۱۶٬۸۹۲
ویرایش
خط ۲۲۱: | خط ۲۲۱: | ||
<span id='link20'><span> | <span id='link20'><span> | ||
و در توضيح اين مطلب مى گوييم: | |||
و در توضيح اين مطلب مى گوييم : | |||
انسان بر حسب طبعش، موجودى عجول است و در هر كارى و چيزى كه خير و نفعش در آن باشد، عجله مى كند. يعنى از اسباب مى خواهد كه در رسيدن به نتيجه اى كه او مى خواهد، عجله كند، و چون سبب حقيقى هر چيزى، خداى تعالى است، پس انسان در حقيقت، اين عجله را از خداى سبحان مى خواهد. | |||
و اگر سنت الهى در خلقت اشياء و پيدايش مسبب | پس اين خواست بشر، سنت اوست. سنتى بيجا كه اساسش هواهاى نفسانى اوست. براى اين كه اسبابى كه در اين عالَم دست اندركارند، در نظام خود، تابع هوا و هوس انسان ها نيستند، بلكه اين انسان هايند كه تابع نظام جارى در عالم اند، و مضطر و ناگزيرند از اين كه آن نظام را گردن نهند. چه دوست بدارند و چه كراهت داشته باشند. | ||
و اگر سنت الهى در خلقت اشياء و پيدايش مسبب ها، به دنبال اسباب شبيه به سنت بشرى بود، يعنى پايه و اساسش جهل بود، و آثار و مسبب ها به عجله در دنبال سبب ها پيدا مى شد، قهرا شر كه همان هلاكت بشريت به وسيله عذاب است، نيز به عجله به انسان رو مى آورد. چون سبب اين شر و هلاكت بشر، قائم به خود بشر است و همراه اوست، و آن، عبارت است از: كفر او و انكار معاد و ديدار اللّه و طغيان در زندگى دنيا. وليكن خداى تعالى در فرستادن شر عجله نمى كند، آن طور كه انسان ها در رسيدن به خير عجله مى كنند. | |||
براى اين كه سنت او، اساسش حكمت است، به خلاف سنت بشر، كه اساسش بر نادانى است. (اگر عجله مى كنند، براى اين است كه مى ترسند فوت شود، و اما خداى داناى به آينده و حال، ترس از فوت ندارد). به همين خاطر، خداى تعالى، كافران طاغى را در حيرت خودشان وا مى گذارد. | |||
ویرایش