البقرة ١٠٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
(بدون تفاوت)

نسخهٔ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۲:۳۸


ترجمه

و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می‌خواندند پیروی کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولی شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، برای آشنایی با طرز ابطال آن، به مردم یاد می‌دادند. و) به هیچ کس چیزی یاد نمی‌دادند، مگر اینکه از پیش به او می‌گفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولی آنها از آن دو فرشته، مطالبی را می‌آموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند؛ ولی هیچ گاه نمی‌توانند بدون اجازه خداوند، به انسانی زیان برسانند. آنها قسمتهایی را فرامی‌گرفتند که به آنان زیان می‌رسانید و نفعی نمی‌داد. و مسلما می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهره‌ای نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر می‌دانستند!!

و [يهود به جاى تورات‌] از آنچه شياطين در باره‌ى سلطنت سليمان مى‌خواندند، پيروى كردند، در صورتى كه سليمان [سحر نكرد] و كافر نشد ولى شياطين كافر شدند كه به مردم سحر و جادو مى‌آموختند، و نيز از آنچه كه بر دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شده بود پ
و آنچه را كه شيطان‌[صفت‌]ها در سلطنت سليمان خوانده [و درس گرفته‌] بودند، پيروى كردند. و سليمان كفر نورزيد، ليكن آن شيطان‌[صفت‌]ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‌آموختند. و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند]، با اينكه آن دو [فرشته‌] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‌كردند مگر آنكه [قبلا به او] مى‌گفتند: «ما [وسيله‌] آزمايشى [براى شما ]هستيم، پس زنهار كافر نشوى.» و[لى‌] آنها از آن دو [فرشته‌] چيزهايى مى‌آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‌توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند. و [خلاصه‌] چيزى مى‌آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودى بديشان نمى‌رسانيد. و قطعاً [يهوديان‌] دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع‌] باشد، در آخرت بهره‌اى ندارد. وه كه چه بد بود آنچه به جان خريدند-اگر مى‌دانستند.
و پیروی کردند سخنانی را که (دیوان و) شیاطین در ملک سلیمان (به افسون و جادوگری) می‌خواندند، و هرگز سلیمان (با به کار بردن سحر به خدا) کافر نگشت و لکن شیاطین کافر شدند که سحر به مردم می‌آموختند. و آنچه را که بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود پیروی کردند، در صورتی که آن دو ملک به هیچ کس چیزی نمی‌آموختند مگر آنکه بدو می‌گفتند که کار ما فتنه و امتحان است، مبادا کافر شوی! اما مردم از آن دو ملک چیزی را که ما بین زن و شوهر جدایی افکند می‌آموختند، البته به کسی زیان نمی‌رسانیدند مگر آنکه خدا بخواهد، و چیزی که می‌آموختند به خلق زیان می‌رسانید و سود نمی‌بخشید، و محققا می‌دانستند که هر که چنین کند در عالم آخرت هرگز بهره‌ای نخواهد یافت، و آنان به بهای بدی خود را فروختند، اگر می‌دانستند.
و [یهودیان] از آنچه شیاطین در زمان پادشاهی سلیمان [از علم سحر بر مردم می خواندند] پیروی کردند. و [سلیمان دست به سحر نیالود تا کافر شود، بنابراین] سلیمان کافر نشد، ولی شیاطین که به مردم سحر می آموختند، کافر شدند. و [نیز یهودیان] از آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد [پیروی کردند]، و حال آنکه آن دو فرشته به هیچ کس نمی آموختند مگر آنکه می گفتند: ما فقط مایه آزمایشیم [و علم سحر را برای مبارزه با ساحران و باطل کردن سحرشان به تو تعلیم می دهیم]، پس [با به کار گرفتن آن در مواردی که ممنوع و حرام است] کافر مشو. اما آنان از آن دو فرشته مطالبی [از سحر] می آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می انداختند؛ در حالی که آنان به وسیله آن سحر جز به اذن خدا قدرت آسیب رساندن به کسی را نداشتند؛ و همواره چیزی را می آموختند که به آنان آسیب می رسانید و سودی نمی بخشید؛ و یقیناً [یهود] می دانستند که هر کس خریدار سحر باشد، در آخرت هیچ بهره ای ندارد. و همانا بدچیزی است آنچه خود را به آن فروختند اگر معرفت می داشتند.
و از افسونى كه ديوها به روزگار پادشاهى سليمان مى‌خواندند پيروى كردند، و سليمان كافر نبود، ولى ديوها كه مردم را جادوگرى مى‌آموختند كافر بودند. و نيز آن افسون كه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شد، در حالى كه آن دو به هر كس كه جادوگرى مى آموختند مى‌گفتند: كار ما فتنه است، مباد كافر شوى. و مردم از آن دو جادوهايى مى‌آموختند كه مى‌توانستند ميان زن و شوى جدايى افكنند و آنان جز به فرمان خدا به كسى زيانى نمى‌رسانيدند و آنچه مردم مى‌آموختند به آنها زيان مى‌رسانيد، نه سود. و خود مى دانستند كه خريداران آن جادو را در آخرت بهره‌اى نيست. خود را به بد چيزى فروختند، اگر مى‌دانستند.
و از آنچه شیاطین در روزگار فرمانروایی سلیمان می‌خواندند، پیروی کردند و سلیمان [به سحر نپرداخت و] کفر نورزید، ولی شیاطین کفرورزیدند آنان به مردم سحر می‌آموختند و نیز آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود این دو به هیچ کس چیزی نمی‌آموختند مگر آنکه می‌گفتند ما مایه آزمونیم [با به کار بستن سحر] کافر مشو اما [مردمان‌] از آنها چیزی می‌آموختند که با آن بین مرد و زنش جدایی افکنند، و البته به کسی زیان رسان نبودند مگر به اذن الهی، و چیزی می‌آموختند که به ایشان زیان می‌رساند و سودی برایشان نداشت، و به خوبی می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در آخرت بهره‌ای ندارد و اگر می‌دانستند بد چیزی را به جان خریده بودند
و از آنچه ديوان در [روزگار] پادشاهى سليمان مى‌خواندند پيروى كردند، و سليمان [هرگز دست به سحر نيالود و] كافر نشد بلكه ديوان كافر شدند كه به مردم جادو مى‌آموختند و [نيز] از آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل فرود آمده [پيروى كردند] و اين دو هيچ كس را نمى‌آموختند مگر اينكه مى‌گفتند: ما آزمونيم، پس كافر مشو و آنها از آن دو چيزى مى‌آموختند كه با آن ميان مرد و همسرش جدايى افكنند، و اينها با آن بى‌اذن خدا به هيچ كس گزندى نمى‌توانستند رسانيد و آنچه مى‌آموختند آنان را زيان داشت و سود نمى‌رسانيد، و [جهودان‌] نيك مى‌دانستند كه هر كه خريدار آن
و (گروهی از احبار یهود) به آنچه شیاطین صفتان و گناه پیشگانشان درباره‌ی سلطنت سلیمان (به هم می‌بافتند و بر مردم) می‌خواندند، باور داشتند و از آن پیروی نمودند. (چه گمان می‌بردند که سلیمان پیغمبر نبوده و بلکه جادوگر بوده است و با نیروی سحر، پریها و پرندگان و بادها را به زیر فرمان خویش در آورده است و لذا شاه جادوگر کافری بیش نبوده است). و حال آن که سلیمان هرگز (دست به سحر نیالوده و) کفر نورزیده است، و بلکه (این) شیاطین صفتان گناه‌پیشه، کفر ورزیده‌اند. (زیرا چنین سخنانی را به هم بافته و به پیغمبر خدا سلیمان افتراء بسته و به جای دستورات آسمانی، به مردم) جادو و (خرافات و از آثار بجا مانده‌ی) آنچه در بابل بر دو فرشته هاروت و ماروت نازل گردیده بود می‌آموزند. (دو فرشته‌ای که طریق سحرکردن را برای آشنائی به طرز ابطال آن به مردم یاد می‌دادند) و به هیچ کس چیزی نمی‌آموختند، مگر این که پیشاپیش بدو می‌گفتند: ما وسیله‌ی آزمایش هستیم کافر نشو (و آنچه به تو می‌آموزیم، به آشوب و کفر منتهی می‌گردد. آن را بشناس و خویشتن را از آن به دور دار. لیکن مردم نصیحت نپذیرفتند و از آموخته‌هایشان سوء استفاده کردند). از ایشان چیزهائی آموختند (و در راهی از آن استفاده کردند) که با آن میان مرد و همسرش جدائی می‌افکندند. (آری این شیطان صفتان گناه‌پیشه، کفر ورزیدند، چون این گونه یاوه‌گوئیها و افسانه‌سرائیهای گذشتگان را بهم بافتند و آن را وسیله‌ی آموزش جادو به یهودیان کردند) و حال آن که با چنین جادوی (خویش) نمی‌توانند به کسی زیان برسانند مگر این که با اجازه و خواست خدا باشد. و آنان قسمتهائی را فرا می‌گرفتند که برایشان (از لحاظ دنیا و آخرت) زیان داشت و بدیشان سودی نمی‌رساند. و مسلّماً می‌دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد، بهره‌ای در آخرت نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند است آنچه خود را بدان فروخته (و آن را پیشه‌ی خویشتن ساخته‌اند) اگر می‌دانستند (و علم و دانشی می‌داشتند).
و آنچه را که شیطان‌ها بر سلطنت سلیمان می‌خوانند، پیروی کردند؛ و سلیمان (بر خلاف گمان آنان هرگز) کافر نشد، لیکن (همان) شیطان‌ها(یند که) به کفر گراییدند؛ حال آنکه به مردم سحر می‌آموزند. و (نیز از) آنچه بر آن دو فرشته -هاروت و ماروت‌- در بابل فروفرستاده شده بود (می‌آموختند)؛ در حالی که آن دو (فرشته) هیچ کس را تعلیم (سحر) نمی‌کردند، مگر آنکه (قبلاً به او) می‌گفتند: «ما تنها (وسیله‌ی) آزمایشی (برای شما) هستیم، پس (زنهار که) کافر نشوی.» پس، از آن دو (فرشته) چیزهایی می‌آموختند (که) به وسیله‌ی آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند، در حالی که بدون اذن خدا نمی‌توانستند به وسیله‌ی آن به احدی زیان‌رسان باشند. و (خلاصه) چیزی می‌آموزند که آنان را زیان دارد و سودی برایشان ندارد. و بی‌گمان (یهودیان) بی‌چون دریافته بودند که هر کس این متاع را خرید، هرگز در آخرت بهره‌ای ندارد. (وای که) چه بد بود آنچه بدان خودفروشی کردند؛ اگر می‌دانسته‌اند.
و پیروی کردند آنچه می‌خواندند شیاطین بر پادشاهی (کشور) سلیمان و کافر نشد سلیمان و لکن شیاطین کافر شدند می‌آموختند به مردم جادو را و آنچه فرستاده شد بر دو فرشته در بابل هاروت و ماروت و نمی‌آموختند کسی را تا می‌گفتند جز این نیست که ما آزمایشیم زنهار کافر مشو پس می‌آموختند از آنان آنچه را جدائی بدان می‌افکندند میان مرد و زنش و زیان نمی‌رساندند بدان کس را جز با اذن خدا و یاد می‌گرفتند آنچه را زیانشان داشت و سودشان نمی‌رسانید و همانا دانسته بودند که هر کس آن را بخرد نیست او را بهره‌ای در آخرت چه زشت است آنچه فروختند بدان خویشتن را اگر بودند می‌دانستند


البقرة ١٠١ آیه ١٠٢ البقرة ١٠٣
سوره : سوره البقرة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِتَّبَعُوا»: پیروی کردند. گردن نهادند. «تَتْلُو»: می‌گفتند. خبر می‌دادند. به دنبال آن راه می‌افتادند. از آن پیروی می‌کردند. فعل (تَتْلُو) در رسم‌الخطّ قرآنی الفی به دنبال دارد. «الشَیَاطِینُ»: اهریمنان. مراد انسانهای ناپاک است (نگا: بقره / ، انعام / . «عَلی مُلْکِ سُلَیْمَانَ»: درباره سلطنت سلیمان. «الْمَلَکَیْنِ»: دو فرشته. «مِنْ أَحَدٍ»: به کسی. «فِتْنَةٌ»: آزمایش. «إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ»: ما وسیله امتحان و آزمایش هستیم. «الْمَرْءِ»: مرد. «ضَآرِّینَ»: زیان‌رسانندگان. «إِشْتَرَی»: خرید. پذیرفت و بدان عمل کرد. «خَلاقٍ»: بهره. نصیب. «بِئْسَ»: زشت است. «شَرَوْا»: فروختند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - حضرت سلیمان، پیامبرى داراى سلطنت و حکومت (على ملک سلیمن)

۲ - شیاطین، حضرت سلیمان را به جادوگرى متهم مى کردند. (و ما کفر سلیمن و لکن الشیطین کفروا) مراد از «ما کفر سلیمان» (سلیمان کافر نشد) نفى جادوگرى از سلیمان (ع) است. جمله «و لکن الشیاطین ...» و نیز «ما تتلوا الشیاطین» حکایت از آن دارد که: اتهام سحر به حضرت سلیمان از سوى شیاطین عنوان شده و نشر پیدا کرده بود.

۳ - شیاطین علومى از سحر را بر مردم عصر سلیمان تلاوت کرده و به آنها جادوگرى مى آموختند. (ما تتلوا الشیطین على ملک سلیمن ... یعلمون الناس السحر) فعل «تتلوا» از مصدر تلاوت (خواندن و قرائت کردن) است. مراد از «ما»ى موصوله - به قرینه فرازهاى بعد - سحر و مانند آن مى باشد. متعلق «تتلوا» به دلیل «یعلمون الناس» «على الناس» مى باشد. یعنى، یهود دنباله رو سحرى بودند که شیاطین آن را براى مردم مى خواندند.

۴ - شیاطین از دشمنان حضرت سلیمان و حکومت الهى او (ما تتلوا الشیطین على ملک سلیمن) «على ملک سلیمان» (بر ضد حکومت سلیمان) حال براى مفعول حذف شده از «تتلوا» است; یعنى، آن سحرى را که براى مردم تلاوت مى کردند، علیه سلطنت سلیمان بود.

۵ - شیاطین، دستیابى سلیمان رابه سلطنت، دستاورد سحر و جادو قلمداد مى کردند. (على ملک سلیمن و ما کفر سلیمن) نفى جادوگرى از سلیمان - پس از بیان اینکه شیاطین نوشته هایى از علم سحر را براى مردم، علیه سلطنت سلیمان مى خواندند - رساى به این معناست که: شیاطین چنین وانمود مى کردند که آنچه را تلاوت مى کنند همان است که سلیمان را به سلطنت رساند و با این شیوه در صدد نفى پیامبرى از او بودند.

۶ - حضرت سلیمان(ع) منزه از جادوگرى و گرایش پیدا کردن به کفر (و ما کفر سلیمن)

۷ - به کارگیرى سحر گناهى بزرگ و به منزله کفر است. (و ما کفر سلیمن) چنانچه گذشت، مراد از جمله فوق نفى جادوگرى از سلیمان است. ولى از آن جا که از جادوگرى به کفرورزى، تعبیر شده، به دست مى آید که: جادوگرى خود نوعى کفر است و یا گناهى است به منزله کفر.

۸ - حرمت مخالفت و معارضه با حکومتهاى الهى (واتبعوا ما تتلوا الشیطین على ملک سلیمن)

۹ - کفرورزى شیاطین با تعلیم سحر به مردم (و لکن الشیطین کفروا یعلمون الناس السحر)

۱۰ - رواج سحر در زمان حضرت سلیمان(ع) (ما تتلوا الشیطین على ملک سلیمن ... یعلمون الناس السحر)

۱۱ - گروهى از یهودیان به آموختن سحرهاى تعلیم داده شده از سوى شیاطین روى آورده و به جادوگرى پرداختند. (واتبعوا ما تتلوا الشیطین) ضمیر در «اتبعوا» به «فریق من الذین أوتوا الکتاب» در آیه قبل بر مى گردد.

۱۲ - فعالیت یهودیان عصر سلیمان علیه حکومت وى، با پیروى از افسون شیاطین* (واتبعوا ما تتلوا الشیطین على ملک سلیمن) برداشت فوق بر این اساس است که فاعل «اتبعوا» یهودیان عصر سلیمان باشند.

۱۳ - یهودیان براى مبارزه با پیامبر(ص) علاوه بر انکار بشارتهاى تورات، از سحر و جادو مدد مى گرفتند. (نبذ فریق ... کتب اللّه وراء ظهورهم ... واتبعوا ما تتلوا الشیطین) در آیه قبل گذشت که جمله «نبذ فریق» پس از «لما جاءهم» مى رساند که: یهود به خاطر اینکه بتوانند رسالت پیامبر(ص) را انکار کنند بشارتهاى تورات را درباره آن حضرت، نادیده گرفتند. عطف جمله «اتبعوا ...» بر «نبذ فریق» نیز اقتضا مى کند که دنبال کردن سحر به همین منظور بوده است.

۱۴ - هاروت و ماروت فرشتگانى ساکن سرزمین بابل (و ما أنزل على الملکین ببابل هروت و مروت) «ببابل» متعلق به محذوف و حال براى «الملکین» مى باشد; یعنى: الملکین کائنین ببابل. مقصود از «بابل» بنابر آنچه بسیارى از مفسّران گفته اند، بابل عراق - که شهرى بر ساحل رود فرات و نزدیک حله است - مى باشد.

۱۵ - هاروت و ماروت به مردمان بابل سحر مى آموختند. (و ما أنزل على الملکین ... و ما یعلمان من أحد)

۱۶ - هاروت و ماروت، علم سحر را از ناحیه خداوند دریافت مى کردند.* (و ما أنزل على الملکین ببابل هروت و مروت)

۱۷ - یهودیان، تعالیم هاروت و ماروت را دنبال کرده و آنها را در جهت مبارزه با پیامبر به کار گرفتند. (اتبعوا ما تتلوا ... و ما أنزل على الملکین ببابل هروت و مروت) «ما أنزل» عطف بر «ما تتلوا ...» است; یعنى: اتبعوا ما تتلوا الشیاطین و اتبعوا ما أنزل على الملکین.

۱۸ - هاروت و ماروت، تعالیم خود (سحر) را آزمونى براى مردم دانسته و به آنان هشدار مى دادند. (و ما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنة)

۱۹ - هاروت و ماروت، پیش از تعلیم سحر به مردم، ایشان را از به کارگیرى نا به جاى آن و سوء استفاده از آن، بر حذر مى داشتند. (و ما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنة فلاتکفر)

۲۰ - به کارگیرى سحر و سوء استفاده از آن آدمى را به ورطه کفر مى کشاند. (إنما نحن فتنة فلاتکفر)

۲۱ - تعلیم دهندگان علوم غریبه، باید ضررهاى آن علوم را به متعلمان گوشزد کرده و آنان را از سوء استفاده بر حذر دارند. (و ما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنة فلاتکفر)

۲۲ - ضرورت تلاش براى ایجاد تعهد در متعلمان به هنگام آموزش علوم به آنان (و ما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنة فلاتکفر)

۲۳ - نقشِ هدف و نیت در تعیین نیکویى و ناپسندى رفتارها (و لکن الشیطین کفروا یعلمون الناس السحر ... و ما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنة) شیاطین، بر خلاف دو فرشته (هاروت و ماروت) به خاطر آموزش سحر به مردم کافر شمرده شدند; زیرا غرض شیاطین از آموختن سحر ایجاد مفسده بود و انگیزه آن دو فرشته، دفع مفسده بود.

۲۴ - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرى را آموختند که بتوانند با آن بین زن و شوهرش جدایى افکنند. (فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه)

۲۵ - نقش مردم بابل در رواج علم سحر (فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه)

۲۶ - تأثیر سحر و زیان رسانى آن، به اذن خدا و خواست اوست. (و ما هم بضارین به من أحد إلا بإذن اللّه)

۲۷ - هیچ فعل و انفعالى در جهان، خارج از خواست و اختیار خدا تحقق نمى یابد. (و ما هم بضارین به من أحد إلا بإذن اللّه)

۲۸ - جدایى انداختن بین زن و شوهر به وسیله سحر، گناهى در حد کفر است. (إنما نحن فتنة فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه)

۲۹ - تأثیر سحر بر روان و افکار انسانهاى سحر شده (یفرقون به بین المرء و زوجه)

۳۰ - جدایى زن و شوهر در بر دارنده زیان براى ایشان است. (ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضارین ... إلا بإذن اللّه)

۳۱ - جدایى انداختن بین زن و شوهر، امرى نکوهیده و حرام است. (ما یفرقون به بین المرء و زوجه و ما هم بضارین ... إلا بإذن اللّه)

۳۲ - مردم بابل از هاروت و ماروت سحرهایى را فرا گرفتند که نتیجه اى جز ضرر براى آنان نداشت. (یتعلمون مایضرهم و لاینفعهم)

۳۳ - برخى از سحرها ضرر آفرین و بعضى سودمند است. (یتعلمون مایضرهم و لاینفعهم)

۳۴ - رساندن زیان به مردم با اعمال سحر و نیز آموختن آن به انگیزه مفسده جویى، حرام و گناهى در حد کفر است. (فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء و زوجه ... و یتعلمون مایضرهم و لاینفعهم)

۳۵ - حرمت فراگیرى علوم زیانبار و بى فایده (و یتعلمون مایضرهم و لاینفعهم)

۳۶ - جواز فراگیرى و به کارگیرى علم سحر در جهت منافع مردم (یتعلمون مایضرهم و لاینفعهم)

۳۷ - تجسم فرشتگان به گونه اى که براى مردم قابل مشاهده باشد، امکان پذیر است. (و ما یعلمان من أحد حتى یقولا إنما نحن فتنة)

۳۸ - فرشتگان مى توانند با حضور در میان مردم، آنان را آموزش دهند. (و ما یعلمان من أحد حتى یقولا ... فیتعلمون منهما ... و یتعلمون ما یضرهم)

۳۹ - قابلیت شیاطین (جنیان) براى تجسم یافتن و دیده شدن* (یعلمون الناس السحر)

۴۰ - کسانى که علم سحر را براى سوء استفاده و ضرر رسانى فراگیرند، از مواهب آخرت محروم خواهند شد. (و لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق) ضمیر مفعولى در «اشتراه» به «ما یضرهم و لاینفعهم» - که مراد آن سحرهاى زیان آور است - بر مى گردد.

۴۱ - یهود در عین آگاهى به اینکه فراگیرى سحر موجب محروم شدن آنان از همه مواهب اخروى خواهد شد، به آموزش آن پرداختند. (و لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق) «خلاق» به معناى بهره وافر و نصیب نیکوست. نکره بودن کلمه «خلاق» به همراه «من» زایده، دلالت بر قلت دارد و ظاهر آن است که ضمیر در «علموا» به یهودیان بر مى گردد.

۴۲ - سراى آخرت، سرایى پرخیر و نعمت (ما له فى الأخرة من خلق)

۴۳ - یهودیان با آموزش سحرهاى زیان آور، خویشتن را تباه و بهاى بدى را کسب کردند. (ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم)

۴۴ - رسیدن به مواهب آخرت تنها بهاى ارزشمند در مقابل جان آدمى است. (ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم) جمله «لقد علموا ...» به ضمیمه «لبئس ...» دلالت بر این دارد که: آدمى اگر به قیمت از دست دادن آخرت منافع دنیوى را کسب کند، خویشتن را به بهاى بدى فروخته و خود را تباه ساخته است. بنابراین تنها چیزى که مى تواند جلوگیر زیانکار شدن آدمى باشد، به دست آوردن آخرت است.

۴۵ - تباه شدن آدمى به محرومیت از مواهب آخرت است. (ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم)

۴۶ - یهودیان، ناآگاه به سوداى زیانبار خویش (از دست دادن آخرت و دستیابى به منافع سحر) (لبئس ماشروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون) مفعول «یعلمون» - به دلیل قبل - زیانبارى فروختن مواهب آخرت در مقابل منافع دنیوى است; یعنى، اى کاش! مى دانستند که این داد و ستد براى آنان زیانبار است.

۴۷ - دستیابى به منافع دنیا در مقابل از دست دادن آخرت، سودایى زیانبار است. (لبئس ماشروا به أنفسهم)

۴۸ - ترجیح منافع دنیوى بر منافع اخروى، در دیدگاه یهودیان ساحر (لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق و لبئس ماشروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون) کسى که بداند با دستیابى به منافعى نامشروع، آخرت خویش را از دست داده است (لقد علموا ...) ولى در عین حال به زیانبارى این داد و ستد اعتقاد نداشته باشد (لو کانوا یعلمون)، معلوم مى شود وى منافع دنیوى را بر آخرت ترجیح مى دهد.

۴۹ - یهودیان ساحر، على رغم اطمینانشان به محروم بودن از سراى آخرت، محرومیت خویش را انکار مى کردند. (لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق) تأکید جمله با لام قسم (لقد) و نیز لام تأکید (لمن) گویاى این است که: یهودیان ساحر، حقیقتى را که بدان علم داشتند، مورد انکار قرار مى دادند; زیرا تأکید جمله غالباً در مواردى است که مضمون آن مورد انکار باشد.

۵۰ - علم و ایمان به سراى آخرت، بدون عمل به مقتضاى آن، به منزله جهل و بى ایمانى است. (لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق ... لو کانوا یعلمون) برداشت فوق مبتنى بر این احتمال است که «لو کانوا یعلمون» در ارتباط با «لقد علموا ...» مطرح باشد. بر این مبنا مفعول «یعلمون» محرومیت ساحر از سراى آخرت است. بر اساس این معنا، خداوند از یکسو آنان را عالم مى داند (لقد علموا )و از سوى دیگر آنها را جاهل مى شمرد (لو کانوا یعلمون) تا به این حقیقت اشاره کند که: علم و ایمان بدون عمل به مقتضاى آن، به منزله جهل و بى ایمانى است.

روایات و احادیث

۵۱ - از امام باقر(ع) روایت شده که فرمود: «... فلما هلک سلیمان وضع ابلیس السحر و کتبه فى کتاب ثم طواه و کتب على ظهره «هذا ما وضع آصف بن برخیا لملک سلیمان بن داود من ذخایر کنوز العلم من أراد کذا و کذا فلیفعل کذا و کذا» ثم دفنه تحت السریر ثم استثاره لهم فقرأه فقال الکافرون ما کان سلیمان(ع) یغلبنا إلا بهذا و قال المؤمنون بل هو عبداللّه و نبیّه فقال اللّه جلّ ذکره «واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک سلیمان و ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر ... ;[۱] آن هنگام که سلیمان (ع) وفات یافت ابلیس سحر را پایه گذارى کرد و در کتابى نوشت; سپس آن را پیچیده و بر روى آن چنین نوشت: این چیزى است که آصف بن برخیا ساخته است براى برپایى حکومت سلیمان بن داود(ع) که در آن ذخیره هاى علم انباشته شده است. هر کس چنین مى خواهد چنان کند. سپس ابلیس آن را زیر تخت سلیمان(ع) پنهان نمود; سپس آن نامه را بیرون آورده براى آنان خواند. پس کافران در آن جلسه گفتند: سلیمان بر ما چیره نگشت و حکومت نیافت مگر از راه سحر و مؤمنانشان گفتند: هرگز این چنین نیست; بلکه او بنده و پیامبر خدا بود. خداوند مى فرماید: واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک سلیمان و ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر ...».

۵۲ - از امام جعفر صادق(ع) درباره سخن خداوند که مى فرماید: «... و ما أنزل على الملکین ببابل هاروت و ماروت» روایت شده که فرمود: «و کان بعد نوح(ع) قد کثر السحرة ...;[۲] بعد از حضرت نوح(ع) ساحران نیرنگباز زیاد گشتند و خداوند دو فرشته رابه سوى پیامبر آن زمان فرستاد تا آنان به آن پیامبر، شیوه هاى سحر ساحران و کارهایى را که با آن، سحر باطل و مردود مى شود بیاموزند. سپس آن پیامبر شیو ه هاى سحر را فرا گرفت و به فرمان خداوند آن را به بندگان خدا نیز آموخت و به آنان گفت: جلو سحر ساحران را بگیرید و آن را باطل نمایید و آنان را نهى کرد از اینکه مردم را سحر کنند ... و (کلام خدا که فرمود:) «آن دو فرشته هیچ کس را تعلیم سحر نمى دادند مگر اینکه از قبل مى گفتند ما وسیله آزمایش هستیم»; یعنى، آن پیامبر به دو فرشته دستور داد که به صورت بشر ظاهر شوند و آنچه ازخدا درباره سحر و ابطال آن آموخته اند به مردم یاد دهند ... پس خداى عز و جل به آنان فرمود: با سحر و ضرر زدن به دیگران و دعوت مردم به این که ما نیز قدرت احیا و اماته داریم و کارهایى مى کنیم که فقط خداوند به آن قدرت دارد، کافر نشوید و خداوند فرموده: «و ما هم بضارین به من أحد إلا بإذن اللّه»; یعنى، آنان که سحر را فرا گرفته بودند نمى توانستند بدون اجازه و علم خدا به کسى زیانى برسانند; زیرا اگر خدا مى خواست، با زور جلوى آنها را مى گرفت. و نیز فرموده: «آنان از علوم سحر چیزهایى را یاد مى گرفتند که در جهت زیان آنها بود نه نفعشان» (یعنى) آنان چیزهایى فرا مى گرفتند که موجب ضرر در دینشان بود و نفعى در آن نبود ... و (نیز خداوند) فرمود: «و لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق»; زیرا آنان معتقد بودند که آخرتى در کار نیست پس آنان معتقد بودند وقتى که آخرتى نباشد بهره و نصیبى هم بعد از دنیا نیست وبه فرض بعد از دنیا آخرتى باشد، آنان به سبب کفرشان از آن محروم خواهند بود ...».

۵۳ - عمرو بن عبید وارد بر امام صادق(ع) شد ... و گفت: دوست دارم گناهان کبیره را از روى قرآن بشناسم، امام فرمود: «... والسحر لان اللّه عز و جل یقول: و لقد علموا لمن اشتریه ماله فى الأخرة من خلق ...;[۳] ... از جمله گناهان کبیره «سحر» است چون خداوند مى فرماید: مسلّماً آنان (ساحران) مى دانستند هر کس خریدار این متاع (سحر) باشد در آخرت هیچ نصیبى براى وى نخواهد بود ...».

موضوعات مرتبط

  • آخرت: ویژگىهاى آخرت ۴۲
  • آخرت فروشى: زیان آخرت فروشى ۴۷
  • احکام: ۸، ۳۱، ۳۴، ۳۵، ۳۶
  • اختلاف فکنى: اختلاف افکنى با جادو ۲۸; سرزنش اختلاف افکنى ۳۱; گناه اختلاف افکنى ۲۸
  • افساد: افساد با جادو ۳۴
  • امتحان: ابزار امتحان ۱۸
  • انسان: ارزش انسان ۴۴; ملاکهاى تباهى انسان ۴۵
  • ایمان: ایمان به آخرت ۵۰; ایمان بى عمل ۵۰; متعلق ایمان ۵۰
  • بابل: اهل بابل و جادو ۱۵، ۲۴، ۲۵، ۳۲; تعلیم جادو در بابل ۱۳
  • تحولات: منشأ تحولات ۲۷
  • تعلم: تعلم حرام ۳۴، ۳۵
  • تعلیم: آداب تعلیم ۲۱، ۲۲
  • توحید: توحید افعالى ۲۷
  • تورات: تکذیب بشارتهاى تورات ۱۳
  • جادو: آثار استفاده از جادو ۲۰; آثار تعلم جادو ۴۱; آثار تعلم جادوى زیانبار ۴۳; آثار جادو در جدایى همسران ۲۴، ۲۸; آثار سوء استفاده از جادو ۴۰; احکام جادو ۳۴، ۳۶; استفاده از جادو ۳۶; اضرار با جادو ۳۴، ۴۰; اقسام جادو ۳۳; پیدایش جادو ۵۱; تأثیر جادو ۲۹; تاریخ جادو ۱۵، ۲۵، ۵۲; تعلم جادو ۳۶، ۴۰; تعلیم جادو ۳، ۹، ۱۱، ۱۵، ۵۲; جادو پس از نوح (ع) ۵۲; جادو در دوران سلیمان (ع) ۳، ۱۰; جادو و کفر ۷، ۲۸، ۳۴; جادوى زیانبار ۳۲، ۳۳; جادوى سودمند ۳۳; جادوى مباح ۳۶; زیان جادو ۲۶; سوء استفاده از جادو ۱۹، ۲۰; عوامل شیوع جادو ۲۵; کیفر جادو ۵۳; گناه تعلیم جادو ۳۴; گناه جادو ۷، ۵۳; منشأ تأثیر جادو ۲۶
  • جنیان: تجسم جنیان ۳۹; رؤیت جنیان ۳۹
  • جهل: موارد جهل ۵۰
  • حکومت: حرمت دشمنى با حکومت دینى ۸
  • حوادث: منشأ حوادث ۲۷
  • خانواده: اختلاف خانوادگى ۳۱; عوامل اختلاف خانوادگى ۲۴; گناه اختلاف افکنى در خانواده ها ۲۸
  • خدا: اذن خدا ۲۶، ۲۷
  • دنیاطلبى: زیان دنیاطلبى ۴۷
  • رفتار: ملاکهاى رفتار پسندیده ۲۳; ملاکهاى رفتار ناپسند ۲۳
  • سلیمان(ع): تنزیه سلیمان(ع) ۶; تهمت جادوگرى به سلیمان(ع) ۲; حکومت سلیمان(ع) ۱، ۴، ۵۱; دشمنان سلیمان(ع) ۴; سلیمان(ع) و جادو ۶; سلیمان(ع) و کفر ۶; قصه سلیمان(ع) ۲، ۵; نبوت سلیمان(ع) ۱
  • شیاطین: تجسم شیاطین ۳۹; تعلیمات شیاطین ۳، ۹، ۱۱; جادوى شیاطین ۱۲; دشمنى شیاطین ۴; رؤیت شیاطین ۳۹; شیاطین و جادو ۵; شیاطین و سلیمان (ع) ۲، ۴، ۵; کفر شیاطین ۹
  • علم: تعلم علم زیانبار ۳۵
  • علوم غریبه: زیان علوم غریبه ۲۱; سوء استفاده از علوم غریبه ۲۱; هشدار به متعلمان علوم غریبه ۲۱
  • کفر: زمینه کفر ۲۰; موارد کفر ۵۰
  • گناهان کبیره: ۷، ۵۳
  • ماروت: ماروت در بابل ۱۴; ماروت و تعلم جادوا ۱۶; ماروت و تعلیم جادو ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۴; معلم ماروت ۱۶; هشدارهاى ماروت ۱۸، ۱۹
  • متعلمان: ایجاد تعهد در متعلمان ۲۲
  • محرمات: ۸، ۳۱، ۳۴
  • محمّد(ص): دشمنان محمّد(ص) ۱۳، ۱۷
  • معامله: معامله زیانبار ۴۷
  • معلم: مسؤولیت معلم ۲۱، ۲۲
  • ملائکه: تجسم ملائکه ۳۷; تعلم از ملائکه ۳۸; تعلیم ملائکه ۳۸; رؤیت ملائکه ۳۷; ملائکه بابل ۱۴
  • نعمت: تحصیل نعمت هاى اخروى ۴۴; محرومان از نعمت هاى اخروى ۴۰، ۴۱، ۴۹; محرومیت از نعمت هاى اخروى ۴۵، ۴۶، ۴۹; وفور نعمت هاى اخروى ۴۲
  • نیت: اهمیّت نیت ۲۳
  • هاروت: معلّم هاروت ۱۴; هاروت در بابل ۱۴; هاروت و تعلم جادوا ۱۶; هاروت و تعلیم جادوا ۱۵، ۱۸، ۱۹، ۲۴; هشدارهاى هاروت ۱۸، ۱۹
  • همسر: حرمت اختلاف افکنى بین همسر ان ۳۱; زیان جدایى از همسر ۳۰
  • یهود: آخرت فروشى یهود ۴۸; آگاهى یهود ۴۱، ۴۹; بینش یهود ۴۸; تبعیت یهود از شیاطین ۱۲; تبعیت یهود از ماروت ۱۷; تبعیت یهود از هاروت ۱۷; جادوگرى یهود ۱۱، ۱۳; جهل یهود ۴۶; خودفروشى یهود ۴۳; دشمنى یهود با سلیمان (ع) ۱۲; دنیاطلبى یهود ۴۸; روش مبارزه یهود ۱۳، ۱۷; زیانکارى یهود ۴۶; محرومیت یهود ۴۹; یهود جادوگر ۴۸، ۴۹; یهود دوران سلیمان (ع) ۱۲; یهود و تعلم جادو ۴۱، ۴۳; یهود و سلیمان (ع) ۱۲

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۱ ،ص ۵۵; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۱۱- ، ح ۳۰۳.
  2. عیون الاخبار الرضا، ج ۱، ص ۲۶۷، ح ۱، باب ۲۷- ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۰۷، ح ۲۹۴.
  3. اصول کافى، ج ۲، ص ۲۸۵، ح ۲۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۱۰، ح ۲۹۷.