۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
==داستان حضرت زكريا «ع»، در قرآن == | ==داستان حضرت زكريا «ع»، در قرآن == | ||
خداى | خداى تعالى، زكريا «عليه السلام» را در كلام خود به صفت نبوت و وحى توصيف نموده، و نيز در اول سوره «مريم» او را به عبوديت و در سوره «انعام»، در عداد انبيايش شمرده، و از صالحينش و از مجتبينش خوانده، كه عبارتند از مخلصون و همچنين از مهديونش دانسته است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵ </center> | ||
تاريخ | تاريخ زندگی اش - قرآن كريم، از تاريخ زندگى آن جناب غير از دعاى او در طلب فرزند و استجابت دعايش و تولد فرزندش يحيى چيزى نياورده، و اين قسمت از زندگى آن جناب را بعد از نقل سرگذشتش با مريم كه چگونه عبادت مى كند و چگونه خدا كرامت ها را به او داده، نقل كرده است. | ||
آرى، در اين قسمت فرموده زكريا متكفل امر مريم شد. چون مريم پدرش عمران را از دست داده بود، و چون بزرگ شد از مردم كناره گيرى كرد، و در محرابى كه در مسجد به خود اختصاص داده بود، مشغول عبادت شد، و تنها زكريا به او سر مى زد، و هر وقت به محراب او مى رفت مى ديد، نزد او رزقى آماده است. مى پرسيد: اين غذا را چه كسى برايت آورده؟ مى گفت: اين از ناحيه خداى تعالى است كه خداى تعالى، به هر كه بخواهد، بدون حساب روزى مى دهد. | |||
در | در اين جا، طمع زكريا به رحمت خدا تحريك شد، خداى خود را خواند، و از او فرزندى از همسرش درخواست نمود، و ذرّيه طيبه اى مسألت كرد، و با اين كه او خودش مردى سالخورده، و همسرش زنى نازا بود، دعايش مستجاب شد، و در حالى كه در محراب خود به نماز ايستاده بود، ملائكه ندايش دادند: | ||
پرسيد پروردگارا آيتى به من بده كه بفهمم اين ندا از تو | اى زكريا! خداى تعالى، تو را به فرزندى كه اسمش «يحيى» است، بشارت مى دهد. زكريا، براى اين كه قلبش اطمينان يابد و بفهمد اين ندا از ناحيه خدا بوده و يا از جاى ديگر، پرسيد: پروردگارا! آيتى به من بده كه بفهمم اين ندا از تو بود. | ||
قرآن | خطاب آمد: آيت و نشانۀ تو، اين است كه سه روز زبانت از تكلم با مردم بسته مى شود، و سه روز، جز با اشاره و رمز نمى توانى سخن بگویى. و همين طور هم شد. از محراب خود بيرون شده، نزد مردم آمد، و به ايشان اشاره كرد كه صبح و شام تسبيح خدا گویيد، و خدا همسر او را اصلاح نموده، يحيى را بزایيد. (سوره «آل عمران»، آيات ۳۷ - ۴۱، سوره «مريم»، آيات ۲ - ۱۱، سوره «انبياء»، آيات ۸۹ - ۹۰) | ||
قرآن كريم، درباره سرانجام و مآل امر او و چگونگى درگذشتش چيزى نفرموده، ولى در اخبار بسيارى از طرق شيعه و سنى آمده كه قومش او را به قتل رساندند. بدين صورت كه وقتى تصميم گرفتند او را بكشند، او فرار كرده و به درخت پناهنده شد. درخت شكافته شد و او در داخل درخت قرار گرفته، درخت به حال اولش برگشت. شيطان ايشان را به نهانگاه وى خبر داد، و گفت كه بايد درخت را ارّه كنيد. ايشان همين كار را كردند و آن جناب را با ارّه دو نيم نمودند، و به اين وسيله از دنيا رفت. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۶ </center> | ||
در بعضى از روايات آمده كه سبب كشتن | در بعضى از روايات آمده كه سبب كشتن وى، اين بود كه او را متهم كردند كه با حضرت مريم عمل منافى عفت انجام داده و از اين راه، مريم به عيسى «عليهما السلام» حامله شده و دليلشان اين بود كه غير از زكريا، كسى به مريم سر نمى زد. جهات ديگرى نيز روايت شده. | ||
<span id='link26'><span> | <span id='link26'><span> | ||
ویرایش