۱۶٬۹۱۱
ویرایش
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
==اختلافاتى كه جهاد متعدد در روايات مربوط به ذوالقرنين وجود دارد == | ==اختلافاتى كه جهاد متعدد در روايات مربوط به ذوالقرنين وجود دارد == | ||
خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه | خواننده عزيز بايد بداند كه روايات مروى از طرق شيعه و اهل سنت از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و از طرق خصوص شيعه، از ائمه هدى «عليهم السلام» و همچنين اقوال نقل شده از صحابه و تابعين كه اهل سنت با آن ها معامله حديث نموده (احاديث موقوفه اش مى خوانند)، در باره داستان ذى القرنين بسيار اختلاف دارد، آن هم اختلاف هايى عجيب، و آن هم نه در يك بخش داستان، بلكه در تمامى خصوصيات آن. | ||
و اين | و اين اخبار، در عين حال مشتمل بر مطالب شگفت آورى است كه هر ذوق سليمى از آن وحشت نموده، و بلكه عقل سالم آن را محال می داند، و عالم وجود هم منكر آن است. و اگر خردمند اهل بحث آن ها را با هم مقايسه نموده، مورد دقت قرار دهد، هيچ شكى نمی كند در اين كه مجموع آن ها خالى از دسيسه و دستبرد و جعل و مبالغه نيست. | ||
و از همه مطالب غريب | و از همه مطالب غريب تر، رواياتى است كه علماى يهود كه به اسلام گرويدند - از قبيل وهب ابن منبه و كعب الاحبار - نقل كرده و يا اشخاص ديگرى كه از قرائن به دست مى آيد از همان يهوديان گرفته اند، نقل نموده اند. | ||
بنابراين، ديگر چه فایده اى دارد كه ما به نقل آن ها و استقصاء و احصاء آن ها با آن كثرت و طول و تفصيلى كه دارند، بپردازيم؟ لاجرم به پاره اى از جهات اختلاف آن ها اشاره نموده، مى گذريم، و به نقل آنچه كه تا حدى از اختلاف سالم است، مى پردازيم. | |||
از جمله | از جمله اختلافات، اختلاف در خود ذوالقرنين است كه چه كسى بوده. | ||
بيشتر روايات بر آنند كه از جنس بشر بوده، و در بعضى از آن ها آمده كه فرشته اى آسمانى بوده و خداوند او را به زمين نازل كرده، و هر گونه سبب و وسيله اى در اختيارش گذاشته بود. | |||
و در كتاب «خطط» مقريزى، از جاحظ نقل كرده كه در كتاب «الحيوان» خود گفته: ذوالقرنين، مادرش از جنس بشر و پدرش از ملائكه بوده. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۱ </center> | ||
و از آن | و از آن جمله، اختلاف در اين است كه وى چه سمتى داشته. | ||
در بيشتر روايات آمده كه: ذوالقرنين، بنده اى از بندگان صالح خدا بوده، خدا را دوست مى داشت، و خدا هم او را دوست مى داشت. او خيرخواه خدا بود، خدا هم در حقش خيرخواهى نمود. و در بعضى ديگر آمده كه: محدث بوده، يعنى ملائكه نزدش آمد و شد داشته و با آن ها گفتگو مى كرده. و در بعضى ديگر آمده كه: پيغمبر بوده. | |||
و از آن جمله، اختلاف در اسم او است. | |||
در بعضى از روايات آمده كه: اسمش «عياش» بوده. و در بعضى ديگر «اسكندر» و در بعضى «مرزيا»، فرزند «مرزبه» يونانى از دودمان «يونن»، فرزند «يافث بن نوح». و در بعضى ديگر «مصعب بن عبدالله» از قحطان. و در بعضى ديگر «صعب بن ذى مرائد» اولين پادشاه قوم تبعها (يمنی ها) كه آنان را «تبع» مى گفتند، و گويا همان تبع، معروف به ابوكرب باشد. و در بعضى «عبدالله بن ضحاك بن معد». و همچنين از اين قبيل اسامى ديگر كه آن ها نيز بسيار است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۲ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۵۱۲ </center> | ||
و از آن | و از آن جمله، اختلاف در اين است كه چرا او را ذوالقرنين خوانده اند؟ در بعضى از روايات آمده كه قوم خود را به سوى خدا دعوت كرد، او را زدند و پيشانى راستش را شكافتند. پس زمانى از ايشان غايب شد. بار ديگر آمد و مردم را به سوى خدا خواند. اين بار طرف چپ سرش را شكافتند. بار ديگر غايب شد. پس از مدتى خداى تعالى اسبابى به او داد كه شرق و غرب زمين را بگرديد و به اين مناسبت او را ذوالقرنين ناميدند. | ||
و در بعضى ديگر آمده كه مردم | و در بعضى ديگر آمده كه: مردم او را در همان نوبت اول كشتند، آنگاه خداوند او را زنده كرد. اين بار به سوى قومش آمد و ايشان را دعوت نمود. اين بار هم كتكش زدند و به قتلش رساندند. بار ديگر، خدا او را زنده كرد و به آسمان دنياى بالا برد، و اين بار با تمامى اسباب و وسائل نازلش كرد. | ||
ویرایش