گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۹: خط ۳۹:
<span id='link322'><span>
<span id='link322'><span>


==تفصيلى در مورد شهادت (گواهى دادن )، شهيد و شهداء ==
==تفصيلى در مورد شهادت (گواهى دادن)، شهيد و شهداء ==
در اينجا قبل از ورود در بحث پيرامون شهادت و ساير امورى كه آيات روز قيامت توصيفش مى كند، مانند روز جمع ، روز وقوف ، سؤ ال ، ميزان ، و حساب ، واجب است كه بدانيم خداى تعالى اينگونه امور را در رديف حجتهايى مى شمارد كه در روز قيامت بر عليه انسان اقامه مى شود تا هر عملى از خير و شر كه كرده اند و تثبيت شده ، بر طبق حجتهايى قاطع عذر و روشنگر حق ، قضاوت شود سپس پاداش و كيفر دهند، يكى را سعادت و ديگرى را شقاوت ، يكى را بهشت و ديگرى را آتش دهند، اين روشن ترين معنايى است كه از آيات قيامت كه شؤ ون آن روز را شرح مى دهد استفاده مى شود.
در اين جا، قبل از ورود در بحث پيرامون شهادت و ساير امورى كه آيات روز قيامت توصيفش مى كند. مانند روز جمع، روز وقوف، سؤال، ميزان، و حساب، واجب است كه بدانيم خداى تعالى، اين گونه امور را در رديف حجت هايى مى شمارد كه در روز قيامت بر عليه انسان اقامه مى شود، تا هر عملى از خير و شر كه كرده اند و تثبيت شده، بر طبق حجت هايى قاطع عذر و روشنگر حق، قضاوت شود، سپس پاداش و كيفر دهند. يكى را سعادت و ديگرى را شقاوت، يكى را بهشت و ديگرى را آتش دهند. اين روشن ترين معنايى است كه از آيات قيامت، كه شؤون آن روز را شرح مى دهد، استفاده مى شود.
و اين اصلى است كه مقتضاى آن اين است كه ميان اين حجت ها و اجزاء و نتايجش روابطى حقيقى و روشن باشد، به طورى كه عقل مجبور به اذعان و قبول آن گردد، و براى هيچ انسانى كه داراى شعور فطرى است مجال رد آن و شك و ترديد در آن باقى نماند.
 
و بنا بر اين واجب مى شود كه شهادتى كه در آن روز به اقامه خداى تعالى اقامه مى گردد مشتمل بر حقيقتى باشد كه كسى نتواند در آن مناقشه كند، آرى هر چند كه اگر خدا بخواهد مى تواند شقى ترين مردم را شاهد براى اولين و آخرين كند، و او به اختيار خودش به آنچه كرده اند شهادت دهد، و يا خدا شهادت به كرده هاى خلائق را در زبان او خلق كند بدون اينكه خود او اراده اى داشته باشد، و يا شهادتى دهد كه در دنيا خودش حاضر نبوده و از فرد فرد بشر آنچه شهادت مى دهد نديده باشد، بلكه خدا يا ملائكه اش و يا حجتى به او اعلام كند كه فلان شخص چنين و چنان كرده ، تو شهادت بده ، آنگاه شهادت اين شقى ترين فرد بشر را در حق فرد فرد بشر نافذ نموده و بر طبيعتش مجازات دهد و به شهادت او احتجاج نمايد، چون اينها چيزى نيست كه در قدرت خداى تعالى نگنجد و نفوذ اراده اش در برابر آن كند شود، كسى هم نيست كه با خدا در ملكش منازعه نمايد و يا حكم او را تعقيب كند.
و اين اصلى است كه مقتضاى آن، اين است كه ميان اين حجت ها و اجزاء و نتايجش، روابطى حقيقى و روشن باشد، به طورى كه عقل مجبور به اذعان و قبول آن گردد، و براى هيچ انسانى كه داراى شعور فطرى است، مجال ردّ آن و شك و ترديد در آن باقى نماند.
و ليكن اين چنين شهادت ، حجتى است زورى ، و ناتمام و غير قاطع كه شك و ريب را دفع نمى كند، نظير تحكم ها و زورگوييهايى كه در دنيا از انسانهاى جبار و طاغوتهاى بشرى مشاهده مى كنيم ، كه با حق و حقيقت بازى مى كنند، آن وقت چطور ممكن است چنين چيز را در حق خداى تعالى تصور كنيم ؟ آن هم در روزى كه در آن روز عين و اثرى از غير حق و حقيقت نيست و بنا بر اين بايد اين شاهد، معصوم به عصمت الهى باشد، دروغ و گزاف از او سر نزند، به حقايق آن اعمالى كه بر طبق آن شهادت مى دهد
 
بنابراين واجب مى شود كه شهادتى كه در آن روز به اقامه خداى تعالى اقامه مى گردد، مشتمل بر حقيقتى باشد كه كسى نتواند در آن مناقشه كند.
 
آرى، هر چند كه اگر خدا بخواهد، مى تواند شقى ترين مردم را شاهد براى اولين و آخرين كند، و او به اختيار خودش به آنچه كرده اند، شهادت دهد، و يا خدا شهادت به كرده هاى خلائق را در زبان او خلق كند، بدون اين كه خود او اراده اى داشته باشد. و يا شهادتى دهد كه در دنيا خودش حاضر نبوده و از فرد فرد بشر، آنچه شهادت مى دهد، نديده باشد، بلكه خدا يا ملائكه اش و يا حجتى به او اعلام كند، كه فلان شخص چنين و چنان كرده، تو شهادت بده. آنگاه شهادت اين شقى ترين فرد بشر را، در حق فرد فرد بشر نافذ نموده و بر طبيعتش مجازات دهد، و به شهادت او احتجاج نمايد. چون اين ها چيزى نيست كه در قدرت خداى تعالى نگنجد و نفوذ اراده اش در برابر آن كُند شود. كسى هم نيست كه با خدا در ملكش منازعه نمايد، و يا حكم او را تعقيب كند.
 
وليكن اين چنين شهادت، حجتى است زورى، و ناتمام و غير قاطع، كه شك و ريب را دفع نمى كند. نظير تحكم ها و زورگويی هايى كه در دنيا از انسان هاى جبار و طاغوت هاى بشرى مشاهده مى كنيم، كه با حق و حقيقت بازى مى كنند. آن وقت چطور ممكن است چنين چيزی را در حق خداى تعالى تصور كنيم؟ آن هم در روزى كه در آن روز، عين و اثرى از غيرحق و حقيقت نيست. بنابراين، بايد اين شاهد، معصوم به عصمت الهى باشد، دروغ و گزاف از او سر نزند، به حقايق آن اعمالى كه بر طبق آن شهادت مى دهد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۷ </center>
عالم باشد، نه اينكه صورت ظاهرى عمل را ببيند و شهادت دهد بلكه بايد نيت درونى عامل هر عملى را بداند، و نبايد حاضر و غايب برايش فرق كند، بلكه بايد داناى به عمل حاضر و غايب هر دو باشد همچنانكه در تفسير آيه سوره بقره نيز بدان اشاره نموديم .
عالم باشد. نه اين كه صورت ظاهرى عمل را ببيند و شهادت دهد، بلكه بايد نيت درونى عامل هر عملى را بداند، و نبايد حاضر و غايب برايش فرق كند، بلكه بايد داناى به عمل حاضر و غايب هر دو باشد، همچنان كه در تفسير آيه سوره «بقره» نيز، بدان اشاره نموديم.
و نيز واجب است كه شهادتش شهادت به عيان باشد، چون ظاهر لفظ شهيد همين است ، و نيز ظاهر قيد «'''من انفسهم '''» در جمله مورد بحث اين است كه شهادت مستند به حجتى عقلى و يا دليلى نقلى نباشد، بلكه مستند به رؤ يت و حس باشد، شاهد اين معنا هم حكايتى است كه قرآن كريم از حضرت مسيح (عليه السلام ) نموده و فرموده : «'''و كنت عليهم شهيدا ما دمت فيهم فلما توفيتنى كنت انت الرقيب عليهم و انت على كل شى ء شهيد'''» با اين بيان مضمون دو آيه با هم سازگار مى شود، زيرا يكى مى گويد: «'''و يوم نبعث فى كل امة شهيدا عليهم من انفسهم و جئنا بك شهيدا على هؤ لاء'''» و ديگرى مى گويد: «'''و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا'''».
 
و نيز واجب است كه شهادتش، شهادت به عيان باشد. چون ظاهر لفظ «شهيد»، همين است. و نيز ظاهر قيد «مِن أنفُسِهِم» در جمله مورد بحث، اين است كه شهادت مستند به حجتى عقلى و يا دليلى نقلى نباشد، بلكه مستند به رؤيت و حس باشد.
 
شاهد اين معنا هم، حكايتى است كه قرآن كريم، از حضرت مسيح «عليه السلام» نموده و فرموده: «وَ كُنتَ عَلَيهِم شَهِيداً مَا دُمتُ فِيهِم فَلَمَّا تَوَفَّيتَنِى كُنتَ أنتَ الرَّقِيبَ عَلَيهِم وَ أنتَ علَى كُلِّ شَئٍ شَهِيدٌ».
 
با اين بيان، مضمون دو آيه با هم سازگار مى شود. زيرا يكى مى گويد: «وَ يَومَ نَبعَثُ فِى كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيهِم مِن أنفُسِهِم وَ جِئنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلَاء». و ديگرى مى گويد: «وَ كَذَلِكَ جَعَلنَاكُم أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً».
<span id='link323'><span>
<span id='link323'><span>
==برسى و بيان وجه جمع بين مفاد آيات مختلف در مورد شهادت ==
==برسى و بيان وجه جمع بين مفاد آيات مختلف در مورد شهادت ==
ظاهر آيه بقره اين است كه ميان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مردمى كه وى مبعوث بر ايشان بوده يعنى همه بشر از اهل زمانش تا روز قيامت شهدايى هستند كه بر اعمال آنان گواهى مى دهند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شاهد بر آن شهداء است ، و شهادتش بر اعمال ساير مردم به واسطه آن شهداء مى باشد.
ظاهر آيه بقره اين است كه ميان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مردمى كه وى مبعوث بر ايشان بوده يعنى همه بشر از اهل زمانش تا روز قيامت شهدايى هستند كه بر اعمال آنان گواهى مى دهند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شاهد بر آن شهداء است ، و شهادتش بر اعمال ساير مردم به واسطه آن شهداء مى باشد.
۱۴٬۴۲۳

ویرایش