گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(Edited by QRobot)
 
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۷}}
__TOC__
__TOC__


خط ۴۱: خط ۴۳:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۱۹۸ </center>
و روى اين حساب جمله (( يعلم ما يلج ...(( به منزله تفسيرى است براى استواى بر عرش . پس عرش همانطورى كه مقام تدبير عام عالم است و جميع موجودات را در جوف خود جاى داده همچنين مقام علم نيز هست ، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوى پروردگار نيز محفوظ هست ، همچنانكه آيه (( و ترى الملائكه حافين من حول العرش (( محفوظ بودن آن را حتى در قيامت ، و آيات مربوط به خلقت آسمان ها و زمين موجود بودن آن را مقارن با وجود عالم ، و آيه (( و هو الذى خلق السموات والارض فى سته ايام و كان عرشه على الماء(( موجود بودنش ‍ را قبل از خلقت اين عالم بيان مى نمايد.
و روى اين حساب جمله (( يعلم ما يلج ...(( به منزله تفسيرى است براى استواى بر عرش . پس عرش همانطورى كه مقام تدبير عام عالم است و جميع موجودات را در جوف خود جاى داده همچنين مقام علم نيز هست ، و چون چنين است قبل از وجود اين عالم و در حين وجود آن و پس از رجوع مخلوقات به سوى پروردگار نيز محفوظ هست ، همچنانكه آيه (( و ترى الملائكه حافين من حول العرش (( محفوظ بودن آن را حتى در قيامت ، و آيات مربوط به خلقت آسمان ها و زمين موجود بودن آن را مقارن با وجود عالم ، و آيه (( و هو الذى خلق السموات والارض فى سته ايام و كان عرشه على الماء(( موجود بودنش ‍ را قبل از خلقت اين عالم بيان مى نمايد.
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضرُّعاً وَ خُفْيَةً ...
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضرُّعاً وَ خُفْيَةً ...
(( تضرع (( از (( ضراعت (( و به معناى اظهار ضعف و ذلت است . (( خفيه (( به معناى پنهانى و پوشيده داشتن است ، و بعيد نيست كنايه از همان تضرع بوده و غرض از ذكرش تاءكيد همان اظهار ذلت و عجز باشد، چون شخص متذلل همواره در اثر ذلت و خوارى در صدد پنهان ساختن خويش است .
(( تضرع (( از (( ضراعت (( و به معناى اظهار ضعف و ذلت است . (( خفيه (( به معناى پنهانى و پوشيده داشتن است ، و بعيد نيست كنايه از همان تضرع بوده و غرض از ذكرش تاءكيد همان اظهار ذلت و عجز باشد، چون شخص متذلل همواره در اثر ذلت و خوارى در صدد پنهان ساختن خويش است .
=== دو وجه در معناى : ===
=== دو وجه در معناى : ===
خط ۵۲: خط ۵۴:
(( ان رحمه الله قريب من المحسنين (( - اعتدال در عبادت و اجتناب از فساد در روى زمين بعد از اصلاح آ ن را احسان خوانده ، و كسانى را كه به اين دستورات عمل كنند محسنين ناميده ، كه رحمت خدا نزديك به آنان است .
(( ان رحمه الله قريب من المحسنين (( - اعتدال در عبادت و اجتناب از فساد در روى زمين بعد از اصلاح آ ن را احسان خوانده ، و كسانى را كه به اين دستورات عمل كنند محسنين ناميده ، كه رحمت خدا نزديك به آنان است .
در اينجا ممكن است كسى اشكال كند كه چرا نفرمود: (( رحمه الله قريبه (( جواب داده شده كه : چون (( رحمت (( مصدر است و در مصدر، مذكر و مؤ نث يكسان است . بعضى در جواب اين اشكال گفته اند: در حقيقت منظور از (( رحمت (( احسان است ، و چون احسان مذكر است ، لفظ (( قريب (( را نيز مذكر آورد. بعضى ديگر گفته اند: (( قريب (( بر وزن فعيل و به معناى مفعول است و در فعيل به معناى مفعول ، مذكر و مؤ نث يكسان است ، همچنانكه در آيه (( ۱۷(( سوره (( شورى (( نيز فرموده : (( لعل الساعه قريب (( .
در اينجا ممكن است كسى اشكال كند كه چرا نفرمود: (( رحمه الله قريبه (( جواب داده شده كه : چون (( رحمت (( مصدر است و در مصدر، مذكر و مؤ نث يكسان است . بعضى در جواب اين اشكال گفته اند: در حقيقت منظور از (( رحمت (( احسان است ، و چون احسان مذكر است ، لفظ (( قريب (( را نيز مذكر آورد. بعضى ديگر گفته اند: (( قريب (( بر وزن فعيل و به معناى مفعول است و در فعيل به معناى مفعول ، مذكر و مؤ نث يكسان است ، همچنانكه در آيه (( ۱۷(( سوره (( شورى (( نيز فرموده : (( لعل الساعه قريب (( .
وَ هُوَ الَّذِى يُرْسِلُ الرِّيَحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ ...
وَ هُوَ الَّذِى يُرْسِلُ الرِّيَحَ بُشرَا بَينَ يَدَى رَحْمَتِهِ ...
در اين آيه ربوبيت خدا را از جهت عود بيان مى كند، همچنانكه آيه (( ان ربكم الله (( از جهت بدء بيان مى نمود.
در اين آيه ربوبيت خدا را از جهت عود بيان مى كند، همچنانكه آيه (( ان ربكم الله (( از جهت بدء بيان مى نمود.
كلمه (( بشرا(( در اصل (( بشر(( - به دو ضمه - جمع (( بشير(( است ، مانند (( نذر(( جمع (( نذير(( . و منظور از (( رحمت (( در اينجا باران است . (( و بين يدى رحمته (( به معناى (( قبل از فرود آمدن باران (( است ، و در اين تعبير استعاره تخييليه به كار رفته ، به اين معنا كه باران را به انسانى تشبيه كرده كه خانواده و دوستانش انتظار آمدنش را دارند، و جلوتر از او كسى است كه آمدن او را بشارت مى دهد.
كلمه (( بشرا(( در اصل (( بشر(( - به دو ضمه - جمع (( بشير(( است ، مانند (( نذر(( جمع (( نذير(( . و منظور از (( رحمت (( در اينجا باران است . (( و بين يدى رحمته (( به معناى (( قبل از فرود آمدن باران (( است ، و در اين تعبير استعاره تخييليه به كار رفته ، به اين معنا كه باران را به انسانى تشبيه كرده كه خانواده و دوستانش انتظار آمدنش را دارند، و جلوتر از او كسى است كه آمدن او را بشارت مى دهد.
خط ۵۹: خط ۶۱:
و بين اين دو كلمه همان فرقى است كه بين (( تمر(( و (( تمره (( است . و سنگين بودن سحاب ، به اعتبار سنگينى آبى است كه حمل مى كند، و لام (( لبلد(( يا به معناى الى و معنى جمله اين است كه : ما باران را به سوى سرزمينى مرده روانه كرديم ، و يا به همان معناى خودش (براى ) است .
و بين اين دو كلمه همان فرقى است كه بين (( تمر(( و (( تمره (( است . و سنگين بودن سحاب ، به اعتبار سنگينى آبى است كه حمل مى كند، و لام (( لبلد(( يا به معناى الى و معنى جمله اين است كه : ما باران را به سوى سرزمينى مرده روانه كرديم ، و يا به همان معناى خودش (براى ) است .
اين آيه شريفه براى مساءله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى كند، چون به گفته دانشمندان (( حكم الامثال فيما يجوز و فى ما لا يجوز واحد(( وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است ، و اما معاد، اعاده معدوم است ، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده ، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش ‍ زنده و محفوظ است ، تنها اجزاى بدن است كه آن هم از هم پاشيده مى شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است ، همچنانكه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى گيرد. پس مساءله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى ، و بعث نباتات جزئى است . توضيح و دنباله اين مطلب در محل ديگرى خواهد آمد - ان شاء الله -.
اين آيه شريفه براى مساءله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مى كند، چون به گفته دانشمندان (( حكم الامثال فيما يجوز و فى ما لا يجوز واحد(( وقتى منكرين معاد احياى زمين را در فصل بهار به چشم خود مى بينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمى توانند بين آن دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است ، و اما معاد، اعاده معدوم است ، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده ، تا زنده كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش ‍ زنده و محفوظ است ، تنها اجزاى بدن است كه آن هم از هم پاشيده مى شود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى پراكنده باقى است ، همچنانكه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و متلاشى مى شود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان زندگى فعال خود را از سر مى گيرد. پس مساءله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى ، و بعث نباتات جزئى است . توضيح و دنباله اين مطلب در محل ديگرى خواهد آمد - ان شاء الله -.
وَ الْبَلَدُ الطيِّب يخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ...
وَ الْبَلَدُ الطيِّب يخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ...
(( نكد(( به معناى كم است ، و اين آيه صرفنظر از انضمامش به آيه قبلى ، به منزله مثال عامى است كه به همان بيانى كه در آيه : (( كما بداكم تعودون (( گذشت مى رساند كه اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاك سرچشمه مى گيرد، و خلاف آنها از خلاف آن ، و ليكن اگر آن را به انضمام آيه قبليش يكجا در نظر بگيريم ، اين معنا را مى فهماند كه مردم گر چه در قبول فيض پروردگار اختلاف دارند، و ليكن اين اختلافشان از ناحيه خود ايشان است ، وگرنه رحمت الهيه عام و مطلق است .
(( نكد(( به معناى كم است ، و اين آيه صرفنظر از انضمامش به آيه قبلى ، به منزله مثال عامى است كه به همان بيانى كه در آيه : (( كما بداكم تعودون (( گذشت مى رساند كه اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاك سرچشمه مى گيرد، و خلاف آنها از خلاف آن ، و ليكن اگر آن را به انضمام آيه قبليش يكجا در نظر بگيريم ، اين معنا را مى فهماند كه مردم گر چه در قبول فيض پروردگار اختلاف دارند، و ليكن اين اختلافشان از ناحيه خود ايشان است ، وگرنه رحمت الهيه عام و مطلق است .
بحث روايتى
بحث روايتى
خط ۷۹: خط ۸۱:
و نيز فرموده : (( وسع كرسيه السموات و الارض و لا يوده حفظهما و هو العلى العظيم (( . پس كرسى خداى محيط است به همه آسمانها و زمين و به آنچه در زير زمين است ، و روى اين حساب حاملين عرش خداى تعالى ، علمايى هستند كه خداوند از علم خود به آنان داده و هيچ موجودى كه خداى تعالى در ملكوت خود آفريده از تحت اين چهار نور خارج نيست ، و اين همان ملكوتى است كه خداوند آن را به اصفياى خود نشان داده ، و درباره نشان دادن آن به ابراهيم خليل فرموده : (( و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين (( . چطور حاملين عرش مى توانند خدا را حمل كنند و حال آنكه به حيات خداوندى دلهايشان زنده است و به نور خود او به سوى او راه يافته اند...
و نيز فرموده : (( وسع كرسيه السموات و الارض و لا يوده حفظهما و هو العلى العظيم (( . پس كرسى خداى محيط است به همه آسمانها و زمين و به آنچه در زير زمين است ، و روى اين حساب حاملين عرش خداى تعالى ، علمايى هستند كه خداوند از علم خود به آنان داده و هيچ موجودى كه خداى تعالى در ملكوت خود آفريده از تحت اين چهار نور خارج نيست ، و اين همان ملكوتى است كه خداوند آن را به اصفياى خود نشان داده ، و درباره نشان دادن آن به ابراهيم خليل فرموده : (( و كذلك نرى ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين (( . چطور حاملين عرش مى توانند خدا را حمل كنند و حال آنكه به حيات خداوندى دلهايشان زنده است و به نور خود او به سوى او راه يافته اند...


{{تغییر صفحه | قبلی=تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۵ | بعدی = تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۱۷}}


[[رده:تفسیر المیزان]]
[[رده:تفسیر المیزان]]
۸٬۹۳۳

ویرایش