه از مكان و زمان بيرون باشد، و علم ، بدان جهت كه علم است ، نه مكان مى پذيرد، و نه زمان ، بدليل اينكه مى بينيم يك حادثه معين ، و جزئى ، كه در فلان زمان ، و فلان مكان واقع شده ، در تمامى مكانها، و زمانها قابل تعقل است ، و ما ميتوانيم همه جا و همه وقت آنرا با حفظ همه خصوصياتش تصور و تصديق كنيم .
 
۳ - اثر سوم و مشترك ماديات اين است كه ماديات بتماميشان در تحت سيطره حركت عمومى قرار دارند، و بهمين جهت تغير و تحول ، خاصيت عمومى ماديات شده است ، ولى مى بينيم كه علم ، بدان جهت كه علم است در مجراى حركت قرار ندارد و بهمين جهت محكوم باين تحول و دگرگونى نيست ، بلكه اصلا حيثيت علم ذاتا باحيثيت تغير و تبدل منافات دارد، علم عبارتست از ثبوت ، و تحول عبارتست از بى ثباتى .
۲ - اثر مشترك مادّيات اين است كه: در حيطه زمان و مكان قرار دارند، و هيچ موجود مادّى سراغ نداريم كه از مكان و زمان بيرون باشد. و علم، بدان جهت كه علم است، نه مكان مى پذيرد، و نه زمان. به دليل اين كه مى بينيم يك حادثه معينّ و جزئى، كه در فلان زمان و فلان مكان واقع شده، در تمامى مكان ها و زمان ها، قابل تعقّل است و ما می توانيم همه جا و همه وقت، آن را با حفظ همۀ خصوصياتش تصوّر و تصديق كنيم.
۴ - اگر علم از چيرهائى بود كه بحسب ذاتش تغير مى پذيرفت ، و مانند ماديات محكوم به تحول و دگرگونگى بود، ديگر ممكن نبود يك چيز را و يك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقل كرد، بلكه بايد اول حادثه قبلى را تعقل كنيم بعد آنرا از ذهن بيرون نموده حادثه بعدى را وارد ذهن سازيم ، در حاليكه مى بينيم كه دو حادثه مختلف الزمان را، در يك آن تعقل مى كنيم ، و نيز اگر علم ، مادى بود، بايد اصلا نتوانيم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقل كنيم ، براى اينكه خودتان گفتيد: هر چيزى در آن دوم غير آن چيز در آن اول است .
 
پس اين وجوه و وجوه ديگريكه ذكر نكرديم ، دلالت دارند بر اينكه علم ، بدان جهت كه علم است مادى نيست ، و اما آنچه در عضو حساس و يا بگو در دماغ پيدا ميشود، و آن فعل و انفعاليكه در اين عضو حاصل مى گردد، ما درباره آن حرفى نداريم ، چون تخصصى در آن نداريم ، اما شما هم دليلى نداريد كه اين فعل و انفعالهاى طبيعى همان علم است ، و صرف اينكه در هنگام مثلا تصور يك حادثه ، در دماغ عملى صورت مى گيرد، دليل بر آن نيست كه تصور، همان عمل دماغى است ، و همين مقدار بحثى كه پيرامون مسئله علم كرديم كافى است ، بحث بيشتر از اين را بايد در جاى ديگر جستجو كرد.
۳ - اثر سوم و مشترك مادّيات اين است كه: مادّيات به تماميشان در تحت سيطره حركت عمومى قرار دارند، و به همين جهت تغيّر و تحوّل، خاصيت عمومى مادّيات شده است. ولى مى بينيم كه علم، بدان جهت كه علم است، در مجراى حركت قرار ندارد و به همين جهت محكوم به اين تحوّل و دگرگونى نيست؛ بلكه اصلا حيثيّت علم ذاتا با حيثيّت تغيّر و تبدّل منافات دارد. علم عبارت است از: ثبوت، و تحوّل عبارت است از بى ثباتى.
 
۴ - اگر علم از چيزهایى بود كه به حسب ذاتش تغيّر مى پذيرفت، و مانند مادّيات محكوم به تحوّل و دگرگونگى بود، ديگر ممكن نبود يك چيز را و يك حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقّل كرد؛ بلكه بايد اوّل حادثه قبلى را تعقّل كنيم، بعد آن را از ذهن بيرون نموده، حادثه بعدى را وارد ذهن سازيم، در حالی كه مى بينيم كه دو حادثه مختلف الزمان را در يك آن، تعقّل مى كنيم. و نيز: اگر علم، مادّى بود، بايد اصلا نتوانيم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقّل كنيم، براى اين كه خودتان گفتيد: «هر چيزى در آنِ دوّم غير آن چيز در آنِ اوّل است».
 
پس اين وجوه و وجوه ديگری كه ذكر نكرديم، دلالت دارند بر اين كه علم - بدان جهت كه علم است - مادى نيست، و اما آنچه در عضو حسّاس و يا بگو در دماغ پيدا می شود، و آن فعل و انفعالی كه در اين عضو حاصل مى گردد، ما درباره آن حرفى نداريم. چون تخصصى در آن نداريم، امّا شما هم دليلى نداريد كه اين فعل و انفعال هاى طبيعى همان علم است، و صرف اين كه در هنگام مثلا تصوّر يك حادثه، در دماغ عملى صورت مى گيرد، دليل بر آن نيست كه تصوّر، همان عمل دماغى است، و همين مقدار بحثى كه پيرامون مسئله علم كرديم، كافى است. بحث بيشتر از اين را بايد در جاى ديگر جستجو كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۸۲ </center>
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>
==آيات ۶ ۷ بقره ==
==آيات ۶ ۷ بقره ==
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ(۶)
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ(۶)
۱۶٬۸۸۳

ویرایش