گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۵: خط ۱۵۵:
<span id='link133'><span>
<span id='link133'><span>


==يادآورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم «ع» و مراد از مشاركت شيطان در اموال و اولاد مردم ==
==مراد از مشاركت شيطان، در اموال و اولاد مردم ==
شركت جز در ملكيت واختصاص تصور نمى شود، ولازمه اش اين است كه شريك در استفاده از آن ملك - كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است - سهيم باشد، چرا كه مال عينى است خارجى وجداى از انسان وهمچنين فرزند موجودى است مستقل وجداى از پدر ومادر و اگر غرض از مال وفرزند استفاده از آنها نبود هرگز انسان ماليتى براى مال واختصاصى براى فرزند قائل نمى شد.
«'''وَ شارِكْهُمْ فى الاَمْوَالِ وَ الاَوْلَادِ'''»:


پس شركت كردن شيطان با آدمى در مال وفرزند سهم بردن از منفعت و اختصاص است ، مثل اينكه آدمى را وادار كند به تحصيل مال كه خداوند آن را مايه رفع حاجت آدمى قرار داده از راه حرام ، زيرا در اين صورت هم آدمى از آن مال منتفع شده به غرض طبيعى خود نائل مى شود، وهم شيطان به غرض خود رسيده است ويا آنكه از راه حلال كسب بكند وليكن در معصيت به كار برند، ودر اطاعت خدا صرف نكند، پس هر دو از آن مال منتفع شده اند با اينكه اواز رحمت خدا تهى دست است.
شركت، جز در ملكيت و اختصاص تصور نمى شود، و لازمه اش، اين است كه شريك در استفاده از آن مِلك - كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است - سهيم باشد. چرا كه مال عينى است خارجى و جداى از انسان و همچنين فرزند موجودى است مستقل و جداى از پدر و مادر، و اگر غرض از مال و فرزند، استفاده از آن ها نبود، هرگز انسان ماليتى براى مال و اختصاصى براى فرزند قائل نمى شد.


ويا آنكه از راه حرام فرزندى براى آدمى به دنيا آيد، ويا از راه حلال به دنيا آيند وليكن به تربيت دينى وصالح تربيتش نكند وبه آداب خدائى مودبش نسازد، در نتيجه سهمى از آن فرزند را براى شيطان قرار داده و سهمى را براى خودش ، وهمچنين چیزهاى ديگر.
پس شركت كردن شيطان با آدمى در مال و فرزند، سهم بردن از منفعت و اختصاص است. مثل اين كه آدمى را وادار كند به تحصيل مال كه خداوند آن را مايه رفع حاجت آدمى قرار داده از راه حرام. زيرا در اين صور،ت هم آدمى از آن مال منتفع شده، به غرض طبيعى خود نائل مى شود، و هم شيطان به غرض خود رسيده است، و يا آن كه از راه حلال كسب بكند، وليكن در معصيت به كار برند، و در اطاعت خدا صرف نكند. پس هر دو از آن مال منتفع شده اند، با اين كه او از رحمت خدا تهیدست است.


و اين وجه كه ما ذكر كرديم وجه خوبى است در تفسير آيه ، وجامع همه معانى ووجوه مختلفه است كه ذكر كرده اند، مانند گفتار بعضى كه گفته اند: اموال واولادى كه شيطان در آنها شركت دارد عبارت است از اموالى كه از راه حرام وغير حق به دست آمده باشد، وفرزندى كه از راه زنا پديد آمده باشد ((نقل از ابن عباس وغيره).
و يا آن كه از راه حرام فرزندى براى آدمى به دنيا آيد، و يا از راه حلال به دنيا آيند، وليكن به تربيت دينى و صالح تربيتش نكند و به آداب خدایى مؤدبش نسازد. در نتيجه، سهمى از آن فرزند را براى شيطان قرار داده و سهمى را براى خودش، و همچنين چیزهاى ديگر.


و يا گفته اند: شركت شيطان در اموال به اين است كه اودستور دهد اموال را به صورت ((سائبه (( و ((بحيره (( ويا غير آن در آورند، ودر اولاد به اين است كه فرزندان را يهودى ونصارى ومجوس سازند (نقل از قتاده).
و اين وجه كه ما ذكر كرديم، وجه خوبى است در تفسير آيه، و جامع همه معانى و وجوه مختلفه است كه ذكر كرده اند.
 
مانند گفتار بعضى كه گفته اند: اموال و اولادى كه شيطان در آن ها شركت دارد، عبارت است از اموالى كه از راه حرام و غير حق به دست آمده باشد، و فرزندى كه از راه زنا پديد آمده باشد. (نقل از ابن عباس و غيره).
 
و يا گفته اند: شركت شيطان در اموال، به اين است كه او دستور دهد اموال را به صورت «سائبه» و «بُحَيره» و يا غير آن در آورند، و در اولاد، به اين است كه فرزندان را يهودى و نصارا و مجوس سازند. (نقل از قتاده).


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۲ </center>
و يا گفته اند: هر مال حرام وفرج حرامى مورد شركت شيطان است (نقل از كلبى ) ويا گفته اند: مراد از اولادى كه شيطان از اوسهم داشته باشد، اولادى است كه نام بت پرستان را داشته باشد چون عبد شمس وعبد الحارث وامثال آنها، ويا گفته اند: مقصود از فرزندى كه شيطان در آن سهيم است فرزندى است كه عرب زنده به گور كرده بود (ايضا نقل از ابن عباس).
و يا گفته اند: هر مال حرام و فرج حرامى مورد شركت شيطان است. (نقل از كلبى).
 
و يا گفته اند: مراد از اولادى كه شيطان از او سهم داشته باشد، اولادى است كه نام بت پرستان را داشته باشد، چون «عبد شمس» و «عبد الحارث» و امثال آن ها.  


و يا گفته اند: ((مشاركت شيطان در اموال (( اين است كه وادار سازد اموال را به صورت گوسفند وشتر در آورده وبراى بتها وخدايان خيالى خود قربانى كنند (نقل از ضحاك ) وهمچنين وجوه واقوال ديگرى كه از علماى تفسير روايت شده).
و يا گفته اند: مقصود از فرزندى كه شيطان در آن سهيم است، فرزندى است كه عرب، زنده به گور كرده بود. (ايضا نقل از ابن عباس).


«'''وعدهم و ما يعدهم الشّيطان الا غرورا'''» - يعنى شيطان به ايشان وعده نمى دهد مگر وعده دروغين و گول زننده به اين معنا كه خطا را در نظرشان صواب وباطل را به صورت حق جلوه مى دهد، بنابراين كلمه ((غرور(( مصدر به معناى اسم فاعل است .
و يا گفته اند: «مشاركت شيطان در اموال»، اين است كه وادار سازد اموال را به صورت گوسفند و شتر در آورده و براى بت ها و خدايان خيالى خود قربانى كنند. (نقل از ضحاك).  


«'''إِنَّ عِبَادِى لَيْس لَك عَلَيْهِمْ سلْطانٌ وَ كَفَى بِرَبِّك وَكيلاً'''»:
و همچنين وجوه و اقوال ديگرى كه از علماى تفسير روايت شده.


مراد از ((عبادى (( (بندگان من ) اعم از مخلصين است كه خود ابليس آنها را استثناء كرد وگفت ((الاقليلا(( پس مقصود عموم مردم است ، وباقى مى ماند براى شيطان غاوين كه عبارتند از كسانى كه هدف را گم كرده اند، همچنانكه در جاى ديگر فرموده ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتّبعك من الغاوين».
«'''وَ عِدهُم وَ مَا يَعِدُهُمُ الشَّيطَانُ إلّا غُرُوراً'''» - يعنى: شيطان به ايشان وعده نمى دهد، مگر وعده دروغين و گول زننده. به اين معنا كه خطا را در نظرشان صواب و باطل را به صورت حق جلوه مى دهد. بنابراين، كلمۀ «غرور»، مصدر به معناى اسم فاعل است.
و اضافه ((عباد(( به ((ى (( به منظور احترام به بندگان است.


و اينكه فرمود: ((وكفى بربّك وكيلا(( معنايش اين است كه خدا بس ‍ است براى قيام بر اراده نفوس واعمال ايشان ، وبراى نگهدارى منافع ايشان وسرپرستى امور ايشان ، زيرا كلمه وكيل به معناى متكفل شدن بر امور ديگرى است كه قائم مقام اودر تدبير امور وگرداندن چرخ زندگى اوست.
«'''إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَك عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفَى بِرَبِّك وَكيلاً'''»:


از همينجا معلوم مى شود اينكه مراد از اين كلمه ، وكالت خاص الهى است كه مخصوص به غير غاوين است، و در گذشته بحثهاى مختلفى پيرامون سجده بر آدم گذشت كه به درد اين مقام هم مى خورد، مانند سوره بقره ، و اعراف و حجر.
مراد از «عِبَادِى: بندگان من»، اعم از مخلصين است، كه خود ابليس آن ها را استثناء كرد و گفت: «إلّا قَلِيلاً». پس مقصود عموم مردم است، و باقى مى ماند براى شيطان، «غاوين»، كه عبارتند از: كسانى كه هدف را گم كرده اند، همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «إنّ عِبَادِى لَيسَ لَكَ عَلَيهِم سُلطَانٌ إلّا مَن اتَّبَعَكَ مِنَ الغَاوِين».
 
و اضافۀ «عِبَاد» به «ى»، به منظور احترام به بندگان است.
 
و اين كه فرمود: «وَ كَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلاً»، معنايش اين است كه: خدا بس است براى قيام بر اراده نفوس و اعمال ايشان، و براى نگهدارى منافع ايشان و سرپرستى امور ايشان. زيرا كلمۀ «وكيل»، به معناى متكفل شدن بر امور ديگرى است كه قائم مقام او در تدبير امور و گرداندن چرخ زندگى اوست.
 
از همين جا معلوم مى شود: اين كه مراد از اين كلمه، وكالت خاص الهى است، كه مخصوص به غير غاوين است. و در گذشته، بحث هاى مختلفى پيرامون سجده بر آدم گذشت، كه به درد اين مقام هم مى خورد. مانند: سوره «بقره»، «اعراف» و «حجر».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۳ </center>
<span id='link134'><span>
<span id='link134'><span>
==بحث روايتى (روایاتی در باره برخی آیات گذشته)==
==بحث روايتى (روایاتی در باره برخی آیات گذشته)==
در تفسير عياشى از ابن سنان از ابى عبد اللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه : ((وان من قرية الانحن مهلكوها قبل يوم القيمة (( فرمود: مقصود نابودى به مرگ ويا غير آن است ، ودر روايت ديگرى از همان جناب آمده كه مقصود از آن قتل ويا مرگ ويا غير آن است.
در تفسير عياشى از ابن سنان از ابى عبد اللّه (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه : ((وان من قرية الانحن مهلكوها قبل يوم القيمة (( فرمود: مقصود نابودى به مرگ ويا غير آن است ، ودر روايت ديگرى از همان جناب آمده كه مقصود از آن قتل ويا مرگ ويا غير آن است.
۱۶٬۸۸۹

ویرایش