گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۴}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴: خط ۶:
<span id='link285'><span>
<span id='link285'><span>
==عذرى كه تخلف كنندگان از همراهى با پيامبر (ص ) آوردند و گفتند:اشتغال به سرپرستى اموال و خانواده هايمان ما را باز داشت و جواب به آنها كه سببواقعى تخلفشان سوء ظن و ترس از كشته شدن بوده است ==
==عذرى كه تخلف كنندگان از همراهى با پيامبر (ص ) آوردند و گفتند:اشتغال به سرپرستى اموال و خانواده هايمان ما را باز داشت و جواب به آنها كه سببواقعى تخلفشان سوء ظن و ترس از كشته شدن بوده است ==
سيَقُولُ لَك الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الاَعْرَابِ شغَلَتْنَا أَمْوَلُنَا وَ أَهْلُونَا فَاستَغْفِرْ لَنَا ...
 
سيَقُولُ لَك الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الاَعْرَابِ شغَلَتْنَا أَمْوَلُنَا وَ أَهْلُونَا فَاستَغْفِرْ لَنَا ...
در مجمع البيان گفته : ((مخلف (( به كسى گفته مى شود كه در جاى كسانى كه از شهر خارج مى شوند باقى گذاشته شود؛ و اين كلمه مشتق از ماده ((خلف (( است ، و ضد آن ((مقدم (( مى باشد.
در مجمع البيان گفته : ((مخلف (( به كسى گفته مى شود كه در جاى كسانى كه از شهر خارج مى شوند باقى گذاشته شود؛ و اين كلمه مشتق از ماده ((خلف (( است ، و ضد آن ((مقدم (( مى باشد.
و كلمه ((الاعراب (( - به طورى كه گفته اند - به معناى جماعتى از عربهاى باديه نشين است و بر عربهاى شهرنشين اطلاق نمى گردد. و اين كلمه اسم جمع است كه از لفظ خودش مفرد ندارد.
و كلمه ((الاعراب (( - به طورى كه گفته اند - به معناى جماعتى از عربهاى باديه نشين است و بر عربهاى شهرنشين اطلاق نمى گردد. و اين كلمه اسم جمع است كه از لفظ خودش مفرد ندارد.
خط ۱۷: خط ۲۰:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۷ </center>
((بل كان اللّه بما تعملون خبيرا(( - اين جمله تعريض و كنايه به متخلفين است ، و در آن به اين نكته اشاره مى كند كه شما در اين بهانه خود دروغ مى گوييد، اصللا علت تخلف شما مساءله اشتغال به امور اموال و اولاد نبود.
((بل كان اللّه بما تعملون خبيرا(( - اين جمله تعريض و كنايه به متخلفين است ، و در آن به اين نكته اشاره مى كند كه شما در اين بهانه خود دروغ مى گوييد، اصللا علت تخلف شما مساءله اشتغال به امور اموال و اولاد نبود.
بَلْ ظنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِب الرَّسولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذَلِك فى قُلُوبِكُمْ ...
بَلْ ظنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِب الرَّسولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلى أَهْلِيهِمْ أَبَداً وَ زُيِّنَ ذَلِك فى قُلُوبِكُمْ ...
اين آيه علت واقعى تخلف را بيان مى كند، و مى فرمايد تخلف شما از شركت در جهاد براى اشتغال به امور مذكور نبود، بلكه اين بود كه شما پنداشتيد رسول و مؤ منين هرگز از اين جنگ برنمى گردند و هر كس در اين سفر شركت كرده به دست قريش كه آن همه لشكر فراهم آورده و آن همه نيرو و شوكت دارد كشته خواهد شد، اين بود علت تخلف شما.
اين آيه علت واقعى تخلف را بيان مى كند، و مى فرمايد تخلف شما از شركت در جهاد براى اشتغال به امور مذكور نبود، بلكه اين بود كه شما پنداشتيد رسول و مؤ منين هرگز از اين جنگ برنمى گردند و هر كس در اين سفر شركت كرده به دست قريش كه آن همه لشكر فراهم آورده و آن همه نيرو و شوكت دارد كشته خواهد شد، اين بود علت تخلف شما.
((و زين ذلك فى قلوبكم (( - و اينكه فرمود: همين بهانه در دل شما است كه بدست شيطان جلوه داده شد، و شما هم طبق آن عمل كرديد، و آن اين بود كه از حركت به سوى جهاد تخلف كنيد، تا مبادا شما هم كشته شويد و از بين برويد.
((و زين ذلك فى قلوبكم (( - و اينكه فرمود: همين بهانه در دل شما است كه بدست شيطان جلوه داده شد، و شما هم طبق آن عمل كرديد، و آن اين بود كه از حركت به سوى جهاد تخلف كنيد، تا مبادا شما هم كشته شويد و از بين برويد.
((و ظننتم ظن السوء و كنتم قوما بورا(( - كلمه ((بور(( - به طورى كه گفته اند مصدر و به معناى فساد و يا هلاكت است ، كه البته منظور از آن معناى اسم فاعلى آنست ، و معنايش : و شما مردمى هالك و يا فاسد بوده ايد مى باشد.
((و ظننتم ظن السوء و كنتم قوما بورا(( - كلمه ((بور(( - به طورى كه گفته اند مصدر و به معناى فساد و يا هلاكت است ، كه البته منظور از آن معناى اسم فاعلى آنست ، و معنايش : و شما مردمى هالك و يا فاسد بوده ايد مى باشد.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ظن سوء(( همان پندارى بود كه پنداشتند رسول و مؤ منين از سفر حديبيه برنخواهند گشت . و بعيد هم نيست ، كه مراد از آن ، اين پندار باشد كه خدا رسولش را يارى نمى كند و دين خود را غلبه نمى دهد، كه اين احتمال در ذيل آيه ششم همين سوره گذشت ، كه مى فرمود: ((الظانين باللّه ظن السوء(( بلكه اين احتمال روشن تر به نظر مى رسد.
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ظن سوء(( همان پندارى بود كه پنداشتند رسول و مؤ منين از سفر حديبيه برنخواهند گشت . و بعيد هم نيست ، كه مراد از آن ، اين پندار باشد كه خدا رسولش را يارى نمى كند و دين خود را غلبه نمى دهد، كه اين احتمال در ذيل آيه ششم همين سوره گذشت ، كه مى فرمود: ((الظانين باللّه ظن السوء(( بلكه اين احتمال روشن تر به نظر مى رسد.
وَ مَن لَّمْ يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ سعِيراً
وَ مَن لَّمْ يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَفِرِينَ سعِيراً
در اين آيات شريفه بين ايمان به خدا و ايمان به رسول جمع شده ، و اين براى آن است كه بفهماند كفر به رسول و اطاعت نكردن از او كفر به خدا هم هست ، و در اين آيه لحنى است تهديدآميز.
در اين آيات شريفه بين ايمان به خدا و ايمان به رسول جمع شده ، و اين براى آن است كه بفهماند كفر به رسول و اطاعت نكردن از او كفر به خدا هم هست ، و در اين آيه لحنى است تهديدآميز.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۱۸ </center>
در جمله ((فانا اعتدنا للكافرين سعيرا مقتضاى (( ظاهر اين بود كه بفرمايد ((اعتدنا لهم (( چون كلمه كافرين قبلا گذشته بود و ضمير كار آن كلمه را مى كرد، پس اگر به جاى ضمير، خود كلمه را تكرار كرد براى اين است كه اشاره كند به اينكه آماده كردن سعير دوزخ براى آنان چه علتى داشت ، چون در اصطلاح اهل ادب معروف است كه تعليق حكم بر وصف ، عليت آن وصف براى حكم را مى رساند در نتيجه معنا چنين مى شود كه : اگر ما براى كفار آتش دوزخ فراهم كرده ايم ، بدين علت است كه آنها كافرند، لذا سعيرى ، يعنى آتشى ، مسعر، يعنى مشتعل ، برايشان فراهم كرديم . و اگر كلمه ((سعيرا(( را نكرده آورده براى اين است كه دلهره بيشترى ايجاد كند.
در جمله ((فانا اعتدنا للكافرين سعيرا مقتضاى (( ظاهر اين بود كه بفرمايد ((اعتدنا لهم (( چون كلمه كافرين قبلا گذشته بود و ضمير كار آن كلمه را مى كرد، پس اگر به جاى ضمير، خود كلمه را تكرار كرد براى اين است كه اشاره كند به اينكه آماده كردن سعير دوزخ براى آنان چه علتى داشت ، چون در اصطلاح اهل ادب معروف است كه تعليق حكم بر وصف ، عليت آن وصف براى حكم را مى رساند در نتيجه معنا چنين مى شود كه : اگر ما براى كفار آتش دوزخ فراهم كرده ايم ، بدين علت است كه آنها كافرند، لذا سعيرى ، يعنى آتشى ، مسعر، يعنى مشتعل ، برايشان فراهم كرديم . و اگر كلمه ((سعيرا(( را نكرده آورده براى اين است كه دلهره بيشترى ايجاد كند.
وَ للَّهِ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
وَ للَّهِ مُلْك السمَوَتِ وَ الاَرْضِ يَغْفِرُ لِمَن يَشاءُ وَ يُعَذِّب مَن يَشاءُ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِيماً
معناى آيه روشن است . و اين آيه مطالب قبل را تاءييد مى كند. و اگر در ذيل آيه كه راجع به مالكيت مطلق خدا است دو نام ((غفور(( و ((رحيم (( را آورده ، براى اين است كه اشاره كند به اينكه رحمتش از غضبش پيشى دارد، تا بندگانش به اين وسيله تحريك و تشويق به استغفار و استرحام شوند.
معناى آيه روشن است . و اين آيه مطالب قبل را تاءييد مى كند. و اگر در ذيل آيه كه راجع به مالكيت مطلق خدا است دو نام ((غفور(( و ((رحيم (( را آورده ، براى اين است كه اشاره كند به اينكه رحمتش از غضبش پيشى دارد، تا بندگانش به اين وسيله تحريك و تشويق به استغفار و استرحام شوند.
سيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطلَقْتُمْ إِلى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ ...
سيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطلَقْتُمْ إِلى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ ...
در اين آيه خبر از يك آينده اى ديگر مى دهد، و آن اين است كه مؤ منين به زودى جنگى مى كنند كه در آن جنگ فتح نصيبشان مى شود، و غنيمت هايى عائدشان مى گردد، آن وقت آنهايى كه تخلف كردند پشيمان شده درخواست مى كنند اجازه دهند به دنبالش به صحنه جنگ آيند تا از غنيمت بهره مند شوند. و اين جنگ جنگ خيبر است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين از آنجا گذشتند و آن را فتح نموده غنيمت هايى گرفتند. و خداى تعالى آن غنائم را به كسانى اختصاص داد كه در سفر حديبيه با او بودند، و غير آنان را شركت نداد.
در اين آيه خبر از يك آينده اى ديگر مى دهد، و آن اين است كه مؤ منين به زودى جنگى مى كنند كه در آن جنگ فتح نصيبشان مى شود، و غنيمت هايى عائدشان مى گردد، آن وقت آنهايى كه تخلف كردند پشيمان شده درخواست مى كنند اجازه دهند به دنبالش به صحنه جنگ آيند تا از غنيمت بهره مند شوند. و اين جنگ جنگ خيبر است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و مؤ منين از آنجا گذشتند و آن را فتح نموده غنيمت هايى گرفتند. و خداى تعالى آن غنائم را به كسانى اختصاص داد كه در سفر حديبيه با او بودند، و غير آنان را شركت نداد.
و معناى آيه اين است كه : شما به زودى روانه جنگى مى شويد كه در آن غنيمت هايى به دست خواهيد آورد، آن وقت اين متخلفين خواهند گفت : بگذاريد ما هم به شما بپيونديم . ((يريدون ان يبدلوا كلام اللّه (( - بعضى گفته اند: مراد از اين كلام خدا كه ((مى خواهند تبديلش كنند(( همان وعده اى است كه خدا به اهل حديبيه داد كه به زودى غنيمت هاى خيبر را بعد از فتح خيبر به آنان اختصاص مى دهد كه به زودى داستانش ‍ در تفسير آيه ((وعدكم اللّه مغانم كثيره تاخذونها فعجل لكم هذه (( خواهد آمد. و خدا در اين آيه با جمله ((اذا انطلقتم الى مغانم لتاخذوها(( به همان داستان اشاره دارد.
و معناى آيه اين است كه : شما به زودى روانه جنگى مى شويد كه در آن غنيمت هايى به دست خواهيد آورد، آن وقت اين متخلفين خواهند گفت : بگذاريد ما هم به شما بپيونديم . ((يريدون ان يبدلوا كلام اللّه (( - بعضى گفته اند: مراد از اين كلام خدا كه ((مى خواهند تبديلش كنند(( همان وعده اى است كه خدا به اهل حديبيه داد كه به زودى غنيمت هاى خيبر را بعد از فتح خيبر به آنان اختصاص مى دهد كه به زودى داستانش ‍ در تفسير آيه ((وعدكم اللّه مغانم كثيره تاخذونها فعجل لكم هذه (( خواهد آمد. و خدا در اين آيه با جمله ((اذا انطلقتم الى مغانم لتاخذوها(( به همان داستان اشاره دارد.
خط ۳۹: خط ۴۲:
و اين پاسخ كلام كسى است كه نه ايمان دارد و نه عقل . كسى كه اينقدر قدرت تشخيص ندارد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) معصوم است و در هيچ امرى داخل و خارج نمى شود مگر به امر خدا، اگر بخواهيم حمل به صحت كنيم حد اقل اين است كه بگوييم مردمانى ساده و كم فهم بوده اند، كه با ادعاى اسلام و ايمان اين طور با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) سخن گفته اند. از اينجا معلوم مى شود كه مراد از نفهميدنشان مگر اندك بسيط بودن عقل و ضعف فهم آنان است ، كه سخن اشخاص را آنطور كه بايد درك نمى كنند، نه اينكه بعضى از قسمتهاى كلام را مى فهمند و بعضى را نمى فهمند و آنچه مى فهمند كمتر و آنچه را نمى فهمند بيشتر است . و نه اينكه اقليتى از آنان مى فهمند و اكثريتى نمى فهمند، كما اينكه بعضى از مفسرين اين طور معنا كرده اند.
و اين پاسخ كلام كسى است كه نه ايمان دارد و نه عقل . كسى كه اينقدر قدرت تشخيص ندارد كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) معصوم است و در هيچ امرى داخل و خارج نمى شود مگر به امر خدا، اگر بخواهيم حمل به صحت كنيم حد اقل اين است كه بگوييم مردمانى ساده و كم فهم بوده اند، كه با ادعاى اسلام و ايمان اين طور با رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) سخن گفته اند. از اينجا معلوم مى شود كه مراد از نفهميدنشان مگر اندك بسيط بودن عقل و ضعف فهم آنان است ، كه سخن اشخاص را آنطور كه بايد درك نمى كنند، نه اينكه بعضى از قسمتهاى كلام را مى فهمند و بعضى را نمى فهمند و آنچه مى فهمند كمتر و آنچه را نمى فهمند بيشتر است . و نه اينكه اقليتى از آنان مى فهمند و اكثريتى نمى فهمند، كما اينكه بعضى از مفسرين اين طور معنا كرده اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۰ </center>
قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الاَعْرَابِ ستُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ تُقَتِلُونهُمْ أَوْ يُسلِمُونَ
قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الاَعْرَابِ ستُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولى بَأْسٍ شدِيدٍ تُقَتِلُونهُمْ أَوْ يُسلِمُونَ
مفسرين اختلاف كرده اند در اينكه اين قوم داراى باس شديد چه كسانيند؟ بعضى گفته اند: قبيله هوازن هستند. بعضى ديگر گفته اند: ثقيف اند. و بعضى گفته اند: هر دو طايفه اند. بعضى گفته اند: مردم روم اند كه در دو جنگ موته و تبوك شركت كردند. و بعضى گفته اند: اهل رده هستند كه ابوبكر بعد از رحلت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) با آنان جنگيد. بعضى هم گفته اند: ايرانيان هستند. و بعضى گفته اند: عربها و كردهاى ايران اند.
مفسرين اختلاف كرده اند در اينكه اين قوم داراى باس شديد چه كسانيند؟ بعضى گفته اند: قبيله هوازن هستند. بعضى ديگر گفته اند: ثقيف اند. و بعضى گفته اند: هر دو طايفه اند. بعضى گفته اند: مردم روم اند كه در دو جنگ موته و تبوك شركت كردند. و بعضى گفته اند: اهل رده هستند كه ابوبكر بعد از رحلت رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) با آنان جنگيد. بعضى هم گفته اند: ايرانيان هستند. و بعضى گفته اند: عربها و كردهاى ايران اند.
و از جمله ((ستدعون (( به نظر مى رسد كه منظور، بعضى از اقوامى است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بعد از فتح خيبر با آنها نبرد كرد، يعنى هوازن و ثقيف و روم و موته . و اينكه خداى تعالى از پيش ‍ خبر داد كه ((به متخلفين بگو شما ما را پيروى نخواهيد كرد(( ناظر به پيروى كردن آنان در جنگ خيبر است - اين طور از سياق استفاده مى شود.
و از جمله ((ستدعون (( به نظر مى رسد كه منظور، بعضى از اقوامى است كه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) بعد از فتح خيبر با آنها نبرد كرد، يعنى هوازن و ثقيف و روم و موته . و اينكه خداى تعالى از پيش ‍ خبر داد كه ((به متخلفين بگو شما ما را پيروى نخواهيد كرد(( ناظر به پيروى كردن آنان در جنگ خيبر است - اين طور از سياق استفاده مى شود.
خط ۴۶: خط ۴۹:
خداى سبحان سپس كلام خود را با وعده و وعيد خاتمه مى دهد. وعده در مقابل اطاعت ، و وعيد در مقابل معصيت . مى فرمايد: ((فان تطيعوا(( اگر اطاعت كنيد و براى قتال بيرون شويد ((يوتكم اللّه اجرا حسنا(( خدا اجر نيكى به شما مى دهد ((و ان تتولوا(( و اگر روى بگردانيد و نافرمانى كنيد و خارج نشويد ((كما توليتم من قبل (( همانطورى كه بار قبلى رو گردانديد، و در سفر حديبيه خارج نشديد، آن وقت ((يعذبكم عذابا اليما(( خدا در دنيا - به طورى كه از ظاهر مقام استفاده مى شود - و يا هم در دنيا و هم در آخرت شما را به عذابى اليم و دردناك معذب مى كند.
خداى سبحان سپس كلام خود را با وعده و وعيد خاتمه مى دهد. وعده در مقابل اطاعت ، و وعيد در مقابل معصيت . مى فرمايد: ((فان تطيعوا(( اگر اطاعت كنيد و براى قتال بيرون شويد ((يوتكم اللّه اجرا حسنا(( خدا اجر نيكى به شما مى دهد ((و ان تتولوا(( و اگر روى بگردانيد و نافرمانى كنيد و خارج نشويد ((كما توليتم من قبل (( همانطورى كه بار قبلى رو گردانديد، و در سفر حديبيه خارج نشديد، آن وقت ((يعذبكم عذابا اليما(( خدا در دنيا - به طورى كه از ظاهر مقام استفاده مى شود - و يا هم در دنيا و هم در آخرت شما را به عذابى اليم و دردناك معذب مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۱ </center>
لَّيْس عَلى الاَعْمَى حَرَجٌ وَ لا عَلى الاَعْرَج حَرَجٌ وَ لا عَلى الْمَرِيضِ حَرَجٌ
لَّيْس عَلى الاَعْمَى حَرَجٌ وَ لا عَلى الاَعْرَج حَرَجٌ وَ لا عَلى الْمَرِيضِ حَرَجٌ
در اين آيه حكم جهاد را از معلولين كه جهاد برايشان طاقت فرساست به لسان رفع لازمه اش برمى دارد، يعنى نمى فرمايد اينها حكم جهاد ندارند، بلكه مى فرمايد لازمه آن را كه حرج است ندارند. آنگاه در اينجا نيز مانند آيه قبلى كلام را با وعده و وعيد خاتمه مى دهد. در وعده اش مى فرمايد: و هر كس خدا و رسول او را اطاعت كند خدا در بهشتى داخلش مى سازد كه نهرها از دامنه آن جارى است . و در وعيدش مى فرمايد و هر كس روى بگرداند خدا به عذابى دردناك معذبش مى كند.
در اين آيه حكم جهاد را از معلولين كه جهاد برايشان طاقت فرساست به لسان رفع لازمه اش برمى دارد، يعنى نمى فرمايد اينها حكم جهاد ندارند، بلكه مى فرمايد لازمه آن را كه حرج است ندارند. آنگاه در اينجا نيز مانند آيه قبلى كلام را با وعده و وعيد خاتمه مى دهد. در وعده اش مى فرمايد: و هر كس خدا و رسول او را اطاعت كند خدا در بهشتى داخلش مى سازد كه نهرها از دامنه آن جارى است . و در وعيدش مى فرمايد و هر كس روى بگرداند خدا به عذابى دردناك معذبش مى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۲ </center>
<span id='link287'><span>
<span id='link287'><span>
==آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح ==
==آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح ==
لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثَبَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً(۱۸)
لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثَبَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً(۱۸)
وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً(۱۹)
وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً(۱۹)
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَ كَف أَيْدِى النَّاسِ عَنكُمْ وَ لِتَكُونَ ءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِرَطاً مُّستَقِيماً(۲۰)
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَ كَف أَيْدِى النَّاسِ عَنكُمْ وَ لِتَكُونَ ءَايَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ يَهْدِيَكُمْ صِرَطاً مُّستَقِيماً(۲۰)
وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيراً(۲۱)
وَ أُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيهَا قَدْ أَحَاط اللَّهُ بِهَا وَ كانَ اللَّهُ عَلى كلِّ شىْءٍ قَدِيراً(۲۱)
وَ لَوْ قَتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الاَدْبَرَ ثُمَّ لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً(۲۲)
وَ لَوْ قَتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الاَدْبَرَ ثُمَّ لا يجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً(۲۲)
سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً(۲۳)
سنَّةَ اللَّهِ الَّتى قَدْ خَلَت مِن قَبْلُ وَ لَن تجِدَ لِسنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً(۲۳)
وَ هُوَ الَّذِى كَف أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنهُم بِبَطنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً(۲۴)
وَ هُوَ الَّذِى كَف أَيْدِيَهُمْ عَنكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنهُم بِبَطنِ مَكَّةَ مِن بَعْدِ أَنْ أَظفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيراً(۲۴)
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوكمْ عَنِ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ وَ الهَْدْى مَعْكُوفاً أَن يَبْلُغَ محِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُّؤْمِنَتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةُ بِغَيرِ عِلْمٍ لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فى رَحْمَتِهِ مَن يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً(۲۵)
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوكمْ عَنِ الْمَسجِدِ الْحَرَامِ وَ الهَْدْى مَعْكُوفاً أَن يَبْلُغَ محِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُّؤْمِنَتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةُ بِغَيرِ عِلْمٍ لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فى رَحْمَتِهِ مَن يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَاباً أَلِيماً(۲۵)
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَْمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجَْهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سكينَتَهُ عَلى رَسولِهِ وَ عَلى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كلِمَةَ التَّقْوَى وَ كانُوا أَحَقَّ بهَا وَ أَهْلَهَا وَ كانَ اللَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيماً(۲۶)
إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الحَْمِيَّةَ حَمِيَّةَ الجَْهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سكينَتَهُ عَلى رَسولِهِ وَ عَلى الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْزَمَهُمْ كلِمَةَ التَّقْوَى وَ كانُوا أَحَقَّ بهَا وَ أَهْلَهَا وَ كانَ اللَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيماً(۲۶)
لَّقَدْ صدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسجِدَ الْحَرَامَ إِن شاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محَلِّقِينَ رُءُوسكُمْ وَ مُقَصرِينَ لا تخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِك فَتْحاً قَرِيباً(۲۷)
لَّقَدْ صدَقَ اللَّهُ رَسولَهُ الرُّءْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسجِدَ الْحَرَامَ إِن شاءَ اللَّهُ ءَامِنِينَ محَلِّقِينَ رُءُوسكُمْ وَ مُقَصرِينَ لا تخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِك فَتْحاً قَرِيباً(۲۷)
هُوَ الَّذِى أَرْسلَ رَسولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ كلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شهِيداً(۲۸)
هُوَ الَّذِى أَرْسلَ رَسولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلى الدِّينِ كلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شهِيداً(۲۸)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۳ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۸۰: خط ۸۳:
و نيز خبرى كه در حقيقت نويدى ديگر است مى دهد كه مشركين اگر با شما جنگ كنند فرار خواهند كرد، به طورى كه پشت سر خود را نگاه نكنند. و مى فرمايد آن رؤ يايى كه در خواب به پيامبرش نشان داد رؤ ياى صادقه بود، و بر حسب آن ، به زودى داخل مسجد الحرام خواهند شد، در حالى كه ايمن باشند و سر خود را بتراشند، بدون اينكه از كسى واهمه اى كنند، چون خدا رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده تا دين حق را بر همه اديان غلبه دهد، هر چند كه مشركين كراهت داشته باشند.
و نيز خبرى كه در حقيقت نويدى ديگر است مى دهد كه مشركين اگر با شما جنگ كنند فرار خواهند كرد، به طورى كه پشت سر خود را نگاه نكنند. و مى فرمايد آن رؤ يايى كه در خواب به پيامبرش نشان داد رؤ ياى صادقه بود، و بر حسب آن ، به زودى داخل مسجد الحرام خواهند شد، در حالى كه ايمن باشند و سر خود را بتراشند، بدون اينكه از كسى واهمه اى كنند، چون خدا رسول خود را به هدايت و دين حق فرستاده تا دين حق را بر همه اديان غلبه دهد، هر چند كه مشركين كراهت داشته باشند.
اشاره به اينكه مقصود از رضا و سخط خدا ثواب و عقاب او است و آيه : ((لقد رضىالله عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجرة ...(( اخبار از پاداش و ثواب بيعت كنندگاناست
اشاره به اينكه مقصود از رضا و سخط خدا ثواب و عقاب او است و آيه : ((لقد رضىالله عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجرة ...(( اخبار از پاداش و ثواب بيعت كنندگاناست
لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ
لَّقَدْ رَضىَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَك تحْت الشجَرَةِ
((رضايت (( حالتى است كه در برخورد با هر چيز ملايم عارض بر نفس انسان مى شود، و آن را مى پذيرد و از خود دور نمى كند. در مقابل رضايت ، كلمه ((سخط(( قرار دارد، و اين دو كلمه وقتى به خداى سبحان (كه نه نفس دارد و نه دل ) نسبت داده مى شود مراد از آن ثواب و عقاب او خواهد بود، پس رضاى خدا به معناى ثواب دادن و پاداش نيك دادن است ، نه آن هيئتى كه حادث و عارضى بر نفس است ، چون خداى تعالى محال است در معرض حوادث قرار گيرد. از اينجا اين را هم مى فهميم كه رضايت و سخط از صفات فعل خدايند، نه از صفات ذات او.
((رضايت (( حالتى است كه در برخورد با هر چيز ملايم عارض بر نفس انسان مى شود، و آن را مى پذيرد و از خود دور نمى كند. در مقابل رضايت ، كلمه ((سخط(( قرار دارد، و اين دو كلمه وقتى به خداى سبحان (كه نه نفس دارد و نه دل ) نسبت داده مى شود مراد از آن ثواب و عقاب او خواهد بود، پس رضاى خدا به معناى ثواب دادن و پاداش نيك دادن است ، نه آن هيئتى كه حادث و عارضى بر نفس است ، چون خداى تعالى محال است در معرض حوادث قرار گيرد. از اينجا اين را هم مى فهميم كه رضايت و سخط از صفات فعل خدايند، نه از صفات ذات او.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۵ </center>
خط ۸۷: خط ۹۰:
پس جمله ((لقد رضى اللّه عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجره (( از ثواب و پاداشى خبر مى دهد كه خداى تعالى در مقابل بيعتشان در زير درخت به ايشان ارزانى داشته .
پس جمله ((لقد رضى اللّه عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجره (( از ثواب و پاداشى خبر مى دهد كه خداى تعالى در مقابل بيعتشان در زير درخت به ايشان ارزانى داشته .
و بيعت حديبيه در زير درختى به نام سمره واقع شد، و همه مومنينى كه با آن جناب بودند بيعت كردند. از اينجا معلوم مى شود كه ظرف ((اذ يبايعونك (( متعلق است به رضايت در جمله ((لقد رضى (( و لام در اين جمله لام سوگند است .
و بيعت حديبيه در زير درختى به نام سمره واقع شد، و همه مومنينى كه با آن جناب بودند بيعت كردند. از اينجا معلوم مى شود كه ظرف ((اذ يبايعونك (( متعلق است به رضايت در جمله ((لقد رضى (( و لام در اين جمله لام سوگند است .
فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثَبَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً
فَعَلِمَ مَا فى قُلُوبهِمْ فَأَنزَلَ السكِينَةَ عَلَيهِمْ وَ أَثَبَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً وَ مَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونهَا وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً
اين آيه به دليل اينكه در آغازش ((فاء(( تفريع آمده نتيجه گيرى از جمله ((لقد رضى اللّه ...(( است ، و مراد از ((ما فى قلوبهم (( حسن نيت و صدق آن در بيعتشان است ، چون عملى مرضى خداى تعالى واقع مى شود كه نيت در آن صادق و خالص باشد، نه اينكه صورتش زيبا و جالب باشد.
اين آيه به دليل اينكه در آغازش ((فاء(( تفريع آمده نتيجه گيرى از جمله ((لقد رضى اللّه ...(( است ، و مراد از ((ما فى قلوبهم (( حسن نيت و صدق آن در بيعتشان است ، چون عملى مرضى خداى تعالى واقع مى شود كه نيت در آن صادق و خالص باشد، نه اينكه صورتش زيبا و جالب باشد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۲۶ </center>
خط ۱۰۰: خط ۱۰۳:
و مراد از ((فتح قريب (( فتح خيبر است - اين طور از سياق استفاده مى شود - و همچنين مراد از ((مغانم كثيره ياخذونها((، غنائم خيبر است . بعضى هم گفته اند: مراد از فتح قريب ، فتح مكه است . ولى سياق با اين قول مساعد نيست .
و مراد از ((فتح قريب (( فتح خيبر است - اين طور از سياق استفاده مى شود - و همچنين مراد از ((مغانم كثيره ياخذونها((، غنائم خيبر است . بعضى هم گفته اند: مراد از فتح قريب ، فتح مكه است . ولى سياق با اين قول مساعد نيست .
و جمله ((و كان اللّه عزيزا حكيما(( به اين معنا است كه خدا در آنچه اراده مى كند مسلط و غالب است ، و نيز آنچه را اراده مى كند متقن انجام مى دهد نه گزافى و كدره اى .
و جمله ((و كان اللّه عزيزا حكيما(( به اين معنا است كه خدا در آنچه اراده مى كند مسلط و غالب است ، و نيز آنچه را اراده مى كند متقن انجام مى دهد نه گزافى و كدره اى .
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ ...
وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كثِيرَةً تَأْخُذُونهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ ...
مراد از اين ((مغانم كثيره (( كه مؤ منين به زودى آنها را به دست مى آورند اعم از غنيمت هاى خيبر و غير خيبر است ، كه بعد از مراجعت از حديبيه به دست آنان افتاد، در نتيجه جمله فعجل لكم هذه اشاره است به غنيمت هاى مذكور در آيه قبلى ، يعنى غنيمت هاى خيبر، كه از شدت نزديكى به منزله غنيمت بدست آمده به حساب آورده .
مراد از اين ((مغانم كثيره (( كه مؤ منين به زودى آنها را به دست مى آورند اعم از غنيمت هاى خيبر و غير خيبر است ، كه بعد از مراجعت از حديبيه به دست آنان افتاد، در نتيجه جمله فعجل لكم هذه اشاره است به غنيمت هاى مذكور در آيه قبلى ، يعنى غنيمت هاى خيبر، كه از شدت نزديكى به منزله غنيمت بدست آمده به حساب آورده .
البته اين در صورتى است كه آيه شريفه با آيات سابق نازل شده باشد، و اما بنا بر احتمالى كه بعضى داده اند كه اين آيه بعد از فتح خيبر نازل شده ، در آن صورت معناى كلمه ((هذه (( روشن است . چيزى كه هست معروف همين است كه سوره فتح تمامى اش بعد از حديبيه و قبل از رسيدن به مدينه نازل شده .
البته اين در صورتى است كه آيه شريفه با آيات سابق نازل شده باشد، و اما بنا بر احتمالى كه بعضى داده اند كه اين آيه بعد از فتح خيبر نازل شده ، در آن صورت معناى كلمه ((هذه (( روشن است . چيزى كه هست معروف همين است كه سوره فتح تمامى اش بعد از حديبيه و قبل از رسيدن به مدينه نازل شده .
خط ۱۱۱: خط ۱۱۴:
((و لتكون ايه للمؤ منين (( - اين جمله عطف است بر مطالبى كه در تقدير است ، و تقدير كلام چنين است كه : خداى تعالى مسلمانان را به اين فتح و غنيمت هاى بسيار و ثواب هاى اخروى وعده داد، براى اينكه چنين و چنان شود، و براى اينكه تو آيتى باشى ، يعنى علامت و نشانه اى باشى ، تا آنان را به حق راهنمايى كنى ، و بفهمانى كه پروردگارشان در وعده اى كه به پيغمبر خود مى دهد صادق ، و در پيشگوئيهايش راستگو است .
((و لتكون ايه للمؤ منين (( - اين جمله عطف است بر مطالبى كه در تقدير است ، و تقدير كلام چنين است كه : خداى تعالى مسلمانان را به اين فتح و غنيمت هاى بسيار و ثواب هاى اخروى وعده داد، براى اينكه چنين و چنان شود، و براى اينكه تو آيتى باشى ، يعنى علامت و نشانه اى باشى ، تا آنان را به حق راهنمايى كنى ، و بفهمانى كه پروردگارشان در وعده اى كه به پيغمبر خود مى دهد صادق ، و در پيشگوئيهايش راستگو است .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۲ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۴}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش