گمنام

تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶۲: خط ۶۲:
<span id='link135'><span>
<span id='link135'><span>


==اعتبار معاهدات در اسلام و لزوم احترام به آنها ==
''' * اعتبار معاهدات در اسلام و لزوم احترام به آن ها: '''
۳ - اسلام هم بخاطر اينكه متعرض اصلاح زندگى اجتماعى و عمومى بشر شده همانطورى كه به اصلاح زندگى افراد اهتمام نموده است قوانين كليى در باره شوون حيات اجتماعى بشر دارد، از قبيل قانون جهاد و دفاع و مقاتله با متجاوزين و پيمان شكنان و همچنين قوانينى در باره صلح و عهد و ميثاق و غير آن دارد.


و همين عهد و پيمانى كه ما در اين چند فصل در باره آن بحث مى كنيم در شريعت اسلام معتبر شده و اسلام به تمام معنا و بطورى كه ما فوق آن تصور نشود به آن اعتبار داده است ، و شكستن آن را از بزرگترين گناهان شمرده است ، مگر آنكه طرف مقابل اقدام به نقض آن كرده باشد كه در اين صورت مقابله به مثل را جايز دانسته.
۳ - اسلام هم به خاطر اين كه متعرض اصلاح زندگى اجتماعى و عمومى بشر شده، همان طورى كه به اصلاح زندگى افراد اهتمام نموده است، قوانين كليى در باره شؤون حيات اجتماعى بشر دارد. از قبيل: قانون جهاد و دفاع و مقاتله با متجاوزان و پيمان شكنان و همچنين قوانينى در باره صلح و عهد و ميثاق و غير آن دارد.
 
و همين عهد و پيمانى كه ما در اين چند فصل در باره آن بحث مى كنيم، در شريعت اسلام معتبر شده و اسلام به تمام معنا و به طورى كه مافوق آن تصور نشود، به آن اعتبار داده، و شكستن آن را از بزرگترين گناهان شمرده است، مگر آن كه طرف مقابل، به نقض آن كرده اقدام باشد كه در اين صورت، مقابله به مثل را جايز دانسته.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۰ </center>
قرآن كريم در آيات بسيارى امر به وفاى به عهد و عقد كرده و شكستن عهد و ميثاق را شديدا مذمت نموده، و از آن جمله فرموده است : «يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود» و نيز فرموده: «و الذين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه - تا آنجا كه مى فرمايد - اولئك لهم اللعنه و لهم سوء الدار و نيز فرموده : «و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا» و همچنين آياتى ديگر.
قرآن كريم، در آيات بسيارى، به وفاى به عهد و عقد امر كرده و شكستن عهد و ميثاق را شديدا مذمت نموده، و از آن جمله فرموده است: «يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أوفُوا بِالعُقُود». و نيز فرموده: «وَ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهدَ اللهِ مِن بَعدِ مِيثَاقِهِ» - تا آن جا كه مى فرمايد - «اُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سُوءُ الدَّار». و نيز فرموده: «وَ اَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ كَانَ مَسئُولاً»، و همچنين آياتى ديگر.
<span id='link136'><span>
<span id='link136'><span>
و شكستن عهد را همانطورى كه گفتيم جايز ندانسته مگر در جائى كه حق و عدالت آن را تجويز كند، و آن در جائى است كه طرف مقابل معاهد از روى ظلم و گردن كشى اقدام به نقض آن نموده و يا مسلمين از نقض ‍ ايشان ايمن نباشند، و كارهائى كرده باشند كه از درجه اعتبار ساقط شده باشند، كه البته در چنين صورتى اگر مسلمان و يا مسلمانان عهدشكنى كنند كسى به ايشان اعتراض و يا ملامت نمى كند، و در اين باره فرموده است: «و اما تخافن من قوم خيانه فانبذ اليهم على سواء ان الله لا يحب الخائنين». و نقض عهد را در صورتى كه خوف خيانت طرف مقابل در كار باشد تجويز كرده ، و راضى به اين معنا نشده مگر به اينكه مسلمين قبلا به طرف خود اعلام بدارند، و آنان را غافلگير نكنند، و مرتكب چنين خيانتى نگردند.


و نيز در آيه «برائة من الله و رسوله الى الذين عاهدتم من المشركين فسيحوا فى الارض اربعة اشهر» راضى به نقض عهد نگشته مگر بعد از آنكه چهار ماه براى آنان مهلت قرار دهد، تا در كار خود فكر كنند و آخرين راى خود را با آزادى هر چه تمامتر معلوم بدارند تا، يا ايمان آورند و نجات يابند، و يا كشته شوند و نابود گردند. و اين مهلت دادن آثار حسنه اى داشت كه يكى از آنها اين بود كه معاهدين مورد نظر آيه ايمان آوردند و خود را بكشتن ندادند.
و شكستن عهد را ه مانطورى كه گفتيم، جايز ندانسته، مگر در جایى كه حق و عدالت آن را تجويز كند، و آن در جایى است كه طرف مقابل معاهد، از روى ظلم و گردنكشى، به نقض آن اقدام نموده و يا مسلمين از نقض ايشان ايمن نباشند، و كارهایى كرده باشند كه از درجه اعتبار ساقط شده باشند، كه البته در چنين صورتى، اگر مسلمان و يا مسلمانان عهدشكنى كنند، كسى به ايشان اعتراض و يا ملامت نمى كند، و در اين باره فرموده است: «وَ إمّا تَخَافَنَّ مِن قوَمٍ خِيَانَةً فَانبِذ إلَيهِم عَلَى سَوَاءٍ إنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ الخُائِنِينَ». و نقض عهد را در صورتى كه خوف خيانت طرف مقابل در كار باشد، تجويز كرده، و به اين معنا راضی نشده، مگر به اين كه مسلمين قبلا به طرف خود اعلام بدارند، و آنان را غافلگير نكنند، و مرتكب چنين خيانتى نگردند.
 
و نيز در آيه: «بَرَائَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إلَى الَّذِينَ عَاهَدتُم مِنَ المُشرِكِينَ فَسِيحُوا فِى الأرضِ أربَعَةَ أشهُر»، نقض عهد راضی نگشته، مگر بعد از آن كه چهار ماه براى آنان مهلت قرار دهد، تا در كار خود فكر كنند و آخرين رأى خود را با آزادى هرچه تمامتر معلوم بدارند، تا يا ايمان آورند و نجات يابند، و يا كشته شوند و نابود گردند. و اين مهلت دادن، آثار حسنه اى داشت كه يكى از آن ها اين بود كه معاهدين مورد نظر آيه، ايمان آوردند و خود را بكشتن ندادند.


خداوند اين فايده را به بهترين وجهى تكميل نموده و بعد از اعلام برائت ، فرمود: «و ان احد من المشركين استجارك فاجره حتى يسمع كلام الله ثم ابلغه مامنه ذلك بانهم قوم لا يعلمون».
خداوند اين فايده را به بهترين وجهى تكميل نموده و بعد از اعلام برائت، فرمود: «وَ إن أحَدٌ مِنَ المُشرِكِينَ استَجَارَكَ فَأجِرهُ حَتّى يَسمَعَ كَلَامَ اللهِ ثُمَّ أبلِغهُ مَأمَنَهُ ذَلِكَ بِأنَّهُم قَومٌ لَا يَعلَمُونَ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۱ </center>
و آنگاه از مشركين آن دسته اى را كه به عهد خود وفا دارند استثناء كرده و فرموده: «كيف يكون للمشركين عهد عند الله و عند رسوله الا الذين عاهدتم عند المسجد الحرام فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم ان الله يحب المتقين، كيف و ان يظهروا عليكم لا يرقبوا فيكم الا و لا ذمه يرضونكم بافواههم و تابى قلوبهم و اكثرهم فاسقون» و در ضمن ، استقامت و استوارى در عهد را از تقوى كه دين جز دعوت به آن دعوت ديگرى ندارد شمرده و فرموده: «ان الله يحب المتقين» و اين تعليل زنده ايست كه تا روز قيامت باقى خواهد ماند.
و آنگاه از مشركان، آن دسته اى را كه به عهد خود وفا دارند، استثناء كرده و فرموده: «كَيفَ يَكُونُ لِلمُشرِكِينَ عَهدٌ عِندَ اللهِ وَ عِندَ رَسُولِهِ إلَّا الَّذِينَ عَاهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرَامِ فَمَا استَقَامُوا لَكُم فَاستَقِيمُوا لَهُم إنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ * كَيفَ وَ إن يَظهَرُوا عَلَيكُم لَا يَرقُبُوا فِيكُم إلّا وَ لَا ذِمّة يُرضُونَكُم بِأفوَاهِهِم وَ تَأبَى قُلُوبُهُم وَ أكثَرُهُم فَاسِقُونَ»، و در ضمن، استقامت و استوارى در عهد را از تقوا كه دين جز دعوت به آن دعوت ديگرى ندارد، شمرده و فرموده: «إنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتَّقِينَ»، و اين تعليل زنده ای است كه تا روز قيامت باقى خواهد ماند.


و در سوره بقره فرموده: «فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم». و در سوره مائده فرموده: «و لا يجرمنكم شنان قوم ان صدوكم عن المسجد الحرام ان تعتدوا و تعاونوا على البر و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان».
و در سوره «بقره» فرموده: «فَمَن اعتَدَى عَلَيكُم فَاعتَدُوا عَلَيهِ بِمِثلِ مَا اعتَدَى عَلَيكُم». و در سوره «مائده» فرموده: «وَ لَا يَجرِمَنَّكُم شَنَآنُ قَومٍ أن صَدُّوكُم عَنِ المَسجِدِ الحَرَامِ أن تَعتَدُوا وَ تَعَاوَنُوا عَلَى البِرّ وَ التَّقوَى وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الإثمِ وَ العُدوَان».


و اما نقض ابتدايى و بدون اينكه دشمن معاهد قبلا نقض عهد كرده باشد در دين حنيف اسلام جايز نيست ، و به عدم جواز آن هم در آيات مورد بحث يعنى جمله «فما استقاموا لكم فاستقيموا لهم» و هم در آيه «و لا تعتدوا ان الله لا يحب المعتدين» اشاره فرموده است.
و اما نقض ابتدايى و بدون اين كه دشمن معاهد قبلا نقض عهد كرده باشد، در دين حنيف اسلام جايز نيست، و به عدم جواز آن، هم در آيات مورد بحث، يعنى جملۀ «فَمَا استَقَامُوا لَكُم فَاستَقِيمُوا لَهُم»، و هم در آيه «وَ لَا تَعتَدُوا إنَّ اللهَ لَا يُحِبُّ المُعتَدِينَ»، اشاره فرموده است.


عمل رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) هم بر همين معنا بوده چون مى بينيم با بنى قينقاع و بنى قريظه و ساير قبائل يهود معاهده بست و عهد خود را نشكست مگر بعد از آنكه معاهدينش نقض كردند، و در حديبيه با مشركين قريش عهد بست ، و به عهدش وفادار بود تا آنان اقدام به نقض ‍ نموده و بنى بكر را عليه خزاعه كمك كردند، چون همانطورى كه گفتيم خزاعه در عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بودند، و بنى بكر با مشركين قريش پيمان نظامى داشتند.
عمل رسول خدا «صلى الله عليه و آله» هم، بر همين معنا بوده. چون مى بينيم با بنى قينقاع و بنى قريظه و ساير قبائل يهود معاهده بست و عهد خود را نشكست، مگر بعد از آن كه معاهدينش نقض كردند. و در حديبيه، با مشركان قريش عهد بست، و به عهدش وفادار بود تا آنان اقدام به نقض نموده، و بنى بكر را عليه خزاعه كمك كردند، چون همان طورى كه گفتيم، خزاعه در عهد رسول خدا «صلى الله عليه و آله» بودند، و بنى بكر، با مشركان قريش پيمان نظامى داشتند.


و اينكه گفتيم اسلام وفاى به عهد را واجب كرده و نقض آن را بدون مجوز تحريم نموده است تا حدى است كه هر چند وفاى به عهد باعث فوت منافع مسلمين و يا موجب خسارت آنان شود، و مسلمين با اينكه مى توانند با اعمال قدرت و يا بهانه جوئى و بر خلاف عهدى كه دارند منافع خود را حفظ نموده و در آخر از معاهدين خود عذرخواهى كنند بطورى كه مورد ملامت هم واقع نشوند مع ذلك اسلام اجازه چنين عملى را به آنان نداده است ، چون مدار احكام اسلام بر حق و حقيقت است ، و حق براى هيچ كس و هيچ قومى ضرر و زيان ببار نمى آورد مگر اينكه خود آن شخص و يا آن قوم از حق منحرف شده باشند.
و اين كه گفتيم اسلام، وفاى به عهد را واجب كرده و نقض آن را بدون مجوز تحريم نموده است، تا حدى است كه هر چند وفاى به عهد باعث فوت منافع مسلمين و يا موجب خسارت آنان شود، و مسلمين با اين كه مى توانند با اعمال قدرت و يا بهانه جویى و بر خلاف عهدى كه دارند، منافع خود را حفظ نموده و در آخر از معاهدين خود عذرخواهى كنند، به طورى كه مورد ملامت هم واقع نشوند، با این حال، اسلام اجازه چنين عملى را به آنان نداده است. چون مدار احكام اسلام بر حق و حقيقت است، و حق براى هيچ كس و هيچ قومى ضرر و زيان به بار نمى آورد، مگر اين كه خود آن شخص و يا آن قوم از حق منحرف شده باشند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۲۵۲ </center>
<span id='link137'><span>
<span id='link137'><span>
۱۸٬۱۳۸

ویرایش