۸٬۹۳۳
ویرایش
(Edited by QRobot) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۷}} | |||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۴۱: | خط ۴۳: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۹۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۹۸ </center> | ||
و روى اين حساب جمله (( يعلم ما يلج ...(( به منزله تفسيرى است براى استواى بر عرش . پس عرش همانطورى كه مقام تدبير عام عالم است و جميع موجودات را در جوف خود جاى داده همچنين مقام علم نيز هست ، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوى پروردگار نيز محفوظ هست ، همچنانكه آيه (( و ترى الملائكه حافين من حول العرش (( محفوظ بودن آن را حتى در قيامت ، و آيات مربوط به خلقت آسمان ها و زمين موجود بودن آن را مقارن با وجود عالم ، و آيه (( و هو الذى خلق السموات والارض فى سته ايام و كان عرشه على الماء(( موجود بودنش را قبل از خلقت اين عالم بيان مى نمايد. | و روى اين حساب جمله (( يعلم ما يلج ...(( به منزله تفسيرى است براى استواى بر عرش . پس عرش همانطورى كه مقام تدبير عام عالم است و جميع موجودات را در جوف خود جاى داده همچنين مقام علم نيز هست ، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوى پروردگار نيز محفوظ هست ، همچنانكه آيه (( و ترى الملائكه حافين من حول العرش (( محفوظ بودن آن را حتى در قيامت ، و آيات مربوط به خلقت آسمان ها و زمين موجود بودن آن را مقارن با وجود عالم ، و آيه (( و هو الذى خلق السموات والارض فى سته ايام و كان عرشه على الماء(( موجود بودنش را قبل از خلقت اين عالم بيان مى نمايد. | ||
ادْعُوا | ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضرُّعاً وَ خُفْيَةً ... | ||
(( تضرع (( از (( ضراعت (( و به معناى اظهار ضعف و ذلت است . (( خفيه (( به معناى پنهانى و پوشيده داشتن است ، و بعيد نيست كنايه از همان تضرع بوده و غرض از ذكرش تاءكيد همان اظهار ذلت و عجز باشد، چون شخص متذلل همواره در اثر ذلت و خوارى در صدد پنهان ساختن خويش است . | (( تضرع (( از (( ضراعت (( و به معناى اظهار ضعف و ذلت است . (( خفيه (( به معناى پنهانى و پوشيده داشتن است ، و بعيد نيست كنايه از همان تضرع بوده و غرض از ذكرش تاءكيد همان اظهار ذلت و عجز باشد، چون شخص متذلل همواره در اثر ذلت و خوارى در صدد پنهان ساختن خويش است . | ||
=== دو وجه در معناى : === | === دو وجه در معناى : === | ||
خط ۵۲: | خط ۵۴: | ||
(( ان رحمه الله قريب من المحسنين (( - اعتدال در عبادت و اجتناب از فساد در روى زمين بعد از اصلاح آ ن را احسان خوانده ، و كسانى را كه به اين دستورات عمل كنند محسنين ناميده ، كه رحمت خدا نزديك به آنان است . | (( ان رحمه الله قريب من المحسنين (( - اعتدال در عبادت و اجتناب از فساد در روى زمين بعد از اصلاح آ ن را احسان خوانده ، و كسانى را كه به اين دستورات عمل كنند محسنين ناميده ، كه رحمت خدا نزديك به آنان است . | ||
در اينجا ممكن است كسى اشكال كند كه چرا نفرمود: (( رحمه الله قريبه (( جواب داده شده كه : چون (( رحمت (( مصدر است و در مصدر، مذكر و مؤ نث يكسان است . بعضى در جواب اين اشكال گفته اند: در حقيقت منظور از (( رحمت (( احسان است ، و چون احسان مذكر است ، لفظ (( قريب (( را نيز مذكر آورد. بعضى ديگر گفته اند: (( قريب (( بر وزن فعيل و به معناى مفعول است و در فعيل به معناى مفعول ، مذكر و مؤ نث يكسان است ، همچنانكه در آيه (( ۱۷(( سوره (( شورى (( نيز فرموده : (( لعل الساعه قريب (( . | در اينجا ممكن است كسى اشكال كند كه چرا نفرمود: (( رحمه الله قريبه (( جواب داده شده كه : چون (( رحمت (( مصدر است و در مصدر، مذكر و مؤ نث يكسان است . بعضى در جواب اين اشكال گفته اند: در حقيقت منظور از (( رحمت (( احسان است ، و چون احسان مذكر است ، لفظ (( قريب (( را نيز مذكر آورد. بعضى ديگر گفته اند: (( قريب (( بر وزن فعيل و به معناى مفعول است و در فعيل به معناى مفعول ، مذكر و مؤ نث يكسان است ، همچنانكه در آيه (( ۱۷(( سوره (( شورى (( نيز فرموده : (( لعل الساعه قريب (( . | ||
وَ هُوَ | وَ هُوَ الَّذِى يُرْسِلُ الرِّيَحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ ... | ||
در اين آيه ربوبيت خدا را از جهت عود بيان مى كند، همچنانكه آيه (( ان ربكم الله (( از جهت بدء بيان مى نمود. | در اين آيه ربوبيت خدا را از جهت عود بيان مى كند، همچنانكه آيه (( ان ربكم الله (( از جهت بدء بيان مى نمود. | ||
كلمه (( بشرا(( در اصل (( بشر(( - به دو ضمه - جمع (( بشير(( است ، مانند (( نذر(( جمع (( نذير(( . و منظور از (( رحمت (( در اينجا باران است . (( و بين يدى رحمته (( به معناى (( قبل از فرود آمدن باران (( است ، و در اين تعبير استعاره تخييليه به كار رفته ، به اين معنا كه باران را به انسانى تشبيه كرده كه خانواده و دوستانش انتظار آمدنش را دارند، و جلوتر از او كسى است كه آمدن او را بشارت مى دهد. | كلمه (( بشرا(( در اصل (( بشر(( - به دو ضمه - جمع (( بشير(( است ، مانند (( نذر(( جمع (( نذير(( . و منظور از (( رحمت (( در اينجا باران است . (( و بين يدى رحمته (( به معناى (( قبل از فرود آمدن باران (( است ، و در اين تعبير استعاره تخييليه به كار رفته ، به اين معنا كه باران را به انسانى تشبيه كرده كه خانواده و دوستانش انتظار آمدنش را دارند، و جلوتر از او كسى است كه آمدن او را بشارت مى دهد. | ||
خط ۵۹: | خط ۶۱: | ||
و بين اين دو كلمه همان فرقى است كه بين (( تمر(( و (( تمره (( است . و سنگين بودن سحاب ، به اعتبار سنگينى آبى است كه حمل مى كند، و لام (( لبلد(( يا به معناى الى و معنى جمله اين است كه : ما باران را به سوى سرزمينى مرده روانه كرديم ، و يا به همان معناى خودش (براى ) است . | و بين اين دو كلمه همان فرقى است كه بين (( تمر(( و (( تمره (( است . و سنگين بودن سحاب ، به اعتبار سنگينى آبى است كه حمل مى كند، و لام (( لبلد(( يا به معناى الى و معنى جمله اين است كه : ما باران را به سوى سرزمينى مرده روانه كرديم ، و يا به همان معناى خودش (براى ) است . | ||
اين آيه شريفه براى مساءله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى كند، چون به گفته دانشمندان (( حكم الامثال فيما يجوز و فى ما لا يجوز واحد(( وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است ، و اما معاد، اعاده معدوم است ، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده ، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است ، تنها اجزاى بدن است كه آن هم از هم پاشيده مى شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است ، همچنانكه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى گيرد. پس مساءله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى ، و بعث نباتات جزئى است . توضيح و دنباله اين مطلب در محل ديگرى خواهد آمد - ان شاء الله -. | اين آيه شريفه براى مساءله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى كند، چون به گفته دانشمندان (( حكم الامثال فيما يجوز و فى ما لا يجوز واحد(( وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است ، و اما معاد، اعاده معدوم است ، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده ، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است ، تنها اجزاى بدن است كه آن هم از هم پاشيده مى شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است ، همچنانكه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى گيرد. پس مساءله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى ، و بعث نباتات جزئى است . توضيح و دنباله اين مطلب در محل ديگرى خواهد آمد - ان شاء الله -. | ||
وَ الْبَلَدُ | وَ الْبَلَدُ الطيِّب يخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ... | ||
(( نكد(( به معناى كم است ، و اين آيه صرفنظر از انضمامش به آيه قبلى ، به منزله مثال عامى است كه به همان بيانى كه در آيه : (( كما بداكم تعودون (( گذشت مى رساند كه اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاك سرچشمه مى گيرد، و خلاف آنها از خلاف آن ، و ليكن اگر آن را به انضمام آيه قبليش يكجا در نظر بگيريم ، اين معنا را مى فهماند كه مردم گر چه در قبول فيض پروردگار اختلاف دارند، و ليكن اين اختلافشان از ناحيه خود ايشان است ، وگرنه رحمت الهيه عام و مطلق است . | (( نكد(( به معناى كم است ، و اين آيه صرفنظر از انضمامش به آيه قبلى ، به منزله مثال عامى است كه به همان بيانى كه در آيه : (( كما بداكم تعودون (( گذشت مى رساند كه اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاك سرچشمه مى گيرد، و خلاف آنها از خلاف آن ، و ليكن اگر آن را به انضمام آيه قبليش يكجا در نظر بگيريم ، اين معنا را مى فهماند كه مردم گر چه در قبول فيض پروردگار اختلاف دارند، و ليكن اين اختلافشان از ناحيه خود ايشان است ، وگرنه رحمت الهيه عام و مطلق است . | ||
بحث روايتى | بحث روايتى | ||
خط ۷۹: | خط ۸۱: | ||
و نيز فرموده : (( وسع كرسيه السموات و الارض و لا يوده حفظهما و هو العلى العظيم (( . پس كرسى خداى محيط است به همه آسمانها و زمين و به آنچه در زير زمين است ، و روى اين حساب حاملين عرش خداى تعالى ، علمايى هستند كه خداوند از علم خود به آنان داده و هيچ موجودى كه خداى تعالى در ملكوت خود آفريده از تحت اين چهار نور خارج نيست ، و اين همان ملكوتى است كه خداوند آن را به اصفياى خود نشان داده ، و درباره نشان دادن آن به ابراهيم خليل فرموده : (( و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين (( . چطور حاملين عرش مى توانند خدا را حمل كنند و حال آنكه به حيات خداوندى دلهايشان زنده است و به نور خود او به سوى او راه يافته اند... | و نيز فرموده : (( وسع كرسيه السموات و الارض و لا يوده حفظهما و هو العلى العظيم (( . پس كرسى خداى محيط است به همه آسمانها و زمين و به آنچه در زير زمين است ، و روى اين حساب حاملين عرش خداى تعالى ، علمايى هستند كه خداوند از علم خود به آنان داده و هيچ موجودى كه خداى تعالى در ملكوت خود آفريده از تحت اين چهار نور خارج نيست ، و اين همان ملكوتى است كه خداوند آن را به اصفياى خود نشان داده ، و درباره نشان دادن آن به ابراهيم خليل فرموده : (( و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين (( . چطور حاملين عرش مى توانند خدا را حمل كنند و حال آنكه به حيات خداوندى دلهايشان زنده است و به نور خود او به سوى او راه يافته اند... | ||
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۷}} | |||
[[رده:تفسیر المیزان]] | [[رده:تفسیر المیزان]] |
ویرایش