گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۴۸: خط ۱۴۸:
<span id='link116'><span>
<span id='link116'><span>


==درباره جمع و تأليف قرآن در زمان پيامبر«ص» و بعد از آن ==
==فصل چهارم: جمع آوری قرآن در زمان پيامبر«ص» و بعد از آن ==
در تاريخ يعقوبى آمده كه: عمر بن خطاب به ابى بكر گفت : اى خليفه رسول خدا! حاملين قرآن بيشترشان در جنگ يمامه كشته شدند، چطور است كه قرآن را جمع آورى كنى زيرا مى ترسم با از بين رفتن حاملين (حافظين) آن تدريجا از بين برود؟
در تاريخ يعقوبى آمده كه: عُمَر بن خطاب، به ابوبكر گفت: اى خليفه رسول خدا! حاملان قرآن، بيشترشان در جنگ يمامه كشته شدند. چطور است كه قرآن را جمع آورى كنى، زيرا مى ترسم با از بين رفتن حاملان (حافظان) آن، تدريجا از بين برود؟


ابى بكر گفت: چرا اين كار را بكنم و حال آنكه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نكرده بود؟
ابوبكر گفت: چرا اين كار را بكنم و حال آن كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» چنين نكرده بود؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۲ </center>
از آن به بعد همواره عمر پشت اين پيشنهاد خود را گرفت تا آنكه قرآن جمع آورى و در صحفى نوشته شد، چون تا آن روز در تكه هايى از تخته و چوب نوشته مى شد، و در نتيجه متفرق بود.
از آن به بعد، همواره عُمَر پشت اين پيشنهاد خود را گرفت تا آن كه قرآن جمع آورى و در صحفى نوشته شد. چون تا آن روز، در تكه هايى از تخته و چوب نوشته مى شد، و در نتيجه متفرق بود.


ابى بكر بيست و پنج نفر از قريش و پنجاه نفر از انصار را در جلسه اى دعوت كرد و گفت بايد قرآن را بنويسيد و آن را به نظر سعيد بن العاص ‍ كه مردى فصيح است برسانيد.
ابوبكر، بيست و پنج نفر از قريش و پنجاه نفر از انصار را در جلسه اى دعوت كرد و گفت: بايد قرآن را بنويسيد و آن را به نظر سعيد بن العاص، كه مردى فصيح است، برسانيد.


البته بعضى روايت كرده اند كه على بن ابى طالب آن را پس از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) جمع نمود و بر شترى بار كرد و به محضر صحابه آورد و فرمود: اين قرآن است كه من جمع آورى كرده ام. على (عليه السلام) قرآن را به هفت جزء تقسيم كرده بود. و روايت مذكور اسم آن اجزاء را هم برده.
البته بعضى روايت كرده اند كه على بن ابى طالب، آن را پس از رحلت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» جمع نمود و بر شترى بار كرد و به محضر صحابه آورد و فرمود: اين قرآن است كه من جمع آورى كرده ام. على «عليه السلام»، قرآن را به هفت جزء تقسيم كرده بود. و روايت مذكور، اسم آن اجزاء را هم برده.


و در تاريخ ابى الفداء آمده كه : در جنگ با مسيلمه كذاب گروهى از قاريان قرآن ، از مهاجر و انصار كشته شدند، و چون ابى بكر ديد عده حافظين قرآن كه در آن واقعه در گذشته اند بسيار است ، در مقام جمع آورى قرآن بر آمد و آن را از سينه هاى حافظين و از جريده ها و تخته پاره ها، و پوست حيوانات جمع آورى نمود و آن را در نزد حفصه دختر عمر، همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) گذاشت.
و در تاريخ ابى الفداء آمده كه:  
ريشه و مصدر اصلى اين دو تاريخ ، رواياتى است كه اينك از نظر خواننده مى گذرد.


بخارى در صحيح خود از زيد بن ثابت نقل مى كند كه گفت:
در جنگ با مسيلمه كذّاب، گروهى از قاريان قرآن، از مهاجر و انصار كشته شدند، و چون ابوبكر ديد عدۀ حافظان قرآن كه در آن واقعه در گذشته اند، بسيار است، در مقام جمع آورى قرآن بر آمد و آن را از سينه هاى حافظان و از جريده ها و تخته پاره ها، و پوست حيوانات جمع آورى نمود و آن را در نزد حفصه، دختر عمر، همسر رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» گذاشت.


در روزهايى كه جنگ يمامه اتفاق افتاد ابى بكر به طلب من فرستاد وقتى به نزد او رفتم ديدم عمر بن خطاب هم آن جاست. ابى بكر گفت: عمر نزد من آمده مى گويد كه واقعه يمامه حافظين قرآن را درو كرد و من مى ترسم كه جنگ هاى آينده نيز ما بقى آنان را از بين ببرد، و در نتيجه بسيارى از قرآن كريم با سينه حافظين آن در دل خاك دفن شود.  
ريشه و مصدر اصلى اين دو تاريخ، رواياتى است كه اينك از نظر خواننده مى گذرد.


و نيز مى گويد من بنظرم مى رسد دستور دهى قرآن جمع آورى شود. من به او گفتم: چگونه دست به كارى بزنم كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) نكرده است؟ عمر گفت: اين كار به خدا كار خوبى است. و از آن به بعد مرتب به من مراجعه ميكرد و تذكر ميداد تا آنكه خداوند سينه ام را براى اين كار گشاده كرد و مرا جرأ ت آن داد، و نظريه ام برگشت و نظريه عمر را پذيرفتم.
بخارى، در صحيح خود، از زيد بن ثابت نقل مى كند كه گفت:
 
در روزهايى كه جنگ يمامه اتفاق افتاد، ابوبكر به طلب من فرستاد. وقتى به نزد او رفتم، ديدم عُمَر بن خطاب هم آن جاست. ابوبكر گفت: عُمَر نزد من آمده، مى گويد كه واقعه يمامه، حافظان قرآن را درو كرد و من مى ترسم كه جنگ هاى آينده نيز، مابقى آنان را از بين ببرد، و در نتيجه بسيارى از قرآن كريم با سينه حافظان آن، در دل خاك دفن شود.
 
و نيز مى گويد: من به نظرم مى رسد دستور دهى قرآن جمع آورى شود.  
 
من به او گفتم: چگونه دست به كارى بزنم كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» نكرده است؟  
 
عمر گفت: اين كار، به خدا كار خوبى است. و از آن به بعد، مرتب به من مراجعه می كرد و تذكر می داد تا آن كه خداوند سينه ام را براى اين كار گشاده كرد و مرا جرأت آن داد، و نظريه ام برگشت و نظريه عُمَر را پذيرفتم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۳ </center>
زيد بن ثابت مى گويد: كلام ابى بكر وقتى به اينجا رسيد به من گفت : تو جوان عاقل و مورد اعتمادى هستى و در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وحى الهى را براى آن جناب مى نوشتى ، تو بايد جستجو و تتبع كنى و آيات قرآن را جمع آورى نمايى.  
زيد بن ثابت مى گويد: كلام ابوبكر وقتى به اين جا رسيد، به من گفت : تو جوان عاقل و مورد اعتمادى هستى و در عهد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، وحى الهى را براى آن جناب مى نوشتى. تو بايد جستجو و تتبع كنى و آيات قرآن را جمع آورى نمايى.  


زيد مى گويد: به خدا قسم اگر دستگاه ابى بكر به من تكليف مى كرد كه كوهى را به دوش خود بكشم سخت تر از اين تكليف نبود كه در خصوص جمع آورى قرآن به من كرد، لذا گفتم چطور دست به كارى مى زنيد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خود نكرده است ؟ گفت: اين كار به خدا سوگند كار خيرى است.
زيد مى گويد: به خدا قسم اگر دستگاه ابوبكر به من تكليف مى كرد كه كوهى را به دوش خود بكشم، سخت تر از اين تكليف نبود كه در خصوص جمع آورى قرآن به من كرد. لذا گفتم: چطور دست به كارى مى زنيد كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، خود نكرده است؟ گفت: اين كار به خدا سوگند، كار خيرى است.


از آن به بعد دائما ابى بكر به من مراجعه مى كرد تا خداوند سينه مرا گشاده كرد، آن چنان كه قبلا سينه ابى بكر و عمر را گشاده كرده بود. با جرأ ت تمام به جستجوى آيات قرآنى برخاستم و آنها را كه در شاخه هاى درخت خرما و سنگ هاى سفيد نازك و سينه هاى مردم متفرق بود جمع آورى نمودم و آخر سوره توبه را از جمله «لقد جاءكم رسول» تا آخر سوره برائت را نزد خزيمه انصارى يافتم و غير او كسى آن را ضبط نكرده بود و اين صحف نزد ابى بكر بماند تا آنكه از دنيا رفت ، از آن پس ‍ نزد عمر بود تا زنده بود و بعد از آن نزد حفصه دختر عمر نگهدارى مى شد.
از آن به بعد، ابوبکر دائما به من مراجعه مى كرد، تا خداوند سينه مرا گشاده كرد، آن چنان كه قبلا سينه ابوبكر و عُمَر را گشاده كرده بود. با جرأت تمام به جستجوى آيات قرآنى برخاستم و آن ها را كه در شاخه هاى درخت خرما و سنگ هاى سفيد نازك و سينه هاى مردم متفرق بود، جمع آورى نمودم و آخر سوره «توبه» را از جملۀ «لَقَد جَاءَكُم رَسُولٌ» تا آخر سوره «برائت» را نزد خزيمه انصارى يافتم و غير او كسى آن را ضبط نكرده بود، و اين صحف نزد ابوبكر بماند تا آن كه از دنيا رفت. از آن پس، نزد عُمَر بود تا زنده بود و بعد از آن، نزد «حفصه»، دختر عُمَر نگهدارى مى شد.


و از ابى داوود از طريق يحيى بن عبد الرحمن بن حاطب روايت شده كه گفت عمر آمد و گفت : هر كه از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آيه و چيزى از قرآن شنيده و حفظ كرده باشد آن را بياورد. و در آن روز داشتند قرآن را در صحيفه ها و لوحها و... جمع آورى مى كردند و قرار بر اين داشتند كه از احدى چيزى از قرآن را نپذيرند تا آنكه دو نفر بر طبق آن شهادت دهند.
و از ابى داوود، از طريق يحيى بن عبدالرحمن بن حاطب روايت شده كه گفت: عُمَر آمد و گفت: هر كه از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، آيه و چيزى از قرآن شنيده و حفظ كرده باشد، آن را بياورد. و در آن روز داشتند قرآن را در صحيفه ها و لوح ها و... جمع آورى مى كردند، و قرار بر اين داشتند كه از احدى چيزى از قرآن را نپذيرند تا آن كه دو نفر بر طبق آن شهادت دهند.


و باز از او از طريق هشام بن عروه از پدرش - البته در طريق سند اسم چند نفر برده نشده - روايت كرده كه گفت : ابى بكر به عمر و به زيد گفت: بر در مسجد بنشينيد، هر كس دو شاهد آورد بر طبق آنچه از قرآن حفظ كرده پس آن را بگيريد و بنويسيد.
و باز، از او، از طريق هشام بن عروه، از پدرش - البته در طريق سند اسم چند نفر برده نشده - روايت كرده كه گفت: ابوبكر به عُمَر و به زيد گفت: بر درِ مسجد بنشينيد، هر كس دو شاهد آورد بر طبق آنچه از قرآن حفظ كرده، پس آن را بگيريد و بنويسيد.


و در الاتقان از ابن اشته - در كتاب المصاحف - از ليث بن سعد روايت كرده كه گفت: اولين كسى كه قرآن را جمع آورى كرد ابى بكر بود كه زيد بن ثابت آن را نوشت ، و مردم نزد زيد مى آمدند،
و در الاتقان از ابن اشته - در كتاب المصاحف - از ليث بن سعد روايت كرده كه گفت: اولين كسى كه قرآن را جمع آورى كرد، ابوبكر بود كه زيد بن ثابت آن را نوشت، و مردم نزد زيد مى آمدند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۴ </center>
و او محفوظات كسى را مى نوشت كه دو شاهد عادل مى آورد، و آخر سوره برائت را كسى جز ابى خزيمة بن ثابت نداشت ابى بكر گفت : آن را هم بنويسيد، زيرا رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده بود شهادت ابى خزيمه به جاى دو شهادت پذيرفته مى شود، لذا زيد آن را هم نوشت. عمر آيه رجم را آورد قبول نكردند و ننوشت چون شاهد نداشت.
و او محفوظات كسى را مى نوشت كه دو شاهد عادل مى آورد، و آخر سوره «برائت» را، كسى جز ابوخزيمة بن ثابت نداشت. ابوبكر گفت: آن را هم بنويسيد، زيرا رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» فرموده بود: شهادت ابوخزيمه، به جاى دو شهادت پذيرفته مى شود. لذا زيد آن را هم نوشت. عُمَر، آيه رجم را آورد، قبول نكردند و ننوشت، چون شاهد نداشت.


و از ابن ابى داوود - در كتاب المصاحف - از طريق محمد بن اسحاق از يحيى بن عباد بن عبد الله بن زبير از پدرش روايت كرده كه گفت حارث بن خزيمه اين دو آيه را از آخر سوره برائت برايم آورد و گفت شهادت مى دهم كه اين دو آيه را از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شنيده و حفظ كرده ام عمر گفت: من نيز شهادت مى دهم كه آنها را شنيده ام. آنگاه گفت: اگر سه آيه بود من آن را يك سوره جداگانه قرار مى دادم ، و چون نيست در همان آخر برائت بنويسيد.
و از ابن ابى داوود - در كتاب المصاحف - از طريق محمّد بن اسحاق، از يحيى بن عباد بن عبدالله بن زبير، از پدرش روايت كرده كه گفت: حارث بن خزيمه، اين دو آيه را از آخر سوره «برائت» برايم آورد و گفت: شهادت مى دهم كه اين دو آيه را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» شنيده و حفظ كرده ام.  


و نيز از وى از طريق ابى العاليه از ابى بن كعب روايت كرده كه گفت: قرآن را جمع كردند تا رسيدند در سوره برائت به آيه «ثم انصرفوا صرف الله قلوبهم بانهم قوم لا يفقهون» و خيال كردند كه اين آخرين آيه آن است. ابى گفت: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بعد از اين آيه دو آيه ديگر براى من قرائت كرد، و آن آيه «'''لقد جاءكم رسول '''» - تا آخر سوره - است.
عُمَر گفت: من نيز شهادت مى دهم كه آن ها را شنيده ام. آنگاه گفت: اگر سه آيه بود، من آن را يك سوره جداگانه قرار مى دادم، و چون نيست در همان آخر «برائت» بنويسيد.


و در الاتقان از دير عاقولى در كتاب فوائدش نقل كرده كه گفت: ابراهيم بن يسار از سفيان بن عيينه از زهرى از عبيد از زيد بن ثابت براى ما حديث كرد كه او گفته است: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از دار دنيا رفت در حالى كه هنوز هيچ چيز از قرآن جمع آورى نشده بود.  
و نيز، از وى، از طريق ابى العاليه، از اُبىّ بن كعب روايت كرده كه گفت: قرآن را جمع كردند تا رسيدند در سوره «برائت»، به آيه «ثُمَّ انصَرَفُوا صَرَفَ اللهُ قُلُوبَهُم بِأنَّهُم قَومٌ لَا يَفقَهُونَ»، و خيال كردند كه اين آخرين آيه آن است. اُبَىّ گفت: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، بعد از اين آيه، دو آيه ديگر براى من قرائت كرد، و آن آيه: «لَقَد جَاءَكُم رَسُولٌ» - تا آخر سوره - است.


و حاكم در مستدرك به سند خود از زيد بن ثابت روايت كرده كه گفت: نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) داشتيم قرآن را از ورق پاره ها جمع آورى مى كرديم كه...
و در الاتقان، از دير عاقولى، در كتاب فوائدش نقل كرده كه گفت: ابراهيم بن يسار، از سفيان بن عيينه، از زهرى، از عبيد، از زيد بن ثابت، براى ما حديث كرد كه او گفته است: رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» از دار دنيا رفت، در حالى كه هنوز هيچ چيز از قرآن جمع آورى نشده بود.
 
و حاكم، در مستدرك، به سند خود، از زيد بن ثابت روايت كرده كه گفت: نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» داشتيم قرآن را از ورق پاره ها جمع آورى مى كرديم كه...
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۱۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه : ۱۷۵ </center>
مؤلف: ممكن است اين روايت با روايت قبليش منافات نداشته باشد، و مقصود از اين روايت اين باشد كه آيه هايى كه از يك سوره به طور پراكنده نازل شده بود يكجا جمع مى كرديم و هر كدام را به سوره خود ملحق كرديم. و يا پاره اى از سوره ها را كه از نظر كوتاهى ، بلندى ، متوسط بودن نظير هم بودند مانند طوال و مئين و مفصلات را پهلوى هم قرار مى داديم همچنانكه در احاديث نبوى هم از آنها ياد شده . و گرنه به طور مسلم جمع آورى قرآن به صورت يك كتاب بعد از درگذشت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) اتفاق افتاده و به همين وجهى كه ما گفتيم بايد حمل شود روايتى كه در ذيل مى خوانيد.


و در صحيح نسائى از ابن عمر روايت كرده كه گفت: من قرآن را جمع آورى نمودم و همه شب مى خواندم تا به گوش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رسيد، فرمود: قرآن را در عرض يك ماه بخوان.
مؤلف: ممكن است اين روايت با روايت قبلی اش منافات نداشته باشد، و مقصود از اين روايت، اين باشد كه آيه هايى كه از يك سوره به طور پراكنده نازل شده بود، يك جا جمع مى كرديم و هر كدام را به سوره خود ملحق كرديم. و يا پاره اى از سوره ها را كه از نظر كوتاهى، بلندى، متوسط بودن، نظير هم بودند، مانند طوال و مئين و مفصلات را پهلوى هم قرار مى داديم. همچنان كه در احاديث نبوى هم از آن ها ياد شده. و گرنه به طور مسلّم، جمع آورى قرآن به صورت يك كتاب بعد از درگذشت رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» اتفاق افتاده، و به همين وجهى كه ما گفتيم، بايد حمل شود، روايتى كه در ذيل مى خوانيد.
 
و در صحيح نسائى، از ابن عُمَر روايت كرده كه گفت: من قرآن را جمع آورى نمودم و همه شب مى خواندم، تا به گوش رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» رسيد. فرمود: قرآن را در عرض يك ماه بخوان.


و در الاتقان از ابن ابى داوود به سند حسن از محمد بن كعب قرظى روايت كرده كه گفت : قرآن در زمان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) به دست پنج نفر از انصار يعنى معاذ بن جبل ، عبادة بن صامت، ابى بن كعب، ابو الدرداء و ابوايوب انصارى جمع آورى شد.  
و در الاتقان، از ابن ابى داوود، به سند حسن، از محمد بن كعب قرظى روايت كرده كه گفت: قرآن در زمان رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، به دست پنج نفر از انصار، يعنى معاذ بن جبل، عبادة بن صامت، اُبىّ بن كعب، ابو الدرداء و ابوايوب انصارى جمع آورى شد.  


و نيز در همان كتاب از بيهقى - در كتاب المدخل - از ابن سيرين روايت كرده كه گفت : در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) قرآن را چهار نفر جمع آورى كردند كه در آنها اختلافى نيست و آنان عبارت بودند از: معاذ بن جبل ، ابى بن كعب، ابوزيد و به دو نفر ديگر كه در سه نفر مردد و مورد اختلاف است، بعضى گفته اند ابو درداء و عثمان و بعضى ديگر گفته اند عثمان و تميم دارى.
و نيز، در همان كتاب، از بيهقى - در كتاب المدخل - از ابن سيرين روايت كرده كه گفت: در عهد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، قرآن را چهار نفر جمع آورى كردند كه در آن ها اختلافى نيست و آنان عبارت بودند از: معاذ بن جبل، اُبىّ بن كعب، ابوزيد، و به دو نفر ديگر كه در سه نفر مردد و مورد اختلاف است. بعضى گفته اند: «ابو درداء» و «عثمان»، و بعضى ديگر گفته اند: «عثمان» و «تميم دارى».


باز در همان كتاب از بيهقى و از ابن ابى داوود از شعبى روايت كرده كه گفت : قرآن را در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شش نفر جمع كردند: ابى ، زيدمعاذ، ابو الدرداء سعيد بن عبيد و ابو زيد. البته مجمع بن حارثه هم جمع كرده بود، مگر دو سوره و يا سه سوره را.
باز، در همان كتاب، از بيهقى و از ابن ابى داوود، از شعبى روايت كرده كه گفت: قرآن را در عهد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، شش نفر جمع كردند: اُبَىّ، زيد معاذ، ابو الدرداء، سعيد بن عبيد و ابوزيد. البته «مجمع بن حارثه» هم جمع كرده بود، مگر دو سوره و يا سه سوره را.


و نيز در همان كتاب از ابن اشته - در كتاب المصاحف - از طريق كهمس ‍ از ابن بريده روايت كرده كه گفت:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۶ </center>
اولين كسى كه قرآن را در مصحفى جمع كرد سالم غلام ابى حذيفه بود كه قسم خورده بود تا قرآن را جمع نكرده رداء به دوش نگيرد، و بالا خره جمع كرد...
و نيز در همان كتاب، از ابن اشته - در كتاب المصاحف - از طريق كهمس، از ابن بريده روايت كرده كه گفت: اولين كسى كه قرآن را در مصحفى جمع كرد، «سالم»، غلام ابى حذيفه بود، كه قسم خورده بود تا قرآن را جمع نكرده، رداء به دوش نگيرد، و بالاخره جمع كرد...


مؤلف: نهايت چيزى كه اين روايات بر آن دلالت دارد اين است كه نامبردگان در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) سوره ها و آيه هاى قرآن را جمع كرده بودند. و اما اينكه عنايت داشته بودند كه همه قرآن را به ترتيب سوره و آيه هايى كه امروز در دست ما است و يا به ترتيب ديگرى جمع كرده باشند دلالت ندارد.  
مؤلف: نهايت چيزى كه اين روايات بر آن دلالت دارد، اين است كه: نامبردگان در عهد رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، سوره ها و آيه هاى قرآن را جمع كرده بودند. و اما اين كه عنايت داشته بودند كه همه قرآن را به ترتيب سوره و آيه هايى كه امروز در دست ما است و يا به ترتيب ديگرى جمع كرده باشند، دلالت ندارد.  


آرى ، اين طور جمع كردن تنها و براى اولين بار در زمان ابوبكر باب شده است.
آرى، اين طور جمع كردن، تنها و براى اولين بار، در زمان ابوبكر باب شده است.




۱۵٬۰۸۲

ویرایش