گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:
<span id='link201'><span>
<span id='link201'><span>


==بى نياز بودن قرآن از ايمان مشركين به آن ، براى ثبوت حقانيت وكمالش ==
==بى نيازی قرآن برای ثبوت حقانیت و کمالش، به ايمان مشركان==
«'''قُلْ ءَامِنُوا بِهِ أَوْ لاتُؤْمِنُوا...وَ يَزِيدُهُمْ خُشوعاً'''»:
«'''قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا...وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً'''»:


مراد از ((الذين اوتوا العلم من قبله (( كسانى اند كه قبل از نزول قرآن ، خدا وآيات اورا مى شناختند، چه از يهود وچه از نصارى وچه از غير ايشان ، بنابراين هيچ جهتى ندارد كه ما آنرا به طائفه معينى اختصاص دهيم.
مراد از «الَّذِينَ أُوتُوا العِلمَ مِن قَبلِهِ»، كسانى اند كه قبل از نزول قرآن، خدا و آيات او را مى شناختند. چه از يهود و چه از نصارا و چه از غير ايشان. بنابراين، هيچ جهتى ندارد كه ما آن را به طایفه معينى اختصاص دهيم.


مگر آنكه كسى بگويد: از سياق استفاده مى شود كه مقصود از آن ، علماى اهل حقند كه دينشان منسوخ نشده باشد وچنين كسانى منحصرا علماى مسيحيت خواهند بود چون قبل از نزول قرآن دين غير منسوخ همان نصرانيت بود ومنظور از علماى ايشان آنهايند كه از دين خدا روى برنگردانده وآن را دستخوش تحريف نكردند.
مگر آن كه كسى بگويد: از سياق استفاده مى شود كه مقصود از آن، علماى اهل حق اند، كه دينشان منسوخ نشده باشد و چنين كسانى منحصرا علماى مسيحيت خواهند بود. چون قبل از نزول قرآن، دين غيرمنسوخ، همان نصرانيت بود، و منظور از علماى ايشان، آن هايند كه از دين خدا روى برنگردانده و آن را دستخوش تحريف نكردند.


و به هر حال مقصود از اينكه فرمود: ((قبل از آن علم داده شدند(( اين است كه براى فهم كلمه حق وقبول آن مستعد شدند چون مجهز به فهم حقيقت معناى حق گشته بودند، در نتيجه حق بودن قرآن كريم هم در دلهاى ايشان ايجاد خضوع بيشترى كرده است.
و به هر حال، مقصود از اين كه فرمود: «قبل از آن علم داده شدند»، اين است كه: براى فهم كلمۀ حق و قبول آن مستعد شدند. چون به فهم حقيقت «معناى حق» مجهز گشته بودند. در نتيجه، حق بودن قرآن كريم هم، در دل هاى ايشان، ايجاد خضوع بيشترى كرده است.


«'''يخرون للاذقان سجدا'''» - كلمه ((اذقان (( جمع ((ذقن (( به معناى چانه است كه محل اجتماع دوطرف صورت است ، و((خرور كردن ذقن (( به معناى به خاك افتادن براى سجده است ، وكلمه ((سجدا(( نيز همين معنا را بيان مى كند. واگر از ميان جهات مختلف صورت ، از پيشانى وگونه وچانه ، تنها چانه را ذكر كرده براى اين است كه چانه از ديگر جهات صورت به زمين نزديكتر است ودر هنگام به خاك افتادن زودتر به زمين مى رسد. وچه بسا كه گفته باشند: مقصود از اذقان همه صورت است كه به طور مجاز، جزء صورت را بر كل آن اطلاق نموده اند((
«'''يَخِرُّونَ لِلأذقَانِ سُجّداً'''» - كلمۀ «أذقان»، جمع «ذقن»، به معناى چانه است، كه محل اجتماع دو طرف صورت است، و «خرور كردن ذقن»، به معناى به خاك افتادن براى سجده است. و كلمۀ «سُجّداً» نيز، همين معنا را بيان مى كند.  


«'''و يقولون سبحان ربنا ان كان وعد ربنا لمفعولا'''» - يعنى خداى را از هر نقيصه واز آن جمله خلف وعده منزه مى دارند. از سياق آيات قبل استفاده مى شد كه مقصود از وعده ، وعده اى است كه خداى تعالى به بعثت وزنده كردن مجدد خلق داده بود، واين در قبال اصرارى است كه مشركين بر نبودن بعث وانكار معاد داشتند همچنانكه در آيات سابق بر اين نيز، مكرر نقل شد.
و اگر از ميان جهات مختلف صورت، از پيشانى و گونه و چانه، تنها چانه را ذكر كرده، براى اين است كه چانه از ديگر جهات صورت به زمين نزديكتر است ودر هنگام به خاك افتادن، زودتر به زمين مى رسد.  


«'''و يخرون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعا'''» - قبلا خرور براى سجده را كه معناى خشوع را مى رساند فرموده بود، در اين جمله مجددا آن را به اضافه گريه آورده تا معناى خضوع را افاده كند، زيرا ((خرور(( به تنهايى تذلل واظهار حقارت با جوارح بدنى است و ((خشوع (( تذلل واظهار مذلت با قلب است ، پس خلاصه آيه چنين مى شود كه : ايشان براى خدا خضوع وخشوع مى كنند.
و چه بسا كه گفته باشند: «مقصود از «أذقان»، همۀ صورت است كه به طور مجاز، جزء صورت را بر كلّ آن اطلاق نموده اند».
 
«'''وَ يَقُولُونَ سُبحَانَ رَبِّنَا إن كَانَ وَعدُ رَبِّنَا لَمَفعُولاً'''» - يعنى: خداى را از هر نقيصه و از آن جمله خلف وعده منزه مى دارند.
 
از سياق آيات قبل استفاده مى شد كه مقصود از «وعده»، وعده اى است كه خداى تعالى، به بعثت و زنده كردن مجدد خلق داده بود، و اين در قبال اصرارى است كه مشركان بر نبودن بعث و انكار معاد داشتند، همچنان كه در آيات سابق بر اين نيز، مكرر نقل شد.
 
«'''وَ يَخِرُّونَ لِلأذقَانِ يَبكُونَ وَ يَزِيدُهُم خُشُوعاً'''» - قبلا «خرور» براى سجده را كه معناى «خشوع» را مى رساند، فرموده بود. در اين جمله، مجددا آن را به اضافه گريه آورده، تا معناى خضوع را افاده كند. زيرا «خرور» به تنهايى، تذلّل و اظهار حقارت با جوارح بدنى است و «خشوع»، تذلّل و اظهار مذلّت با قلب است. پس خلاصه آيه چنين مى شود كه: ايشان براى خدا، خضوع و خشوع مى كنند.




۱۶٬۸۹۲

ویرایش