۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
«'''إِذْ قَالَ لاَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتى أَنتُمْ لهََا عَاكِفُونَ'''»: | «'''إِذْ قَالَ لاَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتى أَنتُمْ لهََا عَاكِفُونَ'''»: | ||
كلمه | كلمه «تمثال»، به معناى هر چيزى است كه صورتگرى شده باشد، كه جمع آن «تماثيل» مى آيد. و كلمۀ «عكوف»، به معناى روى آوردن به سوى چيزى و ملازمت و مداومت بر تعظيم آن است. راغب در معناى آن چنين گفته. | ||
و مقصود آن جناب از | و مقصود آن جناب از كلمۀ «اين تماثيل»، همان بت هايى است كه به منظور پرستش و پيشكش قربانى نصب كرده بودند، و پرسش آن جناب از حقيقت آن ها، براى اين بود كه از خاصيت آن ها سر در آورد. چون اين سؤال را در اولين بارى كه به داخل اجتماع قدم نهاد، كرده. وقتى وارد اجتماع شده، اجتماع را اجتماعى دينى يافته، كه سنگ و چوب هايى را مى پرستيدند و با اين همه، سؤال او، دو سؤال است. يكى از پدر و ديگرى از قوم، و سؤالش از پدر، قبل از سؤال از مردم بوده. چنان كه از آيات سوره «انعام» چنين بر مى آيد، و معناى آيه روشن است. | ||
«'''قَالُوا وَجَدْنَا | «'''قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لهََا عَابِدِينَ'''»: | ||
اين | اين جمله، جوابى است كه مردم به وى دادند، و چون برگشت سؤال آن جناب از حقيقت اصنام به سؤال از علت پرستش آن ها است، لذا ايشان هم در پاسخ، دست به دامان سنت قومى خود شده، گفتند: اين عمل از سنت ديرينه آباء و اجدادى ما است. | ||
«'''قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَ | «'''قَالَ لَقَدْ كُنتُمْ أَنتُمْ وَ آبَاؤُكمْ فى ضلَالٍ مُّبِينٍ'''»: | ||
و وجه | و وجه اين كه در ضلال مبين بوده اند، همان است كه به زودى در محاجه با قوم و بعد از شكستن بت ها، خاطرنشان مى كند و مى فرمايد: «أفَتَعبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لَا يَنفَعَكُم وَ لَا يَضُرُّكُم: آيا به جاى خدا چيزى را مى پرستيد كه نه منفعتى برايتان دارد، و نه ضررى»؟ | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۰ </center> | ||
«'''قَالُوا | «'''قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالحَْقِّ أَمْ أَنت مِنَ اللَّاعِبِينَ'''»: | ||
سؤال تعجب و استبعاد | سؤال تعجب و استبعاد است، و شيوه مردم مقلد و تابع بدون بصيرت، همين است كه وقتى مى بينند شخصى منكر روش و سنت ايشان است، استبعاد مى كنند، و به هيچ وجه احتمال نمى دهند كه ممكن است آن شخص درست بگويد. و لذا مردم زمان ابراهيم هم از او مى پرسند: راستى نمى دانى اين ها چيستند، و يا شوخى مى كنى. و مراد از اين كه گفتند: «حق آورده اى» - به طورى كه از سياق بر مى آيد - اين است كه جدّى اين حرف را مى زنى، و يا شوخى مى كنى؟ | ||
«'''قَالَ بَل | «'''قَالَ بَل رَّبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ الَّذِى فَطرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذَلِكُم مِنَ الشاهِدِينَ'''»: | ||
ابراهيم | ابراهيم «عليه السلام» - به طورى كه ملاحظه مى كنيد - حكم مى كند به اين كه ربّ مردم، ربّ آسمان ها و زمين است، و همين ربّ، آن كسى است كه آسمان ها و زمين را بيافريده و او، «اللّه تعالى» است. | ||
و در اين تعبير، مقابله كاملى در برابر مذهب مردم در دو مسأله ربوبيت و الوهيت نموده است. چون مشركان معتقدند كه يك و يا چند اله دارند، غير آن اله كه آسمان و زمين دارد، و همه آن آلهه، غير اللّه سبحان است، و مشركان، اللّه تعالى را اله خود، و اله آسمان ها و زمين نمى دانند، بلكه معتقدند كه اللّه تعالى، اله آلهه و ربّ ارباب، و خالق همه است. | |||
پس اين كه فرمود: «بَل رَبُّكُم رَبُّ السَّمَاوات وَ الأرضِ الَّذِى فَطَرَهُنّ»، مذهب مشركان را در الوهيت از همه جهاتش رد كرده، و اثبات نموده كه هيچ معبودى نيست، جز اللّه تعالى، و اين، همان «توحيد» است. | |||
آنگاه با جملۀ «وَ أنَا عَلَى ذَلِكُم مِنَ الشَّاهِدِين»، از اين حقيقت كشف كرده كه وى متصرف به اين حقيقت، و ملتزم به لوازم و آثار آن است و بر آن شهادت مى دهد. شهادت اقرار و التزام. آرى علم به هر چيز، غير التزام به آن است، و چه بسيار مى شود كه از هم جدا مى شوند، همچنان كه قرآن كريم فرموده: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ استَيقَنَتهَا أنفُسُهُم». | |||
اين آن مطالبى بود كه سياق در معناى آيه | و با اين شهادت، جواب از پرسش قبلى ايشان را هم داد و آن، اين بود كه راستى و جدّى منكر بت ها است، يا شوخى مى كند؟ جواب داد كه: نه، بلكه به آن يقين و تدين دارم. | ||
اين، آن مطالبى بود كه سياق در معناى آيه گنجانيده، و مفسران در تفسير آيه، مطالب ديگرى، و در معانى ساير آيات گذشته و آينده قصه ابراهيم وجوه ديگرى آورده اند، كه چون فايده اى در تعرض آن نديديم، از نقل آن ها صرف نظر كرديم. چون نه با سياق آيات سازگارى دارد و نه با مذاهب وثنيت منطبق است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۲۱ </center> | ||
«'''وَ تَاللَّهِ | «'''وَ تَاللَّهِ لأكيدَنَّ أَصنَامَكُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ'''»: | ||
اين جمله عطف است بر | اين جمله عطف است بر جملۀ «بَل رَبُّكُم...». يعنى گفت: «لَأكِيدَنَّ أصنَامَكُم». كلمۀ «كيد»، به معناى تدبير و چاره جويى پنهانى عليه كسى و به ضرر او است، و اين كه فرمود: «بَعدَ أن تُوَلُّوا مُدبِرِين»، دلالت دارد بر اين كه مردم آن شهر گاهگاهى دسته جمعى به بيرون شهر مى رفتند. حال يا عيدشان بوده و يا مراسمى ديگر، و در آن روز شهر خالى مى شده، و ابراهيم «عليه السلام» مى توانسته نقشه خود را عملى كند. | ||
سياق داستان | سياق داستان و طبع اين كلام، اقتضا دارد كه جملۀ «وَ تَاللّهِ لَأكِيدَنَّ أصنَامَكُم»، به معناى تصميم عزم آن جناب عليه بت ها باشد. چون بسيار مى شود كه از «تصميم عزم»، تعبير به «قول» مى كنند. مثلا مى گويند: من اين كار را حتما مى كنم، چون حرفش را زده ام. يعنى تصميمش را عزم كرده ام. | ||
و بعيد است كه مخاطب به اين | و بعيد است كه مخاطب به اين كلام، مردم شهر، يعنى امت وثنيت باشد. چون امت نامبرده امتى نيرومند، و داراى شوكت و حميت و تعصب نسبت به بت ها بوده اند، و ابراهيم «عليه السلام» هم، براى آنان مردى ناشناس بوده. چون در ميان آنان نشو و نما نكرده، و اين ابتداى دعوت ابراهيم «عليه السلام» به دين توحيد بوده، و جز او هيچ كس دين توحيد را نداشته. | ||
و از همه اين ها گذشته، اين با حزم و احتياط سازگار نيست كه ابراهيم «عليه السلام»، دشمن خود را كه يك امت است، به نيت خود خبر دهد. آن هم به اين صراحت كه به ايشان بگويد: روزى كه همه به بيرون شهر مى رويد، من به حساب بت هايتان مى رسم. و اين در مَثَل، به آن مى ماند كه شخصى راز دل خود را نزد كسى كه بايد از او پنهان باشد، فاش سازد. مگر اين كه احتمال دهيم اين حرف را به بعضى از مردم شهر گفته، به كسانى كه مى دانسته از آن ها تجاوز نمى كند. و اما اين كه به عموم مردم چنين حرفى را زده باشد، به هيچ وجه معقول نيست. | |||
<span id='link300'><span> | <span id='link300'><span> | ||
==ابراهيم (ع ) بتها را قطعه قطعه كرد مگر بزرگترين آنها را == | ==ابراهيم (ع ) بتها را قطعه قطعه كرد مگر بزرگترين آنها را == | ||
«'''فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلا كبِيراً لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ'''»: | «'''فَجَعَلَهُمْ جُذَاذاً إِلا كبِيراً لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ'''»: |
ویرایش