الأحزاب ١٩: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۴۲
ترجمه
الأحزاب ١٨ | آیه ١٩ | الأحزاب ٢٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَشِحَّةً»: جمع شَحیح، بخلاء. آزمندان. «أَشِحَّةً عَلَیْکُمْ»: مراد این است که اهل ایثار و فداکاری از نظر جان و مال نبوده و برای تهیّه توشه و ادوات جنگی حاضر به همکاری نیستند. برخی از مفسّران فرمودهاند: مراد این است که قبل از جنگ خویشتن را دوستان و دوستداران گرم شما نشان میدهند. «یُغْشی عَلَیْهِ»: بیهوش میگردد. «سَلَقُوکُمْ»: شما را با سخنان درشت و ناهمگون میآزارند. شما را زخم زبان میزنند و میرنجانند. «حِدَادٍ»: جمع حَدید، تیز و تند. مراد تیز و بُرّان برای اذیّت و آزار دیگران است. «أَشِحَّةً عَلَیالْخَیْرِ»: آزمندان بر غنائم. بخل ورزندگان بر خیر و نعمت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِي... (۱) رَضُوا بِأَنْ يَکُونُوا مَعَ... (۱) وَ إِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُکَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۷، سوره احزاب
- بيان آيات مربوط به داستان جن احزاب (خندق )
- حكايت ترس و بهانه تراشى منافقان و بيماردلان بعد از مشاهده لشكر انبوه دشمن و سخنپراكنى هايشان در جهت تضعيف روحيه مؤ منين
- مقصود از اينكه فرمود: ((لقد كان لكم فىرسول الله اسوة حسنة ...))
- وصف حال مؤ منين بعد از ديدن لشكريان احزاب : افزون گشتن ايمان ، وفا و استوارىبر عهده و...
- بيان وصف مؤ منينى كه به عهد خود وفا كردند
- اشاره به اينكه بسا مى شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى شود
- بحث روايتى
- يكى از معجزات پيامبر اكرم (ص ) در واقعه حفر خندق
- يكى ديگر از دلائل نبوت حضرت خاتم (ص ) در واقعه خندق
- روياروئى لشكر اسلام و كفر در جنگ خندق
- آغاز درگيرى و به ميدان آمدن عمرو بن عبدود و مقابله اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با او
- پيروزى اميرالمؤ منين بر عمرو بن عبدود و بيان ارزش آن از زبان مبارك پيامبر(ص )
- نيرنگى كه يكى از مؤ منان بعد از اجازه گرفتن از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) براى ايجاد تفرقه بين دشمنان به كار برد
- خذيفه بن اليمان از جنگ خندق سخن مى گويد
- خاتمه جنگ احزاب و روانه شدن سپاه اسلام به سوى بنى قريظه و محاصره آنان و...
- سرانجام يهوديان بنى قريظه و حكميت سعد بن معاذ درباره آنها
- سرانجام حق ستيزى كعب بن اسيد يهودى و شاءن نزول (و انزل الذين ظاهروهم ...)
نکات آیه
۱ - منافقان، از هر نوع کمکى به جهاد مسلمانان، خوددارى مى کردند. (و لایأتون ... أشحّة علیکم) «أشحّة» اگر چه در لغت، به معناى بخل آمده است، اما استعمال مجازى آن در منع از کمک و یارى و اعانت نیز آمده است. برداشت بالا، با عنایت به استعمال مجازى آن است.
۲ - کم شرکت کردن منافقان در جبهه جهاد مسلمانان، به خاطر بخل آنان به مسلمانان بود. (لایأتون البأس ... أشحّة علیکم) «أشحّة» جمع «شحیح» است. «شح» - ریشه أشحّة - در لغت، به معناى «بخل حریصانه» است (مفردات راغب). لازم به ذکر است که «أشحّة» حال براى ضمیر فاعلى فعل «یأتون» در آیه پیشین است.
۳ - منافقان مدینه، به هنگام خبردار شدن از وقوع جنگ احزاب، به قدرى مى ترسیدند که چشمان شان بى اختیار، به چرخش مى افتاد. (فإذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت) مراد از «الخوف» به قرینه بحث جهاد و هجوم دشمن، خبر جنگ و قتال است که براى منافقان بسیار ترس آور بود.
۴ - منافقان مدینه، از شدت ترس از جنگ، شبیه محتضر مى شدند. (فإذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت)
۵ - منافقان مدینه، حضور در جبهه جهاد را، مساوى با کشته شدن و از بین رفتن تلقى مى کردند. (فإذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت) این که آیه بیان مى کند که آنان، با شنیدن خبر جنگ، به حال احتضار درمى آمدند، حکایت از این نکته مى کند که منافقان مدینه وقوع جنگ و شرکت در جبهه جهاد را مساوى با کشته شدن تلقى مى کردند.
۶ - دشوارى ها و سختى ها، شخصیت نهفته انسان را بروز مى دهد. (فإذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت)
۷ - عارض شدن مقدمات مرگ، انسان را از حالت عادى خارج مى کند. (تدور أعینهم کالذى یغشى علیه من الموت)
۸ - ممکن است که حرکت چشم هاى انسان، از حالت درونى او تأثیر بپذیرد. (فإذا جاء الخوف ... تدور أعینهم)
۹ - حالت روانى مانند ترس، برخى از حواس انسان را، از سیستم عادى خارج مى سازد و حرکت آن را غیر متعادل مى سازد. (فإذا جاء الخوف ... تدور أعینهم)
۱۰ - پیامبراکرم(ص)، شخصیتى محورى و تصمیم گیر در مدینه بود. (ینظرون إلیک) آوردن جمله «ینظرون إلیک» در لابه لاى جمله اى که در صدد بیان وصف آشفتگى منافقان، به هنگام شنیدن خبر جنگ است، نشان دهنده این واقعیت است که آنان، از این جهت به پیامبر(ص) نگاه مى کردند، تا رخصتى براى ترک جهاد به دست آورند و این، از موقعیت آن حضرت حکایت مى کند.
۱۱ - توجه زیاد منافقان مدینه، به پیامبر(ص) هنگام سختى و جنگ، به منظور دریافت نظر نهایى آن حضرت (فإذا جاء الخوف رأیتهم ینظرون إلیک) فعل مضارع «ینظرون» حکایت از تکرار نگاه مى کند. اصل نگاه به آن حضرت هم، به قرینه مقام - که وضعیت دشوارى و سختى است - براى جلب نظر آن حضرت براى اِعلام آتش بس و یا آزاد کردن آنان از جنگ است.
۱۲ - منافقان مدینه، با برطرف شدن ترس از جنگ، با زبانى تند و گزنده، به مسلمانان طعنه مى زدند. (فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد) «سلق» (مصدر «سلقوا») به معناى «مغلوب کردن و به زمین زدن چیزى با قهر و غلبه» است (مفردات راغب). «حداد» (جمع «حدید») به معناى «تیز» است.
۱۳ - منافقان مدینه، فاقد ثبات روانى بودند و موضع گیرى شان، تابع مساعد بودن فضا و جو بود. (و إذ قالت طائفة منهم یأهل یثرب لامقام لکم فارجعوا ... فإذا جاء الخوف ... تدور أعینهم... فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد)
۱۴ - منافقان مدینه، در سختى و آسایش، به مسلمانان، بخل مىورزیدند. (و لایأتون البأس إلاّ قلیلاً . أشحّة علیکم ... فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد أشحّة على الخیر)
۱۵ - منافقان مدینه، افرادى کمْ کار و پرگو بودند. (و لایأتون البأس إلاّ قلیلاً ... فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد)
۱۶ - انسان، موجودى است که حالت هاى درونى متضادى، بر او عارض مى شود. (فإذا جاء الخوف ... فإذا ذهب الخوف)
۱۷ - رفتار انسان ها، تابعى از عوارض درونى آنان است. (فإذا جاء الخوف ... ینظرون إلیک تدور أعینهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد)
۱۸ - تأثیر گزندگى زبان، به حدّى است که ممکن است حریف را، کاملاً مغلوب کند. (سلقوکم بألسنة حداد)
۱۹ - منافقان مدینه در کار خیر، بخیل بودند. (أشحّة على الخیر)
۲۰ - بخل، ناشى از انگیزه ضربه زدن به طرف مقابل است. (و لایأتون البأس ... أشحّة علیکم ... سلقوکم بألسنة حداد أشحّة على الخیر) «أشحّة» نخست، حال براى ضمیر فاعلى «لایأتون البأس» و «أشحّة» دوم، حال براى ضمیر فاعلى «سلقوکم» است. بنابراین، دلالت مى کند که نیامدن منافقان به جهاد، به خاطر بخلِ به آنان بوده و زبانْ درازى آنان به مؤمنان، به هنگام بر طرف شدن خطر جنگ نیز به همان خاطر بوده است. چنین رفتارى، چیزى جز قصد آسیب زدن به مؤمنان نیست.
۲۱ - منافقان مدینه، به اسلام، ایمان نیاوردند. (أُولئک لم یؤمنوا)
۲۲ - خداوند، همه اعمال خیر منافقان را حبط مى کند. (فأحبط اللّه أعملهم)
۲۳ - بى ایمانى، باعث حبط عمل صالح مى شود. (أُولئک لم یؤمنوا فأحبط اللّه أعملهم)
۲۴ - رفتارهاى بیمارگونه منافقان مدینه، ناشى از بى ایمانى آنان بود. (أشحّة علیکم فإذا جاء الخوف ... تدور أعینهم ... فإذا ذهب الخوف سلقوکم بألسنة حداد ... أُولئک لم یؤمنوا)
۲۵ - حبط عمل صالح غیر مؤمنان، بر خداوند، آسان است. (فأحبط اللّه أعملهم و کان ذلک على اللّه یسیرًا) در صورتى که مشارالیه «ذلک» اِحباط باشد، نکته یاد شده به دست مى آید.
۲۶ - رفتارهاى بیمارگونه منافقان مدینه، امرى پیش پا افتاده بود و نمى توانست مشکلى ایجاد کند. (أشحّة علیکم ... سلقوکم ... و کان ذلک على اللّه یسیرًا) احتمال دارد مشارالیه «ذلک» حال و وضع منافقان مدینه، یعنى تلاش آنان براى بازداشتن مسلمانان از شرکت در جهاد و آزار زبانى شان باشد در این صورت، سهل بودن آن کارها براى خدا، به معناى این خواهد بود که آن تلاش ها، مشکلى ایجاد نمى کند و امورى سهل و پیش پا افتاده است.
موضوعات مرتبط
- احتضار: آثار احتضار ۷
- انسان: حالات روانى انسان ۱۶
- بخل: آثار بخل ۲; عوامل بخل ۲۰
- ترس: آثار ترس ۴، ۹; ترس از جنگ ۴
- تشبیهات قرآن: تشبیه به محتضر ۴; تشبیه منافقان مدینه ۴
- تعادل روحى: عوامل خروج از تعادل روحى ۷
- جهاد: آسیب شناسى جهاد ۲; عوامل سستى در جهاد ۲
- چشم: تاثیر روان در چشم ۸; عوامل چرخش چشم ۳، ۸
- حالات روانى: نقش حالات روانى ۹
- حواس: عوامل مؤثر در حواس ۹
- خدا: افعال خدا ۲۲، ۲۵
- خیر: بخل در خیر ۱۹
- رفتار: پایه هاى رفتار ۱۸
- زخم زبان: آثار زخم زبان ۱۸
- سختى: آثار سختى ۶
- شخصیت: عوامل ظهور شخصیت ۶
- طعن: آثار طعن ۱۸
- عمل: آسانى حبط عمل ۲۵; عوامل حبط عمل ۲۳
- غزوه احزاب: قصه غزوه احزاب ۳
- کافران: حبط عمل کافران ۲۵
- کفر: آثار کفر ۲۳، ۲۴
- مجاهدان: اجتناب از امداد به مجاهدان ۱
- محمد(ص): رهبرى محمد(ص) ۱۰; محمد(ص) در مدینه ۱۰
- مسلمانان: طعن به مسلمانان ۱۲
- منافقان: بخل منافقان ۱، ۲; حبط عمل منافقان ۲۲; منافقان و جهاد ۱، ۲
- منافقان مدینه: بخل منافقان مدینه ۱۴، ۱۹; بینش منافقان مدینه ۵; بى شخصیتى منافقان مدینه ۱۳; پرگویى منافقان مدینه ۱۵; ترس منافقان مدینه ۳، ۴; چرخش چشم منافقان مدینه۳; روش برخورد منافقان مدینه ۱۳; طعن منافقان مدینه ۱۲; عمل منافقان مدینه ۲۴، ۲۶; کفر منافقان مدینه ۲۱، ۲۴; کم کارى منافقان مدینه ۱۵; منافقان مدینه در سختى ۱۱، ۱۴; منافقان مدینه و جهاد ۵; منافقان مدینه و غزوه احزاب ۳; منافقان مدینه و محمد(ص) ۱۱