گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۳: خط ۶۳:


==برسى و بيان وجه جمع بين مفاد آيات مختلف در مورد شهادت ==
==برسى و بيان وجه جمع بين مفاد آيات مختلف در مورد شهادت ==
ظاهر آيه بقره اين است كه ميان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مردمى كه وى مبعوث بر ايشان بوده يعنى همه بشر از اهل زمانش تا روز قيامت شهدايى هستند كه بر اعمال آنان گواهى مى دهند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شاهد بر آن شهداء است ، و شهادتش بر اعمال ساير مردم به واسطه آن شهداء مى باشد.
ظاهر آيه «بقره»، اين است كه ميان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و مردمى كه وى مبعوث بر ايشان بوده، يعنى همه بشر از اهل زمانش، تا روز قيامت، شهدايى هستند كه بر اعمال آنان گواهى مى دهند، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»ف شاهد بر آن شهداء است، و شهادتش بر اعمال ساير مردم، به واسطه آن شهداء مى باشد.
و نمى توان توهم كرد كه مقصود از «'''امت وسط'''»، مؤ منين ، و مقصود از «'''ناس '''» بقيه مردمند، و بقيه مردم خارج از امتند، براى اينكه ظاهر آيه سابق در اين سوره كه مى فرمود: «'''و يوم نبعث من كل امة شهيدا ثم لا يؤ ذن للدين كفروا ...'''» اين است كه كفار هم از امت مشهود عليه مى باشند)).
 
و لازمه اين معنا اين است كه مراد از امت در آيه مورد بحث جماعتى از اهل يك عصر باشند كه يك نفر از شهداء، شاهد بر اعمال آنان باشد، و بر اين حساب امتى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بسوى آنها مبعوث شده به امتهاى زيادى تقسيم مى شود.
و نمى توان توهم كرد كه مقصود از «امت وسط»، مؤمنان، و مقصود از «ناس»، بقيه مردم اند، و بقيه مردم، خارج از امت اند. براى اين كه ظاهر آيه سابق در اين سوره كه مى فرمود: «وَ يَومَ نَبعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً ثُمَّ لَا يُؤذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ...»، اين است كه كفار هم، از امت مشهود عليه مى باشند.
و قهرا مراد از شهيد هم انسانى خواهد بود كه مبعوث به عصمت و شهادت (مشاهده ) باشد، همچنانكه قبلا هم گذشت ، مؤ يد اين معنا جمله «'''من انفسهم '''» است ، زيرا اگر مشاهده نداشته باشد، ديگر براى جمله از «'''خودشان '''» محلى باقى نمى ماند،
 
و لازمه اين معنا، اين است كه مراد از «امت» در آيه مورد بحث، جماعتى از اهل يك عصر باشند، كه يك نفر از شهداء، شاهد بر اعمال آنان باشد، و بر اين حساب، امتى كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» به سوى آن ها مبعوث شده، به امت هاى زيادى تقسيم مى شود.
 
و قهرا مراد از «شهيد» هم، انسانى خواهد بود كه مبعوث به عصمت و شهادت (مشاهده) باشد، همچنان كه قبلا هم گذشت. مؤيد اين معنا، جملۀ «مِن أنفُسِهم» است. زيرا اگر مشاهده نداشته باشد، ديگر براى جمله از «خودشان»، محلى باقى نمى ماند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۴۶۸ </center>
همچنانكه براى متعدد بودن شاهد هم لزومى نيست ، پس بايد براى هر امتى شاهدى از خودشان باشد، چه اينكه آن شاهد پيغمبر آنان باشد، يا غير پيغمبرشان و هيچ ملازمه اى ميان شهيد بودن و پيغمبر بودن نيست ، همچنانكه آيه «'''و جى ء بالنبيين و الشهداء'''» نيز آن را تاييد مى كند.
همچنان كه براى متعدد بودن شاهد هم لزومى نيست. پس بايد براى هر امتى، شاهدى از خودشان باشد. چه اين كه آن شاهد، پيغمبر آنان باشد، يا غير پيغمبرشان، و هيچ ملازمه اى ميان شهيد بودن و پيغمبر بودن نيست، همچنان كه آيه «وَ جِئَ بِالنَّبِيّينَ وَ الشُّهَدَاء» نيز، آن را تأييد مى كند.
باز بنابراين معنا مراد از كلمه «'''هؤ لاء'''» در جمله «'''و جئنا بك شهيدا على هؤ لاء'''» شهدا خواهد بود نه عامه مردم ، پس شهداء، شهداى بر مردمند، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شاهد بر آن شهداء است ، و ظاهر شهادت بر شاهد بودن اين است كه آن شاهد را تعديل كند، نه اينكه ناظر بر اعمال او باشد پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شاهد بر مقام شهداء است نه بر اعمال آنان و بهمين جهت لازم نيست رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) معاصر همه شهداء باشد، و از جهت زمان با همه آنان متحد باشد (دقت فرماييد).
 
و انصاف اين است كه اگر اين تقرير را براى آيه نكنيم اشكال و اختلافى كه در ميان آيات راجع به شهادت هست رفع نمى شود، مثلا آيه سوره بقره و آيه «'''ليكون الرسول شهيدا عليكم و تكونوا شهداء على الناس '''» دلالت دارند بر اينكه مراد از امت ، مؤ منين اند، و حال آنكه غير اين دو آيه دلالت دارد بر اينكه مقصود از امت ، همه اهل عصرند، آن دو آيه دلالت دارند بر اينكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شهيد بر شهداء است ، و خلاصه ميان او و مردم ، شهداى ديگرى هستند، و آيات ديگر بر خلاف آن دلالت دارد، زيرا دلالت دارند بر اينكه بر همه مردم يك شهيد گمارده شده ، و او همان پيغمبر مردم ، است چون فرض اين است كه در اين صورت شهيد هر مردمى پيغمبر آن مردم است ، و در اين صورت ديگر قيد «'''من انفسهم '''» لغو مى شود، چون پيغمبر هر مردمى هميشه با آن مردم و معاصر ايشان نيست ، و نيز آن وقت ديگر شهادت ، شهادت زنده نيست ، و حال آنكه به دليل آيه مربوط به داستان مسيح ، شهيد كسى است كه زنده باشد و ببيند، و همچنين اشكالات ديگرى .
باز بنابراين معنا، مراد از كلمۀ «هَؤُلَاء» در جمله «وَ جِئنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَؤُلَاء»، شهدا خواهد بود، نه عامه مردم. پس «شهداء»، شهداى بر مردم اند، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، شاهد بر آن شهداء است. و ظاهر شهادت بر شاهد بودن، اين است كه آن شاهد را تعديل كند، نه اين كه ناظر بر اعمال او باشد.
«'''و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء و هدى و رحمة و بشرى للمسلمين '''» - مى گويند اين آيه شريفه استينافى و غير مربوط به سابق خويش است ، و در آن قرآن كريم را با صفات برجسته اش توصيف مى كند، يك صفت عمومى آن اين است كه تبيان براى هر چيزى است
 
پس رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، شاهد بر مقام شهداء است، نه بر اعمال آنان، و به همين جهت، لازم نيست رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، معاصر همه شهداء باشد، و از جهت زمان، با همه آنان متحد باشد (دقت فرماييد).
 
و انصاف اين است كه اگر اين تقرير را براى آيه نكنيم، اشكال و اختلافى كه در ميان آيات راجع به «شهادت» هست، رفع نمى شود. مثلا آيه سوره «بقره» و آيه «لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيكُم وَ تَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاس»، دلالت دارند بر اين كه مراد از «امت»، مؤمنان اند، و حال آن كه غير اين دو آيه، دلالت دارد بر اين كه مقصود از «امت»، همه اهل عصرند. آن دو آيه، دلالت دارند بر اين كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، شهيد بر شهداء است، و خلاصه ميان او و مردم، شهداى ديگرى هستند، و آيات ديگر بر خلاف آن دلالت دارد. زيرا دلالت دارند بر اين كه بر همه مردم، يك شهيد گمارده شده، و او، همان پيغمبر مردم است. چون فرض اين است كه در اين صورت، «شهيد» هر مردمى، پيغمبر آن مردم است، و در اين صورت، ديگر قيد «مِن أنفُسِهِم» لغو مى شود. چون پيغمبر هر مردمى، هميشه با آن مردم و معاصر ايشان نيست. و نيز آن وقت، ديگر «شهادت»، شهادت زنده نيست، و حال آن كه به دليل آيه مربوط به داستان مسيح، «شهيد»، كسى است كه زنده باشد و ببيند، و همچنين اشكالات ديگرى.
 
«'''وَ نَزَّلنَا عَلَيكَ الكِتَابَ تِبيَاناً لِكُلّ شَئ وَ هُدًى وَ رَحمَةً وَ بُشرَى لِلمُسلِمِين '''» - مى گويند: اين آيه شريفه، استينافى و غيرمربوط به سابق خويش است، و در آن، قرآن كريم را با صفات برجسته اش توصيف مى كند. يك صفت عمومى آن، اين است كه: «تبيان» براى هر چيزى است.
<span id='link324'><span>
<span id='link324'><span>
==معناى اينكه قرآن بيان كننده هر چيزى است (تبيانالكل شى ء) ==
==معناى اينكه قرآن بيان كننده هر چيزى است (تبيانالكل شى ء) ==
و تبيان - بطورى كه گفته شده - به معناى بيان است ، و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار و شانى ندارد لذا ظاهرا مراد از «'''كل شى ء'''» همه آنچيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف حقيقى مربوط به مبداء و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاجند، و قرآن تبيان همه اينها است (نه اينكه تبيان براى همه علوم هم باشد).
و تبيان - بطورى كه گفته شده - به معناى بيان است ، و چون قرآن كريم كتاب هدايت براى عموم مردم است و جز اين كار و شانى ندارد لذا ظاهرا مراد از «'''كل شى ء'''» همه آنچيزهايى است كه برگشتش به هدايت باشد از قبيل معارف حقيقى مربوط به مبداء و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهى و قصص و مواعظى كه مردم در اهتداء و راه يافتنشان به آن محتاجند، و قرآن تبيان همه اينها است (نه اينكه تبيان براى همه علوم هم باشد).
۱۴٬۴۴۷

ویرایش