گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۱۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۰: خط ۲۰۰:


==بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی آیات گذشته) ==
==بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی آیات گذشته) ==
در تفسير عياشى از محمد بن مسلم از ابى جعفر (عليه السلام) روايت كرده كه گفت: من از آن حضرت از آيه «و نفخت فيه من روحى...» پرسش نمودم. فرمود: خداوند روحى خلق فرمود و از آن در آدم دميد.
در تفسير عياشى، از محمّد بن مسلم، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه گفت: من از آن حضرت، از آيه «وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِى...» پرسش نمودم. فرمود: خداوند، روحى خلق فرمود و از آن، در آدم دميد.


در همان كتاب از ابى بصير از ابى عبدالله (عليه السلام) روايت كرده كه در ذيل آيه «فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين...» فرموده: خداوند خلقى را خلق كرد، و روحى را هم آفريد، آن گاه به فرشتهاى دستور داد آن روح را در آن كالبد بدمد، نه اين كه بعد از نفخ چيزى از خداى تعالى كم شده باشد، و اين از قدرت خداست.
در همان كتاب، از ابوبصير، از ابى عبدالله «عليه السلام» روايت كرده كه در ذيل آيه: «فَإذَا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِى فَقَعَوا لَهُ سَاجِدِين...» فرموده: خداوند خلقى را خلق كرد، و روحى را هم آفريد، آنگاه به فرشته اى دستور داد آن روح را در آن كالبد بدمد. نه اين كه بعد از نفخ، چيزى از خداى تعالى كم شده باشد، و اين، از قدرت خداست.


و در همان كتاب در روايت سماعه از آن جناب آمده كه فرمود: خداوند آدم را خلق كرد و در آن دميد. من از آن جناب پرسيدم روح چيست ؟ فرمود: قدرت خداى تعالى از ملكوت است.
و در همان كتاب، در روايت سماعه، از آن جناب آمده كه فرمود: خداوند آدم را خلق كرد و در آن دميد. من از آن جناب پرسيدم: روح چيست؟ فرمود: قدرت خداى تعالى از ملكوت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۷ </center>
مؤلف: يعنى قدرت فعليه خداست كه از قدرت ذاتيش منبعث مى شود، همچنان كه روايت قبلى هم بر آن دلالت دارد.
مؤلف: يعنى قدرت فعليه خداست، كه از قدرت ذاتی اش منبعث مى شود، همچنان كه روايت قبلى هم بر آن دلالت دارد.


و در كتاب معانى الاخبار به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت: من از حضرت باقر (عليه السلام) پرسيدم معناى اين كلام خداى عز و جل كه مى فرمايد: «و نفخت فيه من روحى» چيست؟ فرمود: روحى است كه خدا آن را اختيار نمود و خلقش كرد، و به خود نسبتش ‍ داد، و بر تمامى ارواح برتريش بخشيد و به همين جهت دستور داد تا آن را بر آدم بدمند.
و در كتاب معانى الاخبار، به سند خود، از محمّد بن مسلم روايت كرده كه گفت: من از حضرت باقر «عليه السلام» پرسيدم: معناى اين كلام خداى عزوجل كه مى فرمايد: «وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِى» چيست؟  


و در كافى به سند خود از محمد بن مسلم روايت كرده كه گفت: از امام باقر پرسيدم اين كه روايت مى كنند كه خداى تعالى آدم را به صورت خود خلق كرده درست است؟
فرمود: روحى است كه خدا آن را اختيار نمود و خلقش كرد، و به خود نسبتش داد، و بر تمامى ارواح برتری اش بخشيد و به همين جهت، دستور داد تا آن را بر آدم بدمند.


فرمود: صورت آدم صورت مخلوقى است حادث كه خداى تعالى آن را بر ساير صورت ها انتخاب نمود، و چون از ساير صورت ها بهتر بود به خود نسبتش داد، همچنان كه كعبه را به خود نسبت داده و فرموده: «بيتى: خانه من»، روح را به خود نسبت داد و فرمود: «و نفخت فيه من روحى».
و در كافى، به سند خود، از محمّد بن مسلم روايت كرده كه گفت: از امام باقر پرسيدم اين كه روايت مى كنند كه خداى تعالى، آدم را به صورت خود خلق كرده، درست است؟


مؤلف: اين روايات از روايات برجسته اى است كه در ضمن معناى روح، معارف بسيارى را بيان مى كند، و ما به زودى در آنجا كه پيرامون حقيقت روح بحث مى كنيم - ان شاء الله - توضيحى در معنايش ‍می دهيم.
فرمود: صورت آدم صورت مخلوقى است حادث، كه خداى تعالى، آن را بر ساير صورت ها انتخاب نمود، و چون از ساير صورت ها بهتر بود، به خود نسبتش داد، همچنان كه كعبه را به خود نسبت داده و فرموده: «بَيتِى: خانه من»، روح را به خود نسبت داد و فرمود: «وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِى».


و در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير آيه «انك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم» فرمودند: «يوم وقت معلوم» روزی است كه نفخ صور مى شود و ابليس ميان نفخه اول و دوم مى ميرد.
مؤلف: اين روايات، از روايات برجسته اى است كه در ضمن معناى «روح»، معارف بسيارى را بيان مى كند، و ما به زودى، در آن جا كه پيرامون حقيقت «روح» بحث مى كنيم - إن شَاءَ الله - توضيحى در معنايش ‍می دهيم.
 
و در تفسير برهان، از ابن بابويه، به سند خود، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «إنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ * إلَى يَومِ الوَقتِ المَعلُوم» فرمودند: «يَوم وَقت مَعلُوم»، روزی است كه نفخ صور مى شود و ابليس، ميان نفخه اول و دوم مى ميرد.
 
و در تفسير عياشى، از وهب بن جميع و در تفسير برهان، از شرف الدين نجفى، با حذف سند، از وهب نقل كرده كه گفت: از امام صادق «عليه السلام»، از ابليس پرسش نمودم، و اين كه منظور از «يَوم وَقت مَعلُوم» در آيه: «رَبِّ فَأنظِرنِى إلَى يَومِ يُبعَثُونَ * قَالَ فَإنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ * إلَى يَومِ الوَقتِ المَعلُوم» چيست؟


و در تفسير عياشى از وهب بن جميع و در تفسير برهان از شرف الدين نجفى با حذف سند از وهب نقل كرده كه گفت از امام صادق (عليه السلام) از ابليس پرسش نمودم، و اين كه منظور از «يوم وقت معلوم» در آيه «رب فانظرنى الى يوم يبعثون قال فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم» چيست؟ فرمود اى وهب آيا گمان كرده اى همان روز بعث است كه مردم در آن زنده مى شوند؟ نه.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۲۵۸ </center>
بلكه خداى عزوجل او را مهلت داد تا روزى كه قائم ما ظهور كند كه در آن روز موى ناصيه ابليس را گرفته گردنش را مى زند، روز وقت معلوم آن روز است.
فرمود: اى وهب! آيا گمان كرده اى همان روز بعث است كه مردم در آن زنده مى شوند؟ نه، بلكه خداى عزوجل، او را مهلت داد تا روزى كه قائم ما ظهور كند كه در آن روز، موى ناصيه ابليس را گرفته، گردنش را مى زند. روز وقت معلوم، آن روز است.
 
الفاظ حديث فوق، از تفسير برهان نقل گرديده است.


الفاظ حديث فوق از تفسير برهان نقل گرديده است.
و در تفسير قمى، به سند خود، از محمّد بن يونس، از مردى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «فَأنظِرنِى - تا جمله - إلَى يَومِ الوَقتِ المَعلُوم». فرمود: در روز وقت معلوم، رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، او را بر روى سنگ بيت المقدس ذبح مى كند.


و در تفسير قمى به سند خود از محمد بن يونس از مردى از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه در تفسير آيه «فانظرنى - تا جمله - الى يوم الوقت المعلوم». فرمود: در روز وقت معلوم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) او را بر روى سنگ بيت المقدس ذبح مى كند.
مؤلف: اين روايت، از روايات رجعت است كه بر طبق آن و نيز بر طبق مضمون روايت قبلی اش، از طرف امامان اهل بيت، روايات ديگرى نيز هست.  


مؤلف: اين روايت از روايات رجعت است كه بر طبق آن و نيز بر طبق مضمون روايت قبليش از طرف امامان اهل بيت روايات ديگرى نيز هست.
ممكن هم هست روايت اولى از اين سه روايت آخر را حمل بر تقيه كنيم. و نيز ممكن است هر سه را به بيانى كه در رجعت در جلد اول اين كتاب و در جلدهاى ديگر گذشت، طورى معنا كنيم كه منافاتى ميان آن ها نباشد، و آن، اين است كه بگوييم:


ممكن هم هست روايت اولى از اين سه روايت آخر را حمل بر تقيه كنيم، و نيز ممكن است هر سه را به بيانى كه در رجعت در جلد اول اين كتاب و در جلدهاى ديگر گذشت طورى معنا كنيم كه منافاتى ميان آنها نباشد، و آن اين است كه بگوييم در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت (عليهم السلام) غالب آيات مربوط به قيامت گاهى به روز ظهور مهدى (عليه السلام) و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين بدان جهت است كه هر سه روز در اين كه روز بروز حقايق اند، مشترك اند، هرچند كه بروز حقايق در آن ها مختلف و داراى شدت و ضعف است. بنابراين، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است - دقت فرماييد.
در روايات وارده از طرق امامان اهل بيت «عليهم السلام»، غالب آيات مربوط به قيامت، گاهى به روز ظهور مهدى «عليه السلام»، و گاهى به روز رجعت و گاهى به روز قيامت تفسير شده و اين، بدان جهت است كه هر سه روز در اين كه روز بروز حقايق اند، مشترك اند. هرچند كه بروز حقايق در آن ها، مختلف و داراى شدت و ضعف است. بنابراين، حكم قيامت بر آن دو روز ديگر هم جارى است - دقت فرماييد.




۱۶٬۸۷۵

ویرایش