نتایج جستجو

اول بلد حين خير الا شدد عزب نفر قوم زلزل ملک نفس عزز اجر نحن سبح رضو سوق رعد سرح خلق لما س جهد کتب انس شرر خرج ورى علم ليل فلح قلل سبل اخر وقت حقق على

جريان عيسى در پدر نداشتن مانند جريان آدم است كه خدا را از خاكش آفريد. 2- [رعد:35]. مراد از مثل در آيه چنانكه گفته‏اند صفت است كه موصوف را مجسّم مى‏كند درباره

كردن جمع كردن «وَصَلَ الشَّىْ‏ءَ» بِالشَّىْ‏ءِ وَصْلاً وصِلَةً: جَمَعَهُ» [رعد:21]. و كسانيكه خدا آنچه را به پيوستن آن فرمان داده پيوسته مى‏دارند و از خدايشان

سرعت صوت در هر ثانيه 240 متر لذا صداى رعد هميشه پس از برق شنيده مى‏شود. [بقره:19]، [رعد:13] آيه روشن مى‏كند كه رعد در پيدا شدنش از دستور خدا پيروى مى‏كند

نيز نسبت به خودم شعور و درك دارم. نظير اين دو آيه است آيات [رعد:13]. كه از تسبيح و حمد رعد سخن مى‏گويد [حديد:1]، [حشر:1]، [جمعه:1]، تغابن:1. اين آيات بعضى

كف [رعد:17] يعنى سيل كفى بالا آمده برداشت. راغب آن را كف گفته است ولى ديگران مطلق آورده‏اند. در قرآن در كف طلا و نقره و غيره نيز بكار رفته است [رعد:17]

است از حيث عاقبت. [رعد:22]. ظاهراً مراد از «الدّار» دنياست و عاقبت دنيا آخرت است يعنى:عاقبت خوب دنيا(كه آخرت باشد)براى آنهاست [رعد:35]. عقبى در اين آيه

حيوانات مورچه، زنبور عسل و موش ذخيره مى‏كند. احتمال: به معنى حمل است (اقرب) [رعد:17]، [نساء:112] ممكن است احتمال براى طلب يا مبالغه باشد كه اين دو از معناى

از آنكه به وسيله ديدن باشد يا شنيدن مثل [نحل:75] كه بوسيله ديدن است و مثل [رعد:10] كه به وسيله شنيدن است پس جهر هم قولى است و هم فعلى . به نظر مى‏آيدكه جهر

ترجمه Tabber requires Javascript to function. و از آیات او این است که برق و رعد را به شما نشان می‌دهد که هم مایه ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، و امید به

اوست پس جنس حمد و هر حمد براى خداى سبحان است (به اختصار) . * [بقره:30]، [رعد:13]، [اسراء:44] باء در «بِحَمْدِهِ» در اين آيات و غيره چه بائى است و چه معنى

از آنكه به وسيله ديدن باشد يا شنيدن مثل [نحل:75] كه بوسيله ديدن است و مثل [رعد:10] كه به وسيله شنيدن است پس جهر هم قولى است و هم فعلى . به نظر مى‏آيدكه جهر

و ستارگان نيز استعمال شده است مثل [بقره:164] [ص:36] [يس:38] و آياتى نظير [رعد:2] على الظاهر شامل آفتاب و ماه و ستارگان و غيره است . در اينجا لازم است درباره

كرده است و آنانكه همان عهد را بعد از محكم شدن نقص مى‏كنند مورد لعنت خدايند [رعد:25] مهمّترين فرقيكه ما بين انسان و ساير موجودات هست تفكّر و تكامل است، موجودات

جف‌ء (۱ بار) به ضمّ‏ اوّل كنار افتاده. (مجمع البيان) اسم ممدود است مثل غثاء [رعد:17] امّا كف در حاليكه كنار افتاده است نابود مى‏شود امّا آنچه به مردم سود ميدهد

آن اعناق مى‏باشد. [اسراء:29]. دست را به گردنت بسته نكن(در انفاق تقتيرنكن) [رعد:5]. در آيه [انفال:12]. مراد از «فَوْقَ الْاَعْناقِ» ظاهراً سرهات كه بالاى

مجيد بيشتر در معنوى بكار رفته است [نحل:91]. عهدها را بعد از تأكيد نشكنيد. [رعد:20]. آنانكه بعهد خدا وفا مى‏كنند و پيمان محكم را نمى‏شكنند. رجوع شودبه «عهد»

مجيد بيشتر در معنوى بكار رفته است [نحل:91]. عهدها را بعد از تأكيد نشكنيد. [رعد:20]. آنانكه بعهد خدا وفا مى‏كنند و پيمان محكم را نمى‏شكنند. رجوع شودبه «عهد»

گفت درنگ كنيد من آتش ديدم... معنى انتظار در «اُمْكُثُوا» كاملاً روشن است. [رعد:17]. امّا آنچه به مردم مفيد است در زمين مى‏ماند اين ظاهراً از آن جهت است كه

کلمه برق‌ (۱۰ بار) نور. (نيروى مخصوص) در لغت عرب نورى است كه از ابر مى‏جهد [رعد:12] و چون چشم مضطرب و خيره شود گويند: [قيامة:7]. [واقعة:18]، اكواب جمع كوب