گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۲: خط ۱۵۲:
آنگاه مجددا توضيح می دهد كه: خانه ايشان جنّات عدنى است كه به آن داخل مى شوند و از دامنه آن نهرها روان است، و در آن جا، هرچه را بخواهند، در اختيار دارند، و خدا اين چنين، متقين را پاداش دهد.
آنگاه مجددا توضيح می دهد كه: خانه ايشان جنّات عدنى است كه به آن داخل مى شوند و از دامنه آن نهرها روان است، و در آن جا، هرچه را بخواهند، در اختيار دارند، و خدا اين چنين، متقين را پاداش دهد.


==مقصود از طيّب بودن «متقين»، در حال مرگ==
==مقصود از طيّب بودن «متقين»، در حال توفّی و مرگ==
«''' الذين تتوفيهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون'''»:
«''' الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ المَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيكُم أُدخُلُوا الجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعمَلُونَ'''»:


اين آيه بيان وضع متقين است، كه چگونه مردمى هستند، همچنان كه آيه «الذين تتوفيهم الملائكة ظالمى انفسهم...»، بيان وضع مستكبرين بود، و كلمه «طيب» به معناى عارى بودن هر چيزى است از خلطى كه آن را تيره و ناپاك سازد و خلوص آن را از بين ببرد. گفته مى شود: «طاب لى العيش: زندگى برايم طيب شد». يعنى از هر چيزى كه كدر و ناگوارش كند پاك گرديد، و «قول طيب» آن كلامى است كه از لغو و شتم و خشونت و ساير كدورت ها پاك باشد، و فرق ميان «طيب» و «طهارت» اين است كه طهارت به معناى بودن هر چيزى است بر وضع و طبع اوليش، به طورى كه از هر چيزى كه مايه تنفر باشد پاك بوده باشد.  
اين آيه، بيان وضع متقين است، كه چگونه مردمى هستند، همچنان كه آيه «الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ المَلَائِكَةُ ظَالِمِى أنفُسَهُم...»، بيان وضع مستكبران بود.  


و اما طيب به معناى بودن هر چيزى است بر وضع اصلى خود، به طورى كه از هر چيزى كه آن را كدر و فاسد كند خالى و عارى باشد، چه اين كه از آن تنفر بشود و چه نشود، و به همين جهت طيب را در مقابل خبيث به كار مى برند، كه مشتمل بر خبائث زائد بر اصل خود باشد، و در قرآن كريم فرموده: «الخبيثات للخبيثين و الخبيثون للخبيثات و الطيبات للطيبين و الطيبون للطيبات'». و نيز فرموده: «و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا يخرج الا نكدا».
و كلمۀ «طيّب»، به معناى عارى بودن هر چيزى است از خلطى كه آن را تيره و ناپاك سازد و خلوص آن را از بين ببرد. گفته مى شود: «طَابَ لِىَ العَيشُ: زندگى برايم طيّب شد». يعنى از هر چيزى كه كدر و ناگوارش كند، پاك گرديد.  


و بنابراين، معناى طيب بودن متقين، در حال توفى و مرگ، خلوص آنان از خبث ظلم است، در مقابل مستكبرين، كه ايشان را به ظلم در حال مرگ توصيف كرده، و فرموده: «الذين تتوفيهم الملائكة ظالمى انفسهم».
و «قول طيّب»، آن كلامى است كه از لغو و شتم و خشونت و ساير كدورت ها پاك باشد.
 
و فرق ميان «طيّب» و «طهارت»، اين است كه: «طهارت»، به معناى بودن هر چيزى است بر وضع و طبع اولی اش، به طورى كه از هر چيزى كه مايه تنفر باشد، پاك بوده باشد.
 
و اما «طيّب»، به معناى بودن هر چيزى است بر وضع اصلى خود، به طورى كه از هر چيزى كه آن را كدر و فاسد كند، خالى و عارى باشد. چه اين كه از آن تنفر بشود و چه نشود. و به همين جهت، «طيّب» را در مقابل «خبيث» به كار مى برند، كه مشتمل بر خبائث زائد بر اصل خود باشد.
 
و در قرآن كريم فرموده: «الخَبِيثَاتُ لِلخَبِيثِينَ وَ الخَبِيثُونَ لِلخَبِيثَاتِ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَات». و نيز فرموده: «وَ البَلَدُ الطَّيِّبُ يَخرُجُ نَبَاتُهُ بِإذنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا يَخرُجُ ألّا نَكِداً».
 
بنابراين، معناى «طيّب بودن متقين»، در حال توفّى و مرگ، خلوص آنان از خبث ظلم است، در مقابل مستكبران، كه ايشان را به ظلم در حال مرگ توصيف كرده، و فرموده: «الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ المَلَائِكَةُ ظَالِمِى أنفُسِهِم».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۵ </center>
و معناى آيه چنين مى شود: متقين كسانى هستند كه ملائكه آنان را قبض روح مى كنند، در حالى كه از خبث ظلم - شرك و معاصى - عاری اند، و به ايشان مى گويند سلام عليكم - كه تامين قولى آنان است به ايشان - به بهشت وارد شويد به پاداش آنچه مى كرديد، و با اين سخن ايشان را بسوى بهشت راهنمايى مى كنند.
و معناى آيه چنين مى شود: متقين كسانى هستند كه ملائكه، آنان را قبض روح مى كنند، در حالى كه از خبث ظلم - شرك و معاصى - عاری اند، و به ايشان مى گويند: سَلَامٌ عَلَيكُم - كه تأمين قولى آنان است به ايشان - به بهشت وارد شويد، به پاداش آنچه مى كرديد. و با اين سخن، ايشان را به سوى بهشت راهنمايى مى كنند.


پس اين آيه همان طور كه ملاحظه مى فرماييد متقين را به پاكى و تخلص از آلودگى به ظلم توصيف نموده، و به ايشان وعده امنيت و راهنمايى بسوى بهشت مى دهد، پس در نتيجه برگشت معنايش به اين آيه است كه مى فرمايد: «الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون».
پس اين آيه، همان طور كه ملاحظه مى فرماييد، «متقين» را به پاكى و تخلص از آلودگى به ظلم توصيف نموده، و به ايشان وعده امنيت و راهنمايى به سوى بهشت مى دهد. پس در نتيجه، برگشت معنايش به اين آيه است كه مى فرمايد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يَلبِسُوا إيمَانَهُم بِظُلمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ».


بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از طيب، در آيه شريفه پاكى از پليدى شرك است. بعضى ديگر به پاكى گفتار و كردار تفسيرش كرده اند. ولى اكثر مفسرين بر آنند كه به طهارت از آلودگى گناهان تفسيرش كنند، و تو خواننده عزيز با دقت در آنچه گذرانديم مى فهمى كه هيچ يك از اين تفسيرها خالى از مسامحه و سهل انگارى نيست.
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «طيّب» در آيه شريفه، پاكى از پليدى شرك است. بعضى ديگر به پاكى گفتار و كردار تفسيرش كرده اند. ولى اكثر مفسران بر آنند كه به طهارت از آلودگى گناهان تفسيرش كنند، و تو خواننده عزيز، با دقت در آنچه گذرانديم، مى فهمى كه هيچ يك از اين تفسيرها، خالى از مسامحه و سهل انگارى نيست.


«'''هَلْ يَنظرُونَ إِلا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائكةُ أَوْ يَأْتىَ أَمْرُ رَبِّك كَذَلِك فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...'''»:
«'''هَلْ يَنظُرُونَ إِلّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائكةُ أَوْ يَأْتىَ أَمْرُ رَبِّك كَذَلِك فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...'''»:


در اين جا به داستان مستكبرين از مشركين برگشته پاره اى از اقوال و افعالشان را ذكر نموده و وضعشان را با طاغيان از امتهاى گذشته و مال امر آنان مقايسه مى كند. «هل ينظرون الا ان تاتيهم الملائكة او ياتى امر ربك» - سياق آيه و مخصوصا داستان عذابى كه در آيه بعدى آن است ظهور در اين دارد كه آيه در مقام تهديد است.  
در اين جا، به داستان مستكبران از مشركان برگشته، پاره اى از اقوال و افعالشان را ذكر نموده، و وضعشان را با طاغيان از امت هاى گذشته و مآل امر آنان مقايسه مى كند.  


و بنابراين، مراد از آمدن ملائكه، نازل شدن آنان براى عذاب استيصال و خانمان برانداز است، و خلاصه در مقام بيان مطلبى است كه امثال آيه «ما ننزل الملائكة الا بالحق و ما كانوا اذا منظرين» در مقام بيان آنند، و مقصود از اتيان امر رب تعالى، قيام قيامت و فصل قضاء و انتقام الهى از ايشان است.
«'''هَل يَنظُرُونَ إلّا أن تَأتِيَهُمُ المَلَائِكَةُ أو يَأتِىَ أمرُ رَبِّكَ» - سياق آيه و مخصوصا داستان عذابى كه در آيه بعدى آن است، ظهور در اين دارد كه آيه در مقام تهديد است.
 
بنابراين، مراد از «آمدن ملائكه»، نازل شدن آنان براى عذاب استيصال و خانمان برانداز است. و خلاصه در مقام بيان مطلبى است كه امثال آيه: «مَا نُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ إلّا بِالحَقِّ وَ مَا كَانُوا إذاً مُنظَرِينَ» در مقام بيان آنند. و مقصود از «اتيان امر ربّ تعالى»، قيام قيامت و فصل قضاء و انتقام الهى از ايشان است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۶ </center>
و اما احتمال اين كه مقصود از آمدن امر، همان امرى باشد كه در اول سوره فرمود: «اتى امر الله» با در نظر گرفتن اين كه در آن جا گفتيم مقصود آمدن نصرت الهى و غلبه اسلام بر شرك است احتمال ضعيفى خواهد بود، چون با لحن شديدى كه در آيه مورد بحث است نمى سازد، علاوه بر اين در ذيل آيات مورد بحث خواهيد ديد كه گفتگو از انكار قيامت و جواب از آن است، و همين خود مؤيد احتمال ما است كه گفتيم مقصود از آمدن امر خدا آمدن قيامت است.
و اما احتمال اين كه مقصود از «آمدن امر»، همان امرى باشد كه در اول سوره فرمود: «أتَى أمرُ الله»، با در نظر گرفتن اين كه در آن جا گفتيم مقصود آمدن نصرت الهى و غلبه اسلام بر شرك است، احتمال ضعيفى خواهد بود. چون با لحن شديدى كه در آيه مورد بحث است، نمى سازد.
 
علاوه بر اين، در ذيل آيات مورد بحث، خواهيد ديد كه گفتگو از انكار قيامت و جواب از آن است، و همين خود، مؤيد احتمال ما است كه گفتيم مقصود از آمدن «امر خدا»، آمدن قيامت است.
 
و اگر كلمۀ «ربّ» را بر كافى كه خطاب به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، اضافه كرد و فرمود: «أمرُ رَبِّك: امر پروردگار تو» و نفرمود: «أمرُ الله»، و يا «أمرُ رَبِّهِم: امر پروردگار ايشان»، براى اشاره به اين معنا بود كه آمدن امر خدا، نصرتى براى تو و نكبتى براى دشمنان تو خواهد بود.


و اگر كلمه رب را بر كافى كه خطاب به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است اضافه كرد و فرمود: «امر ربك: امر پروردگار تو» و نفرمود: «امر الله» و يا «امر ربهم: امر پروردگار ايشان» براى اشاره به اين معنا بود كه آمدن امر خدا، نصرتى براى تو و نكبتى براى دشمنان تو خواهد بود.
«'''كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم '''» - اين جمله، هم تأكيد تهديد سابق است، و هم تأييد مطلب است به ارائه نظير و مانند. و معنايش اين است كه: كسانى هم كه قبل از ايشان بودند، مانند ايشان حق را انكار و استهزاء كردند، و خلاصه كارى كه به حسب طبع، باعث نگرانى از عذاب خدا مى شود، مرتكب شدند. «فَأصَابَهُم سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا...: و عذاب آنچه كردند، به ايشان رسيد».


«'''كذلك فعل الذين من قبلهم '''» - اين جمله ، هم تاكيد تهديد سابق است و هم تاييد مطلب است به ارائه نظير و مانند، و معنايش اين است كه كسانى هم كه قبل از ايشان بودند، مانند ايشان حق را انكار و استهزاء كردند، و خلاصه كارى كه بحسب طبع، باعث نگرانى از عذاب خدا مى شود مرتكب شدند، «فاصابهم سيئات ما عملوا...: و عذاب آنچه كردند به ايشان رسيد».
«'''وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللهُ وَلَكِن كَانُوا أنفُسَهُم يَظلِمُونَ '''» - اين جمله، كلامى است معترضه، كه علت نزول عذاب بر ايشان را ظلم دانسته و بيان مى كند كه اين ظلم از خداى تعالى نبود، بلكه ظلمى بود كه خود ايشان به خود كردند، و خداى تعالى هم، اين عذاب را براى يك بار و دو بار ظلم ايشان نفرستاد، بلكه ايشان را مهلت داد تا آن جا كه بر ظلم خود ادامه دادند، آنگاه عذاب را فرستاد.  


«'''و ما ظلمهم الله و لكن كانوا انفسهم يظلمون '''» - اين جمله ، كلامى است معترضه كه علت نزول عذاب بر ايشان را ظلم دانسته و بيان مى كند كه اين ظلم از خداى تعالى نبود، بلكه ظلمى بود كه خود ايشان به خود كردند، و خداى تعالى هم اين عذاب را براى يكبار و دو بار ظلم ايشان نفرستاد، بلكه ايشان را مهلت داد تا آن جا كه بر ظلم خود ادامه دادند، آنگاه عذاب را فرستاد، و اگر بپرسى از كجاى آيه اين نكته را استفاده كرديد مى گوييم از كلمه كانوا كه دوام و ثبات را مى رساند، پس در جمله «و ما ظلمهم الله...» استمرارشان را بر ظلم اثبات نموده و اصل ظلم را از ناحيه خداى سبحان نفى مى كند.
و اگر بپرسى: از كجاى آيه اين نكته را استفاده كرديد؟ مى گوييم: از كلمۀ «كَانُوا»، كه دوام و ثبات را مى رساند. پس در جملۀ «وَ مَا ظَلَمَهُمُ الله...»، استمرارشان را بر ظلم اثبات نموده، و اصل ظلم را از ناحيه خداى سبحان نفى مى كند.


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۷ </center>
«'''فَأَصابَهُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِم مَّا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ'''»:
«'''فَأَصابَهُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِم مَا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ'''»:


«حاق بهم» به معناى «عذاب بر ايشان حلول كرد» است. بعضى هم گفته اند: به معناى «نازل شد و به ايشان رسيد» مى باشد و مقصود از «آنچه بدان استهزاء مى كردند»، همان عذاب هايى است كه پيغمبرانشان از آن انذارشان مى كردند، و معناى آيه روشن است.
«حَاقَ بِهِم»، به معناى «عذاب بر ايشان حلول كرد» است. بعضى هم گفته اند: به معناى «نازل شد و به ايشان رسيد» مى باشد. و مقصود از «آنچه بدان استهزاء مى كردند»، همان عذاب هايى است كه پيغمبرانشان از آن انذارشان مى كردند، و معناى آيه روشن است.


«'''وَ قَالَ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شىْءٍ نحْنُ وَ لا ءَابَاؤُنَا وَ لا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شىْءٍ...'''»:
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ نحْنُ وَ لا آبَاؤُنَا وَ لا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ...'''»:


در اين آيه از زبان بت پرستان منكر نبوت، شبه اى را عليه نبوت نقل كرده، و بهمين جهت ايشان را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است: «و قال الذين اشركوا: آنان كه شرك ورزيدند، چنين گفتند» و به آوردن ضمير اكتفاء نكرد، و نفرمود: «قالوا: گفتند» با اين كه در آيات قبل همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مى كرد، و اين بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور شبهه خود آنان است.
در اين آيه، از زبان بت پرستان منكر نبوت، شبهه اى را عليه نبوت نقل كرده، و به همين جهت، ايشان را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است: «وَ قَالَ الَّذِينَ أشرَكُوا: آنان كه شرك ورزيدند، چنين گفتند»، و به آوردن ضمير اكتفاء نكرد و نفرمود: «قَالُوا: گفتند». با اين كه در آيات قبل، همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مى كرد و اين، بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور، شبهه خود آنان است.


و جمله «لو شاء الله ما عبدنا» جمله اى است شرطيه كه مفعول «شاء» در آن حذف شده، چون جزاء شرط بر آن دلالت مى كرده، و تقدير كلام چنين است: «لو شاء الله ان لا نعبد من دونه شيئا ما عبدنا: اگر خدا مى خواست غير او را نپرستيم، نمى پرستيديم».
و جملۀ «لَو شَاءَ اللهُ مَا عَبَدنَا»، جمله اى است شرطيه كه مفعول «شَاءَ» در آن حذف شده. چون جزاء شرط بر آن دلالت مى كرده، و تقدير كلام چنين است: «لَو شَاءَ اللهُ أن لَا نَعبُدُ مِن دُونِهِ شَيئاً مَا عَبَدنَا: اگر خدا مى خواست غير او را نپرستيم، نمى پرستيديم».
<span id='link234'><span>
<span id='link234'><span>


۱۶٬۹۰۷

ویرایش