يوسف ١١١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
(افزودن سال نزول)
خط ۱۶: خط ۱۶:
|-|معزی=همانا بوده است در داستانهای ایشان عبرتی برای خردمندان نیست داستانی دروغ پرداخته و لیکن گواهی آنچه پیش روی او است و تفصیل همه چیز و هدایت و رحمتی برای گروه ایمان‌آورندگان‌
|-|معزی=همانا بوده است در داستانهای ایشان عبرتی برای خردمندان نیست داستانی دروغ پرداخته و لیکن گواهی آنچه پیش روی او است و تفصیل همه چیز و هدایت و رحمتی برای گروه ایمان‌آورندگان‌
|-|</tabber><br />
|-|</tabber><br />
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::111|١١١]] | قبلی = يوسف ١١٠ | بعدی = يوسف ١١٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::27|٢٧]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::111|١١١]] | قبلی = يوسف ١١٠ | بعدی = يوسف ١١٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::27|٢٧]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی»: قرآن و از جمله این داستان، سخنی نیست که از سوی انسانها به هم بافته شده باشد و از اندیشه و خیال آنها سرچشمه گرفته باشد، بلکه یک واقعیّت عینی و جدای از یک خیال و پندار است و از هر نظر راهگشا است (نگا: یونس /  و ، هود /  و ). «تَصْدِیقَ الَّذِی ...»: مراد این است که قرآن تصدیق‌کننده کتابهای صحیح آسمانی پیشین است. «تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ»: تفصیل دهنده و شرح کننده همه چیزهائی است که مؤمن در عقیده و عمل خود بدان نیازمند است.
«مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی»: قرآن و از جمله این داستان، سخنی نیست که از سوی انسانها به هم بافته شده باشد و از اندیشه و خیال آنها سرچشمه گرفته باشد، بلکه یک واقعیّت عینی و جدای از یک خیال و پندار است و از هر نظر راهگشا است (نگا: یونس /  و ، هود /  و ). «تَصْدِیقَ الَّذِی ...»: مراد این است که قرآن تصدیق‌کننده کتابهای صحیح آسمانی پیشین است. «تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ»: تفصیل دهنده و شرح کننده همه چیزهائی است که مؤمن در عقیده و عمل خود بدان نیازمند است.

نسخهٔ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۵


ترجمه

در سرگذشت آنها درس عبرتی برای صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلکه (وحی آسمانی است، و) هماهنگ است با آنچه پیش روی او (از کتب آسمانی پیشین) قرار دارد؛ و شرح هر چیزی (که پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتی است برای گروهی که ایمان می‌آورند!

البته در سرگذشت آنها براى خردمندان درس عبرتى است. اين [قرآن‌] سخنى نيست كه ساخته شده باشد، بلكه تصديق كننده‌ى آن [كتابى‌] است كه پيش روى آن است، و شرح و بيان هر چيز است، و هدايت و رحمتى است براى مردمى كه ايمان مى‌آورند
به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى‌] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مى‌آورند رهنمود و رحمتى است.
همانا در حکایت آنان برای صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود. این قرآن نه سخنی است که فرا توان بافت لیکن کتب آسمانی پیش از خود را هم تصدیق کرده و هر چیزی را (که راجع به سعادت دنیا و آخرت خلق است) مفصل بیان می‌کند و برای اهل ایمان هدایت و (سعادت و) رحمت خواهد بود.
به راستی در سرگذشت آنان عبرتی برای خردمندان است. [قرآن] سخنی نیست که به دروغ بافته شده باشد، بلکه تصدیق کننده کتاب های آسمانی پیش از خود است و بیان گر هر چیز است و برای مردمی که ایمان دارند، سراسر هدایت و رحمت است.
در داستانهايشان خردمندان را عبرتى است. اين داستانى برساخته نيست، بلكه تصديق سخن پيشينيان و تفصيل هر چيزى است و براى آنها كه ايمان آورده‌اند هدايت است و رحمت.
به راستی که در بیان داستان ایشان مایه عبرتی برای خردمندان هست [و این قرآن‌] سخنی برساخته نیست، بلکه همخوان با کتابی است که پیشاپیش آن است و روشنگر همه چیز است و رهنمود و رحمتی برای اهل ایمان است‌
هر آينه در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى- مايه پندگرفتن- بوده است. اين- قرآن- سخنى نيست كه به دروغ بافته شده باشد، بلكه باورداشت آن [كتابى‌] است كه پيش آن است- پيش از آن آمده است-، و شرح و بيان هر چيزى و رهنمونى و بخشايشى است براى مردمى كه ايمان آورند.
به حقیقت در سرگذشت آنان، (یعنی یوسف و برادران و دیگر پیغمبران و اقوام ایماندار و بی‌ایمان، درسهای بزرگِ) عبرت برای همه‌ی اندیشمندان است. (آنچه گفته شد) یک افسانه‌ی ساختگی (و داستان خیالی و دروغین) نبوده، و بلکه (یک وحی بزرگ آسمانی است که) کتابهای (اصیل انبیای) پیشین را تصدیق و پیغمبران (راستین) را تأیید می‌کند، و (به علاوه) بیانگر همه‌ی چیزهائی است که (انسانها در سعادت و تکامل خود بدانها نیاز دارند، و به همین دلیل مایه‌ی) هدایت و رحمت برای (همه‌ی) کسانی است که ایمان می‌آورند.
بی‌گمان در سرگذشت آنان، برای خردمندان همواره عبرتی بوده است. این سخنی نبوده که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق‌کننده‌ی آنچه از کتاب‌هایی بوده که در برابرش بوده (و پیش از آن گذشته) و جداسازی همه چیز است و گروهی را که ایمان می‌آورند رهنمودی و رحمتی (بزرگ) است.
همانا بوده است در داستانهای ایشان عبرتی برای خردمندان نیست داستانی دروغ پرداخته و لیکن گواهی آنچه پیش روی او است و تفصیل همه چیز و هدایت و رحمتی برای گروه ایمان‌آورندگان‌


يوسف ١١٠ آیه ١١١ يوسف ١١٢
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی»: قرآن و از جمله این داستان، سخنی نیست که از سوی انسانها به هم بافته شده باشد و از اندیشه و خیال آنها سرچشمه گرفته باشد، بلکه یک واقعیّت عینی و جدای از یک خیال و پندار است و از هر نظر راهگشا است (نگا: یونس / و ، هود / و ). «تَصْدِیقَ الَّذِی ...»: مراد این است که قرآن تصدیق‌کننده کتابهای صحیح آسمانی پیشین است. «تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ»: تفصیل دهنده و شرح کننده همه چیزهائی است که مؤمن در عقیده و عمل خود بدان نیازمند است.


تفسیر

نکات آیه

۱- داستان پیامبران و امتهاى ایشان حاوى پند و مایه عبرت است. (لقد کان فى قصصهم عبرة) «قصص» به معناى داستان است. ضمیر در «قصصهم» به «رسل» و نیز امتهاى ایشان - که از «من نشاء» و «القوم المجرمین» در آیه قبل استفاده مى شود - برمى گردد.

۲- تنها خردمندان از سرگذشتهاى پندآموز پیامبران بهره مى گیرند و عبرت مى آموزند. (لقد کان فى قصصهم عبرة لأولى الألبب) روشن است که داستان پیامبران براى همگان مى تواند عبرت باشد. بنابراین اختصاص دادن آن به خردمندان ، براى رساندن این حقیقت است که ایشان از داستان پیامبران درس مى گیرند و دیگران محرومند.

۳- سرگذشت یوسف(ع) و برادرانش سرگذشتى آموزنده و مایه عبرت است. (لقد کان فى قصصهم عبرة) مى توان گفت ضمیر در «قصصهم» به یوسف(ع) و برادران او و تمام کسانى که در داستان یوسف(ع) نظیر زلیخا نقش داشته اند باز مى گردد. بر این اساس دلالت جمله «لقد کان...» بر برداشت فوق صریح تر و روشن تر است.

۴- عبرت آموز بودن داستان ، از شرایط حسن آن داستان است. (نحن نقص علیک أحسن القصص ... لقد کان فى قصصهم عبرة) خداوند در مقدمه داستان یوسف(ع) بیان داشت که آن داستان نیکوترین داستان است و در پایان هدف از آن را عبرت و پند دانست. بنابراین حسن یک داستان از نظر قرآن به این است که مایه عبرت باشد.

۵- قرآن، گفتارى دروغ و بافته شده نبوده ; بلکه سخنى راست و درست است. (ما کان حدیثًا یفترى) مراد از ضمیر «کان» قرآن است. وصفهاى بیان شده در آیه (و لکن تصدیق ...) بیانگر این معناست.

۶- قرآن ، بسى فراتر از آن است که بافته شده و ساخته بشر باشد. (ما کان حدیثًا یفترى)

۷- تنها گفتار راست و درست - که از دروغ پیراسته باشد - مى تواند آموزنده بوده و مایه عبرت گردد. (لقد کان فى قصصهم عبرة ... ما کان حدیثًا یفترى) جمله «ما کان ...» به منزله تعلیل براى «لقد کان ...» است ; یعنى ، چون قرآن راست و درست است ، از داستانش مى توان عبرت گرفت.

۸- قرآن تصدیق کننده و تأیید کننده کتابهاى آسمانى پیشین است. (و لکن تصدیق الذى بین یدیه) «تصدیق» مصدر است و به معناى اسم فاعل تصدیق کننده مى باشد. این کلمه به وسیله «لکن» بر «حدیثاً» عطف شده است.

۹- کتابهاى آسمانى هماهنگ و هم خوان با یکدیگرند. (و لکن تصدیق الذى بین یدیه)

۱۰- قرآن ، دلیل راستى و درستى کتابهاى آسمانى پیشین است. (و لکن تصدیق الذى بین یدیه) تصدیق کتابهاى آسمانى پیشین از سوى قرآن مى تواند به این معنا باشد که: نزول قرآن موجب شد ، اخبار و پیشگوییهاى آن کتابها مبنى بر آمدن قرآن تحقق یابد. از این رو نزول قرآن خود دلیلى براى اثبات راستى و درستى آن کتابهاست.

۱۱- قرآن هر آنچه را مردم براى رسیدن به سعادت دنیا و آخرت بدان نیازمندند ، به روشنى بیان کرده است. (و لکن ... تفصیل کل شىء) توصیف قرآن به «هدًى» و «رحمة» پس از «و لکن ... تفصیل کل شىء» مى رساند که مراد از «هر چیز» مسائل هدایتى و هر آنچه رحمت آفرین و مایه سعادت بشر مى باشد ، در آن بیان شده است.

۱۲- قرآن ، کتابى هدایت گر است. (لکن ... هدًى)

۱۳- هدایتهاى قرآن ، پیراسته از هر گمراهى و منزّه از کمترین پیامدى ناهنجار (و لکن ... هدًى) «هدًى» مصدر است و در این جا به معناى اسم فاعل (هدایت کننده) مى باشد. به کارگیرى مصدر به جاى اسم فاعل اشاره به این حقیقت دارد که: موصوفش (قرآن) محض هدایت است ; یعنى ، رهنمودهاى آن مستلزم هیچ گمراهى و آمیخته به هیچ ضلالتى نیست.

۱۴- قرآن ، براى مردم رحمت آفرین است. (و لکن ... هدًى و رحمة )

۱۵- تنها مؤمنان به قرآن ، از هدایتها و رحمت آفرینیهاى آن بهره مند مى شوند. (و لکن ... هدًى و رحمة لقوم یؤمنون) دلیل این برداشت نظیر سخنى است که در توضیح برداشت شماره ۲ از همین آیه آورده شد.

موضوعات مرتبط

  • امتها: عبرت از سرنوشت امتها ۱
  • انبیا: عبرت از قصه انبیا ۱، ۲
  • انسان: نیازهاى معنوى انسان ۱۱
  • اولوالالباب: عبرت پذیرى اولوالالباب ۲; ویژگیهاى اولوالالباب ۲
  • تاریخ: عبرت از تاریخ ۱، ۲
  • راستگویى: آثار راستگویى ۷
  • سعادت: عوامل سعادت اخروى ۱۱; عوامل سعادت دنیوى ۱۱
  • صداقت: آثار صداقت ۷
  • عبرت: زمینه عبرت ۷; عوامل عبرت ۱، ۲، ۳
  • قرآن: تعالیم قرآن ۱۱; تنزیه قرآن ۵، ۱۳; رحمت بودن قرآن ۱۴;صداقت قرآن ۵; فضیلت قرآن ۶; قرآن و کتب آسمانى ۸، ۱۰; مشمولان رحمت قرآن ۱۵; نقش قرآن ۸، ۱۰; وحیانیت قرآن ۶; ویژگیهاى قرآن ۵، ۶، ۱۲، ۱۴; ویژگیهاى هدایت قرآن ۱۳; هدایتگرى قرآن ۱۲، ۱۵
  • قصه: شرایط حُسن قصه ۴; عبرت آموزى قصه ۴
  • کتب آسمانى: تصدیق کتب آسمانى ۸; دلایل صداقت کتب آسمانى ۱۰; هماهنگى کتب آسمانى ۹
  • مؤمنان: فضایل مؤمنان ۱۵; ویژگیهاى مؤمنان ۱۵; هدایت پذیرى مؤمنان ۱۵
  • یوسف(ع): عبرت از قصه یوسف(ع) ۳

منابع