گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و اگر منظورتان اين است كه آن مرد معانى و معارف قرآنى را باو ياد مى دهد، و الفاظ از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، و او الفاظ خود را به خدا افتراء مى بندد، جوابتان اين است كه معارف حقيقى اى قرآن در بر دارد كه هيچ صاحب عقلى در حقيقى بودن آن شك ننموده و تمامى عقول مجبور و مضطر در قبول آنند، اگر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) آنها را از بشرى گرفته بود خودش نسبت به آنها ايمان نمى داشت ، و حال آنكه او به آيات خدا ايمان دارد و اگر ايمان نمى داشت خدا هدايتش نمى كرد، چون خدا كسى را كه به آياتش ايمان ندارد هدايت نمى كند، و چون مؤ من به آيات خداست ، ديگر به خدا افتراء نمى بندد، چون به خدا افتراء نمى بندد مگر كسى كه ايمان به آيات او نداشته
و اگر منظورتان اين است كه آن مرد، معانى و معارف قرآنى را به او ياد مى دهد، و الفاظ از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، و او الفاظ خود را به خدا افتراء مى بندد، جوابتان اين است كه معارف حقيقى اى قرآن در بر دارد كه هيچ صاحب عقلى، در حقيقى بودن آن شك ننموده و تمامى عقول مجبور و مضطر در قبول آن اند.  
باشد، پس اين قرآن افتراء نيست ، و از بشرى گرفته نشده ، بلكه منسوب به خداى سبحان است .


پس جمله «'''لسان الذى يلحدون اليه اعجمى و هذا لسان عربى مبين '''» جواب از فرض اول است و آن اين بود كه قرآن با الفاظش از بشرى گرفته شده باشد، و او به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) تلقين كرده باشد، و معناى جوابش اين شد كه زبان آن مردى كه شما مى گوئيد و بدان متوجهيد (يعنى منظورتان اوست ) لسان غير عربى است ، يعنى غير فصيح و غير روشن است ، و اين قرآنى كه بر شما تلاوت مى شود، زبان عربى روشن است ، آن وقت چگونه ممكن است تصور شود كسى كه عربى فصيح نمى داند، به اين فصاحت سخن بگويد؟
اگر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، آن ها را از بشرى گرفته بود، خودش نسبت به آن ها ايمان نمى داشت، و حال آن كه او به آيات خدا ايمان دارد و اگر ايمان نمى داشت، خدا هدايتش نمى كرد. چون خدا كسى را كه به آياتش ايمان ندارد، هدايت نمى كند، و چون مؤمن به آيات خداست، ديگر به خدا افتراء نمى بندد. چون به خدا افتراء نمى بندد، مگر كسى كه به آيات او ایمان نداشته باشد. پس اين قرآن افتراء نيست، و از بشرى گرفته نشده، بلكه منسوب به خداى سبحان است.


و جمله «'''ان الذين لا يؤ منون '''» تا آخر دو آيه جواب از فرض دوم اشكال است ، و آن اين بود كه شخص مورد نظر معانى و معارف قرآن را به آن جناب تعليم داده باشد، و او آن را به خدا افتراء ببندد.
پس جملۀ «لِسَانُ الَّذِى يُلحِدُونَ إلَيهِ أعجَمِىٌّ وَ هَذَا لِسَانٌ عَرَبِىٌّ مُبِينٌ»، جواب از فرض اول است و آن، اين بود كه قرآن با الفاظش از بشرى گرفته شده باشد، و او، به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» تلقين كرده باشد، و معناى جوابش اين شد كه: زبان آن مردى كه شما مى گویيد و بدان متوجه ايد، (يعنى منظورتان اوست)، لسان غيرعربى است. يعنى غير فصيح و غير روشن است، و اين قرآنى كه بر شما تلاوت مى شود، زبان عربى روشن است. آن وقت چگونه ممكن است تصور شود كسى كه عربى فصيح نمى داند، به اين فصاحت سخن بگويد؟
و معناى جواب آن اين است كه كسانى كه ايمان به آيات خدا ندارند و به آن كفر مى ورزند خدا بسوى معارف حق هدايتشان نمى كند، و عذابى دردناك خواهند داشت ، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مؤ من به آيات خداست ، چون او مهدى به هدايت خداست ، و كسانى به خدا افتراء مى بندند كه به آيات خدا ايمان نداشته باشند، و آنان دروغ گويانند كه دائما بر دروغگويى خود استمرار دارند، و اما مثل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) كسى كه مؤ من به آيات خدا است ، هرگز به خدا دروغ نمى بندد و اصلا دروغ نمى گويد، پس اين دو آيه كنايه از اين است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مهدى به هدايت خدا و مؤ من به آيات او است ، و مثل او كسى افتراء و كذب مرتكب نمى شود.


مفسرين اين دو آيه را از آيه اولى قطع كرده و آيه اول را جواب كامل از اشكال مشركين دانسته اند ولى خواننده عزيز دستگيرش شد كه آن به تنهايى وافى به جواب نيست . آنگاه جمله «'''و هذا لسان عربى مبين '''» را از باب تحدى به اعجاز قرآن در بلاغتش جواب كامل گرفته اند، كه خلاصه اش اين مى شود: اگر اين قرآن تعليم يك فرد بشر است كه منظور شما او است حال تمامى بشر را جمع كنيد تا يك آيه مثل آن را بياورند ولى شما خواننده عزيز مى دانيد كه در الفاظ اين جمله هيچ چيزى از معجزه بودن قرآن در بلاغت و هيچ اثرى از مساله تحدى وجود ندارد، نهايت چيزى كه از آن استفاده مى شود اين است كه زبان عربى مبين است ، و معقول نيست مردى غير عرب چنين بيانى شيوا داشته باشد.
و جملۀ «إنَّ الَّذِينَ لَا يُؤمِنُونَ» تا آخر دو آيه، جواب از فرض دوم اشكال است، و آن، اين بود كه شخص مورد نظر، معانى و معارف قرآن را به آن جناب تعليم داده باشد، و او آن را به خدا افتراء ببندد.


آنگاه دو آيه بعد را حمل بر تهديد آن كافران كه آيات خدا را انكار نموده و به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) افتراء مى بستند كرده و گفته اند: اين دو آيه مشركين را به عذاب دردناك وعيدشان مى دهد و نسبتى را كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) داده بودند به خودشان بر مى گرداند كه خود آنان سزاوارتر به افترا هستند چون آنهايند كه به خدا و آيات او ايمان ندارند، و خدا هم بهمين جهت هدايتشان نكرده است ، سپس بر اين اساس بحث كرده اند در اينكه فلان كلمه آيه چه معنا دارد و آن ديگرى چه معنا؟ بحثى كه هر چه جلوتر مى رود از معناى حقيقى آيه دورتر مى شود و شما خواننده عزيز فهميديد كه اين بحثها بالا خره اشكال ما را كه گفتيم آيه اول ، ماده اشكال را از بين نمى برد حل نمى كند.
و معناى جواب آن، اين است كه: كسانى كه به آيات خدا ایمان ندارند و به آن كفر مى ورزند، خدا به سوى معارف حق هدايتشان نمى كند، و عذابى دردناك خواهند داشت، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، مؤمن به آيات خداست، چون او مهدى به هدايت خداست، و كسانى به خدا افتراء مى بندند كه به آيات خدا ايمان نداشته باشند، و آنان دروغ گويان اند كه دائما بر دروغگويى خود استمرار دارند. و اما مثل رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، كسى كه مؤمن به آيات خدا است، هرگز به خدا دروغ نمى بندد و اصلا دروغ نمى گويد.
 
پس اين دو آيه، كنايه از اين است كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، مهدى به هدايت خدا و مؤمن به آيات اوست، و کسی مثل او،  مرتکب افتراء و كذب نمى شود.
 
مفسران، اين دو آيه را، از آيه اولى قطع كرده و آيه اول را جواب كامل از اشكال مشركان دانسته اند، ولى خواننده عزيز دستگيرش شد كه آن به تنهايى وافى به جواب نيست. آنگاه جملۀ «وَ هَذَا لِسَانٌ عَرَبِىٌّ مُبِينٌ» را از باب تحدّى به اعجاز قرآن در بلاغتش، جواب كامل گرفته اند، كه خلاصه اش، اين مى شود:
 
اگر اين قرآن تعليم يك فرد بشر است، كه منظور شما او است، حال تمامى بشر را جمع كنيد تا يك آيه مثل آن را بياورند. ولى شما خواننده عزيز مى دانيد كه در الفاظ اين جمله، هيچ چيزى از معجزه بودن قرآن در بلاغت و هيچ اثرى از مسأله تحدّى وجود ندارد. نهايت چيزى كه از آن استفاده مى شود، اين است كه زبان عربىّ مبين است، و معقول نيست مردى غيرعرب، چنين بيانى شيوا داشته باشد.
 
آنگاه دو آيه بعد را، بر تهديد آن كافران كه آيات خدا را انكار نموده و به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» افتراء مى بستند، حمل كرده و گفته اند:  
 
اين دو آيه، مشركان را به عذاب دردناك وعيدشان مى دهد، و نسبتى را كه به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داده بودند، به خودشان بر مى گرداند كه خود آنان سزاوارتر به افترا هستند. چون آن هايند كه به خدا و آيات او ايمان ندارند، و خدا هم، به همين جهت هدايتشان نكرده است. سپس بر اين اساس بحث كرده اند در اين كه فلان كلمه آيه چه معنا دارد و آن ديگرى چه معنا؟ بحثى كه هرچه جلوتر مى رود، از معناى حقيقى آيه دورتر مى شود، و شما خواننده عزيز فهميديد كه اين بحث ها، بالاخره، اشكال ما را كه گفتيم آيه اول، ماده اشكال را از بين نمى برد، حل نمى كند.


==بحث روايتى==
==بحث روايتى==
۱۴٬۴۶۷

ویرایش