گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۳۷: خط ۳۹:
و بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه : ما اين بلا را به سر اصحاب فيل آورديم تا قريش با شهر مكه مانوس شود و بتواند در آن شهر بماند، و يا اين كار را كرديم تا قريش را كه از ترس ابرهه از شهر گريخته بودند، دو باره به شهرشان علاقمند كنيم ، لذا لشكر ابرهه را هلاك كرديم ، و اين باعث شد كه قريش بيش از پيش به مكه و كعبه علاقمند شوند، و نيز محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در آنجا متولد شود و سپس به عنوان رسولى بشير و نذير مبعوث گردد، ليكن اشكال در اين چند معنا در استفاده آنها از سياق است ، و اينكه اين معانى از كجاى سياق بر مى آيد.
و بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه : ما اين بلا را به سر اصحاب فيل آورديم تا قريش با شهر مكه مانوس شود و بتواند در آن شهر بماند، و يا اين كار را كرديم تا قريش را كه از ترس ابرهه از شهر گريخته بودند، دو باره به شهرشان علاقمند كنيم ، لذا لشكر ابرهه را هلاك كرديم ، و اين باعث شد كه قريش بيش از پيش به مكه و كعبه علاقمند شوند، و نيز محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در آنجا متولد شود و سپس به عنوان رسولى بشير و نذير مبعوث گردد، ليكن اشكال در اين چند معنا در استفاده آنها از سياق است ، و اينكه اين معانى از كجاى سياق بر مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۱ </center>
الَّذِى أَطعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ
الَّذِى أَطعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَ ءَامَنَهُم مِّنْ خَوْفِ
اين آيه اشاره است به منت واضحى كه در ايلاف دو رحلت وجود دارد، و نعمت ظاهرى كه نمى توانند آن را انكار كنند، و آن تامين معاش قريش ‍ و امنيت آنان است كه در سر زمينى زندگى مى كردند كه نه نانشان تامين بوده و نه جانشان ، و نه سرزمين خرمى بود كه ديگران بدانجا آيند، و نه جان ديگران در آنجا تاءمين مى شد پس بايد ربى را بپرستند كه اين چنين به بهترين وجه امورشان را تدبير نمود، و او همان رب بيت است .
اين آيه اشاره است به منت واضحى كه در ايلاف دو رحلت وجود دارد، و نعمت ظاهرى كه نمى توانند آن را انكار كنند، و آن تامين معاش قريش ‍ و امنيت آنان است كه در سر زمينى زندگى مى كردند كه نه نانشان تامين بوده و نه جانشان ، و نه سرزمين خرمى بود كه ديگران بدانجا آيند، و نه جان ديگران در آنجا تاءمين مى شد پس بايد ربى را بپرستند كه اين چنين به بهترين وجه امورشان را تدبير نمود، و او همان رب بيت است .
بحث روائى
بحث روائى
خط ۵۰: خط ۵۲:
==آيات ۱ - ۷، سوره ماعون ==
==آيات ۱ - ۷، سوره ماعون ==
سوره ماعون مدنى يا مكى است و هفت آيه دارد
سوره ماعون مدنى يا مكى است و هفت آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
أَ رَءَيْت الَّذِى يُكَذِّب بِالدِّينِ(۱)
أَ رَءَيْت الَّذِى يُكَذِّب بِالدِّينِ(۱)
فَذَلِك الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيمَ(۲)
فَذَلِك الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيمَ(۲)
وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۳)
وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ(۳)
فَوَيْلٌ لِّلْمُصلِّينَ(۴)
فَوَيْلٌ لِّلْمُصلِّينَ(۴)
الَّذِينَ هُمْ عَن صلاتهِمْ ساهُونَ(۵)
الَّذِينَ هُمْ عَن صلاتهِمْ ساهُونَ(۵)
الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ(۶)
الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ(۶)
وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(۷)
وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ(۷)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۷۱: خط ۷۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۳ </center>
و اين سوره هم احتمال دارد مكى باشد و هم مدنى .
و اين سوره هم احتمال دارد مكى باشد و هم مدنى .
أَ رَءَيْت الَّذِى يُكَذِّب بِالدِّينِ
أَ رَءَيْت الَّذِى يُكَذِّب بِالدِّينِ
كلمه «'''رؤ يت '''» هم مى تواند به معناى ديدن با چشم باشد، و هم به معناى معرفت . و خطاب در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، بدان جهت كه فردى شنونده است ، نه بدان جهت كه پيامبر است ، در نتيجه خطاب به عموم شنوندگان دنيا خواهد بود. و مراد از «'''دين '''»، جزاى يوم الجزاء است ، پس كسى كه دين را تكذيب كند منكر معاد است .
كلمه «'''رؤ يت '''» هم مى تواند به معناى ديدن با چشم باشد، و هم به معناى معرفت . و خطاب در اين آيه شريفه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) است ، بدان جهت كه فردى شنونده است ، نه بدان جهت كه پيامبر است ، در نتيجه خطاب به عموم شنوندگان دنيا خواهد بود. و مراد از «'''دين '''»، جزاى يوم الجزاء است ، پس كسى كه دين را تكذيب كند منكر معاد است .
ولى بعضى گفته اند: مراد از دين ، همان معناى معروفش يعنى كيش و ملت است .
ولى بعضى گفته اند: مراد از دين ، همان معناى معروفش يعنى كيش و ملت است .
خط ۷۷: خط ۷۹:
==اوصاف تكذيب كنندگان دين : راندن يتيم ، عدم اهتمام به طعام مسكين ،سهل انگارى در نمازگزاران ، رياكارى و منع «'''==
==اوصاف تكذيب كنندگان دين : راندن يتيم ، عدم اهتمام به طعام مسكين ،سهل انگارى در نمازگزاران ، رياكارى و منع «'''==
ماعون '''»
ماعون '''»
فَذَلِك الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيمَ
فَذَلِك الَّذِى يَدُعُّ الْيَتِيمَ
كلمه «'''دع '''» به معناى رد كردن به زور و به جفا است ، و حرف «'''فاء'''» در كلمه «'''فذلك '''» براى توهم معناى شرط است ، و تقدير كلام «'''ارايت الذى يكذب بالجزاء فعرفته بصفاته ، فان لم تعرفه فذلك الذى ...'''» است ، يعنى آيا آن كس را كه روز جزا را تكذيب مى كند، از راه صفاتى كه لازمه تكذيب است شناختى ؟ اگر نشناختى پس بدان كه او كسى است كه يتيم را به زور از در خانه خود مى راند، و او را جفا مى كند، و از عاقبت عمل زشتش نمى ترسد، و اگر روز جزا را انكار نمى داشت چنين جراتى را به خود نمى داد، و از عاقبت عمل خود مى ترسيد، و اگر مى ترسيد به يتيم ترحم مى نمود.
كلمه «'''دع '''» به معناى رد كردن به زور و به جفا است ، و حرف «'''فاء'''» در كلمه «'''فذلك '''» براى توهم معناى شرط است ، و تقدير كلام «'''ارايت الذى يكذب بالجزاء فعرفته بصفاته ، فان لم تعرفه فذلك الذى ...'''» است ، يعنى آيا آن كس را كه روز جزا را تكذيب مى كند، از راه صفاتى كه لازمه تكذيب است شناختى ؟ اگر نشناختى پس بدان كه او كسى است كه يتيم را به زور از در خانه خود مى راند، و او را جفا مى كند، و از عاقبت عمل زشتش نمى ترسد، و اگر روز جزا را انكار نمى داشت چنين جراتى را به خود نمى داد، و از عاقبت عمل خود مى ترسيد، و اگر مى ترسيد به يتيم ترحم مى نمود.
وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ
وَ لا يحُض عَلى طعَامِ الْمِسكِينِ
خط ۸۴: خط ۸۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۴ </center>
بعضى ديگر گفته اند: طعام در آيه به معناى اطعام است . و اگر تعبير به تشويق به طعام كرد، و نه به خود عمل (اطعام ) براى اين بود كه حض هم شامل تشويق عملى يعنى خود عمل اطعام مى شود، و هم شامل تشويق زبانى .
بعضى ديگر گفته اند: طعام در آيه به معناى اطعام است . و اگر تعبير به تشويق به طعام كرد، و نه به خود عمل (اطعام ) براى اين بود كه حض هم شامل تشويق عملى يعنى خود عمل اطعام مى شود، و هم شامل تشويق زبانى .
فَوَيْلٌ لِّلْمُصلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صلاتهِمْ ساهُونَ
فَوَيْلٌ لِّلْمُصلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَن صلاتهِمْ ساهُونَ
يعنى آنهايى كه از نمازشان غافلند اهتمامى به امر نماز ندارند، و از فوت شدنش باكى ندارند چه اينكه به كلى فوت شود و چه اينكه بعضى از اوقات فوت گردد، و چه اينكه وقت فضيلتش از دست برود و چه اينكه اركان و شرايطش و احكام و مسائلش را ندانسته نمازى باطل بخوانند.
يعنى آنهايى كه از نمازشان غافلند اهتمامى به امر نماز ندارند، و از فوت شدنش باكى ندارند چه اينكه به كلى فوت شود و چه اينكه بعضى از اوقات فوت گردد، و چه اينكه وقت فضيلتش از دست برود و چه اينكه اركان و شرايطش و احكام و مسائلش را ندانسته نمازى باطل بخوانند.
در آيه شريفه تكذيب گر روز جزا به چنين نمازگزارانى تطبيق شده ، چون حرف «'''فاء'''» كه بر سر جمله آمده مى فهماند جمله مزبور نتيجه تكذيب روز جزا است و مى رساند چنين نمازگزارانى خالى از نفاق نيستند، چون تكذيب روز جزا تنها به اين نيست كه به كلى آن را منكر شود، كسى هم كه تظاهر به ايمان مى كند و نماز مسلمانان را مى خواند، اما طورى مى خواند كه عملا نشان مى دهد باكى از روز جزا ندارد، او نيز روز جزا را تكذيب كرده .
در آيه شريفه تكذيب گر روز جزا به چنين نمازگزارانى تطبيق شده ، چون حرف «'''فاء'''» كه بر سر جمله آمده مى فهماند جمله مزبور نتيجه تكذيب روز جزا است و مى رساند چنين نمازگزارانى خالى از نفاق نيستند، چون تكذيب روز جزا تنها به اين نيست كه به كلى آن را منكر شود، كسى هم كه تظاهر به ايمان مى كند و نماز مسلمانان را مى خواند، اما طورى مى خواند كه عملا نشان مى دهد باكى از روز جزا ندارد، او نيز روز جزا را تكذيب كرده .
الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ
الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ
كسانى كه عبادت را در انظار مردم انجام مى دهند، (و يا در انظار بهتر و غليظتر انجام مى دهند )، اينگونه افراد شكارچيانى هستند كه با زبان شكار حرف مى زنند، تا شكار بدامشان بيفتد، (در بين مسلمانان خود را مسلمان تر از آنان جلوه مى دهند، و معلوم است اگر در بين اهل ملتى ديگر قرار بگيرند چهره آن مردم را به خود مى گيرند).
كسانى كه عبادت را در انظار مردم انجام مى دهند، (و يا در انظار بهتر و غليظتر انجام مى دهند )، اينگونه افراد شكارچيانى هستند كه با زبان شكار حرف مى زنند، تا شكار بدامشان بيفتد، (در بين مسلمانان خود را مسلمان تر از آنان جلوه مى دهند، و معلوم است اگر در بين اهل ملتى ديگر قرار بگيرند چهره آن مردم را به خود مى گيرند).
وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ
وَ يَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ
خط ۱۱۳: خط ۱۱۵:
==آيات ۱ - ۳، سوره كوثر ==
==آيات ۱ - ۳، سوره كوثر ==
سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد
سوره كوثر مكى است و سه آيه دارد
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ(۱)
إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ(۱)
فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ(۲)
فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ(۲)
إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ(۳)
إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ(۳)
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
به نام اللّه كه به نيك و بد بخشنده
به نام اللّه كه به نيك و بد بخشنده
خط ۱۲۷: خط ۱۲۹:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۶۳۸ </center>
اقوال مختلف درباره مراد از «'''كوثر'''» و بيان شواهددال بر اينكه مراد از آن ذريّه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) يعنى فرزندان فاطمه(عليه السلام ) است
اقوال مختلف درباره مراد از «'''كوثر'''» و بيان شواهددال بر اينكه مراد از آن ذريّه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) يعنى فرزندان فاطمه(عليه السلام ) است
إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ
إِنَّا أَعْطيْنَك الْكَوْثَرَ
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''كوثر'''» بر وزن «'''فوعل '''» به معناى چيزى است كه شانش آن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است .
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''كوثر'''» بر وزن «'''فوعل '''» به معناى چيزى است كه شانش آن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى خير كثير است .
ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كرده اند: بعضى گفته اند: خير كثير است . و بعضى معانى ديگرى كرده اند كه فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:
ولى مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست اختلافى عجيب كرده اند: بعضى گفته اند: خير كثير است . و بعضى معانى ديگرى كرده اند كه فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:
خط ۱۳۸: خط ۱۴۰:
<span id='link445'><span>
<span id='link445'><span>
==مراد از امر صلوة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثر ==
==مراد از امر صلوة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء كوثر ==
فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ
فَصلِّ لِرَبِّك وَ انحَرْ
از ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر اين جمله در آمده ، استفاده مى شود كه امر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جمله «'''انا اعطيناك الكوثر'''» شده ، از باب شكر نعمت است ، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن .
از ظاهر سياق و ظاهر اينكه حرف «'''فاء'''» بر سر اين جمله در آمده ، استفاده مى شود كه امر به نماز و نحر شتر، كه متفرع بر جمله «'''انا اعطيناك الكوثر'''» شده ، از باب شكر نعمت است ، و چنين معنا مى دهد، حال كه ما بر تو منت نهاديم و خير كثيرت داديم اين نعمت بزرگ را با نماز و نحر شكرگزارى كن .
و مراد از «'''نحر'''» بنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و از على (عليه السلام ) رسيده ، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) روايت كرده ، دست بلند كردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتن براى نماز است .
و مراد از «'''نحر'''» بنا بر رواياتى كه از طرق شيعه و سنى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) و از على (عليه السلام ) رسيده ، و نيز رواياتى كه شيعه از امام صادق و ساير ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) روايت كرده ، دست بلند كردن به طرف گردن در هنگام تكبير گفتن براى نماز است .
خط ۱۴۵: خط ۱۴۷:
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت نماز بخوان ، و وقتى سر از ركوع بر مى دارى به طور كامل بايست .
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه براى پروردگارت نماز بخوان ، و وقتى سر از ركوع بر مى دارى به طور كامل بايست .
بعضى ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.
بعضى ديگر معانى ديگرى هم ذكر كرده اند.
إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ
إِنَّ شانِئَك هُوَ الاَبْترُ
كلمه : «'''شانى ء'''» به معناى دشمن خشمگين ، و كلمه «'''ابتر'''» به معناى اجاق كور است ، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده .
كلمه : «'''شانى ء'''» به معناى دشمن خشمگين ، و كلمه «'''ابتر'''» به معناى اجاق كور است ، و اين كسى كه چنين زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده .
بعضى گفته اند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قوم خويش ‍ است ، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمى سازد.
بعضى گفته اند: مراد از ابتر منقطع از خير، و يا منقطع از قوم خويش ‍ است ، كه خواننده توجه فرمود اين قول با روايات شان نزول نمى سازد.
خط ۱۵۱: خط ۱۵۳:
در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : كوثر آن خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) داد. ابو بشر مى گويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردم معتقدند كه كوثر نام نهرى در بهشت است . سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته .
در الدر المنثور است كه بخارى ابن جرير و حاكم از طريق ابى بشر از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : كوثر آن خيرى است كه خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) داد. ابو بشر مى گويد: به سعيد بن جبير گفتم جمعى از مردم معتقدند كه كوثر نام نهرى در بهشت است . سعيد گفت نهرى هم كه در بهشت است يكى از خيرهايى است كه خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۴۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش