۱۶٬۸۸۳
ویرایش
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
==لشكر سواره نظام و پياده نظام شيطان، ياور او در گمراهى انسان == | ==لشكر سواره نظام و پياده نظام شيطان، ياور او در گمراهى انسان == | ||
و | و كلمۀ «خَيل» - به طورى كه گفته شده - به معناى اسبان است، و از اين ماده، كلمه اى كه به معناى يك اسب باشد، نيامده، ولى گاهى مجازا به اسب سوار هم اطلاق مى شود. | ||
و | و كلمۀ «رَجِل» - به فتح راء و كسر جيم - به معناى «راجل: پياده» است، همچنان كه «حذر و حاذر»، و «کَمُل و كامل»، به يك معنا است، و «رَجِل»، مقابل «راكب» (سواره) است، و ظاهر مقابله «رَجِل» با «خَيل»، اين است كه مراد از آن پياده نظام باشد. | ||
پس معناى آيه | پس معناى آيه شريفه، اين مى شود كه: | ||
و | با آوازت از ذرّيه آدم، هر كه را كه مى توانى، گمراه و به معصيت وادار بكن، كه البته به حكم آيات سوره «حجر»، كسانى خواهند بود كه ابليس را دوست داشته و پيروی اش كنند. و گويا «استفزاز با آواز»، كنايه از خوار كردن آنان با وسوسه هاى باطل و خالى از حقيقت است. و اين كه وضع شيطان و پيروانش، وضع چوپان و رمه را دارد، كه با يك صدا به راه مى افتند، و با صدایى ديگر مى ايستند، و معلوم است كه اين صداها، آوازهایى بى معنى است. | ||
و اين كه فرمود: «وَ أجلِب عَلَيهِم بِخَيلِكَ وَ رَجِلِك»، معنايش اين است كه براى به راه انداختن آنان به سوى معصيت، به لشگريانت، اعمّ از سواره نظام و پياده نظام دستور بده، تا پيوسته بر سر آنان بزنند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۲۰۱ </center> | ||
و | و اين، گويا اشاره است به اين كه لشگريان شيطان، بعضى شان تندكار و بعضى كندكارند، همچنان كه وضع هر لشگرى همين طور است. بعضى سواره و بعضى پياده اند. پياده ها را به كارى مى گمارند كه به سرعت عمل حاجت نداشته باشد. | ||
<span id='link133'><span> | <span id='link133'><span> | ||
==يادآورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم «ع» و مراد از مشاركت شيطان در اموال و اولاد مردم == | ==يادآورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم «ع» و مراد از مشاركت شيطان در اموال و اولاد مردم == | ||
شركت جز در ملكيت واختصاص تصور نمى شود، ولازمه اش اين است كه شريك در استفاده از آن ملك - كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است - سهيم باشد، چرا كه مال عينى است خارجى وجداى از انسان وهمچنين فرزند موجودى است مستقل وجداى از پدر ومادر و اگر غرض از مال وفرزند استفاده از آنها نبود هرگز انسان ماليتى براى مال واختصاصى براى فرزند قائل نمى شد. | شركت جز در ملكيت واختصاص تصور نمى شود، ولازمه اش اين است كه شريك در استفاده از آن ملك - كه غرض از تحصيل آن همان استفاده است - سهيم باشد، چرا كه مال عينى است خارجى وجداى از انسان وهمچنين فرزند موجودى است مستقل وجداى از پدر ومادر و اگر غرض از مال وفرزند استفاده از آنها نبود هرگز انسان ماليتى براى مال واختصاصى براى فرزند قائل نمى شد. |
ویرایش