حَکَم: تفاوت میان نسخهها
از الکتاب
افزودن نمودار دفعات
بدون خلاصۀ ویرایش |
(افزودن نمودار دفعات) |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
منع براى اصلاح (مفردات) و قضاوت. در اقرب قيد اصلاح ذكر نشده است. در قاموس و صحاح آن را داورى گفته است در مجمع ذيل آيه 32 بقره گويد: احكام به معنى اتقان و استوار كردن است و حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد. در صحاح هست: «الحكيم: المتقن للامور» حكيم كسى است كه كارها را استوار و محكم كند. معناى اوّلى اين كلمه همان منع ار فساد و منع براى اصلاح است و ان در تمام موارد صادق است. قضاوت و داورى كه يكى از معناى آن است در حقيقت منع از فساد و براى اصلاح است همچنين است استوار كردن و غيره در اينجا لازم است به چند مورد از موارد استعمال اين كلمه و مشتقّات آن اشاره شود: * [غافر:48]، [مائده: 42] در اين دو مورد و نظائر آن، حكم به معنى قضاوت و داورى است كه يك نوع منع از فساد و براى اصلاح است . * [نساء:65] تحكيم به معنى حكم و حاكم قرار دادن است يعنى نه قسم به پروردگارت مؤمن نمىشود تا انكه در اختلافشان تو را حكم و داور قرار دهند. * [حج:52] احكام به معنى استوار و محكم كردن است يعنى خدا آنچه را كه شيطان القاء كرده نسخ مىكند سپس آيات خود را استوار مىنمايد. * [هود:1]، احكان در مقابل تفصيل واقع شده و مرحله قبلى تفصيل است و در آن مرحله، تفصيل و تشتّت نيست. ممكن است مراد از «اُحْكِمَتْ» آن باشد كه آيات قرآن با تمام اختلاف مضامين و دستورهاى گوناگون و معارف متفاوت همه داراى تمام آنها، همان غرض جارى و ملحوظ است يعنى: اين كتابى است كه آيات آن روى يك غرض استوار شده و سپس با ملاحظه همان غرض تفصيل داده شده و از هم جدا شده است. چنانكه الميزان گفته است . و ممكن اسن مراد ان باشد كه آيات آن ابتدا به صورت بسيط بر قلب حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» القاء شده و سپس بوسيله جبرئيل و زبان مبارك آن حضرت تفصيل داده شده است. فرض كنيد كسى هزار متر مربع زمين دارد و مىخواهد از آن به نحوى استفاده كند. دفعة به خاطرش مىافتد كه آن راچند دستگاه خانه بسازد و بفروشد آن خانهها در مرحله اوّل در ذهن او كاملا فشرده و بسيطاند و اصلا نمىداند كدام محل در بند و كدام محل صحن و كجا حمّام و كجاها اطاق و... خواهد شد ولى وقتيكه مهندس نقشه آنها را روى كاغذ آورد، اطاقها، صحنها، حمّامها، زير زمينها از هم جدا و معيّن مىگردند. قرآن كريم نيز ابتدا به صورت بسيط و فشرده و در قالب خداشناسى و هدايت مردم به قلب شريف حضرت ختمى مرتبت صلى اللّه و عليه و آله و سلم از جانب خداوند القاءشده و سپس زبان آن حضرت و آمدن جبرئيل آن را مفصّل كرده و يه صورت آيات جبرئيل آن را مفصّل كرده و به صورت آيات فعلى در آورده است. و اين مستلزم نزول مكرّر قرآن است كه در «نزل» انشاءاللّه خواهد آمد. * [نساء:60] تحاكم مخامصه و محاكمه را پيش حاكم بردن است در اقرب گويد: «تحاكموا الى الحاكم: تخاصوا اليه» يعنى مىخواهد محاكمهپيش طغيانگر ببرند. * [مائده:43] مراد از حكم دستور و قضاوت خداست در آياتى نظير [انعام:89] شايد منظور از حكم قوّه تشخيص و درك امور و شايد قضاوت و داورى روى كتاب باشد. | منع براى اصلاح (مفردات) و قضاوت. در اقرب قيد اصلاح ذكر نشده است. در قاموس و صحاح آن را داورى گفته است در مجمع ذيل آيه 32 بقره گويد: احكام به معنى اتقان و استوار كردن است و حكيم كسى است كه مانع از فساد باشد. در صحاح هست: «الحكيم: المتقن للامور» حكيم كسى است كه كارها را استوار و محكم كند. معناى اوّلى اين كلمه همان منع ار فساد و منع براى اصلاح است و ان در تمام موارد صادق است. قضاوت و داورى كه يكى از معناى آن است در حقيقت منع از فساد و براى اصلاح است همچنين است استوار كردن و غيره در اينجا لازم است به چند مورد از موارد استعمال اين كلمه و مشتقّات آن اشاره شود: * [غافر:48]، [مائده: 42] در اين دو مورد و نظائر آن، حكم به معنى قضاوت و داورى است كه يك نوع منع از فساد و براى اصلاح است . * [نساء:65] تحكيم به معنى حكم و حاكم قرار دادن است يعنى نه قسم به پروردگارت مؤمن نمىشود تا انكه در اختلافشان تو را حكم و داور قرار دهند. * [حج:52] احكام به معنى استوار و محكم كردن است يعنى خدا آنچه را كه شيطان القاء كرده نسخ مىكند سپس آيات خود را استوار مىنمايد. * [هود:1]، احكان در مقابل تفصيل واقع شده و مرحله قبلى تفصيل است و در آن مرحله، تفصيل و تشتّت نيست. ممكن است مراد از «اُحْكِمَتْ» آن باشد كه آيات قرآن با تمام اختلاف مضامين و دستورهاى گوناگون و معارف متفاوت همه داراى تمام آنها، همان غرض جارى و ملحوظ است يعنى: اين كتابى است كه آيات آن روى يك غرض استوار شده و سپس با ملاحظه همان غرض تفصيل داده شده و از هم جدا شده است. چنانكه الميزان گفته است . و ممكن اسن مراد ان باشد كه آيات آن ابتدا به صورت بسيط بر قلب حضرت رسول «صلى اللّه عليه و آله و سلم» القاء شده و سپس بوسيله جبرئيل و زبان مبارك آن حضرت تفصيل داده شده است. فرض كنيد كسى هزار متر مربع زمين دارد و مىخواهد از آن به نحوى استفاده كند. دفعة به خاطرش مىافتد كه آن راچند دستگاه خانه بسازد و بفروشد آن خانهها در مرحله اوّل در ذهن او كاملا فشرده و بسيطاند و اصلا نمىداند كدام محل در بند و كدام محل صحن و كجا حمّام و كجاها اطاق و... خواهد شد ولى وقتيكه مهندس نقشه آنها را روى كاغذ آورد، اطاقها، صحنها، حمّامها، زير زمينها از هم جدا و معيّن مىگردند. قرآن كريم نيز ابتدا به صورت بسيط و فشرده و در قالب خداشناسى و هدايت مردم به قلب شريف حضرت ختمى مرتبت صلى اللّه و عليه و آله و سلم از جانب خداوند القاءشده و سپس زبان آن حضرت و آمدن جبرئيل آن را مفصّل كرده و يه صورت آيات جبرئيل آن را مفصّل كرده و به صورت آيات فعلى در آورده است. و اين مستلزم نزول مكرّر قرآن است كه در «نزل» انشاءاللّه خواهد آمد. * [نساء:60] تحاكم مخامصه و محاكمه را پيش حاكم بردن است در اقرب گويد: «تحاكموا الى الحاكم: تخاصوا اليه» يعنى مىخواهد محاكمهپيش طغيانگر ببرند. * [مائده:43] مراد از حكم دستور و قضاوت خداست در آياتى نظير [انعام:89] شايد منظور از حكم قوّه تشخيص و درك امور و شايد قضاوت و داورى روى كتاب باشد. | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[کلمه غیر ربط::حَکَم]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
[[رده:كلمات قرآن]] | [[رده:كلمات قرآن]] |