گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشرَّ استِعْجَالَهُم بِالْخَيرِ لَقُضىَ إِلَيهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فى طغْيَانهِمْ يَعْمَهُونَ(۱۱)
وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشرَّ استِعْجَالَهُم بِالْخَيرِ لَقُضىَ إِلَيهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فى طغْيَانهِمْ يَعْمَهُونَ(۱۱)


وَ إِذَا مَس الانسنَ الضرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائماً فَلَمَّا كَشفْنَا عَنْهُ ضرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلى ضرٍّ مَّسهُ كَذَلِك زُيِّنَ لِلْمُسرِفِينَ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۱۲)
وَ إِذَا مَسّ الإنسانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَائماً فَلَمَّا كَشفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِك زُيِّنَ لِلْمُسرِفِينَ مَا كانُوا يَعْمَلُونَ(۱۲)


وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظلَمُوا وَ جَاءَتهُمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَ مَا كانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِك نجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ(۱۳)
وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظلَمُوا وَ جَاءَتهُمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَ مَا كانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِك نجْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ(۱۳)
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center>


و اگر خدا در فرستادن عذابشان عجله كند آنطور كه در خير خود عجله دارند مرگشان فرا مى رسد (و ما نمى خواهيم چنين شود) ما كسانى را كه به ما و به ديدار ما در قيامت ايمان ندارند در طغيانشان رها مى كنيم تا همچنان سرگردان باشند (۱۱)
و اگر خدا در فرستادن عذابشان عجله كند، آن طور كه در خير خود عجله دارند، مرگشان فرا مى رسد (و ما نمى خواهيم چنين شود). ما كسانى را كه به ما و به ديدار ما در قيامت ايمان ندارند، در طغيانشان رها مى كنيم، تا همچنان سرگردان باشند. (۱۱)


و همين انسان (منكر ديدار ما) وقتى بلايى به جانش وارد مى شود در همه احوال چه به پهلو و چه نشسته و چه ايستاده ما را به يارى خود مى خواند، ولى همين كه بلايش را دور كنيم مى گذرد و مى رود مثل اينكه اصلا بلايى به او نرسيده بود (آرى ، از ناحيه شيطان و هواى نفس ) رفتار زشت اسرافگران در نظرشان جلوه داده شده (۱۲)
و همين انسان (منكر ديدار ما)، وقتى بلايى به جانش وارد مى شود، در همه احوال، چه به پهلو و چه نشسته و چه ايستاده، ما را به يارى خود مى خواند، ولى همين كه بلايش را دور كنيم، مى گذرد و مى رود، مثل اين كه اصلا بلايى به او نرسيده بود. (آرى، از ناحيه شيطان و هواى نفس) رفتار زشت اسرافگران در نظرشان جلوه داده شده. (۱۲)


در باره اقوامى كه قبل از شما بودند فكر كنيد كه چگونه وقتى مرتكب ظلم شدند و پيامبرانشان با معجزات به سويشان آمدند به هيچ وجه ايمان نياوردند، همه را هلاك كرديم ، آرى ما اينچنين ، كيفر مى دهيم (۱۳)
در باره اقوامى كه قبل از شما بودند، فكر كنيد كه چگونه وقتى مرتكب ظلم شدند و پيامبرانشان با معجزات به سويشان آمدند، به هيچ وجه ايمان نياوردند، همه را هلاك كرديم. آرى، ما اين چنين، كيفر مى دهيم. (۱۳)


و سپس به دنبال آنان شما را جانشين آنها در روى زمين قرار داديم تا بنگريم شما چگونه عمل مى كنيد (۱۴)
و سپس به دنبال آنان، شما را جانشين آن ها در روى زمين قرار داديم تا بنگريم شما چگونه عمل مى كنيد. (۱۴)


<center> «'''بیان آیات'''» </center>
<center> «'''بیان آیات'''» </center>


بعد از آنكه در آيات قبل دو اصل از اصول دعوت حقه اسلام يعنى توحيد و معاد را يادآور شد، و از طريق عقل فطرى بر آن دو اصل استدلال كرد، و چند خبر هم از عاقبت ايمان و سرانجام كفر به آن دو اصل را بيان نمود، اينك در اين آيات دو سؤال را مطرح نموده و از آن پاسخ مى دهد، يكى اينكه چرا خداى تعالى منكرين اين دو اصل را با اينكه در ضلالت و كور دلى خود ادامه مى دهند و سر به طغيان بر مى آورند اينقدر مهلتشان مى دهد؟ و سؤال دوم اينكه علت ضلالت و طغيان آنان چيست (و با اينكه توحيد و معاد به طريق عقل فطرى ثابت است چرا آن را نمى پذيرند ؟)
بعد از آن كه در آيات قبل، دو اصل از اصول دعوت حقه اسلام، يعنى توحيد و معاد را يادآور شد، و از طريق عقل فطرى، بر آن دو اصل استدلال كرد، و چند خبر هم از عاقبت ايمان و سرانجام كفر به آن دو اصل را بيان نمود، اينك در اين آيات، دو سؤال را مطرح نموده و از آن پاسخ مى دهد:


در پاسخ از اين دو سؤ ال مى فرمايد: جواب آن روشن است و جاى ابهامى در آن نيست ، چون فرستادگان خداى تعالى در هر زمانى آن را براى مردم با ادله اى روشن بيان كرده اند، چيزى كه هست شيطان اعمال اين اسرافگران را در نظرشان زينت داده ، و در نتيجه از ياد قيامت غافلشان ساخته است ، و با اينكه انبياء بارها به يادشان آورده بودند باز آن را از ياد بردند.
يكى اين كه: چرا خداى تعالى، منكران اين دو اصل را با اين كه در ضلالت و كوردلى خود ادامه مى دهند و سر به طغيان بر مى آورند، اين قدر مهلتشان مى دهد؟


و اما اينكه چرا خداى تعالى مهلتشان مى دهد و در نزول عذاب بر آنان عجله نمى كند ؟ جوابش اين است كه مى خواهد آنان را امتحان كند تا آنچه در باطن نهفته دارند به صورت گناه بيرون بريزند، چون دنيا دار ابتلاء و امتحان است .
و سؤال دوم اين كه: علت ضلالت و طغيان آنان چيست، (و با اين كه توحيد و معاد، به طريق عقل فطرى ثابت است، چرا آن را نمى پذيرند)؟
 
در پاسخ از اين دو سؤال مى فرمايد:
 
جواب آن، روشن است و جاى ابهامى در آن نيست. چون فرستادگان خداى تعالى، در هر زمانى، آن را براى مردم، با ادّله اى روشن بيان كرده اند. چيزى كه هست، شيطان اعمال اين اسرافگران را در نظرشان زينت داده، و در نتيجه، از ياد قيامت غافلشان ساخته است، و با اين كه انبياء، بارها به يادشان آورده بودند، باز آن را از ياد بردند.
 
و اما اين كه چرا خداى تعالى، مهلتشان مى دهد و در نزول عذاب بر آنان عجله نمى كند؟
 
جوابش اين است كه: مى خواهد آنان را امتحان كند، تا آنچه در باطن نهفته دارند، به صورت گناه بيرون بريزند. چون دنيا، دارِ ابتلاء و امتحان است.


«'''وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشرَّ استِعْجَالَهُم بِالْخَيرِ...'''»:
«'''وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشرَّ استِعْجَالَهُم بِالْخَيرِ...'''»:


تعجيل در هر چيز به معناى آوردن آن به سرعت و عجله است ، و استعجال به چيزى به معناى آن است كه بخواهيم چيزى به سرعت و عجله حاصل شود و كلمه «'''العمه '''» به معناى حيرت شديد است.
تعجيل در هر چيز، به معناى آوردن آن به سرعت و عجله است، و استعجال به چيزى، به معناى آن است كه بخواهيم چيزى به سرعت و عجله حاصل شود. و كلمه «العمه»، به معناى حيرت شديد است.
 
و معناى آيه اين است كه:


و معناى آيه اين است كه : اگر خداى تعالى در رساندن شر - كه همان عذاب است - به مردم عجله مى كرد، همانطور كه خود مردم در رسيدن به خير و نعمت عجله مى كنند، هر آينه عذاب را بر آنان نازل مى كرد و اجلشان را پايان مى داد و ليكن خداى تعالى در رساندن شر به آنان عجله نمى كند، و اين منكرين معاد و خارجين از ربقه دين را همچنان به حال خودشان وا مى گذارد، تا با حيرت شديدترى به طغيان خود ادامه دهند.
اگر خداى تعالى، در رساندن شر - كه همان عذاب است - به مردم عجله مى كرد، همان طور كه خود مردم در رسيدن به خير و نعمت عجله مى كنند، هر آينه عذاب را بر آنان نازل مى كرد و اجلشان را پايان مى داد. وليكن خداى تعالى، در رساندن شر به آنان عجله نمى كند. و اين منكران معاد و خارجين از ربقه دين را، همچنان به حال خودشان وا مى گذارد، تا با حيرت شديدترى به طغيان خود ادامه دهند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۲۷ </center>
<span id='link20'><span>
<span id='link20'><span>
۱۶٬۸۸۹

ویرایش