گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۴۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۲۸ </center>
<span id='link362'><span>
<span id='link362'><span>
==در مغفرت و رحمت الهى بسوى همگان باز است ==
==درِ مغفرت و رحمت الهى، به روى همگان باز است ==
«'''ثُمَّ إِنَّ رَبَّك لِلَّذِينَ عَمِلُوا السوءَ بجَهَلَةٍ ثمَّ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِك وَ أَصلَحُوا إِنَّ رَبَّك مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ'''»:
«'''ثُمَّ إِنَّ رَبَّك لِلَّذِينَ عَمِلُوا السُّوءَ بجَهَالَةٍ ثمَّ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِك وَ أَصلَحُوا إِنَّ رَبَّك مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ'''»:


كلمه «'''جهالت '''» و «'''جهل '''» در معنا يكى است كه در اصل در مقابل علم بوده ، ليكن جهالت در بسيارى از موارد، در معناى عدم انكشاف تام واقع ، استعمال مى شود، هر چند كه شخص بطور كلى خالى از علم نباشد، خلاصه آن كسى را هم كه بطورى كه تكليف بر او صحيح باشد علم دارد ولى واقع بطور كامل برايش مكشوف نيست جاهل مى گويند، مانند كسى كه مرتكب محرمات مى شود با اينكه مى داند حرام است و ليكن هواهاى نفسانى بر او غلبه نموده به معصيت وادارش مى كند، و نمى گذارد كه در حقيقت به اين مخالفت و عصيان و عواقب وخيم آن بينديشد، بطورى كه اگر اجازه اش مى داد و بطور كامل بصيرت مى يافت هرگز مرتكب آنها نمى شد، چنين كسى را هم جاهل مى گويند با اينكه علم به حرام بودن آن كارها دارد، و ليكن حقيقت امر برايش پنهان است .
كلمۀ «جهالت» و «جهل»، در معنا يكى است كه در اصل در مقابل علم بوده، ليكن «جهالت» در بسيارى از موارد، در معناى عدم انكشاف تام واقع، استعمال مى شود. هر چند كه شخص به طور كلى، خالى از علم نباشد. خلاصه آن كسى را هم كه به طورى كه تكليف بر او صحيح باشد، علم دارد، ولى واقع به طور كامل برايش مكشوف نيست، «جاهل» مى گويند. مانند كسى كه مرتكب محرمات مى شود، با اين كه مى داند حرام است، وليكن هواهاى نفسانى بر او غلبه نموده، به معصيت وادارش مى كند، و نمى گذارد كه در حقيقت به اين مخالفت و عصيان و عواقب وخيم آن بينديشد، به طورى كه اگر اجازه اش مى داد و به طور كامل بصيرت مى يافت، هرگز مرتكب آن ها نمى شد. چنين كسى را هم «جاهل» مى گويند، با اين كه علم به حرام بودن آن كارها دارد، وليكن حقيقت امر برايش پنهان است.


مراد از جهالت در آيه مورد بحث همين معنا است ، زيرا اگر به معناى اول يعنى نادانى مى بود، و آن عمل سوء كه در آيه آمده حكم و يا موضوعش براى آنان مجهول بود ديگر ارتكاب آنها معصيت نمى شد تا محتاج به توبه و آمرزش و رحمت باشند.
مراد از «جهالت» در آيه مورد بحث، همين معنا است، زيرا اگر به معناى اول يعنى نادانى مى بود، و آن عمل سوء كه در آيه آمده، حكم و يا موضوعش براى آنان مجهول بود، ديگر ارتكاب آن ها معصيت نمى شد تا محتاج به توبه و آمرزش و رحمت باشند.


و اين آيه همانطور كه قبلا نيز اشاره شد به ما قبل خود متصل ، و متمم مضمون آن است بنا بر اين ، معناى مجموع دو آيه چنين مى شود: ما در تحريم طيباتى كه بر بنى اسرائيل حرام كرديم ، بر ايشان ظلم ننموديم ، بلكه خود آنان بودند كه به خويشتن ظلم كردند، چون مرتكب معصيتها گشته و بر آنها اصرار ورزيدند، و اين اصرار بر گناه نتيجه اش تحريم حلالهايشان شد، و بعد از همه اينها، باب مغفرت و رحمت به روى همه باز است و خدا نسبت به كسانى كه از روى جهالت عمل سوء انجام مى دهند (عمل سوء به معناى عمل بد است ) و سپس توبه نموده خود را اصلاح مى كنند تا آنجا كه توبه شان پاى بر جا مى شود، خدا نسبت به آنان آمرزگار و رحيم است ، و اگر توبه را در اول ، مقيد به اصلاح نموده و سپس در آخر ضمير را به توبه تنها برگردانده و فرموده : «'''من بعدها : بعد از توبه '''» و نفرموده : «'''من بعدهما : بعد از توبه و اصلاح '''» براى اين بوده كه دلالت كند بر اينكه شمول مغفرت و رحمت تنها از آثار توبه است ، نه توبه و اصلاح .
و اين آيه، همان طور كه قبلا نيز اشاره شد، به ماقبل خود متصل، و متمم مضمون آن است بنابراين، معناى مجموع دو آيه چنين مى شود:  


و اگر توبه را مقيد به اصلاح كرد براى اين بود كه توبه شان معلوم شود و هويدا گردد، كه راستى توبه كرده اند، و جدا از راه خطا و گناه برگشته اند، و توبه شان صرف صورت و حالى از معنا نبوده است .
ما در تحريم طيباتى كه بر بنى اسرائيل حرام كرديم، بر ايشان ظلم ننموديم، بلكه خود آنان بودند كه به خويشتن ظلم كردند. چون مرتكب معصيت ها گشته و بر آن ها اصرار ورزيدند، و اين اصرار بر گناه، نتيجه اش تحريم حلال هايشان شد، و بعد از همه اين ها، باب مغفرت و رحمت به روى همه باز است و خدا نسبت به كسانى كه از روى جهالت عمل سوء انجام مى دهند (عمل سوء، به معناى عمل بد است) و سپس توبه نموده، خود را اصلاح مى كنند، تا آن جا كه توبه شان پاى برجا مى شود، خدا نسبت به آنان آمرزگار و رحيم است.
و جمله «'''ان ربك من بعدها'''» كه در ذيل آيه است ، خلاصه اى است براى مفصلى كه در صدر آيه گذشت كه فرمود: «'''ان ربك للذين ...'''» و فائده اين خلاصه گيرى ، نگهدارى فهم شنونده است از اينكه دچار تشويش و گمراهى گردد، و نيز اظهار عنايت است به اينكه مغفرت و رحمت همواره بعد از توبه است نظير آيه اى كه گذشت و مى فرمود: «'''ثم ان ربك للذين هاجروا من بعد ما فتنوا ثم جاهدوا و صبروا ان ربك من بعدها لغفور رحيم '''»


«'''إِنَّ إِبْرَهِيمَ كانَ أُمَّةً قَانِتاً لِّلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَك مِنَ الْمُشرِكِينَ'''»:
و اگر توبه را در اول، مقيد به اصلاح نموده و سپس در آخر، ضمير را به توبه تنها برگردانده و فرموده: «مِن بَعدِهَا: بعد از توبه»، و نفرموده: «مِن بَعدِهِمَا: بعد از توبه و اصلاح»، براى اين بوده كه دلالت كند بر اين كه شمول مغفرت و رحمت، تنها از آثار توبه است، نه توبه و اصلاح.


اين آيه و ما بعدش به آيات حصر محرمات اكل در چهار چيز و حلال كردن غير آن متصل است ، و به عبارت ديگر اين آيه تا آخر چهار آيه بعدش به منزله تفصيل مطالب قبل است ، گويا گفته شده كه اين حال ملت و كيش موسى بود كه در آن حرام كرديم بر بنى اسرائيل پاره اى از طيبات را و اما اين كيش و مذهب كه ما به تو نازلش كرديم ، ملتى است كه ابتداء به ابراهيم داديم و او را برگزيده بسوى صراط مستقيمش هدايت نموديم و با آن ملت ، دنيا و آخرتش را اصلاح كرديم ، ملتى است معتدل و جارى بر طبق فطرت كه تنها طيبات در آن حلال و تنها خبائث در آن حرام شده ، و با بكار بستن آن خيراتى كه ابراهيم بدست آورد، بدست مى آيد.
و اگر «توبه» را مقيد به اصلاح كرد، براى اين بود كه توبه شان معلوم شود و هويدا گردد، كه راستى توبه كرده اند، و جدا از راه خطا و گناه برگشته اند، و توبه شان، صرف صورت و حالى از معنا نبوده است.
 
و جملۀ «إنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِهَا» كه در ذيل آيه است، خلاصه اى است براى مفصلى كه در صدر آيه گذشت كه فرمود: «إنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ...» و فایده اين خلاصه گيرى، نگهدارى فهم شنونده است از اين كه دچار تشويش و گمراهى گردد، و نيز اظهار عنايت است به اين كه مغفرت و رحمت، همواره بعد از توبه است، نظير آيه اى كه گذشت و مى فرمود: «ثُمَّ إنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِن بَعدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَ صَبَرُوا إنَّ رَبَّكَ مِن بَعدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ».
 
«'''إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلَّهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشرِكِينَ'''»:
 
اين آيه و مابعدش، به آيات حصر محرمات اكل در چهار چيز و حلال كردن غير آن متصل است، و به عبارت ديگر، اين آيه تا آخر چهار آيه بعدش، به منزله تفصيل مطالب قبل است. گويا گفته شده كه اين حال ملت و كيش موسى بود كه در آن حرام كرديم بر بنى اسرائيل پاره اى از طيّبات را، و اما اين كيش و مذهب كه ما به تو نازلش كرديم، ملتى است كه ابتداء به ابراهيم داديم و او را برگزيده به سوى صراط مستقيمش هدايت نموديم و با آن ملت، دنيا و آخرتش را اصلاح كرديم. ملتى است معتدل و جارى بر طبق فطرت، كه تنها طيبات در آن حلال و تنها خبائث در آن حرام شده، و با بكه ار بستن آن خيراتى كه ابراهيم به دست آورد، به دست مى آيد.
<span id='link363'><span>
<span id='link363'><span>
==بيان مراد از اينكه ابرهيم (ع ) يك امت بود ==
==بيان مراد از اينكه ابرهيم (ع ) يك امت بود ==
كلمه «'''امة '''» در جمله «'''ان ابراهيم كان امة قانتا'''» بطورى كه راغب گفته قائم مقام جماعت در عبادت خدا است ، چنانكه مى گويند فلانى خودش به تنهايى يك قبيله است . اين كلام راغب بود كه قريب المعناى با روايت نقل شده از ابن عباس است بعضى ديگر گفته اند: امت در اينجا به معناى امامى است كه به وى اقتداء مى شود. و بعضى گفته اند: ابراهيم امتى بوده كه تا مدتى يك فرد داشته و آنهم خودش بوده ، چون تا مدتى غير از آن جناب فرد ديگرى موحد نبوده است .
كلمه «'''امة '''» در جمله «'''ان ابراهيم كان امة قانتا'''» بطورى كه راغب گفته قائم مقام جماعت در عبادت خدا است ، چنانكه مى گويند فلانى خودش به تنهايى يك قبيله است . اين كلام راغب بود كه قريب المعناى با روايت نقل شده از ابن عباس است بعضى ديگر گفته اند: امت در اينجا به معناى امامى است كه به وى اقتداء مى شود. و بعضى گفته اند: ابراهيم امتى بوده كه تا مدتى يك فرد داشته و آنهم خودش بوده ، چون تا مدتى غير از آن جناب فرد ديگرى موحد نبوده است .
۱۴٬۴۷۳

ویرایش