۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
==خطاب به قائلين به تحريف: مقصود شما از نسخ تلاوت چيست؟ == | ==خطاب به قائلين به تحريف: مقصود شما از نسخ تلاوت چيست؟ == | ||
و اگر شما هم همان حديث را سند قرار دهيد، و بگوييد | و اگر شما هم همان حديث را سند قرار دهيد، و بگوييد «خدا از يادها برده»، مى پرسيم: از ياد بردن خدا چه معنا دارد؟ و مقصود از نسخ تلاوت چه مى تواند باشد؟ آيا نسخ تلاوت به خاطر اين بوده كه عمل به آن آيات منسوخ شده؟ پس چرا آيات منسوخه ديگرى كه هم اكنون در قرآن كريم است، منسوخ التلاوه نشده | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۷۰ </center> | ||
و تاكنون در قرآن كريم باقى مانده ؟ | و تاكنون در قرآن كريم باقى مانده ؟ مانند آيه صدقه و آيه نكاح زانيه و زانى، و آيه عدّه و غير آن؟ و جالب اين جاست كه آقايان، آيات منسوخ التلاوه را دو قسم مى كنند: يكى آن ها كه هم تلاوتش نسخ شده و هم عمل به آن. و قسم ديگر، آن آياتى كه تنها تلاوتش نسخ شده است، مانند آيه رجم. | ||
و يا به خاطر اين بوده كه واجد صفات كلام خدايى نبوده و بدين | و يا به خاطر اين بوده كه واجد صفات كلام خدايى نبوده و بدين جهت، خداوند خط بطلان بر آن ها كشيده، و از يادهايشان برده است. | ||
و | اگر چنين بود، پس در حقيقت جزو كلام خدا و كتاب عزيز كه «لَا يَأتِيهِ البَاطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ وَ لَا مِن خَلفِهِ» نبوده، منزه از اختلاف نبود، قول فصل و هادى به سوى حق و به سوى صراط مستقيم، و معجزه اى كه بتوان با آن تحدّى نمود و ... نبوده. | ||
و | و كوتاه سخن: | ||
پس حق همين است كه به خود | بگو قرآن نبوده، زيرا خداى تعالى، قرآن را به صفاتى معرفى نموده است كه آن را نازل شده از «لوح محفوظ»، و نيز آن را «كتاب عزيزى» خوانده كه در عصر نزولش و در اعصار بعد تا قيام قيامت، باطل در آن راه ندارد، و آن را قول فصل، هدايت، نور، فرقان ميان حق و باطل ، معجزه و... ناميده است. آيا با چنين معرفى، باز هم مى توانيم بگوييم اين آياتى كه قرآن را معرفى مى كند، مخصوص به پاره اى از قرآن بوده كه هم اكنون در دست ما است، و تنها اين باقيمانده از يادها نمى رود، و منسوخ التلاوه و دستخوش بطلان نمى شود؟ آيا تنها اين باقيمانده است كه قول فصل، هدايت، نور فرقان، و معجزه جاودانه است؟ | ||
و يا مى گوييد: منسوخ التلاوه شدن و فراموش شدن بطلان نيست؟ چطور بطلان نيست؟ مگر بطلان غير از اين است كه كلام ناقصى از اثر و خاصيت بيفتد و هيچ چيز نتواند آن را اصلاح نموده و براى ابد از كار بيفتد؟ و آيا با اين كه براى ابد از كار افتاده، باز هم ذكر و ياد آورنده خداست. | |||
پس حق همين است كه به خود جرأت داده، براى رهايى از اين همه غلط بگوييم: رواياتى كه از طرق شيعه و سنّى در تحريف و يا نسخ تلاوت رسيده، به خاطر مخالفتش با كتاب خدا، مردود است. | |||
<span id='link115'><span> | <span id='link115'><span> | ||
ویرایش