طه ٨٧: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link195 | آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link195 | آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link196 | بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى (عليه السلام )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۱#link196 | بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى (عليه السلام )]] | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link214 | نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۲۳#link214 | نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link146 | آيه و ترجمه]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link146 | آيه و ترجمه]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link147 | تفسير:]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link147 | تفسير:]] | ||
خط ۵۴: | خط ۵۷: | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link150 | ۲ - حركتهاى ضد انقلابى در برابر انقلاب انبياء]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link150 | ۲ - حركتهاى ضد انقلابى در برابر انقلاب انبياء]] | ||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link151 | ۳ - مراحل رهبرى]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۸#link151 | ۳ - مراحل رهبرى]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ «87» | |||
(مردم به موسى) گفتند: ما به ميل و ارادهى خود خلاف وعده نكرديم، وليكن از زيور آلات قومِ (فرعون، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد. | |||
===پیام ها=== | |||
1- گناهكاران براى فرار از مجازات، به بهانههايى چون اجبار و اكراه و فشار خارجى پناه مىبرند. «ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا» | |||
2- مال حرام، خرج كار حرام مىشود. «مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ» (زيور آلاتى كه فرعونيان از راه ظلم بدست آورده بودند و به ارث به بنىاسرائيل رسيده بود، سرانجام خرج ساخت بت وگوساله شد.) «1» | |||
3- چه بسا جلوهها، زيورها واموال دنيا كه براى انسان وزر ووبال است. «أَوْزاراً» | |||
4- منحرفان از سرمايهى خود مردم براى گمراه كردن آنان و رسيدن به اهداف شوم خويش استفاده مىكنند. «مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ» | |||
5- جامعهى سست ايمان و سلطهپذير، با يك ترفند هنرمندانه همه چيز خود را مىبازد. «فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ» | |||
6- تلقين منحرفان وهنرنمايى آنان در جامعه بىاثر نيست. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ» | |||
7- شخص مجرم مىكوشد تا گناه را به گردن ديگران بيندازد. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ» | |||
8- بزرگترين ضربهها را عوامل خودى منحرف مىزنند. «السَّامِرِيُّ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) | |||
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ: گوسالهپرستان در جواب گفتند: ما خلاف نكرديم وعده تو را. بِمَلْكِنا: به قوت و اختيار و سلطنت خود، بلكه اگر مالك امر خود مىبوديم و سامرى ما را به حال خود مىگذاشت و اين تسويلات نمىكرد، ما خلاف وعده نمىكرديم و بر آن ثابت قدم بوديم. مراد آنكه اغيار، شبهه را واقع ساختند در قلوب ما، و فاعل مسبب مىباشد، و مخلف وعده كسى است كه شبهه را واقع ساخت؛ پس او كأنه همچو مالك ما است. | |||
و لكن اين جواب پذيرفته نيست، زيرا با تسويلات و تدليسات سامرى، اختيار از آنها سلب نشد، بلكه به سوء اختيار پيروى كردند، ممكن بود مانند بقيه ثابت باشند. | |||
نزد بعضى اين جواب كسانى است كه گوساله نپرستيدند و بر دين موسى باقى بودند براى رفع عذر از منع آنها به موسى گفتند: ما قدرت و تمكن نداشتيم بر منع گوسالهپرستان به جهت زيادى عده آنها. | |||
روايت شده كه گوسالهپرستان ششصد هزار، و بقيه دوازده هزار بودند. | |||
وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً: و لكن برداشته بوديم بارها. مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ: از زينتهاى گروه قبطيان كه عاريه كرده بوديم از ايشان. فَقَذَفْناها: پس بيفكنديم آنها را در آتش تا آب شود. فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُ: پس همچنين بيانداخت سامرى آنچه زيور داشت. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91) | |||
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96) | |||
ترجمه | |||
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى | |||
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد | |||
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را | |||
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا | |||
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى | |||
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند | |||
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من | |||
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا | |||
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى | |||
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم. | |||
تفسير | |||
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 521 | |||
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 522 | |||
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 523 | |||
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا وَ لكِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِينَةِ القَومِ فَقَذَفناها فَكَذلِكَ أَلقَي السّامِرِيُّ (87) | |||
گفتند ما مخالفت نكرديم وعده ترا باختيار خود در متابعت هارون و لكن برداشتيم و زرهايي از زينتهاي قوم فرعون پس انداختيم در آتشي که سامري افروخته بود و همين سامري هم انداخت، بني اسرائيل دو فرقه شدند، يك دسته متابعت هارون را كردند و آنها عده كمي بودند، و يك دسته مخالفت كردند و آنها بسيار بودند گفتند وعده تابعين دوازده هزار بودند وعده مخالفين ششصد هزار و اينکه كلام كلام متابعين بود. | |||
(قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا) يعني باختيار اراده و قصد مخالفت نداشتيم و دست از متابعت هارون بر نداشتيم. | |||
(وَ لكِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِينَةِ القَومِ فَقَذَفناها) (اشكال) زينت فرعونيان آنچه که با خود داشتند که در دريا غرق شدند و از بين رفت و آنچه که در منازل گذارده بودند که بني اسرائيل برنگشتند بمصر تا آنها را اشغال كنند (جواب) بعضي گفتند که از آنها عاريه كرده بودند براي روز عيد خود، و بعضي گفتند دريا بيرون انداخت و بعيد نيست که پس از آنكه غرق شدند اجساد آنها روي آب افتاد بني اسرائيل گرفتند و زينتهاي آنها را از آنها خارج كردند و بر داشتند و تعبير باوزار شايد براي اينکه بوده که فرعونيان آنها را مالك نبودند و | |||
جلد 13 - صفحه 82 | |||
از طريق حلال دست نياورده بودند تا بر بني اسرائيل جزو غنائم باشد و حلال، بلكه از ظلم و تعدّي بوده و بايد بني اسرائيل تصرف نكنند، لذا القاء كردند سامري آنها را جمع كرد و القاء در آتش كرد و آب كرد گوساله طلايي ساخت که مفاد. | |||
(فَكَذلِكَ أَلقَي السّامِرِيُّ) است که اينکه نحوه القاء كرده در آتش و آب كرده، و ممكن است تعبير باوزار بمعني اثقال باشد که آلوده به زخارف دنيوي شوند، لذا قذف كردند و قذف بمعني رمي است و از اينکه باب است قذف محصنه که رمي بزنا است (وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ) احزاب آيه 26 حشر آيه | |||
(العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء). | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 87)- بنی اسرائیل که خود را در برابر اعتراض شدید موسی (ع) دیدند و متوجه شدند به راستی کار بسیار بدی انجام دادهاند، در مقام عذر تراشی بر آمدند و «گفتند: ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم» (قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا). | |||
در واقع این ما نبودیم که به اراده خود گرایش به گوساله پرستی کردیم، «بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم و سامری این چنین القا کرد ...» (وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۳
ترجمه
طه ٨٦ | آیه ٨٧ | طه ٨٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَلْکِ»: اختیار و توانائی. «أَوْزَاراً»: جمع وِزْر است به معنی بارهای سنگین. «زِینَة»: زیورآلات. مراد زر و طلای امانتی است که زنان بنیاسرائیل قبل از حرکت از مصر به بهانه فرارسیدن عید خود از قبطیان گرفته بودند. «قَذَفْنَا»: انداختیم. از خود دور کردیم. «فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ»: سامری هم آنچه داشت دور انداخت. سامری هم آنها را به میان آتش انداخت. این بود که سامری برنامه و طرحی که داشت به مرحله اجرا درآورد.
تفسیر
- آيات ۸۰ - ۹۸ سوره طه
- بيان آيات مربوط به آخرين فصل از داستان موسى (عليه السلام )
- معناى آيه :((و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى ((
- بيان مراد از اضافه كردن قيد ((ثم اهتدى (( برايمان به خدا وعمل صالح
- بخش ديگرى از داستان موسى (ع ): رفتن به كوه طور، گوساله پرستى بنىاسرائيل و...
- معناى پاسخ سامرى از بازخواست موسى (قال بصرت بمالم يبصروا به ...)
- وجوه مختلفى كه مفسرين در معناى (بصرت بمالم يبصروا...) گفته اند
- حضرت موسى (ع ) براى پيامبرى مجازاتى شديد در نظر مى گيرد
- سرنوشت خداى ساختگى سامرى !
- بحث روايتى
- روايتى كه بنابرآن مقصود از جمله : ((ثم اهتدى (( در آيه : ((و انى لغفار لمن تاب...(( ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) است
- بيان عدم اختصاص آيه بنى اسرائيل و رد كلام آلوسى در روح المعانى
- اشاره به سه معناى ((ولايت (( و اينكه مراد از ولايت اهل بيت (عليهم السلام ) كدامين است
- روايت مفصلى در داستان سامرى و گوساله پرستى بنىاسرائيل از تقسير قمى
- حديثى از ابن عباس در نقل جريان سامرى و نقد حديث
- روايتى در ذيل آيه (اشربوا فى قلوبهم العجل بكفرهم ) كه متضمن مطالب عجيبى است
- روايتى درباره سامرى و برداشتن او خاك را از پاى اسب جبرئيل و اشكالاتى كه به آن وارد است
- جز مخالف با كتاب خدا حجيت ندارد
- روايات آحاد حتى در صورت صحت سند در غير احكام شرعيه حجيت ندارند
- نقد رواياتى كه صداى گوساله سامرى را مستند به خدا و آزمايش الهى مى دانند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ «87»
(مردم به موسى) گفتند: ما به ميل و ارادهى خود خلاف وعده نكرديم، وليكن از زيور آلات قومِ (فرعون، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد.
پیام ها
1- گناهكاران براى فرار از مجازات، به بهانههايى چون اجبار و اكراه و فشار خارجى پناه مىبرند. «ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا»
2- مال حرام، خرج كار حرام مىشود. «مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ» (زيور آلاتى كه فرعونيان از راه ظلم بدست آورده بودند و به ارث به بنىاسرائيل رسيده بود، سرانجام خرج ساخت بت وگوساله شد.) «1»
3- چه بسا جلوهها، زيورها واموال دنيا كه براى انسان وزر ووبال است. «أَوْزاراً»
4- منحرفان از سرمايهى خود مردم براى گمراه كردن آنان و رسيدن به اهداف شوم خويش استفاده مىكنند. «مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ»
5- جامعهى سست ايمان و سلطهپذير، با يك ترفند هنرمندانه همه چيز خود را مىبازد. «فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ»
6- تلقين منحرفان وهنرنمايى آنان در جامعه بىاثر نيست. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ»
7- شخص مجرم مىكوشد تا گناه را به گردن ديگران بيندازد. «أَلْقَى السَّامِرِيُّ»
8- بزرگترين ضربهها را عوامل خودى منحرف مىزنند. «السَّامِرِيُّ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ: گوسالهپرستان در جواب گفتند: ما خلاف نكرديم وعده تو را. بِمَلْكِنا: به قوت و اختيار و سلطنت خود، بلكه اگر مالك امر خود مىبوديم و سامرى ما را به حال خود مىگذاشت و اين تسويلات نمىكرد، ما خلاف وعده نمىكرديم و بر آن ثابت قدم بوديم. مراد آنكه اغيار، شبهه را واقع ساختند در قلوب ما، و فاعل مسبب مىباشد، و مخلف وعده كسى است كه شبهه را واقع ساخت؛ پس او كأنه همچو مالك ما است.
و لكن اين جواب پذيرفته نيست، زيرا با تسويلات و تدليسات سامرى، اختيار از آنها سلب نشد، بلكه به سوء اختيار پيروى كردند، ممكن بود مانند بقيه ثابت باشند.
نزد بعضى اين جواب كسانى است كه گوساله نپرستيدند و بر دين موسى باقى بودند براى رفع عذر از منع آنها به موسى گفتند: ما قدرت و تمكن نداشتيم بر منع گوسالهپرستان به جهت زيادى عده آنها.
روايت شده كه گوسالهپرستان ششصد هزار، و بقيه دوازده هزار بودند.
وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً: و لكن برداشته بوديم بارها. مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ: از زينتهاى گروه قبطيان كه عاريه كرده بوديم از ايشان. فَقَذَفْناها: پس بيفكنديم آنها را در آتش تا آب شود. فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُ: پس همچنين بيانداخت سامرى آنچه زيور داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87) فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ فَقالُوا هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ (88) أَ فَلا يَرَوْنَ أَلاَّ يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لا يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً (89) وَ لَقَدْ قالَ لَهُمْ هارُونُ مِنْ قَبْلُ يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي (90) قالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عاكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى (91)
قالَ يا هارُونُ ما مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا (92) أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَيْتَ أَمْرِي (93) قالَ يَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْيَتِي وَ لا بِرَأْسِي إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِي (94) قالَ فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ (95) قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي (96)
ترجمه
گفتند تخلّف نكرديم وعده ترا باختيارمان ولى ما بار كرده شديم ببارهاى گران از زيور قوم پس انداختيم آنها را پس همچنين انداخت سامرى
پس بيرون آورد براى آنها گوسالهاى، كالبدى كه بود مر او را بانگ گوساله پس گفتند اين است خداى شما و خداى موسى پس فراموش كرد
آيا پس نمىبينند آنكه بر نميگرداند بسوى آنها سخنى را و مالك نميباشد براى آنها زيانى و نه سودى را
و بتحقيق گفت مر ايشانرا هارون از پيش اى قوم جز اين نيست كه امتحان شديد بآن و همانا پروردگار شما خداى بخشنده است پس پيروى كنيد مرا و اطاعت نمائيد فرمان مرا
گفتند هميشه خواهيم بود بر او مقيمان تا بر گردد بسوى ما موسى
گفت اى هارون چه باز داشت تو را وقتى كه ديدى آنها را كه گمراه شدند
از آنكه متابعت كنى مرا آيا بيرون رفتى از فرمان من
گفت اى پسر مادر من مگير محاسنم و نه سرم را همانا من ترسيدم كه بگوئى جدائى افكندى ميان بنى اسرائيل و مراقبت نكردى سخن مرا
گفت پس چيست اين كار بزرگ تو اى سامرى
گفت بينا شدم بچيزى كه بينا نشدند بآن پس گرفتم مشتى از جاى پاى آن فرستاده پس انداختم آنرا و اين چنين كارى را خوب جلوه داد براى من نفسم.
تفسير
پس از آنكه حضرت موسى بقوم اعتراض فرمود بتقريب مذكور در آيات سابقه آنها در مقام معذرت خواهى عرضه داشتند ما باختيار تام و ميل طبيعى خودمان تخلّف از عهدى كه با شما كرده بوديم ننموديم ولى سامرى ما را فريب داد و بار گرانى بدوش ما گذارد كه زيور و زينتهاى طلاى قبطيانرا كه عاريه نموده بوديم و در وقت بيرون آمدن از مصر براى آنكه متوجّه بعزم حركت ما نشوند مسترد ننموديم در كوره آتش افروخته او انداختيم يا باز يورهائى كه از آنها آب دريا بيرون انداخته بود اين معامله را كرديم براى آنكه از گناه تصرف در آنها فارغ شويم و خود سامرى هم آنچه از آن زيورها داشت در آن گود ريخت پس از مجموع آنها گوسالهاى كه عبارت از كالبد و جسدى بود داراى صوتى مانند صوت گوساله بيرون آورد براى قوم پس او و كسانيكه بدوا باو گرويده بودند گفتند اين گوساله خداى شما و خداى موسى است و آنهم بصوت خود تصديق مينمود و گفتند موسى فراموش كرد كه خدا اينجا است يا گم كرد راه وصول بحقّ
جلد 3 صفحه 521
را و بطلب او در كوه طور توقف نمود و بعضى گفتهاند مراد آنستكه سامرى فراموش كرد عهد ايمان بخدا و پيغمبر او را و بنابراين جمله فنسى كلام مستقلى است از خداوند و بنابر قول اوّل جزء مقاله سامرى و اصحاب او است لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده آيا نمىبينند كه اگر از آن گوساله سؤالى نمايند جواب نميدهد و نميتواند بآنها ضررى و نفعى برساند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره ذيل آيه و إذ واعدنا موسى گذشت و از سعيد بن جبير نقل شده كه سامرى از اهل كرمان بوده و در بنى اسرائيل نفوذ كلمه داشته و بعضى گفتهاند از خود آنها بوده ولى نفاق داشته و بعضى گفتهاند قبلا در بلدى بوده كه اهل آن گاو پرست بودند و محبت آن در دل او جاى داشته لذا مرتكب اين امر شنيع شده در هر حال حضرت هارون قبل از مراجعت موسى عليه السّلام از كوه طور قوم را موعظه و نصيحت فرموده بود باين تقريب كه اى قوم من اين امتحان و ابتلائى است از جانب خداوند بسبب گوساله كه از شما شده گول سامرى و اتباع او را نخوريد و گوساله را پرستش ننمائيد خداوند و پروردگار شما همان خداى يكتاى بخشنده مهربان است كه حضرت موسى بشما معرفى كرده و چنانچه عهد كرديد در غيبت برادرم اطاعت و متابعت از من نمائيد ثابت و راسخ باشيد و دين حق را از دست ندهيد آنها در جواب گفتند ما دست از عبادت گوساله بر نميداريم تا موسى بسوى ما مراجعت نمايد و قمّى ره فرموده آنها اراده نمودند هرون را بكشند و او فرار كرد و قوم بكار خود ادامه دادند تا مدّت ميقات كه چهل شب بود بپايان رسيد و چون روز دهم ذو الحجّه شد خداوند الواح تورية را بموسى عليه السّلام عطا فرمود و باو وحى شد كه ما قوم تو را در فتنه انداختيم و سامرى آنها را گمراه كرد و گوساله پرست شدند و آن صداى گوساله كرد حضرت موسى عرض كرد پروردگارا گوساله را سامرى ساخت صدا را كه باو داد فرمود من دادم چون ديدم پشت بمن كردند و رو باو آوردند خواستم فتنه آنها را افزون كنم پس موسى عليه السّلام مراجعت نمود و هرون را مورد عتاب قرار داد و فرمود چه چيز باز داشت تو را چون ديدى قوم گمراه شدند بعبادت گوساله از آنكه متابعت كنى مرا در غضب براى خدا و مقاتله با اهل كفر و ارتداد يا چرا دنبال من نيامدى و مرا از اين واقعه خبردار ننمودى و در هر حال كلمه لا در ألّا زائده است آيا نافرمانى مرا
جلد 3 صفحه 522
نمودى كه گفتم متعصّب در دين و مجاهد در راه حق باش و قمّى ره فرموده كه آنحضرت در اين حال چنان خشمگين شد كه الواح تورية را انداخت و ريش و سر برادر را گرفت و بجانب خود كشيد و كلام مذكور را فرمود و هرون براى تحريك حس عطوفت و مهربانى آنحضرت متذكر نسبت خود شد و عرضه داشت اى پسر مادر من ريش و سر مرا مگير من ترسيدم كه تو بفرمائى چرا جدائى و تفرقه انداختى ميان بنى اسرائيل چون اگر ميخواستم با آنها جنگ كنم يا از آنها كنارهگيرى نمايم لابد يك دسته با من بودند و يكدسته بر من و قهرا دو دستگى و اختلاف روى ميداد ميان آنها و اگر ميخواستم بشما ملحق شوم و واقعه را عرضه بدارم ترسيدم بگوئى چرا از دستور من كه تو را خليفه قرار دادم و گفتم مشغول باصلاح امور آنها باش تخلّف نمودى چون اصلاح موقوف بود بآنكه در ميانشان باشم و نصيحت و دلالت نمايم و بمدارا رفتار كنم تا شما مراجعت نمائيد و تصميم خودتان را در باره آنها اتخاذ فرمائيد و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون پرسيدند از آنحضرت كه چرا موسى عليه السّلام سر و ريش برادرش را گرفت و بجانب خود كشيد با آنكه او تقصيرى نكرده بود جواب فرمود براى آنكه او مفارقت از قوم نكرد و ملحق بموسى عليه السّلام نشد ولى اگر از آنها جدا شده بود عذاب نازل ميشد حقير عرض ميكنم شايد مقصود اين باشد كه آنها مستحق عذاب بودند و نبايد مورد ترحّم شوند و حضرت موسى بالطّبع غيور و هارون مترحّم بود پس حضرت موسى روى بسامرى نمود و شديدا او را مورد عتاب قرار داد كه اين چه كارى بود كردى و چه وادار كرد تو را باين امر شنيع او گفت آنروز كه خداوند فرعون و فرعونيان را غرق نمود من در مقدّمه لشگر شما بودم و ديدم و متوجّه شدم كه هر جا مركوب جبرئيل پا ميگذارد زمين در زير پاى او حركت ميكند و كسى متوجّه باين امر نبود من مشتى از خاك زير پاى او برداشتم و نگهداشتم و در جوف گوساله ريختم او زنده شد و صدا كرد و اين عمل را نفس امّاره بسوء من در نظرم جلوه داد كه خوب كارى است و هنرمندى مرا نزد قوم آشكار ميكند و مرتكب شدم و شرح اين قضايا قبلا در سوره بقره و اعراف گذشته است و گفتهاند تشدّد موسى عليه السّلام بهارون براى تنبه قوم بخطاء خودشان بود و الا او ميدانست كه ساحت هارون منزّه از تقصير است
جلد 3 صفحه 523
و كاملا بوظيفه خود عمل نموده است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا وَ لكِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِينَةِ القَومِ فَقَذَفناها فَكَذلِكَ أَلقَي السّامِرِيُّ (87)
گفتند ما مخالفت نكرديم وعده ترا باختيار خود در متابعت هارون و لكن برداشتيم و زرهايي از زينتهاي قوم فرعون پس انداختيم در آتشي که سامري افروخته بود و همين سامري هم انداخت، بني اسرائيل دو فرقه شدند، يك دسته متابعت هارون را كردند و آنها عده كمي بودند، و يك دسته مخالفت كردند و آنها بسيار بودند گفتند وعده تابعين دوازده هزار بودند وعده مخالفين ششصد هزار و اينکه كلام كلام متابعين بود.
(قالُوا ما أَخلَفنا مَوعِدَكَ بِمَلكِنا) يعني باختيار اراده و قصد مخالفت نداشتيم و دست از متابعت هارون بر نداشتيم.
(وَ لكِنّا حُمِّلنا أَوزاراً مِن زِينَةِ القَومِ فَقَذَفناها) (اشكال) زينت فرعونيان آنچه که با خود داشتند که در دريا غرق شدند و از بين رفت و آنچه که در منازل گذارده بودند که بني اسرائيل برنگشتند بمصر تا آنها را اشغال كنند (جواب) بعضي گفتند که از آنها عاريه كرده بودند براي روز عيد خود، و بعضي گفتند دريا بيرون انداخت و بعيد نيست که پس از آنكه غرق شدند اجساد آنها روي آب افتاد بني اسرائيل گرفتند و زينتهاي آنها را از آنها خارج كردند و بر داشتند و تعبير باوزار شايد براي اينکه بوده که فرعونيان آنها را مالك نبودند و
جلد 13 - صفحه 82
از طريق حلال دست نياورده بودند تا بر بني اسرائيل جزو غنائم باشد و حلال، بلكه از ظلم و تعدّي بوده و بايد بني اسرائيل تصرف نكنند، لذا القاء كردند سامري آنها را جمع كرد و القاء در آتش كرد و آب كرد گوساله طلايي ساخت که مفاد.
(فَكَذلِكَ أَلقَي السّامِرِيُّ) است که اينکه نحوه القاء كرده در آتش و آب كرده، و ممكن است تعبير باوزار بمعني اثقال باشد که آلوده به زخارف دنيوي شوند، لذا قذف كردند و قذف بمعني رمي است و از اينکه باب است قذف محصنه که رمي بزنا است (وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعبَ) احزاب آيه 26 حشر آيه
(العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 87)- بنی اسرائیل که خود را در برابر اعتراض شدید موسی (ع) دیدند و متوجه شدند به راستی کار بسیار بدی انجام دادهاند، در مقام عذر تراشی بر آمدند و «گفتند: ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلّف نکردیم» (قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَکَ بِمَلْکِنا).
در واقع این ما نبودیم که به اراده خود گرایش به گوساله پرستی کردیم، «بلکه مقداری از زیورهای قوم را که با خود داشتیم افکندیم و سامری این چنین القا کرد ...» (وَ لکِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زِینَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَکَذلِکَ أَلْقَی السَّامِرِیُّ).
نکات آیه
۱ - بنى اسرائیل در برابر بازخواست و توبیخ خود از جانب موسى(ع)، سعى در بى تقصیر نشان دادن خود در ماجراى گوساله پرستى داشتند. (ألم یعدکم ... أفطال ... أم أردتّم ... قالوا ما أخلفنا موعدک بملکنا) جمله «ما أخلفنا» و نیز «حمّلنا»، جملگى توجیهات بنى اسرائیل براى پذیرش گوساله پرستى از سوى آنان است.
۲ - بنى اسرائیل، به پیمان شکنى و تخلف از قول و قرار خود با موسى(ع) معترف بودند. (ما أخلفنا موعدک بملکنا )
۳ - بى اختیار قلمداد کردن خود، از بهانه هاى بنى اسرائیل براى توجیه پیمان شکنى با موسى(ع) و پذیرش گوساله پرستى در میان خود (ما أخلفنا موعدک بملکنا ) «موعد» مصدر و به معناى «وعد» است. «ملک» نیز مصدر است و مراد بنى اسرائیل، نفى مالک بودن امور خویش است. از همین رو معناى «ما أخلفنا...» چنین مى شود: ما از پیمان و وعده تو، به اختیار خود تخلف نکردیم.
۴ - بنى اسرائیل بخشِ قابل توجهى از زیور آلات فرعونیان را با خود به همراه آورده بودند. (و لکنّا حمّلنا أوزارًا من زینة القوم) مراد از «القوم» بر حسب ظاهر فرعونیان هستند. و «وزر» به معناى «ثقل» است. از همین رو به گناه نیز «وزر و ثقل» اطلاق مى گردد; چرا که بر دوش گنه کار سنگینى مى کند. استعمال این واژه احتمالاً اشاره به آن است که بنى اسرائیل، همراه داشتن زیور آلات فرعونیان را بر خود جایز نمى شمردند.
۵ - بنى اسرائیل در به همراه آوردن زینت آلات فرعونیان نیز خود را بى اختیار قلمداد مى کردند. (و لکنّا حمّلنا أوزارًا من زینة القوم) آمدن «حُمّلنا» به صیغه مجهول، در ادامه توجیه بنى اسرائیل از عملکرد خویش است; یعنى، ما در حمل زینت هاى فرعونیان نیز ناخواسته آن را انجام دادیم و به ما تحمیل شد.
۶ - اقدام بنى اسرائیل در به همراه آوردن زینت آلات فرعونیان و مصادره آنها، بدون صدور دستورى از جانب موسى(ع) صورت گرفته بود. (و لکنّا حمّلنا أوزارًا من زینة القوم) تعبیر «حمّلنا» و کلمه «وزر»، حکایت از آن دارد که موسى(ع) در این زمینه دستورى صادر نکرده بوده، و بنى اسرائیل، خودسرانه این کار را انجام داده بودند.
۷ - بنى اسرائیل، در زمان غیبت موسى(ع) و رفتن او به میقات، زیورآلات غنیمتى خود را دور انداختند. (حمّلنا أوزارًا من زینة القوم فقذفنها) «قذف» به معناى پرتاب کردن و دور انداختن است. با توجه به جمله «حمّلنا أوزاراً» به نظر مى رسد، بنى اسرائیل زیورآلات به غنیمت گرفته شده را به این خاطر که گناه و آلودگى است، به دور انداختند. و یا به جهت بى قدر و قیمت شدن آنها در شرایط صحرا و زندگى بیابانى، تصمیم به دور انداختن آنها گرفتند.
۸ - سامرى، سردمدار جریان به دورافکندن زیورآلات به وسیله بنى اسرائیل (فقذفنها فکذلک ألقى السامرىّ) مشخص کردن سامرى در بین مجموعه اى که زیورآلات را به دور افکندند، نشان دهنده جلودار بودن او در این قضیه است.
۹ - بنى اسرائیل، شاهد دست زدن سامرى به اقدامى مشابه با حرکت عمومى بنى اسرائیل در به دور افکندن غنیمت هاى به جا مانده از فرعونیان (فقذفنها فکذلک ألقى السامرىّ) «کذلک»; یعنى، مانند آنچه ما انجام دادیم. این توصیف گویاى آن است که سامرى در حضور بنى اسرائیل و همانند آنان، عمل کرده و چیزهایى را دور انداخته بود.
۱۰ - اقدام سامرى در دور افکندن اشیاى خویش، پس از آن بود که بنى اسرائیل غنیمت هاى همراه خویش را دور ریخته بودند. (فکذلک ألقى السامرىّ)
۱۱ - بنى اسرائیل، غنیمت هاى به جا مانده از فرعونیان را، تأمین کننده هزینه ساخت گوساله خوانده و خود را از هرگونه کمک مالى به آن تبرئه کردند. (ما أخلفنا موعدک بملکنا و لکنّا حمّلنا أوزارًا ) یکى از معانى ذکر شده براى «ملک»، «مملوک» است (قاموس). مفاد آیه با توجه به این معنا چنین مى شود: ما به وسیله اموال خودمان، خود را در این انحراف سهیم نساختیم; بلکه سامرى از اموالى که ما به دور ریخته بودیم، این فتنه را به بار آورد.
موضوعات مرتبط
- بنى اسرائیل: اقرار بنى اسرائیل ۲; بنى اسرائیل در غیاب موسى(ع) ۷; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۴، ۵، ۶، ۷ ، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱; توجیه گرى بنى اسرائیل ۱، ۳; جبرگرایى بنى اسرائیل ۳، ۵; دوراندازى زیورآلات بنى اسرائیل ۷، ۸، ۹، ۱۰; زیورآلات بنى اسرائیل ۴، ۵، ۶; سرزنش بنى اسرائیل ۱; عهدشکنى بنى اسرائیل ۲، ۳; گوساله پرستى بنى اسرائیل ۱، ۳
- سامرى: دوراندازى زیورآلات سامرى ۹، ۱۰; نقش سامرى ۸; هزینه گوساله سامرى ۱۱
- فرعونیان: زیورآلات فرعونیان ۴، ۵، ۶، ۹، ۱۱
- موسى(ع): سرزنشهاى موسى(ع) ۱; عهدشکنان با موسى(ع) ۲; نقش موسى(ع) ۶