گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۶۷: خط ۶۷:


==روايتى درباره سختى هايى كه مسلمانان در راه تبوك تحمل نمودند ==
==روايتى درباره سختى هايى كه مسلمانان در راه تبوك تحمل نمودند ==
و نيز در مجمع البيان در تفسير آيه «لقد تاب الله على النبى و المهاجرين و الانصار...» گفته است كه اين آيه در واقعه جنگ تبوك و آن شدائدى كه مسلمانان در آن جنگ ديدند نازل شده كه حتى بعضى از ايشان تصميم گرفتند برگردند، ولى لطف خدا شامل حال آنها شد.  
و نيز در مجمع البيان، در تفسير آيه: «لَقَد تَابَ اللهُ عَلَى النَّبِىّ وَ المُهَاجِرِينَ وَ الأنصَار...» گفته است كه اين آيه، در واقعه جنگ تبوك و آن شدائدى كه مسلمانان در آن جنگ ديدند، نازل شده، كه حتى بعضى از ايشان تصميم گرفتند برگردند، ولى لطف خدا شامل حال آن ها شد.  


حسن گفته است: در آن جنگ ده نفر از مسلمانان يك شتر داشتند و به نوبت يكى پس از ديگرى بر آن سوار مى شدند و آذوقه شان هم آرد جو با سبوس و مقدارى خرماى كرم خورده و روغن گنديده بود و چند نفرى از ايشان مختصر خرمائى كه داشتند در ميان خود بدين طريق مورد استفاده قرار مى دادند كه وقتى گرسنگى به ايشان فشار مى آورد يك دانه خرما را هر يك در دهان گذاشته مى مكيد تا مزه آن را احساس كند، آنگاه در مى آورد به ديگرى مى داد و همچنين تا به آخر آن را در دهان گذاشته ، يك جرعه آب روى آن مى خوردند؛ و همچنين اين كار را مى كردند تا چيزى از آن خرما باقى نمى ماند مگر هسته اش.
حسن گفته است: در آن جنگ، ده نفر از مسلمانان يك شتر داشتند و به نوبت، يكى پس از ديگرى، بر آن سوار مى شدند و آذوقه شان هم، آرد جو با سبوس و مقدارى خرماى كرم خورده و روغن گنديده بود، و چند نفرى از ايشان مختصر خرمایى كه داشتند، در ميان خود بدين طريق مورد استفاده قرار مى دادند كه وقتى گرسنگى به ايشان فشار مى آورد، يك دانه خرما را هر يك در دهان گذاشته مى مكيد، تا مزه آن را احساس كند، آنگاه در مى آورد، به ديگرى مى داد و همچنين، تا به آخر، آن را در دهان گذاشته، يك جرعه آب روى آن مى خوردند؛ و همچنين اين كار را مى كردند تا چيزى از آن خرما باقى نمى ماند، مگر هسته اش.


و نيز در مجمع البيان در تفسير آيه «و على الثلاثة الذين خلفوا» گفته: اين آيه در شأن كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه نازل شد، كه از رسول خدا تخلف كرده با آن جناب بيرون نشدند، البته اين تخلفشان از در نفاق نبود بلكه از اين جهت بود كه مسامحه كردند و بعدا پشيمان شده وقتى رسول خدا (صلى الله و عليه و آله) برگشت خدمتش رسيدند و عذر خواستند، حضرت با آنان حرف نزد، نزد مسلمانان رفتند ايشان هم با آنان حرف نزدند، و خلاصه يك نفر از مسلمانان با آنان همكلام نشد، حتى بچه ها هم از ايشان قهر كرده و اعراض نمودند.
و نيز، در مجمع البيان، در تفسير آيه: «وَ عَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا» گفته:  


زنان اين سه نفر نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمدند و عرض كردند آيا ما هم بايد از شوهرانمان كناره گيرى كنيم ؟ حضرت فرمود: نه ، وليكن نبايد نزديك شما بيايند.
اين آيه، در شأن كعب بن مالك و مرارة بن ربيع و هلال بن اميه نازل شد، كه از رسول خدا تخلف كرده، با آن جناب بيرون نشدند. البته اين تخلفشان از درِ نفاق نبود، بلكه از اين جهت بود كه مسامحه كردند و بعدا پشيمان شده، وقتى رسول خدا «صلى الله و عليه و آله» برگشت، خدمتش رسيدند و عذر خواستند. حضرت با آنان حرف نزد، نزد مسلمانان رفتند، ايشان هم با آنان حرف نزدند، و خلاصه يك نفر از مسلمانان با آنان همكلام نشد، حتى بچه ها هم از ايشان قهر كرده و اعراض نمودند.  


در نتيجه زندگى در مدينه بر آنان تنگ شد بناچار سر به كوه نهاده در قله كوهى جاى گرفتند، و همه روزه خانواده هايشان برايشان غذا مى آوردند، تا آنكه به يكديگر گفتند: حال كه همه مردم با ما قهر كرده و حرف نميزنند، ما چرا با خود حرف بزنيم و چرا از مسلمانان تبعيت نكنيم لا جرم هر كدام به قله كوهى رفته ديگر يكديگر را نديدند و به همين حال پنجاه روز در كوه مانده ، به درگاه خدا تضرع و زارى مى كردند و اظهار توبه و ندامت مى نمودند، خداوند توبهشان را قبول نموده اين آيه را در حقشان نازل كرد.
زنان اين سه نفر، نزد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» آمدند و عرض كردند: آيا ما هم بايد از شوهرانمان كناره گيرى كنيم؟ حضرت فرمود: نه، وليكن نبايد نزديك شما بيايند.
 
در نتيجه، زندگى در مدينه بر آنان تنگ شد. بناچار سر به كوه نهاده، در قله كوهى جاى گرفتند، و همه روزه، خانواده هايشان برايشان غذا مى آوردند، تا آن كه به يكديگر گفتند: حال كه همه مردم با ما قهر كرده و حرف نمی زنند، ما چرا با خود حرف بزنيم و چرا از مسلمانان تبعيت نكنيم. ناچار هر كدام به قلّه كوهى رفته، ديگر يكديگر را نديدند و به همين حال، پنجاه روز در كوه مانده، به درگاه خدا تضرع و زارى مى كردند و اظهار توبه و ندامت مى نمودند. خداوند توبه شان را قبول نموده، اين آيه را در حقشان نازل كرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۵۶ </center>
مؤلف : قبلا اين داستان را در ضمن حديثى طولانى از تفسير قمى در تفسير آيه «۴۶» اين سوره نقل كرديم و اين داستان به طرق بسيارى نقل شده.
مؤلف: قبلا اين داستان را در ضمن حديثى طولانى، از تفسير قمى، در تفسير آيه «۴۶» اين سوره نقل كرديم، و اين داستان به طرق بسيارى نقل شده.


و در تفسير برهان از ابن شهراشوب از تفسير ابى يوسف بن يعقوب بن سفيان روايت كرده كه گفت: مالك بن انس از نافع از ابن عمر براى ما حديث كرد كه گفت : خداوند در آيه «يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله» صحابه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را دستور داده كه از خدا بترسند، آنگاه گفته است كه مقصود از صادقين در جمله «كونوا مع الصادقين» رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و اهل بيت آن جناب است.
و در تفسير برهان، از ابن شهراشوب، از تفسير ابى يوسف بن يعقوب بن سفيان روايت كرده كه گفت:  


مؤلف : و در اين معنا روايات بسيارى از امامان اهل بيت (عليهم السلام) وارد شده ، و در الدر المنثور از ابن عباس و نيز از ابن عساكر از ابى جعفر آورده كه در تفسير آيه «و كونوا مع الصادقين» گفته اند: مقصود از صادقين على بن ابيطالب (عليه السلام ) است.
مالك بن انس، از نافع، از ابن عُمَر، براى ما حديث كرد كه گفت: خداوند در آيه: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا الله،» صحابه رسول خدا «صلى الله عليه و آله» را دستور داده كه از خدا بترسند. آنگاه گفته است كه: مقصود از «صادقين» در جملۀ «كُونُوا مَعَ الصَّادِقِين»، رسول خدا «صلى الله عليه و آله» و اهل بيت آن جناب است.


و در كافى به سند خود از يعقوب بن شعيب روايت كرده كه گفت : نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم ، و به ايشان عرض كردم اگر امام و پيشواى مسلمين بميرد مردم چه تكليفى دارند فرمود: پس فرمايش خدا چه شد كه مى فرمايد: «فلو لا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون».  
مؤلف: و در اين معنا، روايات بسيارى از امامان اهل بيت «عليهم السلام» وارد شده.  


آنگاه فرمود: ايشان مادام كه در طلب معرفت امام هستند از جهاد معذورند، و آن دسته هم كه در شهر در انتظار برگشتن دسته اولند نيز معذورند تا اصحاب ايشان (دسته اول) برگردند.
و در الدرّ المنثور، از ابن عباس و نيز از ابن عساكر، از ابى جعفر آورده كه در تفسير آيه: «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» گفته اند: مقصود از «صادقين»، على بن ابی طالب «عليه السلام» است.


مؤلف : و در اين معنا روايات بسيارى از ائمه اهل بيت (عليهم السلام) رسيده كه خود از جمله ادله ای است كه دلالت مى كند بر اينكه منظور از تفقه در آيه ، اعم است از آموختن علم فقه اصطلاحى و ساير معارف دينى.
و در كافى، به سند خود، از يعقوب بن شعيب روايت كرده كه گفت:


البته ، خواننده محترم بايد بداند كه درباره سبب نزول اين آيات اقوال ديگرى نيز هست كه بخاطر ضعف و سستى آنها متعرض نمى شويم.
نزد امام صادق «عليه السلام» بودم، و به ايشان عرض كردم: اگر امام و پيشواى مسلمين بميرد، مردم چه تكليفى دارند؟ فرمود: پس فرمايش خدا چه شد كه مى فرمايد: «فَلَولَا نَفَرَ مِن كُلّ فِرقَةٍ مِنهُم طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدّينِ وَ لِيُنذِرُوا قَومَهُم إذَا رَجَعُوا إلَيهِم لَعَلَّهُم يَحذَرُونَ».
 
آنگاه فرمود: ايشان مادام كه در طلب معرفت امام هستند، از جهاد معذورند، و آن دسته هم كه در شهر در انتظار برگشتن دسته اول اند، نيز معذورند، تا اصحاب ايشان (دسته اول) برگردند.
 
مؤلف: و در اين معنا، روايات بسيارى از ائمه اهل بيت «عليهم السلام» رسيده كه خود از جملۀ ادلّه ای است كه دلالت مى كند بر اين كه منظور از «تفقه» در آيه، اعم است از آموختن علم فقه اصطلاحى و ساير معارف دينى.
 
البته خواننده محترم بايد بداند كه: درباره سبب نزول اين آيات، اقوال ديگرى نيز هست كه به خاطر ضعف و سستى آن ها، متعرض نمى شويم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۵۷ </center>
<span id='link307'><span>
<span id='link307'><span>
==آيات ۱۲۴ - ۱۲۹  سوره توبه ==
==آيات ۱۲۴ - ۱۲۹  سوره توبه ==
وَ إِذَا مَا أُنزِلَت سورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَاناً فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا فَزَادَتهُمْ إِيمَاناً وَ هُمْ يَستَبْشِرُونَ(۱۲۴)
وَ إِذَا مَا أُنزِلَت سورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَاناً فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُوا فَزَادَتهُمْ إِيمَاناً وَ هُمْ يَستَبْشِرُونَ(۱۲۴)
۱۷٬۲۴۰

ویرایش