۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۰}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۳۵: | خط ۳۷: | ||
==آيات ۷۶ - ۶۹، سوره هود == | ==آيات ۷۶ - ۶۹، سوره هود == | ||
وَ لَقَدْ جَاءَت رُسلُنَا إِبْرَهِيمَ بِالْبُشرَى قَالُوا سلَماً قَالَ سلَمٌ فَمَا لَبِث أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ(۶۹) | وَ لَقَدْ جَاءَت رُسلُنَا إِبْرَهِيمَ بِالْبُشرَى قَالُوا سلَماً قَالَ سلَمٌ فَمَا لَبِث أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ(۶۹) | ||
فَلَمَّا رَءَا أَيْدِيهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكرَهُمْ وَ أَوْجَس مِنهُمْ خِيفَةً قَالُوا لا تخَف إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلى قَوْمِ لُوطٍ(۷۰) | |||
وَ امْرَأَتُهُ قَائمَةٌ فَضحِكَت فَبَشرْنَهَا بِإِسحَقَ وَ مِن وَرَاءِ إِسحَقَ يَعْقُوب (۷۱) | وَ امْرَأَتُهُ قَائمَةٌ فَضحِكَت فَبَشرْنَهَا بِإِسحَقَ وَ مِن وَرَاءِ إِسحَقَ يَعْقُوب (۷۱) | ||
قَالَت يَوَيْلَتى ءَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلى شيْخاً | قَالَت يَوَيْلَتى ءَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هَذَا بَعْلى شيْخاً إِنَّ هَذَا لَشىْءٌ عَجِيبٌ(۷۲) | ||
قَالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ | قَالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَت اللَّهِ وَ بَرَكَتُهُ عَلَيْكمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مجِيدٌ(۷۳) | ||
فَلَمَّا ذَهَب عَنْ إِبْرَهِيمَ الرَّوْعُ وَ جَاءَتْهُ الْبُشرَى يجَدِلُنَا فى قَوْمِ لُوطٍ(۷۴) | |||
إِنَّ إِبْرَهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّهٌ مُّنِيبٌ(۷۵) | |||
يَإِبْرَهِيمُ أَعْرِض عَنْ هَذَا | يَإِبْرَهِيمُ أَعْرِض عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّك وَ إِنهُمْ ءَاتِيهِمْ عَذَابٌ غَيرُ مَرْدُودٍ(۷۶) | ||
ترجمه آيات | ترجمه آيات | ||
(قبل از آنكه به عذاب قوم لوط بپردازيم لازم است بدانيد كه ) فرستادگان ما (در سر راه خود) نزد ابراهيم آمدند تا به او (كه مردى سالخورده و داراى همسرى پير و نازا بود) مژده دهند كه به زودى فرزنددار مى شوند، نخست سلام كردند و ابراهيم جواب سلام را داد و چيزى نگذشت كه گوساله اى چاق و بريان برايشان حاضر ساخت . (۶۹) | (قبل از آنكه به عذاب قوم لوط بپردازيم لازم است بدانيد كه ) فرستادگان ما (در سر راه خود) نزد ابراهيم آمدند تا به او (كه مردى سالخورده و داراى همسرى پير و نازا بود) مژده دهند كه به زودى فرزنددار مى شوند، نخست سلام كردند و ابراهيم جواب سلام را داد و چيزى نگذشت كه گوساله اى چاق و بريان برايشان حاضر ساخت . (۶۹) | ||
خط ۶۹: | خط ۷۱: | ||
مطلب ديگرى كه در اين جمله هست اين است كه فرق است بين گفتن : «'''السلام عليك '''» و يا «'''عليك السلام '''» و گفتن : «'''سلام عليك '''» و يا «'''عليك سلام '''» كه تعبير دوم از آن جهت كه الف و لام ندارد و به اصطلاح نكره است نكته اى زائد را ميفهماند و آن يا اين است كه جنس سلام و همه انواع سلام بر تو باد، و يا اين است كه سلامى بر تو باد كه از عظمت و اهميت نمى توان با زبان بيانش كرد، و تقدير كلام چنين است : «'''عليكم سلام زاك طيب : بر شما باد سلامى طيب و طاهر'''» و يا چيزهايى ديگر از اين قبيل ، و به همين جهت مفسرين در تفسير اين جمله گفته اند: مرفوع خواندن كلمه «'''سلام '''» بليغ تر است از منصوب خواندن ، چون اگر مرفوع بخوانيم همانطور كه گفتيم تقديرش : «'''سلامى چنين و چنان '''» است و در نتيجه ابراهيم (عليه السلام ) جواب سلامى به ملائكه داده كه بهتر از سلام و تحيت آنان بوده و وظيفه هم همين است كه پاسخ دهنده سلام ، بايد پاسخى بهتر از سلام سلام دهنده بدهد مخصوصا اگر سلام دهنده ميهمان باشد، ابراهيم (عليه السلام ) نيز ميپنداشت كه واردين ميهمانانى از جنس بشرند در اكرامشان زياده روى كرد. | مطلب ديگرى كه در اين جمله هست اين است كه فرق است بين گفتن : «'''السلام عليك '''» و يا «'''عليك السلام '''» و گفتن : «'''سلام عليك '''» و يا «'''عليك سلام '''» كه تعبير دوم از آن جهت كه الف و لام ندارد و به اصطلاح نكره است نكته اى زائد را ميفهماند و آن يا اين است كه جنس سلام و همه انواع سلام بر تو باد، و يا اين است كه سلامى بر تو باد كه از عظمت و اهميت نمى توان با زبان بيانش كرد، و تقدير كلام چنين است : «'''عليكم سلام زاك طيب : بر شما باد سلامى طيب و طاهر'''» و يا چيزهايى ديگر از اين قبيل ، و به همين جهت مفسرين در تفسير اين جمله گفته اند: مرفوع خواندن كلمه «'''سلام '''» بليغ تر است از منصوب خواندن ، چون اگر مرفوع بخوانيم همانطور كه گفتيم تقديرش : «'''سلامى چنين و چنان '''» است و در نتيجه ابراهيم (عليه السلام ) جواب سلامى به ملائكه داده كه بهتر از سلام و تحيت آنان بوده و وظيفه هم همين است كه پاسخ دهنده سلام ، بايد پاسخى بهتر از سلام سلام دهنده بدهد مخصوصا اگر سلام دهنده ميهمان باشد، ابراهيم (عليه السلام ) نيز ميپنداشت كه واردين ميهمانانى از جنس بشرند در اكرامشان زياده روى كرد. | ||
«'''فما لبث ان جاء بعجل حنيذ'''» - يعنى در آوردن گوساله بريان هيچ درنگ نكرد و بلافاصله آن را براى ميهمانان آورد در حالى كه آب و روغن از آن ميچكيد. | «'''فما لبث ان جاء بعجل حنيذ'''» - يعنى در آوردن گوساله بريان هيچ درنگ نكرد و بلافاصله آن را براى ميهمانان آورد در حالى كه آب و روغن از آن ميچكيد. | ||
فَلَمَّا رَءَا أَيْدِيهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكرَهُمْ وَ أَوْجَس مِنهُمْ خِيفَةً | |||
همين كه ديد دستشان به گوساله بريان نميرسد بدش آمد و در خود از آنان احساس ترس كرد، و تعبير «'''دستشان به گوساله بريان نميرسد'''» كنايه است از اينكه دست خود را به طرف آن دراز نكردند، و خلاصه از آن گوساله نخوردند و اين رفتار خود علامت دشمنى و نشانه شرى است كه شخص وارد مى خواهد به صاحب خانه برساند. | همين كه ديد دستشان به گوساله بريان نميرسد بدش آمد و در خود از آنان احساس ترس كرد، و تعبير «'''دستشان به گوساله بريان نميرسد'''» كنايه است از اينكه دست خود را به طرف آن دراز نكردند، و خلاصه از آن گوساله نخوردند و اين رفتار خود علامت دشمنى و نشانه شرى است كه شخص وارد مى خواهد به صاحب خانه برساند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۴۷۹ </center> | ||
خط ۹۱: | خط ۹۳: | ||
و يك تنه با وثنيّت قوم خود در افتاد، حتى با پدرش (عمويش ) آزر و بستگانش احتجاج كرد و از اين مهمتر با پادشاه جبار زمانش نمرود كه ادعاى الوهيت مى كرد بگو مگو كرد و بت هاى بتكده قوم را بشكست تا آنكه او را در آتش افكندند و خداى تعالى از آتش نجاتش داد، اين صحنه هاى هراس انگيز، آن جناب را به هول و هراس نينداخت و در جهاد در راه خدا فرارى نداد و مثل چنين پيغمبرى بزرگوار با آن موقعيت روحى كه داشت اگر به تعبير آيه اى از قرآن از چيزى بترسد و يا به تعبير آيه اى ديگر از احدى بيمناك شود و يا به تعبير آيه اى ديگر چيزى او را دلواپس كند، در همه اينها خوفش خوف احتياط بوده است نه خوف جبن و اگر از چيزى بر جان يا عرض يا مالش بترسد به خاطر خدا مى ترسد (به اين معنا كه مى ترسد اگر دفاع نكند مسؤ ول باشد) نه به خاطر هواى نفسش . | و يك تنه با وثنيّت قوم خود در افتاد، حتى با پدرش (عمويش ) آزر و بستگانش احتجاج كرد و از اين مهمتر با پادشاه جبار زمانش نمرود كه ادعاى الوهيت مى كرد بگو مگو كرد و بت هاى بتكده قوم را بشكست تا آنكه او را در آتش افكندند و خداى تعالى از آتش نجاتش داد، اين صحنه هاى هراس انگيز، آن جناب را به هول و هراس نينداخت و در جهاد در راه خدا فرارى نداد و مثل چنين پيغمبرى بزرگوار با آن موقعيت روحى كه داشت اگر به تعبير آيه اى از قرآن از چيزى بترسد و يا به تعبير آيه اى ديگر از احدى بيمناك شود و يا به تعبير آيه اى ديگر چيزى او را دلواپس كند، در همه اينها خوفش خوف احتياط بوده است نه خوف جبن و اگر از چيزى بر جان يا عرض يا مالش بترسد به خاطر خدا مى ترسد (به اين معنا كه مى ترسد اگر دفاع نكند مسؤ ول باشد) نه به خاطر هواى نفسش . | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۳۸ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۴۰}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش