۱۷٬۰۴۳
ویرایش
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
==بيان ديگرى بر انحصار بازگشت امور به مشيت خداوند == | ==بيان ديگرى بر انحصار بازگشت امور به مشيت خداوند == | ||
«'''وَ اللَّهُ خَلَقَ كلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن | «'''وَ اللَّهُ خَلَقَ كلَّ دَابَّةٍ مِّن مَّاءٍ فَمِنهُم مَّن يَمْشِى عَلى بَطنِهِ وَ مِنهُم مَّن يَمْشِى عَلى رِجْلَينِ وَ مِنهُم مَّن يَمْشِى عَلى أَرْبَعٍ'''»: | ||
اين | اين نيز، بيان ديگرى است براى رجوع امر به مشيّت خداى تعالى و بس. چون او تمامى جانداران را از آبى خلق مى كند، و در عين حال، وضع هر حيوانى با حيوان ديگر مختلف است. بعضى ها، با شكم راه مى روند، مانند مارها و كرم ها. و بعضى ديگر با دو پا راه مى روند، مانند آدميان و مرغان. و بعضى ديگر با چهار پا راه مى روند، چون چهارپايان و درندگان. | ||
و | و اگر به ذكر اين سه نوع اكتفاء فرموده، براى اختصار بوده، و غرض هم، با ذكر همين ها تأمين مى شده، (و گرنه اختلاف از حدّ شمار بيرون است). | ||
و جملۀ «يَخلُقُ اللّهُ مَا يَشَاءُ»، تعليل همين اختلافى است كه در جانداران هست، كه چرا با يك ماده، اين همه اختلاف پديد آمد. | |||
مى فرمايد كه: امر اين اختلاف، بسته به مشيّت خدا است و بس. او اختيار دارد و مى تواند فيض خود را عموميت دهد، تا مانند نور عام و رحمت عام، همۀ خلق از آن بهره مند شوند، و مى تواند كه آن را به بعضى از خلايق خود اختصاص دهد، تا چون نور و رحمت خاص، بعضى از افراد، از آن بهره مند شوند. | |||
جملۀ «إنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَئٍ قَدِير»، تعليلى است براى جملۀ «يَخلُقُ اللّهُ مَا يَشَاُءُ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۱۹۱ </center> | ||
چون قدرت وقتى مطلق شد و شامل هر مقدورى گرديد، ديگر هيچ ممكنى از | چون قدرت وقتى مطلق شد و شامل هر مقدورى گرديد، ديگر هيچ ممكنى از ممكنات، در به وجود آمدنش جز مشيّت او، به هيچ چيز ديگرى متوقف نيست، و اگر متوقف به چيزى باشد، قدرت او مشروط به وجود آمدن آن چيز خواهد بود و اين، خلاف فرض است. چون فرض مسأله، مطلق بودن قدرت بود، و اين، بابى دقيق از توحيد است كه إن شاء اللّه، در بحث آتى، مقدارى روشن مى گردد. | ||
بحث فلسفى ( | ==بحث فلسفى (بيان اين كه خداوند، علت تامّه همه موجودات است)== | ||
هيچ شك و ترديدى نداريم در اينكه آنچه از موجودات كه در عالم هست همه معلول خدا و منتهى به واجب تعالى است و اين كه بسيارى از آنها - و مخصوصا ماديات - در موجود شدنش متوقف به وجود شرايطى است كه اگر آن ها قبلا وجود نداشته باشند، اين گونه موجودات نيز وجود نخواهند يافت ، مانند انسانى كه فرزند انسانى ديگر است، او در موجود شدنش متوقف بر اين است كه قبلا پدر و مادرش موجود شده باشند، و نيز متوقف است بر اين كه بسيارى ديگر از شرايط زمانى و مكانى تحقق يافته باشد، تا دست به دست هم داده زمينه براى پيدايش يك فرزند انسان فراهم گردد، و اين هم از ضروريات است كه هر يك از اين شرايط جزئى از اجزاى علت تامه است ، نتيجه مى گيريم كه خداى تعالى جزئى از اجزاى علت تامه وجود يك انسان است. | هيچ شك و ترديدى نداريم در اينكه آنچه از موجودات كه در عالم هست همه معلول خدا و منتهى به واجب تعالى است و اين كه بسيارى از آنها - و مخصوصا ماديات - در موجود شدنش متوقف به وجود شرايطى است كه اگر آن ها قبلا وجود نداشته باشند، اين گونه موجودات نيز وجود نخواهند يافت ، مانند انسانى كه فرزند انسانى ديگر است، او در موجود شدنش متوقف بر اين است كه قبلا پدر و مادرش موجود شده باشند، و نيز متوقف است بر اين كه بسيارى ديگر از شرايط زمانى و مكانى تحقق يافته باشد، تا دست به دست هم داده زمينه براى پيدايش يك فرزند انسان فراهم گردد، و اين هم از ضروريات است كه هر يك از اين شرايط جزئى از اجزاى علت تامه است ، نتيجه مى گيريم كه خداى تعالى جزئى از اجزاى علت تامه وجود يك انسان است. |
ویرایش