گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵: خط ۵:


<span id='link48'><span>
<span id='link48'><span>
==امر به نماز و صبر كه مهمترين عبادات و اخلاقيات هستند ==
==امر به نماز و صبر، كه از مهمترين عبادات و اخلاقيات هستند ==
«'''وَ اصبرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ'''»:
«'''وَ اصبرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ'''»:


پس از امر به نماز، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را دستور مى دهد به صبر كردن ، و در موارد ديگرى مانند: «و استعينوا بالصبر و الصلوة» ميان صبر و نماز جمع كرده . و سرّ آن اين است كه هر كدام از اين دو، در باب خودش مهم ترين اركان هستند. آرى ، در ميان عبادات ، نماز مهمترين عبادت و در اخلاقيات صبر مهمترين خلق است ، همچنانكه درباره نماز فرموده : «و لذكر اللّه اكبر» و درباره صبر فرموده: «ان ذلك لمن عزم الامور».
پس از امر به نماز، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را دستور مى دهد به صبر كردن، و در موارد ديگرى مانند: «وَ استَعِينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلَوة»، ميان صبر و نماز جمع كرده. و سرّ آن، اين است كه هر كدام از اين دو، در باب خودش، مهمترين اركان هستند.  


و اجتماع اين دو، مهمترين وسيله اى است كه با آن مى توان بر مصائب و ناملايمات فايق آمد، چون صبر، نفس را از قلق و اضطراب و فرارى شدن نگه مى دارد، و نماز نفس را به سوى پروردگار توجّه مى دهد و در نتيجه ناملايمات را از ياد آدمى مى برد، و ما بيان مفصل اين معنا را در جلد اول اين كتاب در تفسير آيه ۴۵ سوره بقره گذرانديم .
آرى، در ميان عبادات، نماز مهمترين عبادت و در اخلاقيات، صبر مهمترين خُلق است. همچنان كه درباره نماز فرموده: «وَ لَذِكرُ اللّه أكبَر»، و درباره صبر فرموده: «إنَّ ذَلِكَ لَمِن عَزمِ الأُمُور».
 
و اجتماع اين دو، مهمترين وسيله اى است كه با آن مى توان بر مصائب و ناملايمات فايق آمد. چون صبر، نفس را از قلق و اضطراب و فرارى شدن نگه مى دارد، و نماز، نفس را به سوى پروردگار توجّه مى دهد، و در نتيجه ناملايمات را از ياد آدمى مى برد.
 
و ما بيان مفصل اين معنا را، در جلد اول اين كتاب، در تفسير آيه ۴۵ سوره «بقره» گذرانديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۷۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۷۹ </center>
و از اينكه بطور مطلق امر به صبر كرده به دست مى آيد كه منظور از آن ، اعم از صبر بر عبادت و يا صبر بر معصيت و يا صبر در مصيبت است ، بلكه همه آنها را شامل مى شود و بنابراين، امر مزبور، امر به صبر است در امتثال تمامى اوامر و نواهى كه قبلا در سوره آمده ، از قبيل «فاستقم»، و «لا تطغوا»، و «لا تركنوا»، و «اقم الصلوة».
و از اين كه به طور مطلق، امر به صبر كرده، به دست مى آيد كه: منظور از آن، اعم از «صبر بر عبادت»، و يا «صبر بر معصيت»، و يا «صبر در مصيبت» است، بلكه همه آن ها را شامل مى شود. بنابراين، امر مزبور، امر به صبر است در امتثال تمامى اوامر و نواهى كه قبلا در سوره آمده، از قبيل «فَاستَقِم»، و «لَا تَطغَوا»، و «لَا تَركَنُوا»، و «أقِمِ الصَّلَوة».


وليكن از اينكه صيغه امر را مفرد آورده و تنها به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) متوجّه كرده به دست مى آيد كه مقصود از آن صبر، صبر مخصوصى است كه مختص به آن حضرت است ، و گرنه مى فرمود: «'''و اصبروا'''» مخصوصا با اينكه سياق امرها و نهى هاى گذشته همه سياق جمع بود، و اين مطلب گفتار آن كسانى را كه مى گويند منظور از صبر، صبر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در برابر آزار مشركين و ظلم ستمگرانشان است تاييد مى كند.
وليكن از اين كه صيغه امر را مفرد آورده و تنها به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» متوجّه كرده، به دست مى آيد كه: مقصود از آن «صبر»، صبر مخصوصى است كه مختص به آن حضرت است، و گرنه مى فرمود: «وَ اصبِرُوا». مخصوصا با اين كه سياق امرها و نهى هاى گذشته، همه سياق جمع بود، و اين مطلب، گفتار آن كسانى را كه مى گويند منظور از «صبر»، صبر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در برابر آزار مشركان و ظلم ستمگرانشان است، تأييد مى كند.


و اما اينكه چرا امر به نماز را مفرد آورده مگر نماز هم اختصاص به آن جناب دارد؟ جوابش اين است كه نماز مخصوص به آن جناب نيست ، ولى مقصود از اقامه در اينجا چيزيست كه آن روز مخصوص به آن جناب بوده ، و آن عبارت است از اقامه نماز به جماعت كه آن روز بايد آن حضرت اين كار را مى كرد - دقت فرماييد.
و اما اين كه: چرا امر به نماز را مفرد آورده، مگر نماز هم اختصاص به آن جناب دارد؟  


و اينكه فرمود: «ان اللّه لا يضيع اجر المحسنين» امر به صبر را تعليل مى كند.
جوابش اين است كه: نماز، مخصوص به آن جناب نيست، ولى مقصود از اقامه در اين جا، چيزی است كه آن روز، مخصوص به آن جناب بوده، و آن، عبارت است از اقامه نماز به جماعت، كه آن روز، بايد آن حضرت اين كار را مى كرد - دقت فرماييد.


«'''فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فى الاَرْضِ...'''»:
و اين كه فرمود: «إنَّ اللّهَ لَا يُضِيعُ أجرَ المُحسِنِينَ»، امر به صبر را تعليل مى كند.


كلمه «لو لا» به معناى «هلا» و «الا» است كه تعجب آميخته با توبيخ را مى رساند، و معناى آن اينست كه: ملل و اقوامى كه قبل از شما مى زيستند چرا باقى نماندند و چرا از فساد در زمين نهى نكردند؟ تاخود را از انقراض و استيصال حفظ كنند؟
«'''فَلَوْلا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فى الاَرْضِ...'''»:


«'''الا قليلا ممن انجينا منهم '''» - اين استثناء استثناء از معناى نفى جمله سابق است چون معنا اين است : عجب است از امت هاى گذشته كه با آن آيات كه از خدا ديدند و آن عذابها كه مشاهده كردند، چرا جز عدّه كمى كه ما براى اينكه از فساد نهى مى كردند از عذاب و هلاك نجاتشان داديم ، بقاياى بيشترى نماندند تا از فساد در زمين نهى كنند؟
كلمه «لولا»، به معناى «هلا» و «ألّا» است، كه تعجب آميخته با توبيخ را مى رساند، و معناى آن، اين است كه: ملل و اقوامى كه قبل از شما مى زيستند، چرا باقى نماندند و چرا از فساد در زمين نهى نكردند، تا خود را از انقراض و استيصال حفظ كنند؟


«'''و اتبع الذين ظلموا ما اترفوا فيه و كانوا مجرمين '''» - اين جمله بيان حال كسانى است كه پس از استثناء باقيمانده اند كه اكثريت ايشان را تشكيل مى دهند، و چنين معرفيشان كرده كه مردمى ستمكار و همه پيرو لذايذ مادى بوده و در اين وادى غوطه ور و در نتيجه به جرم و گناه آلوده شده بودند.
«'''إلّا قَلِيلاً مِمَّن أنجَينَا مِنهُم '''» - اين استثناء، استثناء از معناى نفى جمله سابق است. چون معنا اين است: عجب است از امت هاى گذشته كه با آن آيات كه از خدا ديدند و آن عذاب ها كه مشاهده كردند، چرا جز عدّه كمى كه ما براى اين كه از فساد نهى مى كردند، از عذاب و هلاك نجاتشان داديم، بقاياى بيشترى نماندند تا از فساد در زمين نهى كنند؟


پس ، از اين استثناء و از اين ما بقى كه حالشان را بيان كرد يك تقسيم بدست مى آيد و آن اين است كه مردم باقيمانده دو صنف مختلفند، يكى ناجيانى كه خداوند آنها را نجات داده ، دوم مجرمين و لذا مى بينيم كه دنبال اين آيه مى فرمايد: «و لو شاء ربك لجعل الناس امة واحدة و لا يزالون مختلفين الا من رحم ربك».
«'''وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُترِفُوا فِيهِ وَ كَانُوا مُجرِمِينَ '''» - اين جمله، بيان حال كسانى است كه پس از استثناء باقی مانده اند، كه اكثريت ايشان را تشكيل مى دهند، و چنين معرفی شان كرده كه مردمى ستمكار و همه پيرو لذايذ مادى بوده و در اين وادى غوطه ور و در نتيجه، به جرم و گناه آلوده شده بودند.
 
پس از اين استثناء و از اين مابقى كه حالشان را بيان كرد، يك تقسيم به دست مى آيد و آن، اين است كه: مردم باقيمانده دو صنف مختلف اند: يكى ناجيانى كه خداوند آن ها را نجات داده. دوم: مجرمان، و لذا مى بينيم كه دنبال اين آيه مى فرمايد: «وَ لَو شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لَا يَزَالُونَ مُختَلِفِينَ إلّا مَن رَحِمَ رَبُّك».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۸۰ </center>
«'''وَ مَا كانَ رَبُّك لِيُهْلِك الْقُرَى بِظلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصلِحُونَ'''»:
«'''وَ مَا كانَ رَبُّك لِيُهْلِك الْقُرَى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُهَا مُصلِحُونَ'''»:


يعنى سنت خداى تعالى چنين نبوده كه قريه ها را هلاك و منقرض كند در حالى كه اهل آن مصلح باشند، چون اين خود ظلم است، «و لا يظلم ربك احدا - پروردگار تو به احدى ظلم نمى كند».  
يعنى: سنت خداى تعالى، چنين نبوده كه قريه ها را هلاك و منقرض كند، در حالى كه اهل آن مصلح باشند. چون اين خود ظلم است، «وَ لَا يَظلِمُ رَبُّكَ أحَداً: پروردگار تو، به احدى ظلم نمى كند».  


پس اينكه فرمود «'''بظلم '''» قيد توضيحى مى شود (يعنى هلاكتى كه خود ظلم است ) نه اينكه احترازى باشد، و بخواهد از ميان دو جور هلاك كردن ، هلاك كردن به ظلم را بگويد، و چون قيد توضيحى است اين معنا را افاده مى كند: سنّت خداى تعالى بر اين قرار گرفته كه سرزمينهايى را كه اهل آن مصلحند هلاك نكند، چون هلاك كردنشان ظلم است «و ما ربك بظلام للعبيد - و خداوند هيچگاه به بندگان ظلم نمى كند».
پس اين كه فرمود «بِظُلمٍ»، قيد توضيحى مى شود. (يعنى هلاكتى كه خود ظلم است)، نه اين كه احترازى باشد، و بخواهد از ميان دو جور هلاك كردن، هلاك كردن به ظلم را بگويد. و چون قيد توضيحى است، اين معنا را افاده مى كند:  


سنّت خداى تعالى، بر اين قرار گرفته كه سرزمين هايى را كه اهل آن مصلح اند، هلاك نكند. چون هلاك كردنشان، ظلم است. «وَ مَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلعَبِيد: و خداوند، هيچگاه به بندگان ظلم نمى كند».
==معناى «اختلاف» و مشتقات ديگر ماده «خلف»==
«'''وَ لَوْ شاءَ رَبُّك لجََعَلَ النَّاس أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لا يَزَالُونَ مخْتَلِفِينَ إِلا مَن رَّحِمَ رَبُّك ....أَجْمَعِينَ'''»:
«'''وَ لَوْ شاءَ رَبُّك لجََعَلَ النَّاس أُمَّةً وَاحِدَةً وَ لا يَزَالُونَ مخْتَلِفِينَ إِلا مَن رَّحِمَ رَبُّك ....أَجْمَعِينَ'''»:
معناى «اختلاف» و مشتقات ديگر ماده «خلف»


كلمه «خلف» در مقابل «امام» و يا «قدام» به معناى پشت سر است ، اين معناى اصلى اين ماده است و در ساير مشتقّاتى كه از اين ماده منشعب شده نيز اين معنا نهفته ، مثلا وقتى گفته مى شود: «خلف اباه - پدر خود را خلف شد» معنايش اين است كه به جاى او نشست ، او از دنيا رفت و وى بعد از او زنده بماند. و همچنين وقتى گفته مى شود: «اخلف وعده - خلف كرد وعده خود را» معنايش اين است كه وعده خود را پشت سر انداخت. و وقتى گفته مى شود:  
كلمه «خلف» در مقابل «امام» و يا «قدام» به معناى پشت سر است ، اين معناى اصلى اين ماده است و در ساير مشتقّاتى كه از اين ماده منشعب شده نيز اين معنا نهفته ، مثلا وقتى گفته مى شود: «خلف اباه - پدر خود را خلف شد» معنايش اين است كه به جاى او نشست ، او از دنيا رفت و وى بعد از او زنده بماند. و همچنين وقتى گفته مى شود: «اخلف وعده - خلف كرد وعده خود را» معنايش اين است كه وعده خود را پشت سر انداخت. و وقتى گفته مى شود:  
۱۶٬۸۸۹

ویرایش