المعارج ١١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link1 | آيات ۱ - ۱۸، سوره معارج]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link1 | آيات ۱ - ۱۸، سوره معارج]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link2 | مضامين سوره مباركه معارج و مكى و مدنى بودن آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link2 | مضامين سوره مباركه معارج و مكى و مدنى بودن آن]] | ||
خط ۴۱: | خط ۴۲: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link10 | چند روايت ديگر در ذيل آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۱#link10 | چند روايت ديگر در ذيل آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱#link10 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۵_بخش۱#link10 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10» يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلَّا إِنَّها لَظى «15» نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» | |||
و هيچ دوستى از دوستش احوالى نپرسد. به يكديگر نمايانده مىشوند. در آن روز مجرم دوست دارد فرزندان خود را براى دفع عذاب فديه دهد و فداى خود كند. و همچنين همسر و برادرش را. و بستگان و قبيلهاش را كه هميشه به او پناه دادند. (بلكه آرزو دارد) تمام مردم روى زمين را فدا كند تا او را نجات دهند. چنين نيست، همانا آن آتش شعلهور است. كه پوست بدن را به شدّت جدا مىكند. (اين آتش) هر كس را كه (به حق) پشت كرده و روى برتافته، فرامىخواند. و (نيز كسى كه مال) جمع كرده و ذخيره ساخته است. | |||
===نکته ها=== | |||
«يَفْتَدِي» به معناى فديه و عوض دادن براى رهايى و نجات است. «فصيلة» به معناى فاميلى است كه انسان از آن جدا شده است. «تُؤْوِيهِ» از «مأوى» به معناى پناه دادن است. | |||
«لَظى» شعله خالص آتش است. «اوعى» از «وعاء» به معناى ظرف است و مراد از آن، ذخيره كردن چيزى در ظرف است. «شوى» به پوست اطراف بدن گويند. | |||
جلد 10 - صفحه 214 | |||
مجرم در قيامت سه آرزو مىكند: | |||
الف) با خاك يكسان شود. «لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ» «1» | |||
ب) از اعمالش دور شود. «أَمَداً بَعِيداً» «2» | |||
ج) با فديه دادن رها شود. يوم يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ... | |||
مجرم براى فديه دادن و نجات يافتن، فرد يا گروهى را انتخاب نمىكند، بلكه مىگويد: | |||
همه را بگيريد و مرا آزاد كنيد؛ فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين. (كلمات با حرف واو عطف شده نه با حرف «اوْ») | |||
در آن روز، عاطفه فرزندى، غيرت همسرى، محبّت برادرى و حمايت فاميلى و آشنايى مردمى همه فدا مىشود، ولى چه سود؟! | |||
بر اساس اين آيات، عوامل دوزخى شدن چهار چيز است: فرد در ظاهر به حق پشت مىكند: «أَدْبَرَ» در قلب تنفّر دارد و روى بر مىتابد: «تَوَلَّى» ثروت اندوزى مىكند: «جمع» و به ديگران نمىدهد. «فَأَوْعى» | |||
===پیام ها=== | |||
1- به دوستىها و روابط گرم دنيوى دل نبنديد كه در آخرت به كار نيايد. «لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً» | |||
2- در قيامت، شكنجه روحى وجسمى با هم است. نشان دادن خويشان ودوستان صميمى به انسان و بالعكس، بالاترين شكنجه روحى است. «يُبَصَّرُونَهُمْ» | |||
3- مجرم در آن روز، نجات خود را از عذاب، به قيمت نابودى همه مىخواهد. | |||
يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ ... وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ | |||
4- مراقب باشيم كه در دنيا به خاطر رفاه همسر و فرزندان و جلب رضايت دوستان و خويشان، خود را دوزخى نكنيم. زيرا در آن روز هيچ يك از آنها به داد ما نمىرسند و به درد ما نمىخورند. لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ | |||
---- | |||
«1». نساء، 42. | |||
«2». آل عمران، 30. | |||
جلد 10 - صفحه 215 | |||
5- غريزه حبّ ذات، بالاترين غرايز است. لَوْ يَفْتَدِي ... مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ | |||
6- آتش دوزخ شعور دارد و مجرم شناس است. «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» | |||
يُبَصَّرُونَهُمْ: بينا كرده شده باشند خويشان به خويشان، يعنى هر كسى | |||
---- | |||
«1»- اين آيه را ابن كثير و عاصم لا يسئل و باقى قرّاء با فتحه خواندهاند. (مجمع البيان ج 5، ص 351) | |||
جلد 13 - صفحه 310 | |||
خويشى خود را شناسد و به احوال او بينا است، لكن به سبب گرفتارى خود، متمكن از سؤال نباشد. يا به علامت شناسد كافران را به رو سياهى و قرمزى چشم، و مؤمنان را به نورانيت وجه و نضارت رنگ. يَوَدُّ الْمُجْرِمُ: دوست دارد گناهكار، لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ: اگر فدا دهد از عذاب آن روز، بِبَنِيهِ: | |||
به پسران خود، يعنى فدا كند به عوض خود پسران را كه عزيزترين خلقان بودند نزد او، تا آنها عذاب را متحمل و او خلاصى يابد. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلاَّ إِنَّها لَظى «15» | |||
نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20» | |||
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25» | |||
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «26» وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «29» إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (30) | |||
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35) | |||
ترجمه | |||
شناسا كرده شوند خويشان بخويشان دوست ميدارد گناهكار كه فداى خود كند از عذاب چنين روز پسرانش را | |||
و زنش و برادرش را | |||
و عشيرهاش را | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 271 | |||
كه جاى ميدادند او را در حمايت خود | |||
و هر كه را كه در زمين است تمامى پس نجات دهد او را | |||
نه چنين است همانا آن زبانه خالص آتش است | |||
سوزنده و كننده پوست اطراف بدنرا | |||
ميخواند كسى را كه پشت كرد و روى گرداند | |||
و جمع نمود پس در جاى محفوظى نهاد | |||
همانا انسان آفريده شد بسيار حريص كم صبر | |||
چون برسد او را بدى ناله و فرياد كننده است | |||
و چون برسد او را خوبى منع كننده است | |||
مگر نماز گزاران | |||
آنانكه ايشان بر نمازشان مداومت كنندگانند | |||
و آنانكه در مالهاشان بهرهايست معيّن | |||
براى كسيكه گدائى ميكند و كسيكه از كار باز مانده | |||
و آنانكه تصديق مينمايند بروز جزا | |||
و آنانكه ايشان از عذاب پروردگارشان ترسانند | |||
همانا عذاب پروردگارشان ايمن كرده نشده است | |||
و آنانكه ايشان مر عورتهاى خودشان را نگهدارندگانند | |||
مگر بر زنان خود يا آنچه كه مالك باشد دستهاشان پس همانا ايشان نيستند ملامت شدگان | |||
پس هر كه طلب كند غير از آن مجاز را پس آنگروه از حدّ در گذرندگانند | |||
و آنانكه ايشان مر امانتهاى مردم و پيمانشان را رعايت كنندگانند | |||
و آنانكه ايشان باداء گواهيهاى خودشان قيام كنندگانند | |||
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند | |||
آنگروه در بهشتهائى گرامى داشتگانند. | |||
تفسير | |||
گفتهاند چون در آيه سابقه خداوند فرموده بود كسى از احوال اقارب و ارحام كسى پرسش نميكند براى آنكه تصوّر نشود جهت آن نديدن و نشناختن مردم است يكديگر را فرموده بينا و شناسا كرده شوند نزديكان و دوستان بيكديگر چون حميم اعمّ از خويش و صديق است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود لذا دو ضمير جمع در كلام الهى بآن عود نموده و مقصود بيان شدّت و سختى آنروز است كه هر كس بقدرى گرفتار خود است كه از حال ديگرى سؤال نميكند با آنكه بستگان خود و او را ميبيند و بعضى گفتهاند مراد خداوند از اين آيه آنستكه مردم را در آنروز با يكديگر شناسا ميكنند و بينا باوضاع و احوالشان مينمايند براى مزيد سرور اهل ايمان و اندوه اهل عصيان و لذا حاجت بپرسش و سؤال از حال يكديگر ندارند و اين عمل بتوسط ملائكه قبلا انجام ميگيرد و بعدا آنها را سوق ببهشت و جهنّم ميدهند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 272 | |||
آنستكه ميشناسند آنها را پس از يكديگر پرسش نميكنند و در آنروز دوست دارد و آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه از آنها جدا بوده آنان او را در پناه و حمايت خود قرار ميدادند و در شدائد با او كمك ميكردند چون فصيله بر چنين عشيرهاى اطلاق ميشود و قمى ره فرموده مراد از فصيله مادر است كه از او ولادت يافته و نيز اگر تمام دنيا از آن او باشد حاضر است بدهد پس از عذاب جهنّم نجات دهد آن فدا و عوض او را ولى خدا ميفرمايد كلّا و آن كلمهئى است موضوع براى ردع و منع يعنى چنين نخواهد شد فدا قبول نميشود قصّه از اين قرار است كه زبانه و شعله خالص آتش جهنّم است و محتمل است ضمير در انّها بعذاب كه آتش جهنّم است عود نمايد و ميشود مراد از لظى جهنّم يا يكى از دركات آن باشد چون بعضى گفتهاند لظى يكى از نامهاى جهنم است و بعضى آنرا نام درك دوم دانستهاند و در هر حال آنشعله آتش سوزان پوست تمام بدن وارد را ميسوزاند و ميكند يا خصوص پوست سر و صورت او را بمحض ورود چون شوايا بمعناى اطراف است يا جمع شواة كه بمعناى پوست سر است و قمّى ره نقل نموده كه مىكند دو چشم او را و سياه ميكند صورتش را و نزّاعة برفع نيز قرائت شده و بنابر اين خبر بعد از خبر است و بقرائت مشهوره حال است براى لظى باعتبار دلالتش بر تلظّى يا منصوب بفعل مقدّر است كه اعنيها باشد و آن آتش بزبان حال و زبانه خود دعوت ميكند و ميكشاند بسوى خود هر كس را كه پشت كرده باشد بقوانين اسلام و روى گردانده باشد از اطاعت احكام خدا و جمع نموده باشد اموالى را از حلال و حرام و حقوق واجبه آنرا ادا ننموده ذخيره و دفينه براى خود كرده باشد از حرص و درازى آرزو و اين براى آنستكه خدا انسانرا طبعا هلوع خلق فرموده كه حريص و بىصبر است چنانچه خداوند ميفرمايد وقتى رسد او را فقر و فاقه جزع و فزع ميكند و وقتى برسد باو مال و ثروت بخل مينمايد و انفاق در راه خدا نميكند و اهل بيان اين دو جمله را مفسّر هلوع دانستهاند و بايد با رجوع بعقل و عمل بدستورات اخلاقى كه در علم اخلاق ذكر شده اين طبع را كه | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 273 | |||
از روى حكمت در او قرار داده شده از خود دور و در غير محلّ خود بكار نبرد و كسانيكه موفق باين تصفيه شدهاند آنانند كه خداوند آنها را استثناء فرموده ميفرمايد مگر نماز گزاران كه مداومت بر نمازشان دارند كه نمازهاى واجب را ترك نميكنند و همچنين نمازهاى مستحب را كه بر خودشان بنذر و غيره واجب نموده باشند و قضاء فوائتشان را در اوّل از منه امكان بجا ميآورند و از براى فقراء و ضعفاء و صله ارحام غير از حقوق واجبه از قبيل صدقه و زكوة مقدار معيّنى از مال خودشان خارج مينمايند كه بتقاضا كنندگان و كسانيكه از كسب و كار باز ماندهاند و روى سؤال ندارند كمك نمايند چنانچه در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده ولى مفسّرين آنرا حمل بر زكوة نمودهاند با آنكه معلوم است زكوة حقّى است كه خداوند بآن فقرا را با اغنيا شريك فرموده و گرفته ميشود و آن موجب مزيّت و مدح مؤدى نميشود و اينجا خداوند در مقام ذكر برجستگان اهل ايمان است و مدح آنها و سوره مكّيّه است و زكوة در مدينه واجب شده و كسانيكه ايمان بروز جزا دارند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايمان بروز ظهور امام زمان دارند و آنانكه از عذاب خداوند ترسانند چون نبايد ايمن از مكر و عذاب خدا بود هر قدر شخص مواظب اعمال و مراقب طاعات باشد چون نميداند مقبول شده يا خير و نبايد مطمئن شود از نفس خود كه خطائى از او سر نزده است و آنانكه حفظ نمودند عورات خودشان را از هر كس مگر از زنان و كنيزانشان و زناشوئى يا بعقد دائم است يا بمتعه و در اين سه صورت مورد ملامت واقع نخواهند شد و در غير آن صور متعدّى و متجاوز از حدّ محسوب خواهند شد و تفسير اين آيات در سوره المؤمنون گذشت و آنانكه مراعات امانتهائى را كه از مردم و خداوند بآنها سپرده شده مينمايند از قبيل مال سپرده شده و عاريه و وديعه و عين مستأجره و لقطه و خمس و زكوة و هر چه را كه مكلّف است حفظ نمايد و بصاحبش برساند و نيز مراعات مينمايند عهود و مواثيق خلقيّه و خالقيّه را و منكر شهاداتى كه تحمّل آنرا نمودهاند نميشوند و اداء آنرا در مواقع لزوم مينمايند و آنانكه مواظبت و محافظت از اداء نماز با آداب و شرايط در مواقيت آن مينمايند در كافى و مجمع | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 274 | |||
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين در نماز واجب است و الّذين هم على صلاتهم دائمون در نافله است اينجماعت كه داراى اين اعمال حميده و اين خصال پسنديدهاند در باغهاى سبز و خرّم اخروى مشمول عواطف و اكرامات الهيه ميباشند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
يُبَصَّرُونَهُم يَوَدُّ المُجرِمُ لَو يَفتَدِي مِن عَذابِ يَومِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤوِيهِ «13» وَ مَن فِي الأَرضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنجِيهِ «14» | |||
نشان داده ميشوند بيكديگر دوست ميدارد گنهكار اگر ميتوانست فدا دهد به پسرانش و عيالش و برادرش و خويشاني که او را نگهداري ميكردند و هر که در روي زمين است جميع آنها را که پس از اينکه فدا نجات پيدا كند. اشاره به اينكه حاضر است تمام اهل زمين جهنم روند و فقط او نجات پيدا كند و لكن اينکه قضيه عكس است از امير المؤمنين است که انسان بايد بين خوف و رجا باشد آن قدر خائف باشد که | |||
جلد 17 - صفحه 188 | |||
اگر فرداي قيامت خداوند تمام اهل محشر را بهشت برد بترسد که او را بجهنم برند و اگر تمام را بجهنم برند اميدوار باشد که او را تنها ببهشت برند. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 11)- نه این که دوستان صمیمی خود را در آنجا نشناسند، بلکه مخصوصا «آنها را نشانشان میدهند» ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است (یبصرونهم). | |||
مسأله این است که هول و وحشت بیش از آن است که بتواند به دیگری بیندیشد. | |||
و در ادامه همین سخن و ترسیم آن صحنه وحشتناک میافزاید: وضع چنان است که «گنهکار دوست میدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند» (یود المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۷
ترجمه
المعارج ١٠ | آیه ١١ | المعارج ١٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَفْتَدِی»: فدا سازد و خویشتن را باز رهاند. از ماده (فداء) به معنی حِفْظ کردن خود از مصائب و مشکلات، به وسیله پرداخت چیزی.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ کَأَنْ لَمْ... (۰) فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلاَ... (۰) وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۰) يَوْمَ لاَ يُغْنِي مَوْلًى عَنْ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱ - ۱۸، سوره معارج
- مضامين سوره مباركه معارج و مكى و مدنى بودن آن
- مراد از سؤ ال سائل بعذاب واقع
- مقصود از توصيف خداى تعالى به ((ذى المعارج ))
- منظور از عروج ملائكه و روح در روز قيامت به سوى خدا
- مراد از اينكه كفار عذاب قيامت را دور مى بينند و خداوند نزديك مى بيند.
- بيان سختى روز قيامت بر گنهكاران به نحوى كه از فرزندان و كسان خود حالى نمىپرسند و حتى آرزو مى كنند آنها را فدايى خود كنند.
- ويژگى آتش جهنم و بيان كسانى را كه بسوى خود مى طلبد
- روايتى درباره نزول آيات ((ساءل سائل بعذاب واقع ....)) درباره مردى كه از نصبامير المومنين (عليه السلام ) به خلافت به خشم آمده تقاضاى عذاب كرد
- چند روايت ديگر در ذيل آيات مربوط به طول روز قيامت واحوال آن روز
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً «10» يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلَّا إِنَّها لَظى «15» نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18»
و هيچ دوستى از دوستش احوالى نپرسد. به يكديگر نمايانده مىشوند. در آن روز مجرم دوست دارد فرزندان خود را براى دفع عذاب فديه دهد و فداى خود كند. و همچنين همسر و برادرش را. و بستگان و قبيلهاش را كه هميشه به او پناه دادند. (بلكه آرزو دارد) تمام مردم روى زمين را فدا كند تا او را نجات دهند. چنين نيست، همانا آن آتش شعلهور است. كه پوست بدن را به شدّت جدا مىكند. (اين آتش) هر كس را كه (به حق) پشت كرده و روى برتافته، فرامىخواند. و (نيز كسى كه مال) جمع كرده و ذخيره ساخته است.
نکته ها
«يَفْتَدِي» به معناى فديه و عوض دادن براى رهايى و نجات است. «فصيلة» به معناى فاميلى است كه انسان از آن جدا شده است. «تُؤْوِيهِ» از «مأوى» به معناى پناه دادن است.
«لَظى» شعله خالص آتش است. «اوعى» از «وعاء» به معناى ظرف است و مراد از آن، ذخيره كردن چيزى در ظرف است. «شوى» به پوست اطراف بدن گويند.
جلد 10 - صفحه 214
مجرم در قيامت سه آرزو مىكند:
الف) با خاك يكسان شود. «لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ» «1»
ب) از اعمالش دور شود. «أَمَداً بَعِيداً» «2»
ج) با فديه دادن رها شود. يوم يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ...
مجرم براى فديه دادن و نجات يافتن، فرد يا گروهى را انتخاب نمىكند، بلكه مىگويد:
همه را بگيريد و مرا آزاد كنيد؛ فرزند، همسر، برادر، فاميل و همه مردم زمين. (كلمات با حرف واو عطف شده نه با حرف «اوْ»)
در آن روز، عاطفه فرزندى، غيرت همسرى، محبّت برادرى و حمايت فاميلى و آشنايى مردمى همه فدا مىشود، ولى چه سود؟!
بر اساس اين آيات، عوامل دوزخى شدن چهار چيز است: فرد در ظاهر به حق پشت مىكند: «أَدْبَرَ» در قلب تنفّر دارد و روى بر مىتابد: «تَوَلَّى» ثروت اندوزى مىكند: «جمع» و به ديگران نمىدهد. «فَأَوْعى»
پیام ها
1- به دوستىها و روابط گرم دنيوى دل نبنديد كه در آخرت به كار نيايد. «لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً»
2- در قيامت، شكنجه روحى وجسمى با هم است. نشان دادن خويشان ودوستان صميمى به انسان و بالعكس، بالاترين شكنجه روحى است. «يُبَصَّرُونَهُمْ»
3- مجرم در آن روز، نجات خود را از عذاب، به قيمت نابودى همه مىخواهد.
يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ ... وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ
4- مراقب باشيم كه در دنيا به خاطر رفاه همسر و فرزندان و جلب رضايت دوستان و خويشان، خود را دوزخى نكنيم. زيرا در آن روز هيچ يك از آنها به داد ما نمىرسند و به درد ما نمىخورند. لَوْ يَفْتَدِي ... بِبَنِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ
«1». نساء، 42.
«2». آل عمران، 30.
جلد 10 - صفحه 215
5- غريزه حبّ ذات، بالاترين غرايز است. لَوْ يَفْتَدِي ... مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ
6- آتش دوزخ شعور دارد و مجرم شناس است. «تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11»
يُبَصَّرُونَهُمْ: بينا كرده شده باشند خويشان به خويشان، يعنى هر كسى
«1»- اين آيه را ابن كثير و عاصم لا يسئل و باقى قرّاء با فتحه خواندهاند. (مجمع البيان ج 5، ص 351)
جلد 13 - صفحه 310
خويشى خود را شناسد و به احوال او بينا است، لكن به سبب گرفتارى خود، متمكن از سؤال نباشد. يا به علامت شناسد كافران را به رو سياهى و قرمزى چشم، و مؤمنان را به نورانيت وجه و نضارت رنگ. يَوَدُّ الْمُجْرِمُ: دوست دارد گناهكار، لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ: اگر فدا دهد از عذاب آن روز، بِبَنِيهِ:
به پسران خود، يعنى فدا كند به عوض خود پسران را كه عزيزترين خلقان بودند نزد او، تا آنها عذاب را متحمل و او خلاصى يابد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ «13» وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ «14» كَلاَّ إِنَّها لَظى «15»
نَزَّاعَةً لِلشَّوى «16» تَدْعُوا مَنْ أَدْبَرَ وَ تَوَلَّى «17» وَ جَمَعَ فَأَوْعى «18» إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً «19» إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً «20»
وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً «21» إِلاَّ الْمُصَلِّينَ «22» الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ «23» وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ «24» لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ «25»
وَ الَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ «26» وَ الَّذِينَ هُمْ مِنْ عَذابِ رَبِّهِمْ مُشْفِقُونَ «27» إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ «28» وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ «29» إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ (30)
فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ العادُونَ (31) وَ الَّذِينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ (32) وَ الَّذِينَ هُمْ بِشَهاداتِهِمْ قائِمُونَ (33) وَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ يُحافِظُونَ (34) أُولئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ (35)
ترجمه
شناسا كرده شوند خويشان بخويشان دوست ميدارد گناهكار كه فداى خود كند از عذاب چنين روز پسرانش را
و زنش و برادرش را
و عشيرهاش را
جلد 5 صفحه 271
كه جاى ميدادند او را در حمايت خود
و هر كه را كه در زمين است تمامى پس نجات دهد او را
نه چنين است همانا آن زبانه خالص آتش است
سوزنده و كننده پوست اطراف بدنرا
ميخواند كسى را كه پشت كرد و روى گرداند
و جمع نمود پس در جاى محفوظى نهاد
همانا انسان آفريده شد بسيار حريص كم صبر
چون برسد او را بدى ناله و فرياد كننده است
و چون برسد او را خوبى منع كننده است
مگر نماز گزاران
آنانكه ايشان بر نمازشان مداومت كنندگانند
و آنانكه در مالهاشان بهرهايست معيّن
براى كسيكه گدائى ميكند و كسيكه از كار باز مانده
و آنانكه تصديق مينمايند بروز جزا
و آنانكه ايشان از عذاب پروردگارشان ترسانند
همانا عذاب پروردگارشان ايمن كرده نشده است
و آنانكه ايشان مر عورتهاى خودشان را نگهدارندگانند
مگر بر زنان خود يا آنچه كه مالك باشد دستهاشان پس همانا ايشان نيستند ملامت شدگان
پس هر كه طلب كند غير از آن مجاز را پس آنگروه از حدّ در گذرندگانند
و آنانكه ايشان مر امانتهاى مردم و پيمانشان را رعايت كنندگانند
و آنانكه ايشان باداء گواهيهاى خودشان قيام كنندگانند
و آنانكه ايشان بر نمازشان محافظت ميكنند
آنگروه در بهشتهائى گرامى داشتگانند.
تفسير
گفتهاند چون در آيه سابقه خداوند فرموده بود كسى از احوال اقارب و ارحام كسى پرسش نميكند براى آنكه تصوّر نشود جهت آن نديدن و نشناختن مردم است يكديگر را فرموده بينا و شناسا كرده شوند نزديكان و دوستان بيكديگر چون حميم اعمّ از خويش و صديق است و بر واحد و جمع اطلاق ميشود لذا دو ضمير جمع در كلام الهى بآن عود نموده و مقصود بيان شدّت و سختى آنروز است كه هر كس بقدرى گرفتار خود است كه از حال ديگرى سؤال نميكند با آنكه بستگان خود و او را ميبيند و بعضى گفتهاند مراد خداوند از اين آيه آنستكه مردم را در آنروز با يكديگر شناسا ميكنند و بينا باوضاع و احوالشان مينمايند براى مزيد سرور اهل ايمان و اندوه اهل عصيان و لذا حاجت بپرسش و سؤال از حال يكديگر ندارند و اين عمل بتوسط ملائكه قبلا انجام ميگيرد و بعدا آنها را سوق ببهشت و جهنّم ميدهند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد
جلد 5 صفحه 272
آنستكه ميشناسند آنها را پس از يكديگر پرسش نميكنند و در آنروز دوست دارد و آرزو ميكند گناهكار كه فدا و عوض دهد از عذاب الهى پسران عزيز و همسر گرامى و برادر با جان برابر و قبيله و عشيره خود را كه در دنيا منتسب بآنها بوده و با آنكه از آنها جدا بوده آنان او را در پناه و حمايت خود قرار ميدادند و در شدائد با او كمك ميكردند چون فصيله بر چنين عشيرهاى اطلاق ميشود و قمى ره فرموده مراد از فصيله مادر است كه از او ولادت يافته و نيز اگر تمام دنيا از آن او باشد حاضر است بدهد پس از عذاب جهنّم نجات دهد آن فدا و عوض او را ولى خدا ميفرمايد كلّا و آن كلمهئى است موضوع براى ردع و منع يعنى چنين نخواهد شد فدا قبول نميشود قصّه از اين قرار است كه زبانه و شعله خالص آتش جهنّم است و محتمل است ضمير در انّها بعذاب كه آتش جهنّم است عود نمايد و ميشود مراد از لظى جهنّم يا يكى از دركات آن باشد چون بعضى گفتهاند لظى يكى از نامهاى جهنم است و بعضى آنرا نام درك دوم دانستهاند و در هر حال آنشعله آتش سوزان پوست تمام بدن وارد را ميسوزاند و ميكند يا خصوص پوست سر و صورت او را بمحض ورود چون شوايا بمعناى اطراف است يا جمع شواة كه بمعناى پوست سر است و قمّى ره نقل نموده كه مىكند دو چشم او را و سياه ميكند صورتش را و نزّاعة برفع نيز قرائت شده و بنابر اين خبر بعد از خبر است و بقرائت مشهوره حال است براى لظى باعتبار دلالتش بر تلظّى يا منصوب بفعل مقدّر است كه اعنيها باشد و آن آتش بزبان حال و زبانه خود دعوت ميكند و ميكشاند بسوى خود هر كس را كه پشت كرده باشد بقوانين اسلام و روى گردانده باشد از اطاعت احكام خدا و جمع نموده باشد اموالى را از حلال و حرام و حقوق واجبه آنرا ادا ننموده ذخيره و دفينه براى خود كرده باشد از حرص و درازى آرزو و اين براى آنستكه خدا انسانرا طبعا هلوع خلق فرموده كه حريص و بىصبر است چنانچه خداوند ميفرمايد وقتى رسد او را فقر و فاقه جزع و فزع ميكند و وقتى برسد باو مال و ثروت بخل مينمايد و انفاق در راه خدا نميكند و اهل بيان اين دو جمله را مفسّر هلوع دانستهاند و بايد با رجوع بعقل و عمل بدستورات اخلاقى كه در علم اخلاق ذكر شده اين طبع را كه
جلد 5 صفحه 273
از روى حكمت در او قرار داده شده از خود دور و در غير محلّ خود بكار نبرد و كسانيكه موفق باين تصفيه شدهاند آنانند كه خداوند آنها را استثناء فرموده ميفرمايد مگر نماز گزاران كه مداومت بر نمازشان دارند كه نمازهاى واجب را ترك نميكنند و همچنين نمازهاى مستحب را كه بر خودشان بنذر و غيره واجب نموده باشند و قضاء فوائتشان را در اوّل از منه امكان بجا ميآورند و از براى فقراء و ضعفاء و صله ارحام غير از حقوق واجبه از قبيل صدقه و زكوة مقدار معيّنى از مال خودشان خارج مينمايند كه بتقاضا كنندگان و كسانيكه از كسب و كار باز ماندهاند و روى سؤال ندارند كمك نمايند چنانچه در روايات ائمه اطهار به اين معنى تصريح شده ولى مفسّرين آنرا حمل بر زكوة نمودهاند با آنكه معلوم است زكوة حقّى است كه خداوند بآن فقرا را با اغنيا شريك فرموده و گرفته ميشود و آن موجب مزيّت و مدح مؤدى نميشود و اينجا خداوند در مقام ذكر برجستگان اهل ايمان است و مدح آنها و سوره مكّيّه است و زكوة در مدينه واجب شده و كسانيكه ايمان بروز جزا دارند و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ايمان بروز ظهور امام زمان دارند و آنانكه از عذاب خداوند ترسانند چون نبايد ايمن از مكر و عذاب خدا بود هر قدر شخص مواظب اعمال و مراقب طاعات باشد چون نميداند مقبول شده يا خير و نبايد مطمئن شود از نفس خود كه خطائى از او سر نزده است و آنانكه حفظ نمودند عورات خودشان را از هر كس مگر از زنان و كنيزانشان و زناشوئى يا بعقد دائم است يا بمتعه و در اين سه صورت مورد ملامت واقع نخواهند شد و در غير آن صور متعدّى و متجاوز از حدّ محسوب خواهند شد و تفسير اين آيات در سوره المؤمنون گذشت و آنانكه مراعات امانتهائى را كه از مردم و خداوند بآنها سپرده شده مينمايند از قبيل مال سپرده شده و عاريه و وديعه و عين مستأجره و لقطه و خمس و زكوة و هر چه را كه مكلّف است حفظ نمايد و بصاحبش برساند و نيز مراعات مينمايند عهود و مواثيق خلقيّه و خالقيّه را و منكر شهاداتى كه تحمّل آنرا نمودهاند نميشوند و اداء آنرا در مواقع لزوم مينمايند و آنانكه مواظبت و محافظت از اداء نماز با آداب و شرايط در مواقيت آن مينمايند در كافى و مجمع
جلد 5 صفحه 274
از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين در نماز واجب است و الّذين هم على صلاتهم دائمون در نافله است اينجماعت كه داراى اين اعمال حميده و اين خصال پسنديدهاند در باغهاى سبز و خرّم اخروى مشمول عواطف و اكرامات الهيه ميباشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يُبَصَّرُونَهُم يَوَدُّ المُجرِمُ لَو يَفتَدِي مِن عَذابِ يَومِئِذٍ بِبَنِيهِ «11» وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ «12» وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤوِيهِ «13» وَ مَن فِي الأَرضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنجِيهِ «14»
نشان داده ميشوند بيكديگر دوست ميدارد گنهكار اگر ميتوانست فدا دهد به پسرانش و عيالش و برادرش و خويشاني که او را نگهداري ميكردند و هر که در روي زمين است جميع آنها را که پس از اينکه فدا نجات پيدا كند. اشاره به اينكه حاضر است تمام اهل زمين جهنم روند و فقط او نجات پيدا كند و لكن اينکه قضيه عكس است از امير المؤمنين است که انسان بايد بين خوف و رجا باشد آن قدر خائف باشد که
جلد 17 - صفحه 188
اگر فرداي قيامت خداوند تمام اهل محشر را بهشت برد بترسد که او را بجهنم برند و اگر تمام را بجهنم برند اميدوار باشد که او را تنها ببهشت برند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 11)- نه این که دوستان صمیمی خود را در آنجا نشناسند، بلکه مخصوصا «آنها را نشانشان میدهند» ولی هر کس گرفتار کار خویشتن است (یبصرونهم).
مسأله این است که هول و وحشت بیش از آن است که بتواند به دیگری بیندیشد.
و در ادامه همین سخن و ترسیم آن صحنه وحشتناک میافزاید: وضع چنان است که «گنهکار دوست میدارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند» (یود المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه).
نکات آیه
۱ - در عرصه قیامت، خویشان و دوستان هر فردى، به وى نشان داده خواهند شد. (حمیمًا . یبصّرونهم)
۲ - اهل محشر، در عین دیدن و شناختن کامل خویشان و دوستان صمیمى خود، از حال آنان جویا نشده و از آنان استمداد نخواهند کرد. (و لایسئل حمیم حمیمًا . یبصّرونهم) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که جمله «یبصّرونهم»، حال براى جمله پیشین (لایسئل حمیم حمیمًا) باشد.
۳ - مجرمان در روز محشر، آرزومند نجات خویش از عذاب الهى با پرداخت فدیه (یودّ المجرم لویفتدى من عذاب یومئذ)
۴ - مجرمان براى نجات خویش از عذاب الهى در قیامت، آماده اند تا فرزندان خود را فدا کنند. (یودّ المجرم لویفتدى من عذاب یومئذ ببنیه)
۵ - کافران و مشرکان، از مجرمان اند. (یودّ المجرم)
۶ - کفر و شرک، جرمى نابخشنودنى (یودّ المجرم لویفتدى من عذاب یومئذ ببنیه) مقرر شدن عذابى که فدیه بردار نیست، بیانگر این حقیقت است که جرم کفر و شرک، جرمى نابخشودنى است.
۷ - جرم پیشگى، از موجبات عذاب رهایى نایافتنى در قیامت (یودّ المجرم لویفتدى من عذاب یومئذ ببنیه)
۸ - علاقه و دلبستگى انسان به فرزندان، قوى تر و بیشتر از همسر، برادر و دیگر خویشاوندان است.* (یودّ المجرم لویفتدى من عذاب یومئذ ببنیه) تقدّم ذکرى نام فرزندان بر دیگر خویشاوندان و مردمان، ممکن است براى بیان مطلب یاد شده باشد.
روایات و احادیث
۹ - «عن أبى جعفر(ع) فى قوله: «یبصّرونهم» یقول: یعرّفونهم ثمّ لایتساءلون;[۱] از امام باقر(ع) درباره سخن خداوند: «یبصّرونهم» روایت شده که فرمود: آنان را به دوستانشان معرفى مى کنند [ولى از فرط گرفتارى ]دوستان از یکدیگر سؤالى نمى کنند».
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى نجات از عذاب ۳
- انسان: علایق انسان ۸
- خویشاوندان: خویشاوندان در قیامت ۲; رؤیت خویشاوندان در قیامت ۱
- دوستان: دوستان در قیامت ۲; رؤیت دوستان در قیامت ۱
- شرک: گناه شرک ۶
- عذاب: اهمیت نجات از عذاب اخروى ۴۳; موجبات عذاب اخروى ۷
- علایق: علاقه به فرزند ۸; علاقه به همسر ۸
- فرزند: تفدیه فرزند ۴
- قیامت: ترک احوال پرسى در قیامت ۹۲; فدیه در قیامت ۴۳; ویژگیهاى قیامت ۲۱
- کافران: مجرمیت کافران ۵
- کفر: گناه کفر ۶
- گناه: آثار گناه ۷; گناه نابخشودنى ۶
- گناهکاران: آرزوى اخروى گناهکاران ۳; فدیه اخروى گناهکاران ۴۳; گناهکاران در قیامت ۴
- مجرمان :۵
- مشرکان: مجرمیت مشرکان ۵
منابع
- ↑ تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۸۶; نورالثقلین، ج ۵، ص ۴۱۵، ح ۱۸.