گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
<span id='link370'><span>
<span id='link370'><span>


==فضيلت صبر بر آزار مشركين و امر به پيامبر(ص ) به اينكه صبر كند و خدا به اوصبر داده است ==
==فضيلت صبر بر آزار مشركان ==
«'''وَ اصبرْ وَ مَا صبرُك إِلا بِاللَّهِ ...'''»:
«'''وَ اصبِرْ وَ مَا صَبرُك إِلّا بِاللَّهِ ...'''»:


در اين جمله رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را امر به صبر داده ، بشارتش مى دهد كه اين نيرو و توانايى كه بر صبر دارد و مى تواند اين همه تلخى ها را در راه خدا بچشد، از خداى تعالى است ، آرى هر امرى وقتى قابل امتثال است كه مامور، قدرت بر امتثال آن را داشته باشد، خداى تعالى بعد از امر به صبرش خاطر نشان مى سازد كه قدرت بر اين صبر دارى ، چون حول و قوه تو همه از پروردگار تو است ، پس در اينكه فرمود: «'''و ما صبرك الا بالله '''» اشاره بهمين است كه غم مخور، خدا تو را بر چنين صبرى نيرو داده است .
در اين جمله، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را امر به صبر داده، بشارتش مى دهد كه اين نيرو و توانايى كه بر صبر دارد و مى تواند اين همه تلخى ها را در راه خدا بچشد، از خداى تعالى است.  


«''' و لا تحزن عليهم '''» - يعنى بحال كفار غم مخور كه چرا كافر شدند. تفسير اين معنا سابقا در همين سوره و در غير اين سوره گذشت .
آرى، هر امرى وقتى قابل امتثال است كه مأمور، قدرت بر امتثال آن را داشته باشد. خداى تعالى، بعد از امر به صبرش، خاطرنشان مى سازد كه قدرت بر اين صبر دارى، چون حول و قوّۀ تو، همه از پروردگار توست. پس در اين كه فرمود: «وَ مَا صَبرُكَ إلّا بِاللّهِ»، اشاره به همين است كه غم مخور، خدا تو را بر چنين صبرى نيرو داده است.


«'''و لا تك فى ضيق مما يمكرون '''» - ظاهرا مقصود از اينكه فرمود در تنگى مباش اين است كه از مكر ايشان حوصله ات بسر نرود، آنهم نه اينكه بخواهد بفرمايد، در آينده تنگ حوصلگى مكن بلكه حال و آينده و يا تنها حال منظور است .
«''' وَ لَا تَحزَن عَلَيهِم '''» - يعنى: به حال كفار غم مخور كه چرا كافر شدند. تفسير اين معنا، سابقا در همين سوره و در غير اين سوره گذشت.
 
«''' وَ لَا تَكُ فِى ضَيقٍ مِمَّا يَمكُرُونَ '''» - ظاهرا مقصود از اين كه فرمود «در تنگى مباش»، اين است كه از مكر ايشان حوصله ات به سر نرود. آن هم نه اين كه بخواهد بفرمايد، در آينده تنگ حوصلگى مكن، بلكه حال و آينده و يا تنها حال منظور است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۳۹ </center>
«'''إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوا وَّ الَّذِينَ هُم محْسِنُونَ'''»:
«'''إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوا وَّ الَّذِينَ هُم مُحْسِنُونَ'''»:


از اين تعبير استفاده مى شود كه تقوى و احسان هر يك سبب مستقلى براى موهبت نصرت الهى و ابطال مكر دشمنان دين و دفع كيد آنان هستند، پس مى توان گفت كه اين آيه جمله «'''و لا تك فى ضيق مما يمكرون '''» را تعليل مى كند و وعده نصرت مى دهد.
از اين تعبير استفاده مى شود كه «تقوا» و «احسان»، هر يك سبب مستقلى براى موهبت نصرت الهى و ابطال مكر دشمنان دين و دفع كيد آنان هستند. پس مى توان گفت كه اين آيه، جملۀ «وَ لَا تَكُ فِى ضَيقٍ مِمَّا يَمكُرُون» را تعليل مى كند و وعده نصرت مى دهد.


و اين سه آيه از نظر مضمون شباهتشان به آيات مدنى بيشتر از شباهت به آيات مكى است ، و رواياتى هم از طريق شيعه و هم از طريق سنى وارد شده كه اين آيات در هنگام مراجعت از احد نازل شد و بزودى در بحث روايتى ان شاء الله خواهد آمد، هر چند كه ممكن است اتصال آنها را به ما قبلش توجيه نمود، چنانكه بعضى از مفسرين توجيه كرده اند.
و اين سه آيه، از نظر مضمون، شباهتشان به آيات مدنى بيشتر از شباهت به آيات مكى است، و رواياتى هم از طريق شيعه و هم از طريق سنّى وارد شده كه اين آيات در هنگام مراجعت از «أُحُد» نازل شد و به زودى در بحث روايتى، إن شاء الله خواهد آمد. هرچند كه ممكن است اتصال آن ها را به ماقبلش توجيه نمود، چنان كه بعضى از مفسران توجيه كرده اند.


چيزى كه در اينجا تذكرش لازم است اين است كه آيه شريفه اى كه قبل از اين سه آيه بود نسبت به غرض سوره از اين سه آيه جامع تر بود، و آيات اين سوره با چشم پوشى از آيه «'''و الذين هاجروا ...'''» و آيه «'''من كفر بعد ايمانه '''» تا آخر چند آيه و آيه «'''و ان عاقبتم '''» تا آخر سوره ، سياق واحد و متصلى دارند.
چيزى كه در اين جا تذكرش لازم است، اين است كه: آيه شريفه اى كه قبل از اين سه آيه بود، نسبت به غرض سوره از اين سه آيه جامع تر بود، و آيات اين سوره، با چشم پوشى از آيه «وَ الَّذِينَ هَاجَرُوا...» و آيه «مَن كَفَرَ بَعدَ إيمَانِهِ» تا آخر چند آيه، و آيه «وَ إن عَاقَبتُم» تا آخر سوره، سياق واحد و متصلى دارند.


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==


(روايت در ذيل آيات : «'''ضرب الله مثلا...'''»، «'''ان ابراهيم كان امة ...'''»، «'''ادعو الىسبيل ربك '''» و «'''ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم ...'''»
در تفسير قمى، در ذيل آيه «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً...»، از امام «عليه السلام» نقل كرده كه فرمود:
 
«اين آيه در باره قومى نازل شد كه نهرى داشتند به نام نهر «ثرثار»، و بلاد ايشان به خاطر داشتن آن، بلادى سبز و خرم و پر درآمد بود، به طورى كه با خمير، استنجا و خود را تطهير مى كردند، و مى گفتند: خمير نرمتر است و بدن ما را اذيت نمى كند. همين كفران به نعمت خدا و استخفاف به آن، باعث شد كه خدا نهر «ثرثار» را خشكانيد، خشكسالى كارشان را به جايى رسانيد كه همان خمير خشكيده ها را جمع آورى نموده خوردند و بلكه بر سر تقسيم آن دعوا راه انداختند.
 
مؤلف: اين روايت را كافى نيز، به سند خود، از عمرو بن شمر، از ابى عبدالله «عليه السلام»، به طور مفصل آورده، و عياشى هم، آن را از حفص و زيد شحام، از آن جناب نقل كرده است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center>
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه، از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرمود: هيچ بنده اى نيست كه امتى به نفع او شهادت دهد، مگر آن كه خدا آن شهادت را قبول مى كند، و امت از يك نفر به بالا است. چون خداى تعالى فرموده: «إنّ إبرَاهِيمَ كَانَ أُمّةً قَانِتاً لِلّهِ حَنِيفاً وَ لَم يَكُ مِنَ المُشرِكينَ».
 
مؤلف: در تفسير آيات شهادت مطالبى گذشت كه با اين حديث ارتباط دارد.  
 
و در تفسير عياشى، از سماعة بن مهران روايت كرده كه گفت: من از امام صادق «عليه السلام» شنيدم كه مى فرمود: روزگارى بود كه در تمام روى زمين جز يك نفر خدا را پرستش نمى كرد، و اگر غير او فرد ديگرى بود، خداوند در آيه «إنَّ إبرَاهِيمَ كَانَ أُمّةً قَانِتاً لِلّهِ حَنِيفاً وَ لَم يَكُ مِنَ المُشرِكِين» او را هم اضافه مى كرد. پس از مدتى خدا او را با پديد آوردن اسماعيل و اسحاق مأنوس نموده، سه نفر شدند.
 
مؤلف: اين روايت را، كافى هم، به سند خود، از سماعة، از عبد صالح نقل كرده است.
 
و در الدرّ المنثور است که شافعی و بخاری و مسلم، از ابوهریره روایت آورده اند که رسول خدا «صلی الله علیه و آله» فرمود:
 
ماییم آخرون سابقون در روز قیامت، جز این که سابقون اوّلون قبل از ما دارای کتاب شدند، و ما بعد از ایشان صاحب کتاب شدیم. آنگاه همین روز جمعه بود که بر ایشان واجب شد تا آن را روز تعطیل و عبادت قرار دهند، ولی در بارۀ آن اختلاف کردند، و خداوند هدایت به سوی آن را به ما موهبت فرمود، مردم هم تابع ما هستند، یهود فردا و نصارا، پس فردا.


در تفسير قمى در ذيل آيه «'''و ضرب الله مثلا ...'''» از امام (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود: «'''اين آيه در باره قومى نازل شد كه نهرى داشتند به نام نهر ((ثرثار'''» و بلاد ايشان بخاطر داشتن آن ، بلادى سبز و خرم و پر درآمد بود، بطورى كه با خمير، استنجا و خود را تطهير مى كردند، و مى گفتند: خمير نرمتر است و بدن ما را اذيت نمى كند، همين كفران به نعمت خدا و استخفاف به آن باعث شد كه خدا نهر ثرثار را خشكانيد، خشكسالى كارشان را به جايى رسانيد كه همان خمير خشكيده ها را جمع آورى نموده خوردند و بلكه بر سر تقسيم آن دعوا راه انداختند.
مؤلف: مثل این روایت از احمد و مسلم، از ابوهریره و حذیفه، از رسول خدا «صلی الله علیه و آله» نقل شده، ولی در تفسیر آیه وارد نشده.


مؤ لف : اين روايت را كافى نيز به سند خود از عمرو بن شمر از ابى عبد الله (عليه السلام ) بطور مفصل آورده ، و عياشى هم آن را از حفص و زيد شحام از آن جناب نقل كرده است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۰ </center>
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از انس بن مالك روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: هيچ بنده اى نيست كه امتى به نفع او شهادت دهد مگر آنكه خدا آن شهادت را قبول مى كند، و امت از يك نفر به بالا است ، چون خداى تعالى فرموده : «'''ان ابراهيم كان امة قانتا لله حنيفا و لم يك من المشركين '''».


مؤ لف : در تفسير آيات شهادت مطالبى گذشت كه با اين حديث ارتباط دارد.  
و نیز در آن کتاب است که ابن مردویه، از ابی لیلی اشعری روایت کرده که گفت: رسول خدا «صلی الله علیه و آله» فرمود:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۴۱ </center>
به اطاعت پیشوایان تمسک جویید و مخالفت نورزید، زیرا اطاعت آنان، اطاعت خدا است، و معصیتشان، معصیت خدا است. چون خدا مرا مبعوث کرده تا با حکمت و موعظۀ حسنه به سویش دعوت کنم. پس هر که با من در این دعوت مخالفت کند، از هالکین خواهد بود، و ذمّۀ خدا و رسول از او بری است و هر کسی در کاری ولیّ امر شما شد، به غیر آنچه من دعوت می کنم، عمل نماید، لعنت خدا و ملائکه و همه مردم بر او باد.


و در تفسير عياشى از سماعة بن مهران روايت كرده كه گفت : من از امام صادق (عليه السلام ) شنيدم كه مى فرمود: روزگارى بود كه در تمام روى زمين جز يك نفر خدا را پرستش نمى كرد، و اگر غير او فرد ديگرى بود خداوند در آيه «'''ان ابراهيم كان امة قانتا لله حنيفا و لم يك من المشركين '''» او را هم اضافه مى كرد، پس از مدتى خدا او را با پديد آوردن اسماعيل و اسحاق مانوس نموده سه نفر شدند.


مؤ لف : اين روايت را كافى هم به سند خود از سماعة از عبد صالح نقل كرده است .




۱۴٬۵۲۵

ویرایش