۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
آنگاه مجددا توضيح می دهد كه: خانه ايشان جنّات عدنى است كه به آن داخل مى شوند و از دامنه آن نهرها روان است، و در آن جا، هرچه را بخواهند، در اختيار دارند، و خدا اين چنين، متقين را پاداش دهد. | آنگاه مجددا توضيح می دهد كه: خانه ايشان جنّات عدنى است كه به آن داخل مى شوند و از دامنه آن نهرها روان است، و در آن جا، هرچه را بخواهند، در اختيار دارند، و خدا اين چنين، متقين را پاداش دهد. | ||
==مقصود از طيّب بودن «متقين»، در حال مرگ== | ==مقصود از طيّب بودن «متقين»، در حال توفّی و مرگ== | ||
«''' | «''' الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ المَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيكُم أُدخُلُوا الجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعمَلُونَ'''»: | ||
اين | اين آيه، بيان وضع متقين است، كه چگونه مردمى هستند، همچنان كه آيه «الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ المَلَائِكَةُ ظَالِمِى أنفُسَهُم...»، بيان وضع مستكبران بود. | ||
و | و كلمۀ «طيّب»، به معناى عارى بودن هر چيزى است از خلطى كه آن را تيره و ناپاك سازد و خلوص آن را از بين ببرد. گفته مى شود: «طَابَ لِىَ العَيشُ: زندگى برايم طيّب شد». يعنى از هر چيزى كه كدر و ناگوارش كند، پاك گرديد. | ||
و بنابراين، معناى | و «قول طيّب»، آن كلامى است كه از لغو و شتم و خشونت و ساير كدورت ها پاك باشد. | ||
و فرق ميان «طيّب» و «طهارت»، اين است كه: «طهارت»، به معناى بودن هر چيزى است بر وضع و طبع اولی اش، به طورى كه از هر چيزى كه مايه تنفر باشد، پاك بوده باشد. | |||
و اما «طيّب»، به معناى بودن هر چيزى است بر وضع اصلى خود، به طورى كه از هر چيزى كه آن را كدر و فاسد كند، خالى و عارى باشد. چه اين كه از آن تنفر بشود و چه نشود. و به همين جهت، «طيّب» را در مقابل «خبيث» به كار مى برند، كه مشتمل بر خبائث زائد بر اصل خود باشد. | |||
و در قرآن كريم فرموده: «الخَبِيثَاتُ لِلخَبِيثِينَ وَ الخَبِيثُونَ لِلخَبِيثَاتِ وَ الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَات». و نيز فرموده: «وَ البَلَدُ الطَّيِّبُ يَخرُجُ نَبَاتُهُ بِإذنِ رَبِّهِ وَ الَّذِى خَبُثَ لَا يَخرُجُ ألّا نَكِداً». | |||
بنابراين، معناى «طيّب بودن متقين»، در حال توفّى و مرگ، خلوص آنان از خبث ظلم است، در مقابل مستكبران، كه ايشان را به ظلم در حال مرگ توصيف كرده، و فرموده: «الَّذِينَ تَتَوَفَّيهُمُ المَلَائِكَةُ ظَالِمِى أنفُسِهِم». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۵ </center> | ||
و معناى آيه چنين مى شود: متقين كسانى هستند كه | و معناى آيه چنين مى شود: متقين كسانى هستند كه ملائكه، آنان را قبض روح مى كنند، در حالى كه از خبث ظلم - شرك و معاصى - عاری اند، و به ايشان مى گويند: سَلَامٌ عَلَيكُم - كه تأمين قولى آنان است به ايشان - به بهشت وارد شويد، به پاداش آنچه مى كرديد. و با اين سخن، ايشان را به سوى بهشت راهنمايى مى كنند. | ||
پس اين | پس اين آيه، همان طور كه ملاحظه مى فرماييد، «متقين» را به پاكى و تخلص از آلودگى به ظلم توصيف نموده، و به ايشان وعده امنيت و راهنمايى به سوى بهشت مى دهد. پس در نتيجه، برگشت معنايش به اين آيه است كه مى فرمايد: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَم يَلبِسُوا إيمَانَهُم بِظُلمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ». | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «طيّب» در آيه شريفه، پاكى از پليدى شرك است. بعضى ديگر به پاكى گفتار و كردار تفسيرش كرده اند. ولى اكثر مفسران بر آنند كه به طهارت از آلودگى گناهان تفسيرش كنند، و تو خواننده عزيز، با دقت در آنچه گذرانديم، مى فهمى كه هيچ يك از اين تفسيرها، خالى از مسامحه و سهل انگارى نيست. | ||
«'''هَلْ | «'''هَلْ يَنظُرُونَ إِلّا أَن تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائكةُ أَوْ يَأْتىَ أَمْرُ رَبِّك كَذَلِك فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...'''»: | ||
در اين | در اين جا، به داستان مستكبران از مشركان برگشته، پاره اى از اقوال و افعالشان را ذكر نموده، و وضعشان را با طاغيان از امت هاى گذشته و مآل امر آنان مقايسه مى كند. | ||
و بنابراين، مراد از | «'''هَل يَنظُرُونَ إلّا أن تَأتِيَهُمُ المَلَائِكَةُ أو يَأتِىَ أمرُ رَبِّكَ» - سياق آيه و مخصوصا داستان عذابى كه در آيه بعدى آن است، ظهور در اين دارد كه آيه در مقام تهديد است. | ||
بنابراين، مراد از «آمدن ملائكه»، نازل شدن آنان براى عذاب استيصال و خانمان برانداز است. و خلاصه در مقام بيان مطلبى است كه امثال آيه: «مَا نُنَزِّلُ المَلَائِكَةَ إلّا بِالحَقِّ وَ مَا كَانُوا إذاً مُنظَرِينَ» در مقام بيان آنند. و مقصود از «اتيان امر ربّ تعالى»، قيام قيامت و فصل قضاء و انتقام الهى از ايشان است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۶ </center> | ||
و اما احتمال اين كه مقصود از | و اما احتمال اين كه مقصود از «آمدن امر»، همان امرى باشد كه در اول سوره فرمود: «أتَى أمرُ الله»، با در نظر گرفتن اين كه در آن جا گفتيم مقصود آمدن نصرت الهى و غلبه اسلام بر شرك است، احتمال ضعيفى خواهد بود. چون با لحن شديدى كه در آيه مورد بحث است، نمى سازد. | ||
علاوه بر اين، در ذيل آيات مورد بحث، خواهيد ديد كه گفتگو از انكار قيامت و جواب از آن است، و همين خود، مؤيد احتمال ما است كه گفتيم مقصود از آمدن «امر خدا»، آمدن قيامت است. | |||
و اگر كلمۀ «ربّ» را بر كافى كه خطاب به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» است، اضافه كرد و فرمود: «أمرُ رَبِّك: امر پروردگار تو» و نفرمود: «أمرُ الله»، و يا «أمرُ رَبِّهِم: امر پروردگار ايشان»، براى اشاره به اين معنا بود كه آمدن امر خدا، نصرتى براى تو و نكبتى براى دشمنان تو خواهد بود. | |||
و | «'''كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم '''» - اين جمله، هم تأكيد تهديد سابق است، و هم تأييد مطلب است به ارائه نظير و مانند. و معنايش اين است كه: كسانى هم كه قبل از ايشان بودند، مانند ايشان حق را انكار و استهزاء كردند، و خلاصه كارى كه به حسب طبع، باعث نگرانى از عذاب خدا مى شود، مرتكب شدند. «فَأصَابَهُم سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا...: و عذاب آنچه كردند، به ايشان رسيد». | ||
«''' | «'''وَ مَا ظَلَمَهُمُ اللهُ وَلَكِن كَانُوا أنفُسَهُم يَظلِمُونَ '''» - اين جمله، كلامى است معترضه، كه علت نزول عذاب بر ايشان را ظلم دانسته و بيان مى كند كه اين ظلم از خداى تعالى نبود، بلكه ظلمى بود كه خود ايشان به خود كردند، و خداى تعالى هم، اين عذاب را براى يك بار و دو بار ظلم ايشان نفرستاد، بلكه ايشان را مهلت داد تا آن جا كه بر ظلم خود ادامه دادند، آنگاه عذاب را فرستاد. | ||
و اگر بپرسى: از كجاى آيه اين نكته را استفاده كرديد؟ مى گوييم: از كلمۀ «كَانُوا»، كه دوام و ثبات را مى رساند. پس در جملۀ «وَ مَا ظَلَمَهُمُ الله...»، استمرارشان را بر ظلم اثبات نموده، و اصل ظلم را از ناحيه خداى سبحان نفى مى كند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۳۴۷ </center> | ||
«'''فَأَصابَهُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِم | «'''فَأَصابَهُمْ سيِّئَات مَا عَمِلُوا وَ حَاقَ بِهِم مَا كانُوا بِهِ يَستهْزِءُونَ'''»: | ||
«حَاقَ بِهِم»، به معناى «عذاب بر ايشان حلول كرد» است. بعضى هم گفته اند: به معناى «نازل شد و به ايشان رسيد» مى باشد. و مقصود از «آنچه بدان استهزاء مى كردند»، همان عذاب هايى است كه پيغمبرانشان از آن انذارشان مى كردند، و معناى آيه روشن است. | |||
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن | «'''وَ قَالَ الَّذِينَ أَشرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ نحْنُ وَ لا آبَاؤُنَا وَ لا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَئٍ...'''»: | ||
در اين | در اين آيه، از زبان بت پرستان منكر نبوت، شبهه اى را عليه نبوت نقل كرده، و به همين جهت، ايشان را با صفت صريحشان تعريف كرده و فرموده است: «وَ قَالَ الَّذِينَ أشرَكُوا: آنان كه شرك ورزيدند، چنين گفتند»، و به آوردن ضمير اكتفاء نكرد و نفرمود: «قَالُوا: گفتند». با اين كه در آيات قبل، همه جا به آوردن ضمير اكتفاء مى كرد و اين، بدان جهت بود كه شنونده بفهمد كه شبهه مذكور، شبهه خود آنان است. | ||
و | و جملۀ «لَو شَاءَ اللهُ مَا عَبَدنَا»، جمله اى است شرطيه كه مفعول «شَاءَ» در آن حذف شده. چون جزاء شرط بر آن دلالت مى كرده، و تقدير كلام چنين است: «لَو شَاءَ اللهُ أن لَا نَعبُدُ مِن دُونِهِ شَيئاً مَا عَبَدنَا: اگر خدا مى خواست غير او را نپرستيم، نمى پرستيديم». | ||
<span id='link234'><span> | <span id='link234'><span> | ||
ویرایش