۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
پس اين كه در قرآن كريمش مى فرمايد: «فِطرَةَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا»، اشاره اى است از آن جناب به آن درك و ارتكازى كه انسان ها به آن درك آفريده شده اند و آن ارتكاز، شناختن خدا است، و «فِطرَةَ اللّهِ» عبارت است از آن نيرويى كه در انسان قرار داده شده، تا با آن نيرو، ايمان به خدا را تشخيص دهد، كه به همين معنا در آيه شريفه «وَ لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولُنَّ اللّه» اشاره شده و همين درك فطرى است. | پس اين كه در قرآن كريمش مى فرمايد: «فِطرَةَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا»، اشاره اى است از آن جناب به آن درك و ارتكازى كه انسان ها به آن درك آفريده شده اند و آن ارتكاز، شناختن خدا است، و «فِطرَةَ اللّهِ» عبارت است از آن نيرويى كه در انسان قرار داده شده، تا با آن نيرو، ايمان به خدا را تشخيص دهد، كه به همين معنا در آيه شريفه «وَ لَئِن سَألتَهُم مَن خَلَقَهُم لَيَقُولُنَّ اللّه» اشاره شده و همين درك فطرى است. | ||
ولى به نظر چنين مى رسد كه ماده «فطر»، به معناى پديد آوردن از عدم محض است. (به خلاف خلقت، كه بر پديد آوردن ساختمان از آجر و آهن نيز صادق است)، و آن خصوصيتى كه از «فَطَرَ النَّاس» فهميده مى شود، از بنا و صيغۀ «فعلة» فهميده مى شود. چون اين صيغه را در جايى به كار مى برند كه بخواهند بنا و ساختمان نوع را برسانند. | ولى به نظر چنين مى رسد كه ماده «فطر»، به معناى پديد آوردن از عدم محض است. (به خلاف خلقت، كه بر پديد آوردن ساختمان از آجر و آهن نيز صادق است)، و آن خصوصيتى كه از «فَطَرَ النَّاس» فهميده مى شود، از بنا و صيغۀ «فعلة» فهميده مى شود. چون اين صيغه را در جايى به كار مى برند كه بخواهند بنا و ساختمان نوع را برسانند. | ||
ویرایش