يونس ١٦
کپی متن آیه |
---|
قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْکُمْ وَ لاَ أَدْرَاکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ |
ترجمه
يونس ١٥ | آیه ١٦ | يونس ١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لآ أَدْرَاکُم بِهِ»: شما را از آن آگاه نمیکرد. از آن باخبرتان نمیساخت. «لَبِثْتُ»: ماندهام. بسر بردهام. «عُمُراً»: یک عمر. مراد مدّت مدید است. مفعولٌفیه است.
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۲۵ سوره يونس
- چرا مشركان به پیامبر «ص» گفتند: «قرآنى ديگر بياور، يا اين قرآن را تبديل كن»
- پيامبر «ص»، اختيارى در تعويض و تبديل قرآن ندارد
- ظلمى بالاتر از افترا بستن به خدا يا تكذيب آيات او نيست
- مبنای عقايد بت پرستان درباره بت ها و ردّ پندارهای باطل آنان
- پيدايش اختلاف در ميان مردم، و به وجود آمدن دو راه «هدايت» و «ضلالت»
- اقوال مفسران، در ذيل آيه شريفه: «وَ مَا كَانَ النَّاسُ إلّا أُمّة وَاحِدَة فَاختَلَفُوا...»
- شرحى در مورد مكر و حیله مشركان، در آيات خدا
- معناى دعوت خداى تعالى، از بندگانش، به سوی «دارالسلام»
- وجه نامگذاری بهشت به «دارالسلام»
- بحث روايتى:(روایاتی ذیل آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «16»
بگو: اگر خداوند مىخواست، آن (قرآن) را بر شما نمىخواندم و شما را به آن آگاه نمىساختم. من پيش از (آوردن) قرآن، عمرى در ميان شما بودهام، آيا نمىانديشيد؟!
نکته ها
خطاب آيه به درخواست كنندگان تغيير قرآن است و مىفرمايد: پيامبر صلى الله عليه و آله چهل سال در ميان شما زيسته است، اگر قرآن تراوشات فكرى او بود، مىبايست در اين مدّت نمونههاى ديگرى از افكارش بر زبان او جارى مىشد.
جلد 3 - صفحه 551
پیام ها
1- پيامبر خدا، بىاجازه و ارادهى الهى كارى نمىكند. «لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ»
2- قرآن معجزهى الهى است، نه محصول فكر بشر. ما تَلَوْتُهُ ... وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ
3- سابقهى پاكى و امانت وامّى بودن پيامبر، نشانهى حقّانيّت اوست. فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً ... أَ فَلا تَعْقِلُونَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «16»
بعد از آن بر صدق دعوى و نبوت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله تنبيه مىفرمايد:
قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ: بگو اى پيغمبر اگر خواستى خداى تعالى. ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ: نخواندمى و تلاوت ننمودمى بر شما آنچه بر من نازل شده.
«1» سوره نجم آيه 3 و 4.
ج5، ص 279
وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ: و شما را دانا نكردى خداوند سبحان به قرآن، پس اثر فضل و رحمت الهى است كه مرا امر نمود به تلاوت، و شما را اعلام فرمود به آن بر زبان من. مراد آن است كه اين امر به مشيت اللّه باشد نه اراده من، تا بتوانم آن را مطابق تمنا و درخواست شما گردانم. بعد از آن تقرير اين معنى فرمايد كه: فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ: پس بتحقيق درنگ كردم من در ميان شما. عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ: عمرى دراز كه مدت چهل سال بود پيش از نزول قرآن، يعنى در آن مدت كه مبعوث نبودم، نه من قرآن براى شما تلاوت مىكردم و نه شما به آن دانا بوديد.
تبصره- آيه شريفه اشاره است به آنكه قرآن معجزه و خارق عادت است، چه هر كه ميان جماعتى چهل سال زندگانى كند، كه در اين مدت ممارست علمى و مشاهده عالمى و مطالعه كتابى و انشاء شعرى و خطبهاى ننمايد، بعد از آن كتابى بر ايشان بخواند كه هيچ فصيح و بليغى به مثل آن اتيان نتواند نمود و بر تمام كتب و منظوم و منثور فصيحه و بليغه فائق باشد و محتوى بر قوائد اصول و فروع و مبين قوانين انتظامات امور معاش و معاد جامعه بشر را تا انقراض عالم، هر آينه ثابت و محقق نمايد بر تمام عالم كه خارق عادت و از جانب ذات احديت خداى تعالى نازل گشته.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ: آيا پس چرا در نمىيابيد و تعقل نمىكنيد در چنين كسى كه چهل سال در ميان شما بوده و ممارست علمى و مجالست عالمى ننموده، كلامى بر شما تلاوت كه فصحاى عرب از كمال بلاغت آن حيرانند و بلغاى ديوان الادب از كمال فصاحت آن انگشت تحير در دندان.
له معان كموج البحر فى مدد
و فوق جوهره فى الحسن و القيم
و معذلك از احوال ماضى و مستقبل كاملا خبر مىدهد تا دريابيد كه صدور اين كلام از چنين مردى خارق عادت و محقق صدق ادعاى نبوت او باشد.
ايقاظ- وليد بن مغيره از افصح فصحاى عصر، و غايت عداوت با حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله داشت. روزى آيهاى از قرآن از آن حضرت شنيد، بعد از برگشتن، به قوم خود گفت: امروز كلامى از حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه نه كلام جن است نه كلام انس، بدرستى كه براى آن كلام، حسن و
ج5، ص 280
ملاحت و قبول و حلاوتى است، اعلاى آن ميوه دهنده و اسفل آن آب دهنده و كلامى است كه بر هر كلام غالب مىشود و هيچ كلامى بر آن غالب نمىشود.
تتمه- اعجاز قرآن مجيد فقط به سبب فصاحت و بلاغت آن نباشد، بلكه از جهات عديده اثبات اعجاز آن گرديده كه بعضى بيست وجه ذكر نموده و قسمتى از آنها در فصل 7 مقدمات در جلد اوّل تفسير مذكور مىباشد، ملخّص كلام آنكه: من افترا نمىكنم بر خداى تعالى در تغيير و تبديل قرآن، و شما افترا مىكنيد كه قرآن را كلام من مىدانيد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «15» قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَ لا أَدْراكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «16» فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ «17»
ترجمه
و چون خوانده شود بر آنها آيات واضحات ما گويند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را بياور قرآنى جز اين يا تبديل كن آنرا بگو نميباشد براى من
جلد 3 صفحه 10
آنكه تبديل نمايم آنرا از پيش خود پيروى نميكنم مگر آنچه را وحى شود بمن همانا من ميترسم اگر نافرمانى كنم پروردگارم را از عذاب روزى بزرگ
بگو اگر ميخواست خدا نميخواندم آنرا بر شما و دانا نميكرد شما را بآن پس بتحقيق درنگ كردم در ميان شما عمرى پيش از آن آيا پس تعقّل نميكنيد
پس كيست ستمكارتر از كسيكه افترا بندد بر خدا دروغى را يا تكذيب كند آيتهاى او را بدرستيكه رستگار نشوند گناهكاران
تفسير
كسانيكه اعتقاد به مبدء و معاد نداشتند بنحو جدّ يا استهزاء از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا مينمودند كه قرآن را تغيير دهد بكلّى يا تبديل نمايد بعضى از آيات آنرا از قبيل مذمّت از بت و بتپرستان و عذاب آنها در آخرت و خداوند اوّلا دستور فرمود به پيغمبر خود كه در جواب آنها بفرمايد كه من حقّ تغيير و تبديل در كلام الهى را ندارم بلكه وظيفه من ابلاغ آيات الهى است بدون كم و زياد نمودن حرفى و اگر خواسته باشم بتقاضاى شما عمل نمايم مستحقّ عقوبت روز قيامت خواهم شد كه بايد هر كس از چنين روزى بترسد و بر خلاف وظيفه خود رفتار ننمايد و ثانيا استدلال فرمايد بر آنكه قرآن كلام الهى و اتيان بآن از عهده بشر خارج است باين تقريب كه من مدت چهل سال در ميان شما زندگانى نمودم بدون آنكه درس بخوانم و خطّ بنويسم و با عالمى مراوده نمايم چگونه ممكن است بخودى خود بتوانم كتابى بياورم كه جامع تمام علوم و معارف حقه حقيقيّه باشد با استقرار در اعلى درجه فصاحت و بلاغت كه تمام شما با آنكه از فصحاء و بلغاء درجه يك دنيا هستيد عاجزيد از اتيان به مثل آن پس معلوم ميشود آنچه را من تلاوت بر شما نمودم خداوند خواسته كه بر زبان من جارى فرمايد و اعلام كند شما را بآن بتوسط من آيا شما تدبّر و تفكرّ و تعقّل نميكنيد تا بيابيد صدق اين مقال و حقيقت حال را كه اين كلام خدا است و از سنخ مقالات عادى بشر نيست و چه خلاف و تجاوز از حقّ و حدّى است بالاتر و برتر از افتراء بخدا كه از من توقع داريد و تكذيب آيات او كه خودتان مرتكب ميشويد با آنكه اهل جرم و گناه برستگارى و فلاح نائل نخواهند شد و بعضى گفتهاند مراد از آوردن قرآنى غير اين در آيه اوّل آنستكه با وجود اين قرآن كتاب ديگرى آورده شود و مراد از تبديل رفع آن و اثبات ديگر است و بنظر
جلد 3 صفحه 11
حقير مراد از هر دو جمله يك معنى است نهايت آنكه گاهى از مرام خودشان بعبارت اول تعبير مينمودند و گاهى بعبارت دوّم لذا در جواب بيك تعبير اكتفا شده است و تلقاء اسم مصدر است بمعنى جهت مقابل و عمر بسكون ميم و ضمّ آن استعمال ميشود و معناى آن واضح است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل لَو شاءَ اللّهُ ما تَلَوتُهُ عَلَيكُم وَ لا أَدراكُم بِهِ فَقَد لَبِثتُ فِيكُم عُمُراً مِن قَبلِهِ أَ فَلا تَعقِلُونَ «16»
بآنها بفرما اگر خداوند ميخواست من تلاوت نميكردم قرآن را براي شما و شما را دانا نميكردم بقرآن پس بتحقيق مدتي از عمر خود در ميانه شما بودم قبل از بعثت آيا پس از اينکه تعقل نميكنيد.
مسئلة اعتقادية- و آن اينست که مكرر اشاره كردهايم که وجود مقدس حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در همان عالم نورانيت افاضه تمام علوم و كمالات باو شد و اولين نزول قرآن در همان عالم بقلب مطهر او شده و در اينکه عالم هم بر دين خود عمل ميكرد و تابع احدي نبود و مأمور بدعوت احدي هم نبود و حجت خدا در روي زمين عمّ بزرگوارش ابي طالب عليه السّلام آخرين وصي حضرت ابراهيم عليه السّلام بود در بني اسماعيل و ساير مكلفين غير بني اسرائيل، و آخرين وصي حضرت عيسي عليه السّلام هم در بني اسرائيل که اختلاف است که بوده و هر دو ودايع انبياء را سپردند بحضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم حين بعثت لذا ميفرمايد قُل لَو شاءَ اللّهُ يعني بعد از بعثت هم اگر امريه الهيه نرسيده بود و مامور بدعوت نبودم ما تَلَوتُهُ عَلَيكُم آيات و سور قرآنيه را براي شما تلاوت نميكردم و اينکه جمله دلالت ندارد که نميدانستم و خبر نداشتم که مفسرين عامه توهّم كردند وَ لا أَدراكُم بِهِ و بشما تعليم نميكردم و نميفهمانيدم چنانچه چهل سال تلاوت و تعليم نميكردم.
فَقَد لَبِثتُ فِيكُم عُمُراً مِن قَبلِهِ يعني قبل البعثه مدت چهل سال در ميان شما بودم حتي دعوت بتوحيد که اولين كلمه تمام انبياء بود نكردم و شما در بت پرستي اصرار داشتيد که خانه خدا را بتكده كرده بوديد.
أَ فَلا تَعقِلُونَ آيا تعقل نميكنيد به اينكه بعد از چهل سال يك نفر در مقابل تمام اهل دنيا که همه مشرك بودند تا قوّه الهيه و مدد پروردگار نبود نميتوانستم
جلد 9 - صفحه 362
قيام كنم با فقدان تمام وسائل ظاهريه و اينکه خود يك دليل محكم است بر حقانيت دين مقدس و خود معجزه بزرگي است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- در این آیه به دلیل این موضوع میپردازد و میگوید به آنها بگو:
من کمترین ارادهای از خودم در باره این کتاب آسمانی ندارم «و اگر خدا میخواست این آیات را بر شما تلاوت نمیکردم و از آن آگاهتان نمیساختم» (قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ).
به دلیل این که «سالها پیش از این در میان شما زندگی کردم» (فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ). و هرگز این گونه سخنان را از من نشنیدهاید، اگر آیات از ناحیه من بود لابد در این مدت چهل سال از فکر من بر زبانم جاری میشد و حد اقل گوشهای از آن را بعضی از من شنیده بودند.
«آیا مطلبی را به این روشنی درک نمیکنید» (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
نکات آیه
۱ - قرآن، کتاب خداست، نه ساخته ذهن بشر. (قال الذین لا یرجون لقاءنا ائت بقرءان ... قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم)
۲ - حضرت محمّد(ص) فرستاده خدا بوده و آیات قرآن را به دستور او بر مردم مى خواند. (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم)
۳ - ارتباط بىواسطه و مستقیم پیامبر(ص) با مردم، در ابلاغ پیام خدا (قرآن) به آنان (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم)
۴ - لزوم حفظ رابطه مستقیم و بىواسطه با مردم براى رهبران و مبلغان دینى در راستاى تبلیغ و ارشاد (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم)
۵ - قرآن پدیده بدیعى است که مردم عصر پیامبر(ص) نسبت به آن کاملاً بیگانه بوده اند. (و لا أدریکم به) برداشت فوق، لازمه معناى جمله «لو شاء اللّه ... و لا أدراکم به» (اگر خدا خواسته بود شما را به آن آشنا نمى کرد) است.
۶ - ناآشنایى حضرت محمّد(ص) به معارف قرآن پیش از نزول آن بر ایشان (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم و لا أدریکم به) کلمه «أدرى» مى تواند افعل تفضیل و به معناى «أعلم» (داناتر) و به تقدیر «و لا أدرى منکم به» باشد.
۷ - زندگى و شخصیت پیش از بعثت پیامبر(ص)، دلیلى روشن براى رسالت و نبوت او (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم ... فقد لبثت فیکم عمراً من قبله)
۸ - زندگى پیش از بعثت حضرت محمّد(ص)، گواه روشن بر الهى و آسمانى بودن قرآن (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم ... فقد لبثت فیکم عمراً من قبله)
۹ - انکار آسمانى بودن قرآن و رسالت حضرت محمّد(ص) على رغم آگاهى به زندگى و شخصیت پیش از بعثت او، نشانه بى خردى است. (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم ... فقد لبثت فیکم عمراً من قبله أفلا تعقلون)
۱۰ - سرزنش مشرکان از سوى خداوند، به خاطر انکار الهى بودن قرآن و رسالت پیامبر(ص)، على رغم آشنایى کامل آنان با شخصیت پیش از بعثت آن حضرت (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم ... فقد لبثت فیکم عمراً من قبله أفلا تعقلون)
۱۱ - عقل، وسیله اى براى شناخت حقایق (قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم ... أفلا تعقلون)
۱۲ - زندگى و سیر و سلوک فردى و اجتماعى پیشین افراد، وسیله اى براى شناخت شخصیت آنان (فقد لبثت فیکم عمراً من قبله أفلا تعقلون)
موضوعات مرتبط
- تبلیغ: روش تبلیغ ۴
- خدا: سرزنشهاى خدا ۱۰ ; کتاب خدا ۱
- رسولان خدا: ۲
- رهبران دینى: رهبران دینى و مردم ۴ ; مسؤولیت رهبران دینى ۴
- زندگى: نقش زندگى اجتماعى ۱۲ ; نقش زندگى فردى ۱۲
- شخصیت: ابزار شناخت شخصیت ۱۲
- شناخت: ابزار شناخت ۱۱
- عقل: نشانه هاى بىعقلى ۹ ; نقش عقل ۱۱
- قرآن: تازگى قرآن ۵ ; تکذیب قرآن ۹ ; دلایل وحیانیت قرآن ۸ ; سرزنش مکذبان قرآن ۱۰ ; ویژگیهاى قرآن ۱
- مبلغان: مبلغان و مردم ۴ ; مسؤولیت مبلغان ۴
- محمّد(ص): تبلیغ محمّد(ص) ۲، ۳ ; تکذیب محمّد(ص) ۹ ; دلایل نبوت محمّد(ص) ۷ ; رسالت محمّد(ص) ۲ ; سرزنش مکذبان محمّد(ص) ۱۰ ; محمّد(ص) قبل از بعثت ۷، ۸ ; محدوده علم محمّد(ص) ۶ ; محمّد(ص) و قرآن ۶ ; محمّد(ص) و مردم ۳ ; مقامات محمّد(ص) ۲
- مردم: مردم صدر اسلام و قرآن ۵
- مشرکان: سرزنش مشرکان ۱۰ ; مشرکان صدر اسلام و قرآن ۱۰ ; مشرکان صدر اسلام و محمّد(ص) ۱۰
منابع