۱۶٬۲۶۳
ویرایش
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
و بنابر اين معنا، در آيه شريفه التفات و توجهى از خطاب به غيبت به كار رفته و مى بايد گفته شود: «كُنتَ عَنهُ مَسئُولاٌ»، و به هر حال معناى بعيدى است. | و بنابر اين معنا، در آيه شريفه التفات و توجهى از خطاب به غيبت به كار رفته و مى بايد گفته شود: «كُنتَ عَنهُ مَسئُولاٌ»، و به هر حال معناى بعيدى است. | ||
==تعليل نهى از پيروى از غير علم به: «إنّ | ==تعليل نهى از پيروى از غير علم به آیه: «إنّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنهُ مَسؤُولاً»== | ||
و معناى صحيح همان است كه ما از نظر خواننده گذرانديم، و حاصلش اين است كه: | |||
از چيزهایى كه به آن ها علم ندارى، دنباله روی نكن. زيرا خداى سبحان، به زودى از «گوش و چشم و فوآد»، كه وسائل تحصيل علم اند، بازخواست مى فرمايد. و حاصل تعليل، آن طور كه با مورد بسازد، اين است كه: | |||
گوش و چشم و فوآد، نعمت هایى هستند كه خداوند ارزانى داشته است تا انسان به وسيله آن ها، حق را از باطل تميز داده و خود را به واقع برساند، و به وسيله آن ها، اعتقاد و عمل حق تحصيل نمايد، و به زودى از يك يك آن ها بازخواست مى شود كه آيا در آنچه كه كار بستى، علمى به دست آوردى يا نه. و اگر به دست آوردى، پيروى هم كردى، يا خير؟ | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه :۱۳۰ </center> | ||
مثلا از گوش مى پرسند آيا آنچه شنيدى از | مثلا از گوش مى پرسند: آيا آنچه شنيدى از معلوم ها و يقين ها بود، يا هر كس، هر چه گفت، گوش دادى؟ | ||
و از چشم مى پرسند: آيا آنچه تماشا مى كردى، واضح و يقينى بود، يا خير؟ | |||
و از قلب مى پرسند: آنچه كه انديشيدى و يا بدان حكم كردى، به آن يقين داشتى، يا نه؟ | |||
گوش و چشم و قلب، ناگزيرند كه حق را اعتراف نمايند، و اين اعضاء هم ناگزيرند حق را بگويند، و به آنچه كه واقع شده گواهى دهند. | |||
بنابراين، بر هر فردى لازم است كه از پيروى كردن غير علم بپرهيزد. زيرا اعضاء و ابزارى كه وسيله تحصيل علم اند، به زودى عليه آدمى گواهى مى دهند، و مى پرسند: آيا چشم و گوش و قلب را در علم پيروى كردى، يا در غير علم؟ اگر در غير علم پيروى كردى، چرا كردى؟ و آدمى در آن روز، عذر موجهى نخواهد داشت. | |||
و برگشت اين معنا، به اين است كه بگویيم: | |||
«لَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَإنَّهُ مَحفُوظٌ عَلَيكَ فِى سَمعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ فُؤآدكَ: پيروى مكن چيزى را كه علم به صحتش ندارى. زيرا گوش و چشم و دل تو، عليه تو شهادت خواهند داد». | |||
و بنابراين، آيه شريفه در معناى آيه: «حَتّى إذَا مَا جَاؤُهَا شَهِدَ عَلَيهِم سَمعُهُم وَ أبصَارُهُم وَ جُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعمَلُونَ... * وَ مَا كُنتُم تَستَتِرُونَ أن يَشهَدَ عَلَيكُم سَمعُكُم وَ لَا أبصَارُكُم وَ لَا جُلُودُكُم وَلَكِن ظَنَنتُم أنَّ اللّهَ لَا يَعلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعمَلُونَ * وَ ذَلِكُم ظَنُّكُمُ الَّذِى ظَنَنتُم بِرَبِّكُم أردَيكُم فَأصبَحتُم مِنَ الخَاسِرِين» خواهد بود. | |||
با اين تفاوت كه آيه مورد بحث، «فُوآد» را هم اضافه كرده، و جزو گواهان عليه آدمى معرفى نموده. چون «فُؤآد»، همان است كه انسان هرچه را درك مى كند، به وسيله آن درك مى كند و اين، از عجيب ترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مى كند كه خداى تعالى، نفس انسانى انسان را مورد بازخواست قرار دهد، و از او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده، بپرسد، و او، عليه انسان كه همان خود اوست، شهادت دهد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۳۱ </center> | ||
پس كاملا روشن شد كه آيه | پس كاملا روشن شد كه: آيه شريفه، از اقدام بر هر امرى كه علم به آن نداريم، نهى مى فرمايد. چه اين كه اعتقاد ما جهل باشد و يا عملى باشد كه نسبت به جواز آن و وجه صحتش جاهل باشد. و چه اين كه ترتيب اثر به گفته اى داده، كه به درستى آن گفتار علم نداشته باشد. | ||
آن وقت ذيل | آن وقت ذيل آيه، مطلب را چنين تعليل نموده كه: | ||
در پاسخ مى | چون خداوند تعالى، از گوش و چشم و قلب پرسش مى كند، در اين جا جاى سؤالى باقى مى ماند كه چطور پرسش از اين اعضاء را منحصر به صورتى كرده كه آدمى دنبال غير علم را بگيرد و حال آن كه از آيه شريفه: «اليَومَ نَختِمُ عَلَى أفوَاهِهِم وَ تُكَلِّمُنَا أيدِيهِم وَ تَشهَدُ أرجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكسِبُون» بر مى آيد كه: اعضاء و جوارح آدمى، همه به زبان مى آيند. چه در آن عقايد و اعمالى كه پيروى از علم شده باشد، و چه در آن ها كه پيروى غير علم شده باشد. | ||
در پاسخ مى گویيم: علت اعم آوردن براى تقليل يك امرى اخص ضرر ندارد، و در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: گوش و چشم و فوآد، تنها در صورت پيروى غير علم مورد بازخواست قرار مى گيرند. | |||
<span id='link86'><span> | <span id='link86'><span> | ||
==كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن == | ==كلام مجمع البيان در معناى آيه (ولاتقف ما ليس لك به علم ) ونقد آن == | ||
ودر مجمع البيان در معناى جمله ((ولاتقف ما ليس لك به علم (( گفته است : يعنى چيزى را كه نشنيدى به دروغ نگوشنيدم ، وچيزى را كه نديده اى مگوديده ام ، وچيزى را كه علم ندارى مگواطلاع دارم (نقل از ابن عباس وقتاده ) وبعضى گفته اند: يعنى دنبال سر ديگران حرفى نزن وقتى اشخاص از نزد شما مى گذرند بدگوئيشان مكن (نقل از حسن ) و بعضى گفته اند يعنى شهادت دروغ مده (نقل از محمد بن حنفيه ) | ودر مجمع البيان در معناى جمله ((ولاتقف ما ليس لك به علم (( گفته است : يعنى چيزى را كه نشنيدى به دروغ نگوشنيدم ، وچيزى را كه نديده اى مگوديده ام ، وچيزى را كه علم ندارى مگواطلاع دارم (نقل از ابن عباس وقتاده ) وبعضى گفته اند: يعنى دنبال سر ديگران حرفى نزن وقتى اشخاص از نزد شما مى گذرند بدگوئيشان مكن (نقل از حسن ) و بعضى گفته اند يعنى شهادت دروغ مده (نقل از محمد بن حنفيه ) |
ویرایش