گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
«معرفت»، مقابل انكار است و مانند علم است كه در مقابل جهل قرار دارد و اين، خود دليل بر اين است كه مراد از انكار (يعنى عدم معرفت) لازم معناى آن است، و آن، عبارت است از انكار عملى. يعنى به خدا و رسول و روز جزا ايمان نياوردن و يا انكار زبانى كردن با داشتن معرفت قبلى، و اين هر دو محتمل است، وليكن از آن جا كه در جملۀ «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، انكار را اختصاص به اكثر ايشان داده. پس تنها بايد معناى اولى مراد باشد.
«معرفت»، مقابل انكار است و مانند علم است كه در مقابل جهل قرار دارد و اين، خود دليل بر اين است كه مراد از انكار (يعنى عدم معرفت) لازم معناى آن است، و آن، عبارت است از انكار عملى. يعنى به خدا و رسول و روز جزا ايمان نياوردن و يا انكار زبانى كردن با داشتن معرفت قبلى، و اين هر دو محتمل است، وليكن از آن جا كه در جملۀ «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، انكار را اختصاص به اكثر ايشان داده. پس تنها بايد معناى اولى مراد باشد.


و اين كه به جاى «أكثَرُهُمُ كَافِرُون»، فرمود: «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، و «لام» بر سر كافر آورد، دليل بر اين است كه كافران نامبرده، كفران نعمت هاى الهى و يا به قرآن و به توحيدى كه نعمت ها بر آن دلالت دارند و يا كفران به توحيد و غير آن را به حد كمال رسانيده بودند. چون معناى «أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، «أكثَرُهُم كَامِلُونَ فِى كُفرِهِم» است. زيرا علاوه بر كفر و جحودشان، عناد و لجاجت هم مى كردند و از راه خدا جلوگيرى مى نمودند.
و اين كه به جاى «أكثَرُهُم كَافِرُون»، فرمود: «وَ أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، و «لام» بر سر «كافر» آورد، دليل بر اين است كه كافران نامبرده، كفران نعمت هاى الهى و يا به قرآن و به توحيدى كه نعمت ها بر آن دلالت دارند و يا كفران به توحيد و غير آن را به حد كمال رسانيده بودند. چون معناى «أكثَرُهُمُ الكَافِرُون»، «أكثَرُهُم كَامِلُونَ فِى كُفرِهِم» است. زيرا علاوه بر كفر و جحودشان، عناد و لجاجت هم مى كردند و از راه خدا جلوگيرى مى نمودند.


و معنايش اين است كه آنان نعمت خدا را به عنوان اين كه از خداست، شناختند و مقتضاى اين شناسايى، اين بود كه به او و رسول او و روز جزا ايمان آورند و در عمل تسليم شوند. بر عكس، وقتى در مورد عمل در مى آيند، به آنچه مقتضاى انكار است، عمل مى كنند. نه آنچه اثر معرفت است و بيشترشان به صرف انكار عملى قناعت ننموده، كفر و عناد با حق و جحود و اصرار بر آن را اضافه مى كنند.
و معنايش اين است كه آنان نعمت خدا را به عنوان اين كه از خداست، شناختند و مقتضاى اين شناسايى، اين بود كه به او و رسول او و روز جزا ايمان آورند و در عمل تسليم شوند. بر عكس، وقتى در مورد عمل در مى آيند، به آنچه مقتضاى انكار است، عمل مى كنند. نه آنچه اثر معرفت است و بيشترشان به صرف انكار عملى قناعت ننموده، كفر و عناد با حق و جحود و اصرار بر آن را اضافه مى كنند.
۱۴٬۴۴۷

ویرایش