گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
<span id='link352'><span>
<span id='link352'><span>


==تهديد شديد عليه كفارى كه بعد از ايمان آوردن كافر و مرتد شدند ==
==تهديد شديد كفارى كه بعد از ايمان آوردن، كافر و مرتد شدند ==
«'''مَن كفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَنِهِ إِلا مَنْ أُكرِهَ'''»:
«'''مَن كفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكرِهَ'''»:


كلمه «'''اطمينان '''» به معناى سكون و آرامش است ، و «'''شرح صدر'''» به معناى گشادى و وسعت آن است ، در مفردات گفته است اصل شرح به معناى بسط گوشت و امثال آن بوده ، وقتى مى گويد گوشت را شرح كردم و يا تشريح كردم معنايش اين است كه آن را ولو كردم ، و از همين باب است شرح صدر كه به معناى باز كردن سينه به نور الهى و سكينه اى از ناحيه خدا و روحى از او است ، همچنان كه خداى تعالى در حكايت دعاى موسى فرموده : «'''رب اشرح لى صدرى '''» و در باره رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرموده : «'''الم نشرح لك صدرك '''» و نيز فرموده : «'''افمن شرح الله صدره '''»، و شرح دادن كلامى كه مشكل است به معناى بسط آن و اظهار معانى پنهان آن است
كلمۀ «اطمينان»، به معناى سكون و آرامش است، و «شرح صدر»، به معناى گشادى و وسعت آن است. در مفردات گفته است: اصل «شرح»، به معناى بسط گوشت و امثال آن بوده. وقتى مى گويد: «گوشت را شرح كردم» و يا «تشريح كردم»، معنايش اين است كه آن را ولو كردم.  
جمله «'''من كفر بالله من بعد ايمانه '''» جمله اى است شرطيه كه جوابش ‍ جمله «'''فعليهم غضب من الله '''» است ، و جمله «'''ولهم عذاب عظيم '''» بر آن عطف شده ، و ضمير جمع در جزاء، به اسم شرط «'''من كفر'''» بر مى گردد، چون هر چند مفرد است ، ولى بحسب معنا كلى و داراى افراد است .


و جمله «'''الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان '''» استثنايى است از عموم شرط، و مراد از اكراه ، مجبور شدن به گفتن كلمه كفر و تظاهر به آن است ، زيرا قلب هيچ وقت «'''اكراه '''» نمى شود، و حاصل مقصود اين است كه : كسانى كه بعد از ايمان تظاهر به كفر مى كنند و مجبور به گفتن كلمه كفر شوند، ولى دلهايشان مطمئن به ايمان است از غضب خدامستثناء هستند.
و از همين باب است شرح صدر كه به معناى باز كردن سينه، به نور الهى و سكينه اى از ناحيه خدا و روحى از او است. همچنان كه خداى تعالى، در حكايت دعاى موسى فرموده: «رَبِّ اشرَح لِى صَدرِى»، و در باره رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرموده: «ألَم نَشرَح لَكَ صَدرَكَ». و نيز فرموده: «أفَمَن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ».
 
و شرح دادن كلامى كه مشكل است، به معناى بسط آن و اظهار معانى پنهان آن است.
جملۀ «مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعدِ إيمَانِهِ»، جمله اى است شرطيه، كه جوابش، جملۀ «فَعَلَيهِم غَضَبٌ مِنَ الله» است، و جملۀ «وَ لَهُم عَذَابٌ عَظِيمٌ» بر آن عطف شده، و ضمير جمع در «جزاء»، به اسم شرط «مَن كَفَرَ» بر مى گردد. چون هر چند مفرد است، ولى به حسب معنا، كلّى و داراى افراد است.
 
و جملۀ «إلَّا مَن أُكرِهَ وَ قَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالإيمَان»، استثنايى است از عموم شرط، و مراد از «اكراه»، مجبور شدن به گفتن كلمۀ كفر و تظاهر به آن است. زيرا قلب هيچ وقت «اكراه» نمى شود.
 
و حاصل مقصود، اين است كه: كسانى كه بعد از ايمان، تظاهر به كفر مى كنند و مجبور به گفتن كلمۀ كفر شوند، ولى دل هايشان مطمئن به ايمان است، از غضب خدا مستثنا هستند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۰ </center>
«'''و لكن من شرح بالكفر صدرا'''» - يعنى كسى كه سينه خود را براى كفر گشاده كرده و كفر را پذيرفته و به آن خوشنود گشته و آن را در خود جاى داده چنين كسى مورد غضب خدايى است ، و اين جمله استثناء از استثناى قبلى است ، و قهرا به مستثناء منه بر مى گردد، و معنا چنين مى شود: اينكه گفتيم «'''كسانى كه بعد از ايمانشان به خدا كفر بورزند'''» آنهائى نيستند كه در دل ايمان دارند ولى در زبان مجبور به گفتن كفر مى شوند، بلكه منظور كسانى است كه در دل كفر را پذيرفته باشند، و مجموع اين استثناء و استدراك ، بيان كاملى است براى شرط، و منظور از معترضه آوردن جمله استثناء ميان دو جمله شرط و جزاء هم همين بوده و گر نه مى توانست آن را بعد از تمام شدن دو جمله شرط و جزاء بياورد.
«'''وَلَكِن مَن شَرَحَ بِالكُفرِ صَدراً'''» - يعنى: كسى كه سينه خود را براى كفر گشاده كرده و كفر را پذيرفته و به آن خوشنود گشته و آن را در خود جاى داده، چنين كسى مورد غضب خدايى است. و اين جمله، استثناء از استثناى قبلى است، و قهرا به مستثناء منه بر مى گردد. و معنا چنين مى شود:  
 
اين كه گفتيم «كسانى كه بعد از ايمانشان به خدا كفر بورزند»، آن هایى نيستند كه در دل ايمان دارند، ولى در زبان مجبور به گفتن كفر مى شوند، بلكه منظور كسانى است كه در دل كفر را پذيرفته باشند. و مجموع اين استثناء و استدراك، بيان كاملى است براى شرط، و منظور از معترضه آوردن جمله استثناء، ميان دو جمله شرط و جزاء هم، همين بوده، و گرنه مى توانست آن را بعد از تمام شدن دو جمله شرط و جزاء بياورد.


بعضى از مفسرين گفته اند: جمله «'''من كفر'''» بدل است از جمله «'''الذين لا يؤ منون بايات الله '''» كه در آيه قبلى بود، و جمله «'''اولئك هم الكاذبون '''» جمله اى است معترضه ، و جمله «'''الا من اكره '''» استثنايى است از آن جمله ، و جمله «'''و لكن من شرح '''» مبتدايى است كه خبر و يا قائم مقام خبرش جمله «'''فعليهم غضب من الله '''» است .
بعضى از مفسران گفته اند: جملۀ «مَن كَفَرَ»، بَدَل است از جملۀ «الَّذِينَ لَا يُؤمِنُونَ بِآيَاتِ الله» كه در آيه قبلى بود، و جملۀ «أُولَئِكَ هُمُ الكَاذِبُونَ»، جمله اى است معترضه، و جملۀ «إلَّا مَن أُكرِهَ»، استثنايى است از آن جمله، و جملۀ «وَلَكِن مَن شَرَحَ»، مبتدايى است كه خبر و يا قائم مقام خبرش، جملۀ «فَعَلَيهِم غَضَبٌ مِنَ الله» است.


و بنا بر اين معناى آيه چنين مى شود: اين است و جز اين نيست كه افتراء دروغ را كسانى مى بندند كه بعد از ايمانشان كافر شده باشند، مگر آن كسى كه مجبور به كفر گفتن شده باشد، و دلش به ايمان مطمئن باشد. در اينجا كلام تمام شده مطلب ديگرى شروع مى شود، و آن اين است كه كسانى كه سينه خود را براى كفر باز كرده بر چنين كسانى غضبى است از خدا.
بنابراين، معناى آيه چنين مى شود: «اين است و جز اين نيست كه افتراء دروغ را كسانى مى بندند كه بعد از ايمانشان كافر شده باشند، مگر آن كسى كه مجبور به كفر گفتن شده باشد، و دلش به ايمان مطمئن باشد».  


و ليكن ذوق سليم ، خود جوابگوى اين تفسير بوده و به سخافت آن پى برد و ديگر نيازى به جوابگو ما نيست .
در اين جا، كلام تمام شده، مطلب ديگرى شروع مى شود، و آن، اين است كه: «كسانى كه سينه خود را براى كفر باز كرده، بر چنين كسانى غضبى است از خدا».
 
وليكن ذوق سليم، خود جوابگوى اين تفسير بوده و به سخافت آن پى برد، و ديگر نيازى به جوابگویی ما نيست.


«'''ذَلِك بِأَنَّهُمُ استَحَبُّوا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلى الاَخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ'''»:
«'''ذَلِك بِأَنَّهُمُ استَحَبُّوا الْحَيَوةَ الدُّنْيَا عَلى الاَخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ'''»:


اين آيه شريفه علت حلول غضب خدا بر آنان را بيان نموده است ، و آن اين است كه ايشان حيات دنيا را كه حياتى است مادى و جز تمتعهاى حيوانى و اشتغال به مشتهيات نفس نتيجه ديگرى ندارد، بر حيات آخرت كه حيات دائمى و زندگى در جوار رب العالمين است و اصولا غايت و نتيجه خلقت و زندگى انسانيت است ترجيح دادند، و آن را بجاى اين اختيار نمودند.
اين آيه شريفه، علت حلول غضب خدا بر آنان را بيان نموده است و آن، اين است كه: ايشان حيات دنيا را، كه حياتى است مادى و جز تمتع هاى حيوانى و اشتغال به مشتهيات نفس نتيجه ديگرى ندارد، بر حيات آخرت، كه حيات دائمى و زندگى در جوار ربُّ العالَمين است و اصولا غايت و نتيجه خلقت و زندگى انسانيت است، ترجيح دادند، و آن را به جاى اين اختيار نمودند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۵۱۱ </center>
و به عبارت ديگر اينان جز دنيا هدف ديگرى نداشتند، و بكلى از آخرت بريده و بدان كفر ورزيدند، و خدا هم مردم كافر پيشه را هدايت نمى كند، و چون خدا هدايتشان نكرد از راه سعادت و بهشت و رضوان گمراه گشته در غضب خدا و عذابى بزرگ افتادند.
و به عبارت ديگر: اينان، جز دنيا هدف ديگرى نداشتند، و به كلّى از آخرت بريده و بدان كفر ورزيدند، و خدا هم مردم كافرپيشه را هدايت نمى كند، و چون خدا هدايتشان نكرد، از راه سعادت و بهشت و رضوان گمراه گشته، در غضب خدا و عذابى بزرگ افتادند.


<span id='link353'><span>
<span id='link353'><span>
==معناى مهر زدن خدا بر دل ها و گوشها و ديدگان كفار ==
==معناى مهر زدن خدا بر دل ها و گوشها و ديدگان كفار ==
«'''أُولَئك الَّذِينَ طبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سمْعِهِمْ وَ أَبْصرِهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ'''»:
«'''أُولَئك الَّذِينَ طبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ سمْعِهِمْ وَ أَبْصرِهِمْ وَ أُولَئك هُمُ الْغَفِلُونَ'''»:
۱۴٬۴۶۷

ویرایش