۱۶٬۲۶۳
ویرایش
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۲: | ||
<span id='link222'><span> | <span id='link222'><span> | ||
==هدف از خلق زينت بر روى | ==هدف از خلق زينت بر روى زمين، آزمايش انسان ها، بر اساس اعتقاد و عمل است == | ||
در اين | در اين دو آيه، بيان عجيبى در حقيقت زندگى بشر در زمين ايراد شده و آن، اين است كه نفوس انسانى - كه در اصل جوهرى است علوى و شريف - هرگز مايل نبوده كه به زمين دل ببندد ودر آن جا زندگى كند، ولى عنايت خداوند تبارك و تعالى، چنين تقدير كرده كه كمال و سعادت جاودانه او از راه اعتقاد و عمل حق تأمين گردد. | ||
به همين | به همين جهت، تقدير خود را از اين راه به كار بسته كه او را در موقف اعتقاد و عمل نهاده، به محك تصفيه و تطهيرش برساند و تا مدتى مقدر در زمينش اسكان داده، ميان او و آنچه كه در زمين هست، علقه و جذبه اى برقرار كند و دلش به سوى مال و اولاد و جاه و مقام شيفته گردد. | ||
اين معنا را از اين جاى آيه استفاده كرديم كه مى فرمايد: آنچه در زمين هست، ما زينت زمين قرارش داديم. و زينت بودن ماديات، فرع بر اين است كه در دل بشر و در نظر او محبوب باشد، و دل او به آن ها بستگى و تعلق يافته، در نتيجه سكونت و آرامش يابد. | |||
اين سنت خداى تعالى در خلقت بشر | آنگاه وقتى آن مدت معين كه خدا براى سكونتشان در زمين مقرر كرده، به سر آمد، و يا به عبارتى آن آزمايشى كه خدا مى خواست از فرد فرد آنان به عمل آورد و تحقق يافت، خداوند آن علاقه را از بين آن ها و ماديات محو نموده، آن جمال و زينت و زيبايى كه زمين را از آن مى گيرد، و زمين به صورت خاكى خشك و بى گياه مى شود، آن سرسبزى و طراوت را از آن سلب مى كند، و نداى رحيل و كوس كوچ را براى اهلش مى كوبد، از اين آشيانه بيرون مى روند، در حالى كه چون روز تولدشان منفرد و تنها هستند. | ||
اين سنت خداى تعالى در خلقت بشر و اسكانش در زمين و زينت دادن زمين و لذائذ مادى آن است، تا بدين وسيله فرد فرد بشر را امتحان كند و سعادتمندان از ديگران متمايز شوند. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۳۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۳۳ </center> | ||
و به همين | و به همين منظور، نسل ها را يكى پس از ديگرى به وجود مى آورد و متاع هاى زندگى را كه در زمين است، در نظرشان جلوه مى دهد. آنگاه آنان را به اختيار خود وا مى گذارد تا آزمايش تكميل گردد. بعد از اتمام آن، ارتباط مزبور را كه ميان آنان و آن موجودات بود، بريده، از اين عالم كه جاى عمل است، به آن نشئه كه سراى حساب است، منتقلشان مى كند. | ||
همچنان كه فرموده: «وَ لَو تَرَى إذ الظَّالِمُونَ فِى غَمَراتِ المَوتِ وَ المَلَائِكَة بَاسِطُوا أيدِيهِم أخرِجُوا أنفُسَكُم... وَ لَقَد جِئتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقنَاكُم أوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكتُم مَا خَوَّلنَاكُم وَرَاءَ ظُهُورِكُم وَ مَا نَرَى مَعَكُم شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمتُم أنَّهُم فِيكُم شُرَكَاء لَقَد تَقَطَّعَ بَينَكُم وَ ضَلَّ عَنكُم مَا كُنتُم تَزعُمُون». | |||
پس حاصل معناى آيه اين شد كه : اعراض ايشان از دعوت | پس حاصل معناى آيه اين شد كه: اعراض ايشان از دعوت و انذار و تبشيرت، باعث تأسف بيش از حد تو نشود، و اگر مى بينى كه سرگرم تمتع از امتعه حيات مادى اند، ناراحت مباش. زيرا اين ها اولين مردمى نيستند كه چنين هستند و كارى هم نمى توانند بكنند، بلكه نه تنها نمى توانند كارى صورت دهند، بلكه همين اعراض و سرگرمى به متاع دنيا، خود آزمايش الهى است كه ايشان را مسخر كرده است. | ||
آرى، اين ماييم كه بشر را در روى زمين منزل و متاع هاى آن را در نظرش جلوه داديم، كه بينندگان را مفتون خود كند تا نفوسشان مجذوب گشته، امتحان ما صورت گيرد و معلوم شود كه كدامشان بهتر عمل مى كنند، و آنگاه پس از اتمام امتحان، به تحقيق كه همين ما زمين و آنچه را كه در آن است، به صورت سرزمين خشك و فاقد چيزى كه مايه رغبت باشد، در مى آوريم. | |||
پس ناگفته پيداست كه خداى سبحان از همه بشر ايمان | پس ناگفته پيداست كه خداى سبحان از همه بشر ايمان نخواسته، تا ايمان نياوردن عده اى به معناى شكست خوردنش باشد، و استمرارشان در كفر و ضلالت به معناى مغلوب شدن خدا باشد، و از اين جهت تو ناراحت شوى، بلكه همين سرنوشت را، خود او برايشان تنظيم نموده، تا امتحانشان كند. پس در هر حال، خدا در آنچه خواسته، غالب است. | ||
از آنچه | از آنچه گذشت، اين معنا روشن گرديد كه جملۀ «وَ إنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيهَا صَعِيداً جُرُزاً»، از باب استعاره به كنايه است، و مراد از آن، قطع رابطه تعلق بين انسان و متاع هاى زندگى زمينى است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۳۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۳۳۴ </center> | ||
و چه بسا از | و چه بسا از مفسران كه گفته اند: منظور از اين تعبير، حقيقت معناى صعيد جرز است، نه معناى كنايه اى، و معنايش اين است كه: «و هر آن زينتى كه بر زمين است را، مجددا با خاك يكسان خواهيم كرد و زمين را به نحوى قرار خواهيم داد كه نه چيزى رویيدنى در آن باشد، و نه چيزى بر زمين موجود باشد». | ||
و | و جملۀ «مَا عَلَيهَا: آنچه بر روى آن است»، از قبيل به كار بردن اسم ظاهر در جاى ضمير است، و گرنه جا داشت بفرمايد: «وَ إنّا لَجَاعِلُوهُ». شايد خواسته است عنايت بيشتر به وصف بودنش بر زمين را افاده كند. | ||
<span id='link223'><span> | <span id='link223'><span> | ||
ویرایش