۱۶٬۲۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۶ </center> | ||
<span id='link186'><span> | <span id='link186'><span> | ||
== | ==رويارویى موسى «ع» با ساحران، در روز موعود == | ||
«'''قَالُوا يَا مُوسى إِمَّا أَن تُلْقِىَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ... مِن سِحْرِهِمْ أَنهَا تَسعَى'''»: | «'''قَالُوا يَا مُوسى إِمَّا أَن تُلْقِىَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ... مِن سِحْرِهِمْ أَنهَا تَسعَى'''»: | ||
«حِبال»، جمع «حَبل»، و «عِصِىّ»، جمع «عصا» است. زيرا سحره فرعون، طناب ها و چوبدستى ها را در سحر خود به كار گرفته بودند، تا در نظر تماشاگران، به صورت مارها و اژدها در آيد. تا اژدها شدن عصاى موسى تحت الشعاع قرار گيرد. | |||
در اين | در اين آيه، حذف و ايجاز (يعنى مختصر گویى) به كار رفته. گويا فرموده است: روز موعود، همه در محل موعود جمع شدند و موسى نيز حاضر شد. آنگاه شخصى پرسيده: خوب سپس چه كردند؟ | ||
در پاسخش فرموده: «قَالُوا يَا مُوسَى إمّا أن تُلقِىَ وَ إمّا أن نَكُونَ أوَّلَ مَن ألقَى»، و اين جمله مى رساند كه آن روز قبطيان، موسى را مخير كردند بين اين كه او اول بيندازد و يا صبر كند تا ساحران اول بيندازند، بعد او. موسى هم در پاسخ فرمود: «بَل ألقُوا». و با اين كلام خود، ميدان را به آنان وا گذاشت تا هرچه از طاقت شان بر مى آيد، بياورند، و پيدا است كه موسى دلش نسبت به وعده خدا گرم بود، و هيچ قلق و اضطرابى نداشت. چرا داشته باشد؟ با اين كه خداى تعالى، به او و برادرش فرموده بود: «إنَّنِى مَعَكُمَا أسمَعُ وَ أرَى». | |||
و آنچه به خيال موسى در | «'''فَإذَا حِبَالُهُم وَ عِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إلَيه مِن سِحرِهِم أنَّهَا تَسعَى'''» - در اين آيه، حذف و تقدير به كار رفته، و تقدير آن: «فَألقُوا وَ إذَا حِبَالُهُم وَ عِصِيُّهُم...: پس انداختند كه ناگهان طناب ها و چوبدستى هاشان...» بوده است. و اگر كلمۀ «فَألقُوا» حذف شد، براى اين بود كه فوريت را تأكيد كند. گويا همين كه موسى گفت: اول شما بيندازيد، ديگر هيچ فاصله اى نشد كه موسى ديد آنچه را كه ديد. حتى بدون اين كه انداختن آن ها فاصله شده باشد. | ||
و آنچه به خيال موسى در آمد، به خيال ساير تماشاچيان نيز در آمد. چون در جاى ديگر، قرآن فرموده: «سَحَرُوا أعيُنَ النَّاسِ وَ استَرهَبُوهُم». چيزى كه هست، در آن جا موسى «عليه السلام» به عنوان يكى از مردم تماشاچى منظور شده و در اين آيه، از ميان همه تماشاچيان، نام او آمده تا زمينه براى آيه بعدى فراهم شود كه مى فرمايد: | |||
«'''فَأَوْجَس فى نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسى'''»: | |||
راغب در مفردات مى گويد: مادۀ «وَجس»، به معناى صداى آهسته است، و «توجس»، به معناى به گوش بودن براى شنيدن آن است، و «إيجَاس»، احساس آن صدا در دل است. همچنان كه قرآن فرموده: «فَأوجَسَ مِنهُم خِيفَةً». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۷ </center> | ||
حالت نفسانى كه بعد از | پس «وَجس»، عبارت است از» آن حالت نفسانى كه بعد از «هاجس» پيدا مى شود. چون «هاجس» مبدأ ايجاد فكر است، و «واجس»، آن خاطره اى است كه به دل خطور مى كند. | ||
==وجوه گفته شده درباره مقصود از نگران شدن موسى «ع»، بعد از مشاهده سحر ساحران== | |||
پس بنا به گفته راغب : ايجاس خيفه در نفس ، احساس آن است ، البته آن احساسى كه خفيف و پنهانى باشد، يعنى آثارش در رنگ پوست آدمى بروز نكند، و بدنبال پيدايش آن در نفس به طور ناخودآگاه خاطره هاى سوئى در دل پيدا مى شود، بدون اينكه توجهى به تحذر و تحرز از آن داشته باشد، زيرا اگر پروا و ترسى در او حاصل شود به طور قطع اثرش در قيافه و پوست و نيز در رفتار آدمى ظاهر مى شود، و اينكه مى بينيم كلمه ((خيفه (( را نكره آورده به اين معنا اشاره دارد، گويا فرموده : در نفس خود نوعى ترس احساس نمود كه خيلى قابل اعتناء نبود | پس بنا به گفته راغب : ايجاس خيفه در نفس ، احساس آن است ، البته آن احساسى كه خفيف و پنهانى باشد، يعنى آثارش در رنگ پوست آدمى بروز نكند، و بدنبال پيدايش آن در نفس به طور ناخودآگاه خاطره هاى سوئى در دل پيدا مى شود، بدون اينكه توجهى به تحذر و تحرز از آن داشته باشد، زيرا اگر پروا و ترسى در او حاصل شود به طور قطع اثرش در قيافه و پوست و نيز در رفتار آدمى ظاهر مى شود، و اينكه مى بينيم كلمه ((خيفه (( را نكره آورده به اين معنا اشاره دارد، گويا فرموده : در نفس خود نوعى ترس احساس نمود كه خيلى قابل اعتناء نبود | ||
خط ۵۵: | خط ۶۰: | ||
در اين جمله به منظور تاءييد و تقويت موسى (عليه السلام ) او را از ترسيدن نهى مى كند و نهى خود را تعليل مى كند به اينكه ((تو برنده و غالبى (( پس معنا اين مى شود كه : تو از هر جهت ما فوق آنهايى و چون چنين است ديگر هيچ يك از نقشه هاى شوم آنان و سحرشان به تو كارى نمى كند، پس ديگر موجبى نيست كه بترسى . | در اين جمله به منظور تاءييد و تقويت موسى (عليه السلام ) او را از ترسيدن نهى مى كند و نهى خود را تعليل مى كند به اينكه ((تو برنده و غالبى (( پس معنا اين مى شود كه : تو از هر جهت ما فوق آنهايى و چون چنين است ديگر هيچ يك از نقشه هاى شوم آنان و سحرشان به تو كارى نمى كند، پس ديگر موجبى نيست كه بترسى . | ||
<span id='link188'><span> | <span id='link188'><span> | ||
==غلبه موسى «ع» بر ساحران و ايمان آوردن آنان == | ==غلبه موسى «ع» بر ساحران و ايمان آوردن آنان == | ||
«'''و الق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا...'''» - در اين جمله موسى (عليه السلام ) ماءمور مى شود كه عصاى خود را بيفكند تا همه آنچه را كه آنها درست كرده بودند ببلعد و اگر عصا را به | «'''و الق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا...'''» - در اين جمله موسى (عليه السلام ) ماءمور مى شود كه عصاى خود را بيفكند تا همه آنچه را كه آنها درست كرده بودند ببلعد و اگر عصا را به |
ویرایش