۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
و حاصل كلام در اين نفى و اثبات، اين شد كه: مال و فرزندان، خيرات نيستند تا به سوى آن ها سرعت شود، و شتابى كه كفار در تحصيل آن دارند، شتاب در خيرات نيست، بلكه اعمال صالح و آثار حسنه آن، خيرات است كه مؤمنان به سوى آن شتاب دارند. | و حاصل كلام در اين نفى و اثبات، اين شد كه: مال و فرزندان، خيرات نيستند تا به سوى آن ها سرعت شود، و شتابى كه كفار در تحصيل آن دارند، شتاب در خيرات نيست، بلكه اعمال صالح و آثار حسنه آن، خيرات است كه مؤمنان به سوى آن شتاب دارند. | ||
== | ==در دين خدا، تكليف حرجى، در اعتقاد و عمل، وجود ندارد== | ||
«'''وَ لا نُكلِّفُ نَفْساً إِلّا وُسعَهَا وَ لَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالحَْقِّ وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ'''»: | «'''وَ لا نُكلِّفُ نَفْساً إِلّا وُسعَهَا وَ لَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ بِالحَْقِّ وَ هُمْ لا يُظلَمُونَ'''»: | ||
آنچه از سياق | آنچه از سياق بر مى آيد، اين است كه آيه شريفه مى خواهد مردم را به سوى آن صفاتى كه براى مؤمنان ذكر فرموده، ترغيب و تشويق نمايد و در ضمن، شبهه و توهمى را كه ممكن است به ذهن كسى بيايد، دفع فرمايد. توهمى كه مردم را از رسيدن به كرامت آن صفات باز مى دارد و آن، اين است كه رسيدن به آن مقام امرى دشوار است، و ما طاقت تحمل دشواری هاى آن را نداريم، و اين توهم را به دو وجه دفع فرموده: | ||
اول اين كه: دارا شدن آن صفات آن طور كه شهوت پرستان وانمود مى | اول اين كه: دارا شدن آن صفات آن طور كه شهوت پرستان وانمود مى كنند، دشوار نيست، بلكه امرى است آسان، و در خور طاقت نفوس. | ||
پس اين كه فرموده: | و دوم اين كه: هرچه باشد، چه دشوار و چه آسان پاداش دارد، و خدا عمل صالح بندگان را ضايع، و اجر جزيل شان را فراموش نمى كند. | ||
پس اين كه فرموده: «وَ لَا نُكَلِّفُ نَفساً إلّا وُسعَهَا»، تكليف حرجى و خارج از وسع نفوس را نفى مى كند و حاصلش اين است كه: | |||
اين تكليف، يا در اعتقادات است كه خداى تعالى، حجت هاى روشن و و اضحى قرار داده، كه هم آدمى را به سوى ايمان و لوازم آن كه معارفى حقيقى است، دلالت مى كند. و هم انسان را به قوا و غرائزى مجهز كرده كه مى تواند آن حقايق را درك كند و آن ها را تصديق نمايد، و آن، عبارت است از عقل. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۸ </center> | ||
عقول مردم در قوت ادراك و ضعف آن مختلف است، رعايت آن را نيز كرده، از هر | آنگاه از آن جایی که عقول مردم در قوت ادراك و ضعف آن مختلف است، رعايت آن را نيز كرده، از هر عقلى، به مقدار توانايى دركش و طاقت تحملش، تكليف خواسته و عامه مردم را به آنچه كه از خواص مى خواهد، تكليف نمى كند، و از خواص هم - كه نيكان و ابرار خلق اند - آنچه را كه از مقرّبان مى خواهد، طلب نمى كند، و آن طور كه مخلصين را سوق مى دهد، مستضعفان را نمى دهد. اين در اعتقاد. | ||
و اما در عمل: انسان را به اعمالى دعوت كرده كه خير او در زندگى اجتماعى و فردى اش و سعادت دنيا و آخرتش را تأمين مى كند. چون قابل انكار نيست كه سعادت بشر با هر عملى، چه نيك و چه بد، تأمين نمى شود. همچنان كه در هر موجودى غير انسانى نيز چنين است، و خداى تعالى، بشر را به نيرويى كه بتواند آن عمل را بجا بياورد، مجهز فرموده. پس عملى كه وضعش چنين است، هرگز حرج و طاقت فرسا نيست. | |||
پس در دين خدا به هيچ عمل و اعتقاد طاقت فرسا تكليف نشده. يعنى هيچ حكمى حرجى ناشى از مصلحتى حرجى تشريع نشده، و همين خود، منتى است كه خداى سبحان بر بندگان خود نهاده، و در آيه مورد بحث، با تذكر دادن آن، دل هاى بشر را به سوى اوصاف مؤمنان تشويق نموده است. | |||
آيه شريفه «وَ لَا نُكَلِّفُ نَفساً إلّا وُسعَهَا»، دلالت بر اين معنا و بيش از اين مى كند. چون علاوه بر اين كه تشريع احكام حرجى - از قبيل رهبانيت و قربانى كردن اولاد - را نفى كرده، تكليفى را هم كه در اصل حرجى نيست ولى در خصوص موردى حرجى شده - مانند ايستاده نماز خواندن براى مريض - را نيز نفى كرده، با اين كه امتنان خدا با نفى قسم اولى، به تنهايى تمام بود. | |||
دليل بر اين كه اين گونه تكاليف را هم نفى كرده، اين است كه نفى تكليف متعلق به نفس شده، و نفس هم نكره در سياق نفى است، و افاده عموم مى كند. در نتيجه، هر نفسى در هر حادثه اى كه فرض شود، مكلف نيست، مگر به قدر وسعش، و به هيچ تكليف حرجى مكلف نيست. نه تكليفى كه در اصل حرجى باشد، و نه تكليفى كه در مورد خاصى حرجى شده. | |||
اين معنا نيز روشن شد كه آيه شريفه، مراتب مختلف اعتقاد را كه در اثر اختلاف درجه عقول مختلف مى شود، همه را امضاء كرده و در اين مرحله نيز، حرج را به هر دو قسمش رفع نموده. | |||
<span id='link42'><span> | <span id='link42'><span> | ||
ویرایش