گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
<span id='link70'><span>
<span id='link70'><span>
==نهى يعقوب «ع» از اين كه يوسف «ع» خواب خود را براى برادرانش بازگو كند. ==
==نهى يعقوب «ع» از اين كه يوسف «ع» خواب خود را براى برادرانش بازگو كند. ==
«'''قَالَ يَا بُنىَّ لا تَقْصص رُؤيَاك عَلى إِخْوَتِك فَيَكِيدُوا لَك كَيْداً إِنَّ الشيْطانَ لِلانسانِ عَدُوُّ مُّبِينٌ'''»:
«'''قَالَ يَا بُنىَّ لا تَقْصصُ رُؤيَاك عَلى إِخْوَتِك فَيَكِيدُوا لَك كَيْداً إِنَّ الشَّيْطانَ لِلانسانِ عَدُوُّ مُّبِينٌ'''»:


در مفردات مى گويد: كلمه «'''كيد'''» به معناى نوعى حيله زدن است كه گاهى مذموم و گاهى ممدوح است ، هر چند استعمالش بيشتر در مذموم است ، و چنين است كلمه «'''استدراج '''» و «'''مكر'''». علماى ادب گفته اند كه : كيد هم به خودى خود متعدى مى شود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف «'''لام '''».
در مفردات مى گويد: كلمۀ «كيد»، به معناى نوعى حيله زدن است كه گاهى مذموم و گاهى ممدوح است، هر چند استعمالش بيشتر در مذموم است، و چنين است كلمه «استدراج» و «مكر». علماى ادب گفته اند كه: «كيد»، هم به خودى خود متعدى مى شود و مفعول مى گيرد، و هم با حرف «لام».


اين آيه دلالت مى كند بر اينكه يعقوب وقتى خواب يوسف را شنيده نسبت به آنچه كه از خواب او فهميده اطمينان پيدا كرده ، و يقين كرده كه به زودى خدا خود، كار يوسف را عهده دار گشته و كارش بالا مى گيرد، و بر اريكه سلطنت تكيه مى زند و چون يوسف را از ساير افراد آل يعقوب بيشتر دوست مى داشت و احترام مى كرد لذا ترسيد اگر خواب وى را بشنوند او را صدمه اى بزنند، زيرا ايشان مردانى قوى و نيرومند بودند، و انطباق يازده ستاره و آفتاب و ماه بر يعقوب و همسرش و يازده پسران ديگرش خيلى روشن بود، و طورى بود كه برادران به محض شنيدن خواب وى معنا را فهميده آنگاه تكبّر و نخوّت وادار به حسادتشان كرده ، در صدد بر مى آمدند نقشه اى بريزند كه ميان او و پدرش حائل شده ، نگذارند به آن بشارتها نائل شود.
اين آيه دلالت مى كند بر اين كه يعقوب وقتى خواب يوسف را شنيده، نسبت به آنچه كه از خواب او فهميده، اطمينان پيدا كرده، و يقين كرده كه به زودى خدا خود، كار يوسف را عهده دار گشته و كارش بالا مى گيرد، و بر اريكه سلطنت تكيه مى زند و چون يوسف را از ساير افراد آل يعقوب بيشتر دوست مى داشت و احترام مى كرد.  


و لذا به يوسف خطابى مشفقانه كرد و فرمود: «'''يا بنى : اى پسرك عزيزم '''». و قبل از آنكه خواب او را تعبير كند از در اشفاق ، اول او را نهى كرد از اينكه روياى خود را براى برادرانش نقل كند، و آنگاه بشارتش داد به كرامت الهيى كه در حقّش رانده شده . و نهى را مقدم بر بشارت نياورد مگر به خاطر فرط محبّت و شدّت اهتمامى كه به شاءن او داشته و آن حسادت و بغض و كينه اى كه از برادران نسبت به وى سراغ داشت.
لذا ترسيد اگر خواب وى را بشنوند، به او صدمه اى بزنند. زيرا ايشان، مردانى قوى و نيرومند بودند. و انطباق يازده ستاره و آفتاب و ماه بر يعقوب و همسرش و يازده پسران ديگرش خيلى روشن بود، و طورى بود كه برادران، به محض شنيدن خواب وى، معنا را فهميده، آنگاه تكبّر و نخوّت وادار به حسادتشان كرده، در صدد بر مى آمدند نقشه اى بريزند كه ميان او و پدرش حائل شده، نگذارند به آن بشارت ها نائل شود.
 
و لذا به يوسف خطابى مشفقانه كرد و فرمود: «يَا بُنَىَّ: اى پسرك عزيزم». و قبل از آن كه خواب او را تعبير كند، از درِ اشفاق، اول او را نهى كرد از اين كه رؤياى خود را براى برادرانش نقل كند، و آنگاه بشارتش داد به كرامت الهيى كه در حقّش رانده شده. و نهى را مقدم بر بشارت نياورد، مگر به خاطر فرط محبّت و شدّت اهتمامى كه به شأن او داشته و آن حسادت و بغض و كينه اى كه از برادران نسبت به وى سراغ داشت.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۶ </center>
دليل اينكه دلهاى برادرانش سرشار از كينه و دشمنى با وى بود اين است كه يعقوب (عليه السلام ) در جواب يوسف نفرمود: من مى ترسم درباره ات نقشه شومى بريزند و يا ايمن نيستم از اينكه نابودت كنند، بلكه فرمود: نقشه مى ريزند، و تازه همين بيان را هم با مصدر تاءكيد نموده فرمود: «'''يكيدوا لك كيدا'''»، زيرا مصدر «'''كيدا'''» كه مفعول مطلق است خود يكى از وسائل تاءكيد است.
دليل اين كه دل هاى برادرانش سرشار از كينه و دشمنى با وى بود، اين است كه يعقوب «عليه السلام»، در جواب يوسف نفرمود: من مى ترسم درباره ات نقشه شومى بريزند و يا ايمن نيستم از اين كه نابودت كنند، بلكه فرمود: «نقشه مى ريزند». و تازه همين بيان را هم با مصدر تأكيد نموده، فرمود: «يَكِيدُوا لَكَ كَيداً». زيرا مصدر «كَيداً»، كه مفعول مطلق است، خود يكى از وسائل تأكيد است.
 
علاوه بر اين، كلام خود را با جملۀ «إنَّ الشَّيطَانَ لِلإنسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ» تعليل و تأكيد كرد، و خاطرنشان ساخت كه كيد برادران، غير از كينه هاى درونى، يك سبب خارجى دارد كه كينه آنان را دامن زده، آتش دل هايشان را تهييج مى كند، تا آن حسد و كينه اثر سوء خود را كرده باشد، و او، شيطانى است كه از روز نخست دشمن انسان بوده، حتى يك روز هم حاضر به ترك دشمنى نشده، و دائما با وسوسه و اغوا كردن خود، آدميان را تحريك مى كند تا از صراط مستقيم و راه سعادت، به سوى راه كج و معوجى كه به شقاوت دنيايى و آخرتى آدمى منتهى مى شود، منحرف شود.  


علاوه بر اين ، كلام خود را با جمله «'''ان الشيطان للانسان عدو مبين '''» تعليل و تاءكيد كرد، و خاطرنشان ساخت كه كيد برادران غير از كينه هاى درونى ، يك سبب خارجى دارد كه كينه آنان را دامن زده آتش دلهايشان را تهييج مى كند تا آن حسد و كينه اثر سوء خود را كرده باشد، و او شيطانى است كه از روز نخست دشمن انسان بوده حتى يك روز هم حاضر به ترك دشمنى نشده ، و دائما با وسوسه و اغوا كردن خود، آدميان را تحريك مى كند تا از صراط مستقيم و راه سعادت به سوى راه كج و معوجى كه به شقاوت دنيايى و آخرتى آدمى منتهى مى شود منحرف شود. آرى ، او با همين وسوسه هاى خود، ميان پدران و فرزندان را بر هم زده دوستان يك جان در دو بدن را از هم جدا مى كند و مردم را گيج و گمراه مى سازد.
آرى، او با همين وسوسه هاى خود، ميان پدران و فرزندان را بر هم زده، دوستان يك جان در دو بدن را، از هم جدا مى كند و مردم را گيج و گمراه مى سازد.


بنابراين ، معنى آيه چنين مى شود: يعقوب به يوسف فرمود: پسرك عزيزم ! داستان روياى خود را براى برادرانت شرح مده ، زيرا به تو حسادت مى ورزند، و از كار تو در خشم شده نقشه اى براى نابوديت مى كشند، شيطان هم از همين معنا استفاده كرده فريب خود را به كار مى بندد، يعنى به دلهاى آنان راه يافته نمى گذارد از كيد بر تو صرفنظر كنند، چه شيطان براى آدميان دشمنى آشكار است.
بنابراين، معنى آيه چنين مى شود: يعقوب به يوسف فرمود: پسرك عزيزم! داستان رؤياى خود را براى برادرانت شرح مده، زيرا به تو حسادت مى ورزند، و از كار تو در خشم شده، نقشه اى براى نابوديت مى كشند. شيطان هم از همين معنا استفاده كرده، فريب خود را به كار مى بندد. يعنى به دل هاى آنان راه يافته، نمى گذارد از كيد بر تو صرف نظر كنند. چه، شيطان براى آدميان دشمنى آشكار است.


«'''وَ كَذَلِك يجْتَبِيك رَبُّك وَ يُعَلِّمُك مِن تَأْوِيلِ الاَحَادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ عَلى آلِ يَعْقُوب...'''»:
«'''وَ كَذَلِك يَجْتَبِيك رَبُّك وَ يُعَلِّمُك مِن تَأْوِيلِ الاَحَادِيثِ وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْك وَ عَلى آلِ يَعْقُوب...'''»:


«'''اجتباء'''» از ماده جبايت است كه به معناى جمع آورى كردن است . گفته مى شود «'''جبيت الماء فى الحوض - جمع كردم آب را در حوض '''» و از همين باب است كه جمع آورى ماليات را «'''جباية الخراج '''» مى گويند. خداى تعالى هم مى فرمايد: «'''يجبى اليه ثمرات كل شى ء.
«اجتباء»، از ماده «جبايت» است كه به معناى جمع آورى كردن است. گفته مى شود: «جَبَيتُ المَاءَ فِى الحَوض: جمع كردم آب را در حوض»، و از همين باب است كه جمع آورى ماليات را «جِبَايَةُ الخَرَاج» مى گويند. خداى تعالى هم مى فرمايد: «يُجبَى إلَيهِ ثَمَراتُ كُلّّ شَئٍ».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۱۰۷ </center>
بنابراين ، در همه موارد استعمال و همه مشتقات اين ماده ، جمع آورى اجزاى يك چيز و حفظ آن از تفرقه و تشتت خوابيده ، و در ضمن ، آمد و شد و حركت جمع كننده به سوى آن چيزى كه مى خواهد جمع كند نيز در معنايش نهفته هست.
بنابراين، در همه موارد استعمال و همه مشتقات اين ماده، جمع آورى اجزاى يك چيز و حفظ آن از تفرقه و تشتت خوابيده، و در ضمن، آمد و شد و حركت جمع كننده به سوى آن چيزى كه مى خواهد جمع كند نيز، در معنايش نهفته هست.
 
بنابراين، اجتباء خداى سبحان بنده اى از بندگان خود را، به اين است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود قرار داده، به مزيد كرامت اختصاصش دهد، و به اين منظور، او را از تفرق و پراكندگى در راه هاى پراكنده شيطانى حفظ نموده، به شاهراه صراط مستقيمش بيندازد. و اين هم، وقتى صورت مى گيرد كه خود خداى سبحان، متولّى امور او شده، او را خاص خود گرداند، به طورى كه ديگران از او بهره نداشته باشند. همچنان كه درباره حضرت يوسف به همين معانى اشاره كرده و فرموده: «إنَّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلَصِين...».


و بنابراين ، اجتباء خداى سبحان بنده اى از بندگان خود را، به اين است كه بخواهد او را مشمول رحمت خود قرار داده به مزيد كرامت اختصاصش ‍ دهد، و به اين منظور او را از تفرق و پراكندگى در راههاى پراكنده شيطانى حفظ نموده به شاهراه صراط مستقيمش بيندازد، و اين هم وقتى صورت مى گيرد كه خود خداى سبحان متولّى امور او شده او را خاص خود گرداند، بطورى كه ديگران از او بهره نداشته باشند، همچنانكه درباره حضرت يوسف به همين معانى اشاره كرده و فرموده : ((انه من عبا دنا المخلصين...'''»
«تأويل»، در جملۀ «وَ يُعَلِّمُكَ مِن تَأوِيلِ الأحَادِيث»، آن پيشامدى را گويند كه بعد از ديدن خواب پيش آيد و خواب را تعبير كند، و آن حادثه اى است كه حقيقت آن، در عالَم خواب براى صاحب رؤيا مجسّم شده، در شكل و صورتى مناسب، با مدارك و مشاعر وى خودنمايى مى كند. همچنان كه سجده پدر و مادر و برادران يوسف در صورت يازده ستاره و ماه و خورشيد مجسم شده و در برابر وى سجده كردند.


«'''تاءويل '''» در جمله «'''و يعلمك من تاءويل الاحاديث '''» آن پيشامدى را گويند كه بعد از ديدن خواب پيش آيد و خواب را تعبير كند، و آن حادثه اى است كه حقيقت آن در عالم خواب براى صاحب رويا مجسّم شده در شكل و صورتى مناسب با مدارك و مشاعر وى خودنمايى مى كند، همچنانكه سجده پدر و مادر و برادران يوسف در صورت يازده ستاره و ماه و خورشيد مجسم شده و در برابر وى سجده كردند.
ما در سابق، در تفسير آيه «فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنهُ ابتِغَاءِ الفِتنَةِ وَ ابتِغَاءِ تَأوِيلِه»، در جلد سوم اين كتاب، بحث مفصلى راجع به «تأويل» گذرانديم.
ما در سابق در تفسير آيه «'''فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاءويل ه ،'''» در جلد سوم اين كتاب بحث مفصلى راجع به تاءويل گذرانديم.


وجه اين كه در جمله : «'''و يعلمك من تاءويل الاحاديث '''» از رؤ يا به «'''حديث '''» تعبير شده است
==وجه اين كه در جمله: «وَ يُعَلِّمُكَ مِن تَأوِيلِ الأحَادِيث»، از «رؤيا»، به «حديث» تعبير شده ==


كلمه «'''احاديث '''» جمع حديث است ، و بسيار مى شود كه اين كلمه را مى گويند و از آن روياها را اراده مى كنند، چون در حقيقت رويا هم حديث نفس است ، زيرا در عالم خواب امور به صورتهايى در برابر نفس ‍ انسان مجسم مى شود، همانطور كه در بيدارى هر گوينده اى مطالب خود را براى گوش شنونده اش مجسم مى كند، پس رويا هم مانند بيدارى ، حديث است.
كلمه «'''احاديث '''» جمع حديث است ، و بسيار مى شود كه اين كلمه را مى گويند و از آن روياها را اراده مى كنند، چون در حقيقت رويا هم حديث نفس است ، زيرا در عالم خواب امور به صورتهايى در برابر نفس ‍ انسان مجسم مى شود، همانطور كه در بيدارى هر گوينده اى مطالب خود را براى گوش شنونده اش مجسم مى كند، پس رويا هم مانند بيدارى ، حديث است.
خط ۴۵: خط ۵۰:
و كوتاه سخن ، معناى اينكه رويا از احاديث باشد اينست كه رويا براى نائم از قبيل تصور امور است ، و عينا مانند تصورى است كه از اخبار و داستانها در موقع شنيدن آن مى كند، پس رويا نيز حديث است ، حالا يا از فرشته و يا از شيطان و يا از نفس خود انسان . اين است مقصود آنهايى كه مى گويند رويا حديث فرشته و يا شيطان است . و ليكن حق مطلب همان است كه ما گفتيم كه رويا حديث خود نفس است ، به مباشرت و بدون واسطه ملك و يا شيطان ، و بزودى - ان شاء اللّه - بحث مفصلى در اين باره خواهد آمد.
و كوتاه سخن ، معناى اينكه رويا از احاديث باشد اينست كه رويا براى نائم از قبيل تصور امور است ، و عينا مانند تصورى است كه از اخبار و داستانها در موقع شنيدن آن مى كند، پس رويا نيز حديث است ، حالا يا از فرشته و يا از شيطان و يا از نفس خود انسان . اين است مقصود آنهايى كه مى گويند رويا حديث فرشته و يا شيطان است . و ليكن حق مطلب همان است كه ما گفتيم كه رويا حديث خود نفس است ، به مباشرت و بدون واسطه ملك و يا شيطان ، و بزودى - ان شاء اللّه - بحث مفصلى در اين باره خواهد آمد.
<span id='link72'><span>
<span id='link72'><span>
==مراد از علم يوسف «ع»، به تأويل احاديث ==
==مراد از علم يوسف «ع»، به تأويل احاديث ==
تا اينجا مى خواستيم بگوييم مراد از تاءويل احاديث تاءويل روياها است ، و ليكن از ظاهر داستان يوسف در اين سوره برمى آيد كه مقصود از احاديثى كه خداوند تاءويل آن را به يوسف (عليه السلام ) تعليم داده بود اعم از احاديث رويا است ، و بلكه مقصود از آن مطلق احاديث يعنى مطلق حوادث و وقايعى است كه به تصور انسان درمى آيد، چه آن تصوراتى كه در خواب دارد و چه آنهايى كه در بيدارى.
تا اينجا مى خواستيم بگوييم مراد از تاءويل احاديث تاءويل روياها است ، و ليكن از ظاهر داستان يوسف در اين سوره برمى آيد كه مقصود از احاديثى كه خداوند تاءويل آن را به يوسف (عليه السلام ) تعليم داده بود اعم از احاديث رويا است ، و بلكه مقصود از آن مطلق احاديث يعنى مطلق حوادث و وقايعى است كه به تصور انسان درمى آيد، چه آن تصوراتى كه در خواب دارد و چه آنهايى كه در بيدارى.
۱۶٬۲۶۹

ویرایش