۱۷٬۰۰۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۶ </center> | ||
و نيز در كتاب | و نيز در كتاب معانى، از امام سجاد عليه السلام روايت آورده كه فرمود: بين خدا و بين حجّت خدا حجابى نيست، و نه خدا از حجّت خود در پرده و حجاب است. مایيم ابواب خدا، و مایيم صراط مستقيم، و مایيم مخزن علم او، و مایيم زبان و مترجم هاى وحى او، و مایيم اركان توحيدش، و مایيم گنجينه اسرارش. | ||
توضيح اصطلاح «'''جرى '''» يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز | |||
و از ابن شهرآشوب از تفسير وكيع بن جراح، از ثورى، از سدى، از اسباط از ابن عباس روايت شده كه در ذيل آيه: «إهدنا الصراط المستقيم» گفته: يعنى اى بندگان خدا! بگویيد خدايا ما را به سوى محبّت محمّد و اهل بيتش (عليهم السلام) ارشاد فرما. | |||
اين را هم بايد دانست | |||
مثلا در تفسير | توضيح: اصطلاح «'''جرى '''» يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز | ||
مؤلّف: و در اين معانى روايات ديگرى نيز هست، و اين روايات از باب جرى، يعنى تطبيق كلى بر مصداق بارز و روشن آن است. مى خواهند بفرمايند كه مصداق بارز صراط مستقيم، محبّت آن حضرات است. | |||
اين را هم بايد دانست كه: كلمه جرى (تطبيق كلى بر مصداق)، كه ما در اين كتاب از آن بسيار نام مى بريم، اصطلاحى است كه از كلمات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) گرفته ايم. | |||
مثلا در تفسير عيّاشى از فضيل بن يسار روايت شده كه گفت: من از امام باقر عليه السلام از اين حديث پرسيدم كه فرموده اند: «هيچ آيه اى در قرآن نيست، مگر آن كه ظاهرى دارد و باطنى، و هيچ حرفى در قرآن نيست، مگر آن كه براى او، حدّى و حسابى است، و براى هر حدّى مطلعى است». منظورشان از اين ظاهر و باطن چيست؟ فرمود: ظاهر قرآن تنزيل آن، و باطنش تأويل آن است. بعضى از تأويل هاى آن گذشته، و بعضى هنوز نيامده، «'''يجرى كما يجرى الشمس و القمر'''»: مانند آفتاب و ماه در جريان است. هر وقت چيزى از آن تأويل ها آمد، آن تأويل واقع مى شود، تا آخر حديث). | |||
و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست، و اين خود سليقه ائمه اهل بيت (عليهم السلام) است، كه همواره يك آيه از قرآن را بر هر موردى كه قابل انطباق با آن باشد، تطبيق مى كنند، هرچند كه اصلا ربطى به مورد نزول آيه نداشته باشد. عقل هم همين سليقه و روش را صحيح مى داند. براى اين كه قرآن به منظور هدايت همه انسان ها، در همه ادوار نازل شده، تا آنان را به سوى آنچه بايد بدان معتقد باشند، و آنچه بايد بدان متخلّق گردند، و آنچه كه بايد عمل كنند، هدايت كند. چون معارف نظرى قرآن مختص به يك عصر خاص، و يك حال مخصوص نيست. آنچه را قرآن فضيلت خوانده، در همه ادوار بشريت فضيلت است، و آنچه را رذيلت و ناپسند شمرده، هميشه ناپسند و زشت است، و آنچه را كه از احكام عملى تشريع نموده، نه مخصوص به عصر نزول است، و نه به اشخاص آن عصر، بلكه تشريعى است عمومى و جهانى و ابدى. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۷ </center> | ||
<span id='link81'><span> | <span id='link81'><span> | ||
==شأن نزول يك آيه ذيل بر اختصاص آن آيه | ==شأن نزول يك آيه ذيل بر اختصاص آن آيه نيست، بلكه حكم آيات قرآنى اطلاق دارد == | ||
و | و بنابراين، اگر مى بينيم كه در شأن نزول آيات، رواياتى آمده كه مثلا می گويند: فلان آيه بعد از فلان جريان نازل شد، و يا فلان آيات درباره فلان شخص يا فلان واقعه نازل شده، بارى نبايد حكم آيه را مخصوص آن واقعه، و آن شخص بدانيم. چون اگر اين طور فكر كنيم، بايد بعد از انقضاء آن واقعه و يا مرگ آن شخص، حكم آيه قرآن نيز ساقط شود، و حال آن كه حكم آيه مطلق است، و وقتى براى حكم نامبرده تعليل مى آورد، علت آن را مطلق ذكر مى كند. مثلا اگر در حق افرادى از مؤمنين مدحى مى كند، و يا از عده اى از غير مؤمنين مذمتى كرده، مدح و ذمّ خود را به صفات پسنديده و ناپسند آنان تعليل كرده، و فرموده: اگر آن دسته را مدح كرده ايم، به خاطر تقوا، و يا فلان فضيلت است. و اگر اين دسته را مذمّت كرده ايم، به خاطر فلان رذيلت است. و پُر واضح است كه تا آخر دهر، هر كسى داراى آن فضيلت باشد، مشمول حكم آن آيه است، و هر كسى داراى اين رذيلت باشد، حكم اين آيه شامل حالش مى شود. | ||
و روايات در تطبيق آيات قرآنى بر ائمه اهل بيت (عليهم السلام )، و يا تطبيق بعضى از | |||
و نيز قرآن كريم، خودش صريحا بر اين معنا دلالت نموده، مى فرمايد: «'''يهدى به اللّه من اتّبع رضوانه'''»: (خدا با اين قرآن كسى را هدايت مى كند، كه پيرو خوشنودى خدا باشد). و نيز فرموده: «'''و إنّه لكتاب عزيز، لا يأتيه الباطل من بين يديه، و لا من خلفه'''»: (و اين كه قرآن كتابى است عزيز، كه نه در عصر نزول، باطل در آن رخنه مى كند، و نه در اعصار بعد). و نيز فرموده: «إنّا نحن نزّلنا الذّكر و إنّا له لحافظون»: (به درستى كه ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع، خود ما آن را حفظ خواهيم كرد). | |||
و روايات در تطبيق آيات قرآنى بر ائمه اهل بيت (عليهم السلام)، و يا تطبيق بعضى از آن ها بر دشمنان ائمه (عليهم السلام)، و خلاصه روايات «جرى» بسيار زياد است، كه در ابواب مختلف وارد شده، و اى بسا عدّه آن ها به صدها روايت برسد. و ما فعلا در اين جا نمى خواهيم همه آن ها را ذكر كنيم، بلكه هر يك از آن ها را در بحث هاى روايتى آن ها ذكر مى كنيم و در اين جا، تنها خواستيم معناى كلمه «جرى» را گفته، خاطرنشان سازيم كه: ما اين اصطلاح را از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) گرفته ايم، و حتّى در بحث هاى روايتى نيز، بيشتر آن ها را متروك گذاشته، نقل نمى كنيم، مگر آن مقدارى را كه ارتباطى با بحث، و يا غرض از آن داشته باشد. (دقت فرمائيد). | |||
سوره بقره | سوره بقره | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۸ </center> | ||
خط ۲۰: | خط ۳۰: | ||
<span id='link82'><span> | <span id='link82'><span> | ||
==آيات ۱ ۵ == | ==آيات ۱ - ۵ == | ||
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ | ||
الم (۱) | الم (۱) | ||
خط ۲۷: | خط ۳۷: | ||
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِك وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴) | وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَا أُنزِلَ إِلَيْك وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِك وَ بِالاَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(۴) | ||
أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵) | أُولَئك عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۵) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
به نام خدایى آغاز مى كنم كه بر همه موجودات رحمتى عمومى و بر نيكان از بندگانش رحمتى خاص دارد. الف - لام - ميم (۱) | |||
اين كتاب كه در آن هيچ نقطه ابهامى | اين كتاب كه در آن هيچ نقطه ابهامى نيست، راهنماى كسانى است كه تقواى فطرى خود را دارند(۲) | ||
آن ها كه به عالَم غيب ايمان دارند و با نماز كه بهترين مظهر عبوديت است، خدا را عبادت و با زكات كه بهترين خدمت به نوع است، وظائف اجتماعى خود را انجام می دهند(۳) | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : ۶۹ </center> | ||
و | و همان هایى كه با آنچه بر تو نازل شده و بدانچه قبل از تو نازل شده ايمان، و به آخرت يقين دارند(۴) | ||
چنين كسان بر طريق هدايتى از پروردگار خويش و هم ايشان تنها رستگارانند(۵) | چنين كسان بر طريق هدايتى از پروردگار خويش و هم ايشان تنها رستگارانند(۵) | ||
بيان آيات | بيان آيات | ||
از | |||
در اين سوره علاوه بر بيان حقيقت | از آن جایی كه اين سوره بتدريج و به طور متفرق نازل شده، نمى توان غرض واحدى كه مورد نظر همه آياتش باشد، در آن يافت. تنها مى توان گفت كه: قسمت عمده آن، از يك غرض واحد و چشمگير خبر مى دهد و آن عبارت است از: بيان اين حقيقت كه عبادت حقيقى خداى سبحان به اين است كه بنده او، به تمامى كتاب هایی كه او به منظور هدايت وى و به وسيله انبيائش نازل كرده، ايمان داشته باشد و ميان اين وحى و آن وحى، اين كتاب و آن كتاب، اين رسول و آن رسول، فرقى نگذارد. | ||
الف - لام - ميم گفتار پيرامون حروف بريده | |||
دليل اين | در اين سوره علاوه بر بيان حقيقت نامبرده، كفّار و منافقين تخطئه، و اهل كتاب ملامت شده اند، كه چرا ميان اديان آسمانى و رسولان الهى فرق گذاشتند و در هر فرازى، به مناسبت عدّه اى از احكام، از قبيل برگشتن قبله از بيت المقدس به سوى كعبه، و احكام حج، وارث، و روزه و غير آن را بيان نموده، به فرازى ديگر پرداخته است. | ||
و در اين آيات نوزده گانه كه حال | |||
الف - لام - ميم. گفتار پيرامون حروف بريده ای كه در اول بعضى از سوره هاى قرآن آمده، إن شاء اللّه در ابتداى سوره شورى، از نظر خواننده خواهد گذشت. و همچنين گفتار در معناى هدايت بودن و كتاب بودن قرآن مى آيد. | |||
هُدى للمتّقين، الّذين يؤمنون ... متّقين عبارتند از: مؤمنين. چون تقوا از اوصاف خاصّه طبقه معيّنى از مؤمنين نيست، و اين طور نيست كه تقوا، صفت مرتبه اى از مراتب ايمان باشد، كه دارندگان مرتبه پائين تر، مؤمن بى تقوا باشند. و در نتيجه تقوا مانند احسان و إخبات و خلوص، يكى از مقامات ايمان باشد؛ بلكه صفتى است كه با تمامى مراتب ايمان جمع می شود، مگر آن كه ايمان، ايمان واقعى نباشد. | |||
دليل اين مدّعا اين است: خدای تعالى دنبال اين كلمه، يعنى كلمه «متّقين»، وقتى اوصاف آن را بيان مى كند، از ميانه طبقات مؤمنين - با آن همه اختلاف كه در طبقات آنان است - طبقه معيّنى را مورد نظر قرار نمی دهد، و طورى متّقين را توصيف نمی كند كه شامل طبقه معيّنى شود. | |||
و در اين آيات نوزده گانه كه حال مؤمنين و كفّار و منافقين را بيان مى كند، از اوصاف معرّف تقوا، تنها پنج صفت را ذكر مى كند و آن عبارت است از: ايمان به غيب، و اقامه نماز، و انفاق از آنچه خداى سبحان روزى كرده، و ايمان به آنچه بر انبياء خود نازل فرموده، و به تحصيل يقين به آخرت، و دارندگان اين پنج صفت را به اين خصوصيت توصيف كرده كه: چنين كسانى بر طريق هدايت الهى و داراى آن هستند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : .۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱ صفحه : .۷ </center> | ||
<span id='link84'><span> | <span id='link84'><span> | ||
== | ==متّقين داراى دو هدايت اند، همچنان كه كفّار و منافقين در دو ضلالت مى باشند == | ||
و اين طرز بيان بخوبى مى فهماند كه نامبردگان بخاطر اينكه از ناحيه خداى سبحان هدايت شده اند، داراى اين پنج صفت كريمه گشته اند، ساده تر اينكه ايشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشده اند)، مگر بهدايتى از خدايتعالى ، آنگاه كتاب خود را چنين معرفى مى كند: كه هدايت همين متقين است ، لا ريب فيه هدى للمتقين پس مى فهميم كه هدايت كتاب ، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت ، و نيز مى فهميم كه متقين ، داراى دو هدايتند، يك هدايت اولى كه بخاطر آن متقى شدند، و يك هدايت دومى كه خداى سبحان بپاس تقوايشان بايشان كرامت فرمود. | و اين طرز بيان بخوبى مى فهماند كه نامبردگان بخاطر اينكه از ناحيه خداى سبحان هدايت شده اند، داراى اين پنج صفت كريمه گشته اند، ساده تر اينكه ايشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشده اند)، مگر بهدايتى از خدايتعالى ، آنگاه كتاب خود را چنين معرفى مى كند: كه هدايت همين متقين است ، لا ريب فيه هدى للمتقين پس مى فهميم كه هدايت كتاب ، غير آن هدايتى است كه اوصاف نامبرده را در پى داشت ، و نيز مى فهميم كه متقين ، داراى دو هدايتند، يك هدايت اولى كه بخاطر آن متقى شدند، و يك هدايت دومى كه خداى سبحان بپاس تقوايشان بايشان كرامت فرمود. | ||
آنوقت مقابله بين متقين كه گفتيم داراى دو هدايتند، با كفار و منافقين درست ميشود، چون كفار هم داراى دو ضلالت ، و منافقين داراى دو كورى هستند، يكى ضلالت و كورى اول ، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از كفر و نفاق و غيره شد، دوم ضلالت و كورى اى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد، اولى را بخود آنان نسبت داد، و دومى را بخودش ، كه بعنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشتريشان كرد، و در خصوص كفار فرمود: ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة غشاوت را بخود آنان نسبت داد، و مهر زدن بر دلهاشانرا بخودش . | آنوقت مقابله بين متقين كه گفتيم داراى دو هدايتند، با كفار و منافقين درست ميشود، چون كفار هم داراى دو ضلالت ، و منافقين داراى دو كورى هستند، يكى ضلالت و كورى اول ، كه باعث اوصاف خبيثه آنان از كفر و نفاق و غيره شد، دوم ضلالت و كورى اى كه ضلالت و كورى اولشان را بيشتر كرد، اولى را بخود آنان نسبت داد، و دومى را بخودش ، كه بعنوان مجازات دچار ضلالت و كورى بيشتريشان كرد، و در خصوص كفار فرمود: ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة غشاوت را بخود آنان نسبت داد، و مهر زدن بر دلهاشانرا بخودش . |
ویرایش