۱۶٬۸۸۳
ویرایش
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
«'''فَإنَّهَا مِن تَقوَى القُلُوب'''» - يعنى: تعظيم شعائر الهى از تقوا است. بنابراين، ضمير در «فَإنَّهَا» به تعظيم شعائرى بر مى گردد كه از كلام مفهوم مى شود. آنگاه گویى كه مضاف تعظيم حذف شده، و مضافٌ إليه (شعائر) به جاى آن نشسته، و ضمير مضاف هم به همان قائم مقامش برگشته است. | «'''فَإنَّهَا مِن تَقوَى القُلُوب'''» - يعنى: تعظيم شعائر الهى از تقوا است. بنابراين، ضمير در «فَإنَّهَا» به تعظيم شعائرى بر مى گردد كه از كلام مفهوم مى شود. آنگاه گویى كه مضاف تعظيم حذف شده، و مضافٌ إليه (شعائر) به جاى آن نشسته، و ضمير مضاف هم به همان قائم مقامش برگشته است. | ||
==اشاره به اين كه «تقوا»، امرى معنوى و قلبى است | ==اشاره به اين كه «تقوا»، امرى معنوى و قلبى است== | ||
و اضافه تقوا به قلوب، اشاره است به اين كه حقيقت تقوا و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى كه قائم است به دل ها. و منظور از قلب، دل و نفوس است. پس تقوا، قائم به اعمال - كه عبارت است از حركات و سكنات بدنى - نيست. چون حركات و سكنات در اطاعت و | و اضافه تقوا به قلوب، اشاره است به اين كه حقيقت تقوا و احتراز و اجتناب از غضب خداى تعالى و تورع از محارم او، امرى است معنوى كه قائم است به دل ها. و منظور از قلب، دل و نفوس است. پس تقوا، قائم به اعمال - كه عبارت است از حركات و سكنات بدنى - نيست. چون حركات و سكنات در اطاعت و معصيت، مشترك است. | ||
مثلا دست زدن و لمس كردن بدن جنس مخالف در نكاح و زنا، و همچنين بى جان كردن در جنايت و در قصاص، و نيز نماز براى خدا و براى ريا، و امثال اين ها از نظر اسكلت ظاهرى يكى است. پس اگر يكى حلال و ديگرى حرام، يكى زشت و ديگرى معروف است، به خاطر همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است. نه خود عمل و نه عناوينى كه از افعال انتزاع مى شود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن. | مثلا دست زدن و لمس كردن بدن جنس مخالف در نكاح و زنا، و همچنين بى جان كردن در جنايت و در قصاص، و نيز نماز براى خدا و براى ريا، و امثال اين ها از نظر اسكلت ظاهرى يكى است. پس اگر يكى حلال و ديگرى حرام، يكى زشت و ديگرى معروف است، به خاطر همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است. نه خود عمل و نه عناوينى كه از افعال انتزاع مى شود، مانند احسان و اطاعت و امثال آن. |
ویرایش