گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۳۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:
«'''جَنَّات عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا وَ مَن صلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ'''»:
«'''جَنَّات عَدْنٍ يَدْخُلُونهَا وَ مَن صلَحَ مِنْ ءَابَائهِمْ وَ أَزْوَاجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتهِمْ'''»:


كلمه «عدن»، به معناى استقرار است. وقتى گفته مى شود: «فلان عدن بمكان كذا»، معنايش اين است كه فلانى در چنين مكانى استقرار يافت. كان جواهرات زمينى و فلزات را هم بدين جهت «معدن» مى گويند كه جواهرات در آن استقرار دارند. پس «جنات عدن»، به معناى بهشت هایى است كه نوعى از استقرار و خلود و سلامتى و ايمنى از هر جهت را دارد.
كلمۀ «عَدن»، به معناى استقرار است. وقتى گفته مى شود: «فُلَانٌ عَدَنَ بِمَكَانٍ كَذَا»، معنايش اين است كه فلانى در چنين مكانى استقرار يافت. كان جواهرات زمينى و فلزات را هم بدين جهت «معدن» مى گويند كه جواهرات در آن استقرار دارند. پس «جَنّات عَدن»، به معناى بهشت هایى است كه نوعى از استقرار و خلود و سلامتى و ايمنى از هر جهت را دارد.


كلمه «جنات عدن»، عطف بيان و يا بدل است از كلمه «عقبى الدار»، و در نتيجه معنايش اين مى شود كه: عقبى الدار عبارت است از بهشت عدن و خلود. و بنابراين، پس از زندگى دنيا بر حسب آن ناموسى كه خداوند آن زندگى را بر آن طبيعت و ناموس مطبوع نموده، زندگى واحد و متصلى است كه ابتدايش رنج و بلا و آخرش آسايش و نعمت و سلامتى است. و يا به عبارتى اولش دنيا و آخرش آخرت است. و اين، همان حقيقتى است كه خداوند از زبان اهل بهشت حكايتش نموده و فرموده: «و قالوا الحمد للّه الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبؤا من الجنة حيث نشاء».
كلمۀ «جَنّات عَدن»، عطف بيان و يا بدل است از كلمۀ «عُقبَى الدَّار»، و در نتيجه معنايش اين مى شود كه: «عُقبَى الدّار»، عبارت است از بهشت عدن و خلود.  


آيه مورد بحث به بيانى كه خوانديد، در قبال آيه «يصلون ما امر اللّه به ان يوصل» قرار گرفته، و عاقبت اين حق (صله رحم) را كه اولوا الالباب بدان عمل نمودند، بيان مى كند، و ايشان را نويد مى دهد به اين كه به زودى به صلحاى ارحام و دودمانشان - از قبيل پدران و مادران و ذريه ها و برادران و خواهران، و غير ايشان - مى پيوندند.
بنابراين، پس از زندگى دنيا، بر حسب آن ناموسى كه خداوند آن زندگى را بر آن طبيعت و ناموس مطبوع نموده، زندگى واحد و متصلى است كه ابتدايش رنج و بلا و آخرش آسايش و نعمت و سلامتى است.  


جمله «آبائهم و ازواجهم و ذرياتهم»، با اين كه اسم مادران در آن نيست، مع ذلك همه نامبردگان بالا را شامل است. چون مادران، همسران پدرانند كه كلمه «ازواج»، شامل ايشان است، و برادران و خواهران و عموها و دایى ها و اولاد آنان هم، جزو ذريه هاى پدرانند، كه كلمه «آبائهم» شامل آنان مى شود. و در آيه شريفه اختصار لطيفى به كار رفته است.
و يا به عبارتى: اولش دنيا و آخرش آخرت است. و اين، همان حقيقتى است كه خداوند از زبان اهل بهشت حكايتش نموده و فرموده: «وَ قَالُوا الحَمدُ لِلّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعدَهُ وَ أورَثَنَا الأرضَ نَتَبَؤُّا مِنَ الجَنَّةِ حَيثُ نَشَاءُ».


«'''وَ الْمَلَائكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم مِّن كلِّ بَابٍ سلَامٌ عَلَيْكم بِمَا صبرْتمْ فَنِعْمَ عُقْبى الدَّارِ'''»:
آيه مورد بحث به بيانى كه خوانديد، در قبال آيه «يَصِلُونَ مَا أمَرَ اللّهُ بِهِ أن يُوصَلَ» قرار گرفته، و عاقبت اين حق (صله رحم) را كه «اُولوا الألباب» بدان عمل نمودند، بيان مى كند، و ايشان را نويد مى دهد به اين كه به زودى به صلحاى ارحام و دودمانشان - از قبيل پدران و مادران و ذريه ها و برادران و خواهران، و غير ايشان - مى پيوندند.
 
جملۀ «آبَائِهِم وَ أزوَاجِهِم وَ ذُرِّيَّاتِهِم»، با اين كه اسم مادران در آن نيست، مع ذلك همه نامبردگان بالا را شامل است. چون مادران، همسران پدرانند كه كلمۀ «أزوَاج»، شامل ايشان است، و برادران و خواهران و عموها و دایى ها و اولاد آنان هم، جزو ذريه هاى پدرانند، كه كلمه «آبَائِهِم» شامل آنان مى شود. و در آيه شريفه اختصار لطيفى به كار رفته است.
 
«'''وَ الْمَلَائكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيهِم مِن كُلِّ بَابٍ سلَامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبرْتمْ فَنِعْمَ عُقْبى الدَّارِ'''»:


اين عقبى، سرانجام اعمال صالحى است كه در هر بابى از ابواب زندگى بر آن مداومت دارند. و در هر موقعى كه ديگران منحرف مى گردند، ايشان خويشتندارى نموده، خدا را اطاعت مى كنند و خود را از گناه دور مى دارند، و مصائب را تحمّل مى نمايند، و اين صبرشان با خوف و خشيت توأم است.
اين عقبى، سرانجام اعمال صالحى است كه در هر بابى از ابواب زندگى بر آن مداومت دارند. و در هر موقعى كه ديگران منحرف مى گردند، ايشان خويشتندارى نموده، خدا را اطاعت مى كنند و خود را از گناه دور مى دارند، و مصائب را تحمّل مى نمايند، و اين صبرشان با خوف و خشيت توأم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۷۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۴۷۵ </center>
جمله «سلام عليكم بما صبرتم فنعم عقبى الدار»، حكايت كلام ملائكه است كه اولوا الالباب را به امنيت و سلامتى جاودانى، و سرانجام نيك نويد مى دهند، سرانجامى كه هرگز دستخوش زشتى و مذمت نگردد.
جملۀ «سَلَامٌ عَلَيكُم بِمَا صَبَرتُم فَنِعمُ عُقبَى الدَّار»، حكايت كلام ملائكه است كه اولوا الالباب را به امنيت و سلامتى جاودانى، و سرانجام نيك نويد مى دهند، سرانجامى كه هرگز دستخوش زشتى و مذمت نگردد.
 
«'''وَ الَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ ...'''»:


«'''وَ الَّذِينَ يَنقُضونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ ...'''»:
اين آيه حال غير مؤمنان را به طريق مقابله بيان مى كند. و جملۀ «وَ يُفسِدُونَ فِى الأرض» كه در اين آيه در وصف حال كفار آمده، در مقابل اوصافى است كه بعد از دو وصف وفاى به عهد اللّه و صله براى مؤمنان ذكر شده بود، و مى رساند كه اعمال صالح، تنها عاملى است كه باعث اصلاح زمين و عمارت و آبادانى آن مى شود. عمارتى كه به سعادت نوع انسانى و رشد جامعه بشرى منتهى مى گردد. و ما بيان اين معنا را در دليل نبوت عامه گذرانديم.


اين آيه حال غير مؤمنين را به طريق مقابله بيان مى كند. و جمله «و يفسدون فى الارض» كه در اين آيه در وصف حال كفار آمده، در مقابل اوصافى است كه بعد از دو وصف وفاى بعهد اللّه و صله براى مؤمنين ذكر شده بود، و مى رساند كه اعمال صالح، تنها عاملى است كه باعث اصلاح زمين و عمارت و آبادانى آن مى شود. عمارتى كه به سعادت نوع انسانى و رشد جامعه بشرى منتهى مى گردد. و ما بيان اين معنا را در دليل نبوت عامه گذرانديم.
در آخر آيه مورد بحث، خداى تعالى سزاى عمل ناقضين عهد، و سرانجام كار ايشان را بيان نموده فرموده: «أُولَئِكَ لَهُمُ اللَّعنَةُ وَ لَهُم سُوءُ الدَّار». و «لعنت»، به معناى دور كردن از رحمت و طرد از كرامت است، و ايشان از رحمت و كرامت خدا دور نمى شوند، مگر به خاطر اين كه حق را كنار گذاشته و در باطل فرو رفته اند. چون سرانجام باطل، جز نابودى و هلاكت چيز ديگرى نيست.


در آخر آيه مورد بحثف خداى تعالى سزاى عمل ناقضين عهد، و سرانجام كار ايشان را بيان نموده فرموده: «اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار». و «لعنت»، به معناى دور كردن از رحمت و طرد از كرامت است، و ايشان از رحمت و كرامت خدا دور نمى شوند، مگر به خاطر اين كه حق را كنار گذاشته و در باطل فرو رفته اند. چون سرانجام باطل، جز نابودى و هلاكت چيز ديگرى نيست.
«'''اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ...'''»:


«'''اللَّهُ يَبْسط الرِّزْقَ لِمَن يَشاءُ وَ يَقْدِرُ...'''»:
اين آيه نكته اى را خاطرنشان مى سازد و آن، اين است كه بهره اين دو طایفه، يعنى عاقبت محمود و بهشت جاودان أُولوا الألباب و لعنت و جهنم ناقضين عهد، خود يك نوع رزقى است كه خداى تعالى، هر كه را بخواهد و به هر طور بخواهد، از آن و يا از اين، روزى و بهره مى دهد، بدون اين كه در بهره دادنش الزام و يا منعى بوده باشد.


اين آيه نكته اى را خاطرنشان مى سازد و آن، اين است كه بهره اين دو طایفه، يعنى عاقبت محمود و بهشت جاودان اولوا الالباب و لعنت و جهنم ناقضين عهد، خود يك نوع رزقى است كه خداى تعالى، هر كه را بخواهد و به هر طور بخواهد، از آن و يا از اين، روزى و بهره مى دهد، بدون اين كه در بهره دادنش الزام و يا منعى بوده باشد.
و نيز خاطرنشان مى كند كه اين عمل خداى تعالى، بر وفق نظامى كه در حق و باطل قرار داده، صورت مى گيرد، و به طور استمرار هم صورت مى گيرد.  


و نيز خاطرنشان مى كند كه اين عمل خداى تعالى بر وفق نظامى كه در حق و باطل قرار داده، صورت مى گيرد، و به طور استمرار هم صورت مى گيرد. آرى، سرانجام اعتقاد به حق و عمل بر طبق آن، به ارتزاق از بهشت و سلامتى دائمى منتهى مى شود، و اعتقاد به باطل و عمل بر وفق آن، به لعنت و دوزخ و عيش ناگوار مى انجامد.
آرى، سرانجام اعتقاد به حق و عمل بر طبق آن، به ارتزاق از بهشت و سلامتى دائمى منتهى مى شود، و اعتقاد به باطل و عمل بر وفق آن، به لعنت و دوزخ و عيش ناگوار مى انجامد.


==معناى جمله: «و ما الحيوة الدنيا فى الآخرة الا متاع»==
==معناى جمله: «و ما الحيوة الدنيا فى الآخرة الا متاع»==
۱۶٬۹۰۷

ویرایش