گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۱}}
__TOC__
__TOC__


خط ۵: خط ۷:
<span id='link247'><span>
<span id='link247'><span>
==بيان جمله امرت لان اكون اول المسلمين و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله نيز پيشاپيش ديگران مكلف و ماءمور به اسلام وعبادت مخلصانه است ==
==بيان جمله امرت لان اكون اول المسلمين و اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله نيز پيشاپيش ديگران مكلف و ماءمور به اسلام وعبادت مخلصانه است ==
قُلْ إِنى أُمِرْت أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ ... أَوَّلَ الْمُسلِمِينَ
قُلْ إِنى أُمِرْت أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ ... أَوَّلَ الْمُسلِمِينَ
اين آيه به نحوى به اول سوره برگشت كرده ، كه مى فرمود: ((انا انزلنا اليك الكتاب بالحق فاعبد اللّه مخلصا له الدين (( و منظور از آن اين است كه كفار را به كلى از اينكه آن جناب انعطافى بخرج دهد ماءيوس ‍ كند تا ديگر طمعى به او نكنند و سخنى از ترك دعوت و سازگارى با شرك ورزيدن او به ميان نياورند، و اين معنا در اول سوره ((ص (( و نيز در آياتى ديگر خاطرنشان شده است .
اين آيه به نحوى به اول سوره برگشت كرده ، كه مى فرمود: ((انا انزلنا اليك الكتاب بالحق فاعبد اللّه مخلصا له الدين (( و منظور از آن اين است كه كفار را به كلى از اينكه آن جناب انعطافى بخرج دهد ماءيوس ‍ كند تا ديگر طمعى به او نكنند و سخنى از ترك دعوت و سازگارى با شرك ورزيدن او به ميان نياورند، و اين معنا در اول سوره ((ص (( و نيز در آياتى ديگر خاطرنشان شده است .
پس گويا در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: به ايشان بگو آنچه من بر شما تلاوت كردم كه بايد خدا را بپرستم و دين خدا را خالص كنم ، هر چند خطاب در آن متوجه من است ، و ليكن بايد متوجه باشيد كه اين صرف دعوت نيست كه من فقط شنونده اى باشم و ماءمور باشم كه خطاب خدا را به شما برسانم ، و خودم هيچ وظيفه اى ديگر نداشته باشم ، بلكه من نيز مانند يك يك شما ماءمورم او را عبادت نموده ، دين را براى او خالص سازم . باز تكليف من به همين جا خاتمه نمى يابد، بلكه ماءمورم كه قبل از همه شما در برابر آنچه بر من نازل شده تسليم باشم ، و به همين جهت قبل از همه شما من تسليم شده ام ، و اينك بعد از تسليم شدن خودم به شما ابلاغ مى كنم . آرى من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم ، و به او ايمان آورده ام ، چه اينكه شما ايمان بياوريد و يا نياوريد. پس ديگر طمعى به من نداشته باشيد.
پس گويا در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: به ايشان بگو آنچه من بر شما تلاوت كردم كه بايد خدا را بپرستم و دين خدا را خالص كنم ، هر چند خطاب در آن متوجه من است ، و ليكن بايد متوجه باشيد كه اين صرف دعوت نيست كه من فقط شنونده اى باشم و ماءمور باشم كه خطاب خدا را به شما برسانم ، و خودم هيچ وظيفه اى ديگر نداشته باشم ، بلكه من نيز مانند يك يك شما ماءمورم او را عبادت نموده ، دين را براى او خالص سازم . باز تكليف من به همين جا خاتمه نمى يابد، بلكه ماءمورم كه قبل از همه شما در برابر آنچه بر من نازل شده تسليم باشم ، و به همين جهت قبل از همه شما من تسليم شده ام ، و اينك بعد از تسليم شدن خودم به شما ابلاغ مى كنم . آرى من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم ، و به او ايمان آورده ام ، چه اينكه شما ايمان بياوريد و يا نياوريد. پس ديگر طمعى به من نداشته باشيد.
خط ۲۰: خط ۲۲:
لْ إِنى أَخَاف إِنْ عَصيْت رَبى عَذَاب يَوْمٍ عَظِيمٍ
لْ إِنى أَخَاف إِنْ عَصيْت رَبى عَذَاب يَوْمٍ عَظِيمٍ
مراد از نافرمانى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نسبت به پروردگارش ، به شهادت سياق اين است كه : با امر او به اين كه دين را براى خداى اخلاص نمايد مخالفت ورزد. و مراد از ((يوم عظيم (( روز قيامت است . و اين آيه در حقيقت به منزله زمينه چينى براى آيه بعدى است .
مراد از نافرمانى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نسبت به پروردگارش ، به شهادت سياق اين است كه : با امر او به اين كه دين را براى خداى اخلاص نمايد مخالفت ورزد. و مراد از ((يوم عظيم (( روز قيامت است . و اين آيه در حقيقت به منزله زمينه چينى براى آيه بعدى است .
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مخْلِصاً لَّهُ دِينى فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ
قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مخْلِصاً لَّهُ دِينى فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ
اين آيه تصريح دارد به اينكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) امر پروردگار خود را اطاعت و امتثال كرده ، بر خلاف آيه قبلى كه همين معنا را به طور كنايه مى رساند.
اين آيه تصريح دارد به اينكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) امر پروردگار خود را اطاعت و امتثال كرده ، بر خلاف آيه قبلى كه همين معنا را به طور كنايه مى رساند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۸ </center>
خط ۲۷: خط ۲۹:
<span id='link248'><span>
<span id='link248'><span>
==مقصود از خسران نفس و اهل ، و اينكه چنين زيانى خسران مبين است ==
==مقصود از خسران نفس و اهل ، و اينكه چنين زيانى خسران مبين است ==
قُلْ إِنَّ الخَْسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ ...
قُلْ إِنَّ الخَْسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ ...
كلمه ((خسر(( و ((خسران (( هر دو به معناى از دست دادن سرمايه است ، يا همه اش و يا بعضى از آن . البته كلمه ((خسران (( رساتر از كلمه ((خسر(( است ، و ((خسران نفس (( به معناى آن است كه آدمى نفس خود را در معرض هلاكت و بدبختى قرار دهد، به طورى كه استعداد كمالش از بين برود و سعادت به كلى از او فوت شود. ((خسارت اهل (( هم به همين معنا است .
كلمه ((خسر(( و ((خسران (( هر دو به معناى از دست دادن سرمايه است ، يا همه اش و يا بعضى از آن . البته كلمه ((خسران (( رساتر از كلمه ((خسر(( است ، و ((خسران نفس (( به معناى آن است كه آدمى نفس خود را در معرض هلاكت و بدبختى قرار دهد، به طورى كه استعداد كمالش از بين برود و سعادت به كلى از او فوت شود. ((خسارت اهل (( هم به همين معنا است .
در اين آيه شريفه تعريضى است به مشركين ، كه در جمله ((فاعبدوا ما شئتم (( مورد خطاب واقع شده اند، گويا فرموده ، شما هر چه را بپرستيد بالاخره سرمايه نفس را از دست داده ايد، به خاطر اينكه آن را با به كفر كشاندن به هلاكت رسانديد، و همچنين اهل و خويشاوندان خود را هلاك كرديد، چون شما آنان را وادار به كفر و شرك كرديد، و اين كفر و شرك همان خسران حقيقى است .
در اين آيه شريفه تعريضى است به مشركين ، كه در جمله ((فاعبدوا ما شئتم (( مورد خطاب واقع شده اند، گويا فرموده ، شما هر چه را بپرستيد بالاخره سرمايه نفس را از دست داده ايد، به خاطر اينكه آن را با به كفر كشاندن به هلاكت رسانديد، و همچنين اهل و خويشاوندان خود را هلاك كرديد، چون شما آنان را وادار به كفر و شرك كرديد، و اين كفر و شرك همان خسران حقيقى است .
خط ۳۶: خط ۳۸:
چون بعضى گفته اند: مراد از ((آن همسران و خدمتكارانى است كه خدا براى انسان مؤ من و متقى در بهشت آماده كرده (( و اين معنا بهتر و با مقام آيه مناسب تر است ، چون خويشاوندى و هر رابطه اجتماعى دنيا در روز قيامت از هم گسيخته مى شود، همچنان كه خداى تعالى خبر داده كه ((فلا انساب بينهم يومئذ(( و نيز فرموده : ((يوم لا تملك نفس لنفس شيئا(( و آياتى ديگر غير از اينها.
چون بعضى گفته اند: مراد از ((آن همسران و خدمتكارانى است كه خدا براى انسان مؤ من و متقى در بهشت آماده كرده (( و اين معنا بهتر و با مقام آيه مناسب تر است ، چون خويشاوندى و هر رابطه اجتماعى دنيا در روز قيامت از هم گسيخته مى شود، همچنان كه خداى تعالى خبر داده كه ((فلا انساب بينهم يومئذ(( و نيز فرموده : ((يوم لا تملك نفس لنفس شيئا(( و آياتى ديگر غير از اينها.
و نيز مؤ يد معناى دوم اين آيه است كه مى فرمايد: ((فاما من اوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا و ينقلب الى اهله مسرورا((.
و نيز مؤ يد معناى دوم اين آيه است كه مى فرمايد: ((فاما من اوتى كتابه بيمينه فسوف يحاسب حسابا يسيرا و ينقلب الى اهله مسرورا((.
لهَُم مِّن فَوْقِهِمْ ظلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَ مِن تحْتهِمْ ظلَلٌ ...
لهَُم مِّن فَوْقِهِمْ ظلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَ مِن تحْتهِمْ ظلَلٌ ...
كلمه ((ظلل (( جمع ((ظله (( است و - به طورى كه گفته اند - به معناى ساترى است در بالاى سر. و مراد از اينكه ساترى از آتش در بالاى سر و ساترى ديگر در زير پا دارند، اين است كه آتش از همه جهات به ايشان احاطه دارد. و بقيه الفاظ آيه روشن است .
كلمه ((ظلل (( جمع ((ظله (( است و - به طورى كه گفته اند - به معناى ساترى است در بالاى سر. و مراد از اينكه ساترى از آتش در بالاى سر و ساترى ديگر در زير پا دارند، اين است كه آتش از همه جهات به ايشان احاطه دارد. و بقيه الفاظ آيه روشن است .
وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطغُوت أَن يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلى اللَّهِ لهَُمُ الْبُشرَى
وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطغُوت أَن يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلى اللَّهِ لهَُمُ الْبُشرَى
راغب گفته : كلمه ((طاغوت (( عبارت است از هر متجاوز و از هر معبودى به غير خداى تعالى . و اين كلمه هم در يك نفر استعمال مى شود، و هم در جمع و ظاهرا مراد از آن در آيه شريفه بتها و هر معبود طاغى ديگرى است كه به جاى خدا پرستيده شود.
راغب گفته : كلمه ((طاغوت (( عبارت است از هر متجاوز و از هر معبودى به غير خداى تعالى . و اين كلمه هم در يك نفر استعمال مى شود، و هم در جمع و ظاهرا مراد از آن در آيه شريفه بتها و هر معبود طاغى ديگرى است كه به جاى خدا پرستيده شود.
در آيه شريفه به صرف اجتناب از پرستش طاغوت اكتفا نشده ، بلكه بر آن و ((انابوا الى اللّه (( اضافه كرده است و اين اشاره بدان است كه صرف نفى خدايان ديگر هيچ فايده اى ندارد، آنچه فايده مى دهد اين است كه انسان بين نفى آن آلهه و اثبات اله واحد، جمع كند. هم خدا را بپرستد و هم غير او را نپرستد. اين است عبادت با اخلاص ‍ دين .
در آيه شريفه به صرف اجتناب از پرستش طاغوت اكتفا نشده ، بلكه بر آن و ((انابوا الى اللّه (( اضافه كرده است و اين اشاره بدان است كه صرف نفى خدايان ديگر هيچ فايده اى ندارد، آنچه فايده مى دهد اين است كه انسان بين نفى آن آلهه و اثبات اله واحد، جمع كند. هم خدا را بپرستد و هم غير او را نپرستد. اين است عبادت با اخلاص ‍ دين .
((لهم البشرى (( - اين جمله ، جملهاى است انشايى ، كه در عين حال خبر واقع شده براى ((الّذين اجتنبوا...((.
((لهم البشرى (( - اين جمله ، جملهاى است انشايى ، كه در عين حال خبر واقع شده براى ((الّذين اجتنبوا...((.
فَبَشرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسنَهُ ...
فَبَشرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسنَهُ ...
مقتضاى ظاهر عبارت اين بود كه بفرمايد: ((لهم البشرى فبشرهم (( و حاجت نبود كه كلمه عباد آورده شود،
مقتضاى ظاهر عبارت اين بود كه بفرمايد: ((لهم البشرى فبشرهم (( و حاجت نبود كه كلمه عباد آورده شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۰ </center>
و ليكن به منظور از آوردن آن اين بوده كه با اضافه شدن به ضمير متكلم آورده شود، تا احترامى از آنان به عمل آمده باشد، و هم دنبالش با جمله  
و ليكن به منظور از آوردن آن اين بوده كه با اضافه شدن به ضمير متكلم آورده شود، تا احترامى از آنان به عمل آمده باشد، و هم دنبالش با جمله  
الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ ...
الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ ...
توصيف شوند.
توصيف شوند.
<span id='link249'><span>
<span id='link249'><span>
خط ۶۰: خط ۶۲:
((اولئك الّذين هديهم اللّه (( - اين جمله اشاره است به اينكه صفت پيروى از بهترين قول ، خود هدايتى است الهى ، و اين هدايت - كه گفتيم عبارت است از طلب حق و آمادگى تام براى پيروى از آن هر جا كه يافت شود - هدايتى است اجمالى كه تمامى هدايتهاى تفصيلى و رسيدن به هر يك از معارف الهى بدان منتهى مى شود.
((اولئك الّذين هديهم اللّه (( - اين جمله اشاره است به اينكه صفت پيروى از بهترين قول ، خود هدايتى است الهى ، و اين هدايت - كه گفتيم عبارت است از طلب حق و آمادگى تام براى پيروى از آن هر جا كه يافت شود - هدايتى است اجمالى كه تمامى هدايتهاى تفصيلى و رسيدن به هر يك از معارف الهى بدان منتهى مى شود.
((و اولئك هم اولوا الالباب (( - يعنى اينهايند تنها كسانى كه صاحب عقلند. و از اين جمله استفاده مى شود كه عقل عبارت است از نيرويى كه با آن به سوى حق راه يافته مى شود، و نشان داشتن عقل پيروى از حق است . و در تفسير آيه ((و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه (( كه از آن استفاده مى شود كه سفيه آن كسى است كه دين خدا را پيروى نكند، در نتيجه عاقل آن كسى است كه دين خدا را پيروى كند.
((و اولئك هم اولوا الالباب (( - يعنى اينهايند تنها كسانى كه صاحب عقلند. و از اين جمله استفاده مى شود كه عقل عبارت است از نيرويى كه با آن به سوى حق راه يافته مى شود، و نشان داشتن عقل پيروى از حق است . و در تفسير آيه ((و من يرغب عن ملة ابراهيم الا من سفه نفسه (( كه از آن استفاده مى شود كه سفيه آن كسى است كه دين خدا را پيروى نكند، در نتيجه عاقل آن كسى است كه دين خدا را پيروى كند.
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كلِمَةُ الْعَذَابِ أَ فَأَنت تُنقِذُ مَن فى النَّارِ
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كلِمَةُ الْعَذَابِ أَ فَأَنت تُنقِذُ مَن فى النَّارِ
كلمه عذاب براى هر كس كه كفر بورزد آن روز ثابت شد كه آدم به سوى زمين هبوط مى كرد، در آن روز به او گفتند: ((و الّذين كفروا و كذبوا بايتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (( و در اين معنا آيات ديگرى نيز هست .
كلمه عذاب براى هر كس كه كفر بورزد آن روز ثابت شد كه آدم به سوى زمين هبوط مى كرد، در آن روز به او گفتند: ((و الّذين كفروا و كذبوا بايتنا اولئك اصحاب النار هم فيها خالدون (( و در اين معنا آيات ديگرى نيز هست .
مقتضاى سياق اين است كه در آيه چيزى در تقدير گرفته شده باشد، چيزى كه جمله ((افانت تنقذ من فى النار(( بر آن دلالت كند، و تقدير كلام اين است كه : ((اءفمن حق عليه كلمة العذاب ينجو منه : آيا كسى كه كلمه عذاب بر او ثابت شده ، از عذاب نجات مى يابد؟((. و اين تقدير بهتر از آن است كه بگوييم تقديرش ((افمن حق عليه كلمة العذاب خير ام من وجبت عليه الجنة : آيا كسى كه كلمه عذاب بر او ثابت شده بهتر است ، يا كسى كه بهشت بر او واجب گشته (( مى باشد.
مقتضاى سياق اين است كه در آيه چيزى در تقدير گرفته شده باشد، چيزى كه جمله ((افانت تنقذ من فى النار(( بر آن دلالت كند، و تقدير كلام اين است كه : ((اءفمن حق عليه كلمة العذاب ينجو منه : آيا كسى كه كلمه عذاب بر او ثابت شده ، از عذاب نجات مى يابد؟((. و اين تقدير بهتر از آن است كه بگوييم تقديرش ((افمن حق عليه كلمة العذاب خير ام من وجبت عليه الجنة : آيا كسى كه كلمه عذاب بر او ثابت شده بهتر است ، يا كسى كه بهشت بر او واجب گشته (( مى باشد.
خط ۶۶: خط ۶۸:
بعضى از مفسرين گفته اند: ((معنى جمله اين است كه آيا كسى كه وعيد خداى تعالى به عقاب بر او واجب گشته ، آيا تو مى توانى او را از آتش ‍ خلاص كنى و با آوردن ((من فى النار(( اكتفا كرده ، از اينكه ضمير ((تنقذه (( را بياورد. و براى اينكه بيشتر شنونده را متوجه معنا كند، استفهام را تكرار كرده ((.
بعضى از مفسرين گفته اند: ((معنى جمله اين است كه آيا كسى كه وعيد خداى تعالى به عقاب بر او واجب گشته ، آيا تو مى توانى او را از آتش ‍ خلاص كنى و با آوردن ((من فى النار(( اكتفا كرده ، از اينكه ضمير ((تنقذه (( را بياورد. و براى اينكه بيشتر شنونده را متوجه معنا كند، استفهام را تكرار كرده ((.
بعضى ديگر گفته اند: ((تقدير آيه ((اءفانت تنقذ من فى النار منهم (( است ، يعنى آيا تو مى توانى از ايشان آن كسانى را كه در آتشند نجات دهى ؟ چيزى كه هست ضمير ((منهم (( از آن حذف شده ((. و اين وجه از همه وجوه نامربوطتر است .
بعضى ديگر گفته اند: ((تقدير آيه ((اءفانت تنقذ من فى النار منهم (( است ، يعنى آيا تو مى توانى از ايشان آن كسانى را كه در آتشند نجات دهى ؟ چيزى كه هست ضمير ((منهم (( از آن حذف شده ((. و اين وجه از همه وجوه نامربوطتر است .
لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ لهَُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ
لَكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبهُمْ لهَُمْ غُرَفٌ مِّن فَوْقِهَا غُرَفٌ مَّبْنِيَّةٌ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ
كلمه ((غرف (( جمع ((غرفه (( به معناى بالاخانه است . بعضى گفته اند: ((اين جمله در مقابل جمله ((لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل (( كه درباره كفار است قرار دارد((.
كلمه ((غرف (( جمع ((غرفه (( به معناى بالاخانه است . بعضى گفته اند: ((اين جمله در مقابل جمله ((لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل (( كه درباره كفار است قرار دارد((.
((وعد اللّه (( - يعنى خداوند به ايشان وعده داده اين وعده را. در نتيجه كلمه مزبور مفعول مطلق است كه به جاى فعل خود نشسته .
((وعد اللّه (( - يعنى خداوند به ايشان وعده داده اين وعده را. در نتيجه كلمه مزبور مفعول مطلق است كه به جاى فعل خود نشسته .
خط ۸۳: خط ۸۵:
<span id='link251'><span>
<span id='link251'><span>
==آيات ۲۱ - ۳۷ سوره زمر ==
==آيات ۲۱ - ۳۷ سوره زمر ==
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسلَكَهُ يَنَبِيعَ فى الاَرْضِ ثُمَّ يخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مخْتَلِفاً أَلْوَنُهُ ثمَّ يَهِيجُ فَترَاهُ مُصفَرًّا ثُمَّ يجْعَلُهُ حُطماً إِنَّ فى ذَلِك لَذِكْرَى لاُولى الاَلْبَبِ(۲۱)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسلَكَهُ يَنَبِيعَ فى الاَرْضِ ثُمَّ يخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مخْتَلِفاً أَلْوَنُهُ ثمَّ يَهِيجُ فَترَاهُ مُصفَرًّا ثُمَّ يجْعَلُهُ حُطماً إِنَّ فى ذَلِك لَذِكْرَى لاُولى الاَلْبَبِ(۲۱)
أَ فَمَن شرَحَ اللَّهُ صدْرَهُ لِلاسلَمِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَسِيَةِ قُلُوبهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئك فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۲۲)
أَ فَمَن شرَحَ اللَّهُ صدْرَهُ لِلاسلَمِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَسِيَةِ قُلُوبهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئك فى ضلَلٍ مُّبِينٍ(۲۲)
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسنَ الحَْدِيثِ كِتَباً مُّتَشبِهاً مَّثَانىَ تَقْشعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يخْشوْنَ رَبهُمْ ثمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِك هُدَى اللَّهِ يهْدِى بِهِ مَن يَشاءُ وَ مَن يُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(۲۳)
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسنَ الحَْدِيثِ كِتَباً مُّتَشبِهاً مَّثَانىَ تَقْشعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يخْشوْنَ رَبهُمْ ثمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِك هُدَى اللَّهِ يهْدِى بِهِ مَن يَشاءُ وَ مَن يُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(۲۳)
أَ فَمَن يَتَّقِى بِوَجْهِهِ سوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ قِيلَ لِلظلِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ(۲۴)
أَ فَمَن يَتَّقِى بِوَجْهِهِ سوءَ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ قِيلَ لِلظلِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ(۲۴)
كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَاب مِنْ حَيْث لا يَشعُرُونَ(۲۵)
كَذَّب الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَأَتَاهُمُ الْعَذَاب مِنْ حَيْث لا يَشعُرُونَ(۲۵)
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِْزْى فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ لَعَذَاب الاَخِرَةِ أَكْبرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ(۲۶)
فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الخِْزْى فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ لَعَذَاب الاَخِرَةِ أَكْبرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ(۲۶)
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(۲۷)
وَ لَقَدْ ضرَبْنَا لِلنَّاسِ فى هَذَا الْقُرْءَانِ مِن كلِّ مَثَلٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ(۲۷)
قُرْءَاناً عَرَبِياًّ غَيرَ ذِى عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(۲۸)
قُرْءَاناً عَرَبِياًّ غَيرَ ذِى عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ(۲۸)
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِيهِ شرَكاءُ مُتَشكِسونَ وَ رَجُلاً سلَماً لِّرَجُلٍ هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً الحَْمْدُ للَّهِ بَلْ أَكْثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۲۹)
ضرَب اللَّهُ مَثَلاً رَّجُلاً فِيهِ شرَكاءُ مُتَشكِسونَ وَ رَجُلاً سلَماً لِّرَجُلٍ هَلْ يَستَوِيَانِ مَثَلاً الحَْمْدُ للَّهِ بَلْ أَكْثرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ(۲۹)
إِنَّك مَيِّتٌ وَ إِنهُم مَّيِّتُونَ(۳۰)
إِنَّك مَيِّتٌ وَ إِنهُم مَّيِّتُونَ(۳۰)
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تخْتَصِمُونَ(۳۱)
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عِندَ رَبِّكُمْ تخْتَصِمُونَ(۳۱)
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّن كذَب عَلى اللَّهِ وَ كَذَّب بِالصدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَ لَيْس فى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَفِرِينَ(۳۲)
فَمَنْ أَظلَمُ مِمَّن كذَب عَلى اللَّهِ وَ كَذَّب بِالصدْقِ إِذْ جَاءَهُ أَ لَيْس فى جَهَنَّمَ مَثْوًى لِّلْكَفِرِينَ(۳۲)
وَ الَّذِى جَاءَ بِالصدْقِ وَ صدَّقَ بِهِ أُولَئك هُمُ الْمُتَّقُونَ(۳۳)
وَ الَّذِى جَاءَ بِالصدْقِ وَ صدَّقَ بِهِ أُولَئك هُمُ الْمُتَّقُونَ(۳۳)
لهَُم مَّا يَشاءُونَ عِندَ رَبهِمْ ذَلِك جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ(۳۴)
لهَُم مَّا يَشاءُونَ عِندَ رَبهِمْ ذَلِك جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ(۳۴)
لِيُكفِّرَ اللَّهُ عَنهُمْ أَسوَأَ الَّذِى عَمِلُوا وَ يجْزِيهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ الَّذِى كانُوا يَعْمَلُونَ(۳۵)
لِيُكفِّرَ اللَّهُ عَنهُمْ أَسوَأَ الَّذِى عَمِلُوا وَ يجْزِيهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ الَّذِى كانُوا يَعْمَلُونَ(۳۵)
أَ لَيْس اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يخَوِّفُونَك بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(۳۶)
أَ لَيْس اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يخَوِّفُونَك بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ(۳۶)
وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍ أَ لَيْس اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِى انتِقَامٍ(۳۷)
وَ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّضِلٍ أَ لَيْس اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِى انتِقَامٍ(۳۷)
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۵ </center>
ترجمه آيات  
ترجمه آيات  
خط ۱۲۰: خط ۱۲۲:
بيان آيات  
بيان آيات  
در اين آيات به همان احتجاجى كه در آغاز سوره بر ربوبيت خداى تعالى مى شد، برگشت شده ، و نيز پيرامون هدايت راه يافتگان ، و ضلالت گمراهان و مقايسه بين اين دو گروه و سرانجام كار هر يك از آن دو، سخن مى رود، و نيز بيان مى شود كه هدايت قرآن به چه معنا است .
در اين آيات به همان احتجاجى كه در آغاز سوره بر ربوبيت خداى تعالى مى شد، برگشت شده ، و نيز پيرامون هدايت راه يافتگان ، و ضلالت گمراهان و مقايسه بين اين دو گروه و سرانجام كار هر يك از آن دو، سخن مى رود، و نيز بيان مى شود كه هدايت قرآن به چه معنا است .
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسلَكَهُ يَنَبِيعَ فى الاَرْضِ ...
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَسلَكَهُ يَنَبِيعَ فى الاَرْضِ ...
در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((ينابيع (( جمع ((ينبوع (( است ، و آن جايى است كه آب از آن مى جوشد، مثلا مى گويند: ((نبع الماء من موضع كذا : آب از فلان محل مى جوشد و فوران مى كند(( و كلمه ((زرع (( عبارت است از آنچه از زمين مى رويد و مانند درخت ساقه ندارد. و كلمه ((شجر(( عبارت است از آنچه كه ساقه و شاخه دارد. و كلمه ((نبات (( هر دو قسم روييدنى را شامل مى شود. و كلمه ((بهيج (( از مصدر ((هيج (( است كه به معناى نهايت مرتبه خشك شدن نبات است ، و كلمه ((حطام (( به معناى كاه و خس متفرق است .
در مجمع البيان مى گويد: كلمه ((ينابيع (( جمع ((ينبوع (( است ، و آن جايى است كه آب از آن مى جوشد، مثلا مى گويند: ((نبع الماء من موضع كذا : آب از فلان محل مى جوشد و فوران مى كند(( و كلمه ((زرع (( عبارت است از آنچه از زمين مى رويد و مانند درخت ساقه ندارد. و كلمه ((شجر(( عبارت است از آنچه كه ساقه و شاخه دارد. و كلمه ((نبات (( هر دو قسم روييدنى را شامل مى شود. و كلمه ((بهيج (( از مصدر ((هيج (( است كه به معناى نهايت مرتبه خشك شدن نبات است ، و كلمه ((حطام (( به معناى كاه و خس متفرق است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۷ </center>
و معناى جمله ((فسلكه ينابيع فى الاءرض (( اين است كه : خداوند آب را در چشمهها و رگههاى زمينى كه چون رگهاى بدن آدمى است داخل كرده ، و زمين آن را از جانبى به جانبى ديگر انتقال مى دهد. و بقيه الفاظ آيه روشن است .
و معناى جمله ((فسلكه ينابيع فى الاءرض (( اين است كه : خداوند آب را در چشمهها و رگههاى زمينى كه چون رگهاى بدن آدمى است داخل كرده ، و زمين آن را از جانبى به جانبى ديگر انتقال مى دهد. و بقيه الفاظ آيه روشن است .
آيه شريفه - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت احتجاج مى كند.
آيه شريفه - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت احتجاج مى كند.
أَ فَمَن شرَحَ اللَّهُ صدْرَهُ لِلاسلَمِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَسِيَةِ قُلُوبهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ ...
أَ فَمَن شرَحَ اللَّهُ صدْرَهُ لِلاسلَمِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَسِيَةِ قُلُوبهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ ...
بعد از آنكه در آيه قبلى فرمود كه در مساءله انزال آب از آسمان و روياندن روييدنيها تذكرى است براى خردمندان ، كه همان بندگان با تقوى خدايند. و نيز قبلا فرموده بود كه اين طايفه همان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده ، اينك در اين آيه مى فرمايد: اين طايفه چون ديگران گمراه نيستند و علت اين معنا را توضيح مى دهد، و آن اين است كه اين طايفه داراى نورى از ناحيه پروردگار خويشند كه با آن نور، حق را مى بينند. و سبب ديگرش اين است كه اين طايفه دلى نرم دارند كه از پذيرفتن حق ، و هر كلام نيكويى كه بشنوند سرپيچى نمى كنند.
بعد از آنكه در آيه قبلى فرمود كه در مساءله انزال آب از آسمان و روياندن روييدنيها تذكرى است براى خردمندان ، كه همان بندگان با تقوى خدايند. و نيز قبلا فرموده بود كه اين طايفه همان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده ، اينك در اين آيه مى فرمايد: اين طايفه چون ديگران گمراه نيستند و علت اين معنا را توضيح مى دهد، و آن اين است كه اين طايفه داراى نورى از ناحيه پروردگار خويشند كه با آن نور، حق را مى بينند. و سبب ديگرش اين است كه اين طايفه دلى نرم دارند كه از پذيرفتن حق ، و هر كلام نيكويى كه بشنوند سرپيچى نمى كنند.
پس جمله ((افمن شرح اللّه صدره ...(( مبتدايى است كه خبرش ‍ حذف شده . و جمله ((فويل للقاسية قلوبهم ...((، مى فهماند كه آن خبر چيست ، و تقدير كلام چنين است . ((افمن شرح اللّه صدره للاسلام كالقاسية قلوبهم : آيا كسى كه خدا دلش را براى پذيرفتن اسلام نرم و پذيرا كرده ، چون سنگدلانند؟(( و اين استفهام انكارى است و معنايش اين است كه : هرگز برابر نيستند.
پس جمله ((افمن شرح اللّه صدره ...(( مبتدايى است كه خبرش ‍ حذف شده . و جمله ((فويل للقاسية قلوبهم ...((، مى فهماند كه آن خبر چيست ، و تقدير كلام چنين است . ((افمن شرح اللّه صدره للاسلام كالقاسية قلوبهم : آيا كسى كه خدا دلش را براى پذيرفتن اسلام نرم و پذيرا كرده ، چون سنگدلانند؟(( و اين استفهام انكارى است و معنايش اين است كه : هرگز برابر نيستند.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۸:
و در اين آيه شريفه هدايت به لازمه اش تعريف شده ، كه همان شرح صدر و نورانيت قلب باشد، و ضلالت هم به لازمه اش ، يعنى قساوت قلب از ذكر خدا.
و در اين آيه شريفه هدايت به لازمه اش تعريف شده ، كه همان شرح صدر و نورانيت قلب باشد، و ضلالت هم به لازمه اش ، يعنى قساوت قلب از ذكر خدا.
در سابق در تفسير آيه ((فمن يرد اللّه ان يهديه يشرح صدره للاسلام ...(( نيز گفتارى در معناى هدايت ايراد كرديم بدانجا مراجعه فرماييد.
در سابق در تفسير آيه ((فمن يرد اللّه ان يهديه يشرح صدره للاسلام ...(( نيز گفتارى در معناى هدايت ايراد كرديم بدانجا مراجعه فرماييد.
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسنَ الحَْدِيثِ كِتَباً مُّتَشبِهاً مَّثَانىَ ...
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسنَ الحَْدِيثِ كِتَباً مُّتَشبِهاً مَّثَانىَ ...
اين آيه شريفه نسبت به آيه قبلى نظير اجمال بعد از تفصيل است ، چون در آيه قبلى هدايت را بطور مفصل بيان كرده بود، و در اين آيه بطور اجمال بيان مى كند، هر چند كه اين آيه بيان هدايت قرآن و تعريف آن نيز هست .
اين آيه شريفه نسبت به آيه قبلى نظير اجمال بعد از تفصيل است ، چون در آيه قبلى هدايت را بطور مفصل بيان كرده بود، و در اين آيه بطور اجمال بيان مى كند، هر چند كه اين آيه بيان هدايت قرآن و تعريف آن نيز هست .
<span id='link253'><span>
<span id='link253'><span>
خط ۱۴۹: خط ۱۵۱:
((ذلك هدى اللّه يهدى به من يشاء(( - يعنى اين حالت جمع شدن پوست از شنيدن قرآن كه به ايشان دست مى دهد و آن حالت سكونت پوستها و قلبها در مقابل ياد خدا، هدايت خداست ، و اين تعريف ديگرى است براى هدايت از طريق لازمه آن .
((ذلك هدى اللّه يهدى به من يشاء(( - يعنى اين حالت جمع شدن پوست از شنيدن قرآن كه به ايشان دست مى دهد و آن حالت سكونت پوستها و قلبها در مقابل ياد خدا، هدايت خداست ، و اين تعريف ديگرى است براى هدايت از طريق لازمه آن .


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۹ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۱}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش