گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۴۰: خط ۴۰:


==گفتاری پیرامون حرمت زنا ==
==گفتاری پیرامون حرمت زنا ==
اين بحثى كه عنوان مى كنيم، هم بحثى است قرآنى و هم اجتماعى.
'''اين بحثى كه عنوان مى كنيم، هم بحثى است قرآنى و هم اجتماعى.'''


همه مى دانيم كه هر يك از جنس «نر» و «ماده» نوع بشر، وقتى به حدّ رشد رسيد - در صورتى كه داراى بنيه اى سالم باشد - در خود ميلى غريزى نسبت به طرف ديگر احساس مى كند. و البته اين مسأله غريزى، منحصر در افراد انسان نيست، بلكه در تمامى حيوانات نيز اين ميل غريزى را مشاهده مى كنيم.
همه مى دانيم كه هر يك از جنس «نر» و «ماده» نوع بشر، وقتى به حدّ رشد رسيد - در صورتى كه داراى بنيه اى سالم باشد - در خود ميلى غريزى نسبت به طرف ديگر احساس مى كند. و البته اين مسأله غريزى، منحصر در افراد انسان نيست، بلكه در تمامى حيوانات نيز اين ميل غريزى را مشاهده مى كنيم.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
علاوه بر مطالب مذكور، اين عمل زشت و پست، اثر ديگرى هم از نظر شريعت اسلامى دارد، و آن بر هم زدن انساب و رشته خانوادگى است، كه با گسترش زنا، ديگر جایى براى احكام نكاح و ارث باقى نمى ماند.
علاوه بر مطالب مذكور، اين عمل زشت و پست، اثر ديگرى هم از نظر شريعت اسلامى دارد، و آن بر هم زدن انساب و رشته خانوادگى است، كه با گسترش زنا، ديگر جایى براى احكام نكاح و ارث باقى نمى ماند.


وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلّا بِالْحَقِّ
«'''وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلّا بِالْحَقِّ'''»:


اين آيه از كشتن نفس محترمه نهى مى كند، مگر در صورتى كه به حق باشد. به اين معنا كه طرف مستحق كشته شدن باشد. مثل اين كه كسى را كشته باشد، يا مرتد شده باشد (و حرمت دينى را در جامعه بشكند) و امثال اين ها، كه در قوانين شرع مضبوط است.
اين آيه از كشتن نفس محترمه نهى مى كند، مگر در صورتى كه به حق باشد. به اين معنا كه طرف مستحق كشته شدن باشد. مثل اين كه كسى را كشته باشد، يا مرتد شده باشد (و حرمت دينى را در جامعه بشكند) و امثال اين ها، كه در قوانين شرع مضبوط است.
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
و شايد از اين كه «نفس» را توصيف كرد به «حَرَّمَ اللّهُ»، و نفرمود «حَرَّمَ اللّهُ فِى الإسلَام»، اشاره به اين باشد كه حرمت قتل نفس، مختص به اسلام نيست، در همه شرايع آسمانى حرام بوده و اين حكم، از شرايع عمومى است، همچنان كه در تفسير آيه ۱۵۱ و۱۳۵ سوره «انعام» هم، بدان اشاره شد.
و شايد از اين كه «نفس» را توصيف كرد به «حَرَّمَ اللّهُ»، و نفرمود «حَرَّمَ اللّهُ فِى الإسلَام»، اشاره به اين باشد كه حرمت قتل نفس، مختص به اسلام نيست، در همه شرايع آسمانى حرام بوده و اين حكم، از شرايع عمومى است، همچنان كه در تفسير آيه ۱۵۱ و۱۳۵ سوره «انعام» هم، بدان اشاره شد.


وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسرِف فى الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنصُوراً
«'''وَ مَن قُتِلَ مَظلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسرِف فِى الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنصُوراً'''»:


مقصود از اين كه فرمود: «ما براى ولىّ مقتول، سلطانى قرار داديم»، همين است كه او را در قصاص از قاتل، سلطنت و اختيار داده ايم. و ضميرى كه در «فَلَا يُسرِف» و در «إنَّهُ» هست، به ولىّ بر مى گردد، و مقصود از «منصور بودن او»، همان مسلط بودن قانونى بر كشتن قاتل است.
مقصود از اين كه فرمود: «ما براى ولىّ مقتول، سلطانى قرار داديم»، همين است كه او را در قصاص از قاتل، سلطنت و اختيار داده ايم. و ضميرى كه در «فَلَا يُسرِف» و در «إنَّهُ» هست، به ولىّ بر مى گردد، و مقصود از «منصور بودن او»، همان مسلط بودن قانونى بر كشتن قاتل است.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
و معناى آيه، اين است كه: «كسى كه مظلوم كشته شده باشد، ما به حسب شرع، براى صاحب خون او سلطنت قرار داديم، تا اگر خواست قاتل را قصاص كند، و اگر خواست، خونبها بگيرد، و اگر هم خواست، عفو كند. حال، صاحب خون هم بايد در كشتن اسراف نكند، و غير قاتل را نكشد، و يا بيش از يك نفر را به قتل نرساند، و بداند كه ما ياری اش كرده ايم و به هيچ وجه، قاتل از چنگ او فرار نمى كند. پس عجله به خرج ندهد و به غير قاتل نپردازد».
و معناى آيه، اين است كه: «كسى كه مظلوم كشته شده باشد، ما به حسب شرع، براى صاحب خون او سلطنت قرار داديم، تا اگر خواست قاتل را قصاص كند، و اگر خواست، خونبها بگيرد، و اگر هم خواست، عفو كند. حال، صاحب خون هم بايد در كشتن اسراف نكند، و غير قاتل را نكشد، و يا بيش از يك نفر را به قتل نرساند، و بداند كه ما ياری اش كرده ايم و به هيچ وجه، قاتل از چنگ او فرار نمى كند. پس عجله به خرج ندهد و به غير قاتل نپردازد».


بعضى ديگر از مفسرين احتمال داده اند كه ضمير در ((فلايسرف (( به قاتل برگردد، هر چند كلمه قاتل در آيه نيامده ولى سياق بر آن دلالت دارد، وضمير ((انّه (( به ((من (( برگردد در نتيجه معنا چنين باشد: ((قاتلها بدانند كه ما براى صاحبان مقتول كه مظلوم كشته شده اند تسلط قرار داديم ، پس در آدم كشى اسراف نكنند، وبه ظلم كسى را نكشند زيرا كسى كه به ظلم كشته شود از ناحيه ما يارى شده است ، چون ما صاحب خون اورا تسلط قانونى داده ايم ((، ليكن اين معنا از سياق آيه بعيد است علاوه بر اين ، لازمه اش اين است كه تنها ضمير ((انّه (( به مقتول برگردد.
بعضى ديگر از مفسران احتمال داده اند كه ضمير در «فَلَا يُسرِف» به قاتل برگردد، هر چند كلمۀ قاتل در آيه نيامده، ولى سياق بر آن دلالت دارد، و ضمير «إنَّهُ» به «مَن» برگردد. در نتيجه معنا چنين باشد: «قاتل ها بدانند كه ما براى صاحبان مقتول كه مظلوم كشته شده اند، تسلط قرار داديم. پس در آدم كشى اسراف نكنند، و به ظلم كسى را نكشند، زيرا كسى كه به ظلم كشته شود، از ناحيه ما يارى شده است چون ما صاحب خون او را تسلط قانونى داده ايم». ليكن اين معنا از سياق آيه بعيد است. علاوه بر اين، لازمه اش اين است كه تنها ضمير «إنَّهُ» به مقتول برگردد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۲۴ </center>
و اما راجع به قصاص، از آن جایى كه در جلد اول اين كتاب، در ذيل آيه: «وَ لَكُم فِى القِصَاصِ حَيَوةٌ»، فصلى در باره آن گذرانديم، در اين جا ديگر بحث نمى كنيم.
و اما راجع به قصاص، از آن جایى كه در جلد اول اين كتاب، در ذيل آيه: «وَ لَكُم فِى القِصَاصِ حَيَوةٌ»، فصلى در باره آن گذرانديم، در اين جا ديگر بحث نمى كنيم.
۱۶٬۸۸۰

ویرایش