گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




و بعيد نيست نكته تبديل كلمه «سنة» به «سنين» زياد جلوه دادن مدت لبث باشد و بنابراين آن وقت جمله «و ازدادوا تسعا» خالى از يك معنا و بوئى از اضراب نخواهد بود، گويا كسى گفته: «در غارشان سيصد سال، آرى اين همه سال هاى متمادى خوابيدند، بلكه نه سال هم اضافه كردند»، و اضراب بودن جمله مزبور منافاتى با گفته سابق ما در «سنين عددا» ندارد،
و بعيد نيست نكته تبديل كلمه «سنة» به «سنين»، زياد جلوه دادن مدت لبث باشد، و بنابراين آن وقت جملۀ «وَ ازدَادُوا تِسعاً» خالى از يك معنا و بویى از اضراب نخواهد بود. گويا كسى گفته: «در غارشان سيصد سال، آرى اين همه سال هاى متمادى خوابيدند، بلكه نُه سال هم اضافه كردند»، و اضراب بودن جمله مزبور، منافاتى با گفته سابق ما در «سِنِينَ عَدَداً» ندارد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۸۴ </center>
كه گفتيم اين تعبير براى اين است كه عدد را اندك نشان دهد، زيرا در آنجا مقام مقام ديگرى بود، واينجا مقام ديگرى است. و در هر يك از دو مقام غرض خاصى در بين است كه در آن ديگرى نيست. غرض در آن مقام اين بود كه بفهماند خواباندن اصحاب كهف در مدتى به اين طولانى و سپس بيدار كردن آنان در مقام قدرت خداى تعالى چيزى نيست ودر قبال زينت دادن موجودات زمين در نظر بشر امرى عجيب نيست، به خلاف اين مقام كه مى خواهد حجتى را عليه منكرين بعث اقامه كند كه در چنين مقامى هر چه عدد سالهاى خواب آنان را بيشتر جلوه دهد حجت، دل نشين تر خواهد شد.  
كه گفتيم اين تعبير براى اين است كه عدد را اندك نشان دهد. زيرا در آن جا مقام، مقام ديگرى بود، واين جا، مقام ديگرى است. و در هر يك از دو مقام، غرض خاصى در بين است كه در آن ديگرى نيست. غرض در آن مقام اين بود كه بفهماند خواباندن اصحاب كهف در مدتى به اين طولانى و سپس بيدار كردن آنان در مقام قدرت خداى تعالى چيزى نيست ودر قبال زينت دادن موجودات زمين در نظر بشر امرى عجيب نيست. به خلاف اين مقام كه مى خواهد حجتى را عليه منكران بعث اقامه كند كه در چنين مقامى هرچه عدد سال هاى خواب آنان را بيشتر جلوه دهد، حجت، دل نشين تر خواهد شد.  


پس همين يك مدت دو نسبت به خود مى گيرد، يكى نسبتى به خدا دارد كه امرى آسان است و يكى نسبت به ما كه مدتى بسيار طولانى است.
پس همين يك مدت، دو نسبت به خود مى گيرد. يكى نسبتى به خدا دارد كه امرى آسان است و يكى نسبت به ما كه مدتى بسيار طولانى است.


و اضافه كردن نه سال به سيصد سال چنين اشاره مى كند كه اصحاب كهف سيصد سال شمسى در غار بوده اند چون تفاوت سيصد سال شمسى با قمرى تقريبا همين مقدارها مى شود، و ديگر جا ندارد كه كسى شك كند در اينكه مراد از «سنين» در آيه شريفه سال هاى قمرى است . براى اين كه سال در عرف قرآن به قمرى حساب مى شود كه از ماه هاى هلالى تركيب مى يابد و در شريعت اسلامى هم همين معتبر است.
و اضافه كردن نُه سال به سيصد سال، چنين اشاره مى كند كه اصحاب كهف سيصد سال شمسى در غار بوده اند. چون تفاوت سيصد سال شمسى با قمرى، تقريبا همين مقدارها مى شود، و ديگر جا ندارد كه كسى شك كند در اين كه مراد از «سِنِين» در آيه شريفه، سال هاى قمرى است. براى اين كه سال در عرف قرآن، به قمرى حساب مى شود كه از ماه هاى هلالى تركيب مى يابد و در شريعت اسلامى هم، همين معتبر است.


و در تفسير كبير به خاطر اين كه اين دو عدد به طور تحقيق با هم منطبق نمى شود با شدت هر چه تمامتر به اين حرف حمله كرده ، و درباره روايتى هم كه از على (عليه السلام) در اين موضوع نقل شده مناقشه كرده است، با اين كه فرق ميان دو عدد يعنى سيصد سال شمسى و سيصد و نه سال قمرى از سه ماه كمتر است، ودر مواردى كه عددى را به طور تقريب مى آورند اين مقدار از تقريب را جائز مى شمارند. و بدون هيچ حرفى در كلام خود ما هم معمول است.
و در تفسير كبير، به خاطر اين كه اين دو عدد به طور تحقيق با هم منطبق نمى شود، با شدت هر چه تمامتر به اين حرف حمله كرده، و درباره روايتى هم كه از على «عليه السلام» در اين موضوع نقل شده، مناقشه كرده است. با اين كه فرق ميان دو عدد، يعنى سيصد سال شمسى و سيصد و نُه سال قمرى، از سه ماه كمتر است، و در مواردى كه عددى را به طور تقريب مى آورند، اين مقدار از تقريب را جایز مى شمارند. و بدون هيچ حرفى در كلام خود ما هم معمول است.


<span id='link256'><span>
<span id='link256'><span>
۱۶٬۸۸۰

ویرایش